eitaa logo
مِجری🏴🏴🏴
1.3هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
23 فایل
مِجری به معنی صندوقچه ی آهنی یا چوبي قفل دار قدیمی با روکش مخمل است که کارکرد گاوصندوق هاي کنونی را داشت. "منطقه جلگه بهاباد یزد" راههای ارتباط با ما: خانم زینب صادقی آموزگار @Teachr84 خانم سهیلا صادقی احمد آباد @s_sadeqi1997
مشاهده در ایتا
دانلود
5.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
# هرگز نمیشد باورم این برف پیری برسرم آوازی با صدایی دلنشین هراه با گله داری 🆔@MEJRi403
# در رابطه با تولیدات لبنی منطقه: از قدیم به تهیه ماست وجمع آوری اون وزدن ماست وکره گرفتن از اون که به مَسکه معروف بود وهست ودرست کردن کشک وتلف می گفتند: میون گَری حالا اصل وریشه این واژه چی بوده واز کجا اومده را اگر کسی اطلاع داره برامون ارسال کنه ممنون میشیم🙏 # شنیده ها: برامون تعریف کردند که صبح زود یعنی هنوز هوا روشن نشده باید بیدار می شدیم ومی گفتیم اِساره او زده ماست ها را داخل تلم می ریختیم ونو بتی با پره ماست را می زدیم باید دقت می کردیم پره به یک طرف بگرده وگرم وخنک بودن ماست هم مهم بود ،بعدشم که مسکه اون را جمع می کردیم باید دوغ ها را داخل کزغن هاي بزرگ روی گوار می ریختیم و اونها را هم می زدیم تا غلیظ می شد بعد اونها را بعد از سرد شدن داخل کیسه ها(کیسه یِ اِسپالی) می ریختیم تا آبش بره آب جمع شده را میذاشتیم بجوشه به غلظت خاصی که می رسید آنها را داخل تغار ریخته با شفو که از بنه ی پدن درست شده بود می زدیم تا حجمش چند برابر می شد و بعد اونها را بصورت لُک‌ها تلف در می آوردیم ومیذاشتیم خشک بشه بعضی ها با سلیقه نخ از اون رد می کردند وآویز می کردند دوغ آب رفته را هم از کیسه خارج به اون نمک وزيره می زدیم وبا خلالی که پارچه ای بود چهار گوش و روزنه ای در وسط اون که با فشار کشک از اون خارج وشکل خلالی می گرفت که خاص منطقه است در مناطق عشایری کشک را با نخ شکل میدن وبیشتر مربع یا گلوله شکل است. این کار هر روز خانمهایی بود که به اصطلاح برای میون گری به بیابان رفته بودند تازه غروب بعد از این همه کار دوباره موقع برگشت گله از چرا بود وباید می نشستی و۳۰۰ یا ۴۰۰ یا بیشتر ، گوسفند را می دوختی و شیر را صاف می کردی ومی جوشانده وماست می بستی با این همه مشغله شب که می‌شد جلوی یُورت را آب وجارو می زدیم وآتش وچایی و ساز و آواز با دله یا هرچی بود می زدیم ومی خوندیم وبازی و شادی وبه اصطلاح سردلهامون خش بود و چیزی که این روزها گمشده خیلیهاست تشریفات وتجملات تا هنوز یه چیز تازه مد شده را نگرفتی دوباره یه چیز تازه اومده بازار مصرف و تولید وتولید برای مصرف زیاد به نفع جوامع سرمایه داری به ضرر کشورهای جهان سومی!!!!! -بهاباد _یزد 🆔@MEJRi403
قدیمی ✍داستان امروزمون خاطره ای دیگه از مرحومه سکینه کارگر (سکینه مَمد خان) شنیده شده که سکینه ممد خان که خونشون یزد بود داخل حیاط خونه قفسی برای مرغهایشان درست کرده بودند و تعدادی مرغ وجوجه در انجا نگهداری میکردند. همسایه ها که از بوی مرغها شاکی بودند به مرکز بهداشت رفته و از سکینه خانم شاکی شدند روز بعد مامور بهداشت درب منزل ایشان امده و به ایشان گفته که همسایه ها از وجود مرغها شاکی هستند لطفا انهارا از اینجا ببرید سکینه خانم که فردی حاضر جواب و رک بودند رو به مامور بهداشت کرده و گفتند شما سر برج که میشه یه مبلغی پول به من بدین که من باهاش زندگیمو بگذرونم منم عین این خانمهای شهری میرم سرکوچه میشینم اُندُس (آدامس) میجواَم 😁 مامور بهداشت تا اینو شنیده دیگه معطل نشده فورا از اونجا رفته. پ. ن: سکینه مَمد خان بسیار زن زحمتکش و با خدایی بودند شادی روحشون صلواتی ختم کنیم 🖤🥀 🆔@MEJRi403
# ارسالی خانم پورجنایی 🙏🙏 یادش بخیر ))) ‏بگو دوچرخه ==》سیبیل بابات میچرخه بگو متکا ==》بخور از این کتکا بگو چاقو ==》برو بچه دماغو بگو اشرف ==》دلم برات غش رف بگو مرسی ==》من آدمم تو خرسی بگو گلابی ==》رییس مسترابی بگو دمپایی ==》برو بغل زن دایی بگو مسخره ==》اسم بابات اصغره بگو راس میگی ==》کاسه تو بیار ماست بگیر "بچگی دهه شصتیا تو این حاضر جوابیا گذشت" 🆔@MEJRi403
13.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
# شب پاییزیتون بخیر وشادی # بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم # همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم 🆔@MEJRi403
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ کلام جناب امیر 🆔@MEJRi403
ای از میون گری: # سفرِ شَم مار 😂 یکی از هم ولایتیها تعریف می کردند: دوتا خونواده بودیم شریک گله ،که گلمون سر یکی از چشمه های همین نزدیکی‌ها بودن هر دوتای آقایون معدن کار بودن و هفته ای دو سه بار میومدن سری به گوسفندا میزدن و میوه و آذوقه ای برای ما زنها میاوردن و میرفتن قرار ما زنها این بودکه هر روزی نوبت یکی بود که ماست‌هایش را بریزیم توی تلم و بزنیم بعد از ظهر که میشد اِسپالها ( دوغ بعد از تُلم که جوشانده شده وآبش رفته وسفت شده ) را می‌بردیم سر تَلی که کنار منزلمان بود و یکی چونه می‌گرفت می‌داد به اون یکی و اونطرف می‌انداخت توی خلالی و روی چادر شب مخصوصی که پهن میکردیم‌ کشکها را باز می‌کرد منظور همون درست کردن کشک. یک روز طبق برنامه همیشگی که برای کشک باز کردن رفته بودیم سر همون تلی که کنار چشمه و منزلمان بود و مشغول کشک باز کردن بودیم زن شریکمون که فاطمه نام داشت اسپالها را چونه می‌گرفت و من داخل خلال می‌انداختم و کشک وا می‌کردم وسطهای کار بود که ناگهان فاطمه بلند شد و شروع کرد ورجیکیدن و جیغ کشیدن من یک لحظه ترسیدم چی شد چه اتفاقی افتاد که در همین حین دیدم یک شم مار بزرگ از داخل لباسش روی زمین افتاد( پاچه ی شلوار) و شروع کرد فرار کردن فاطمه خانم هم از ترس میلرزید و بعد از اینکه مار هم رفته بود دور و برش را نگاه می‌کرد و جیغ می‌کشید یکی دو روز هم مریض شد . تا مدتها این خاطره نقل محافل بود و ازش یاد میکردن. شادی ارواح اون دوتا آقا و فاطمه خانم صلوات 🆔@MEJRi403
# باز هم خاطره از گله داری : ✅ مربوط به سال ۶۱ ظهور اَجِنه: دوتا شریک گله بودیم که گوسفندامون شریک بودن و در بیابونهای همین منطقه گله داری میکردیم چند سالی میشد که با هم بودیم و تابستونها گلمون سر همین چاه ها بودن و خبری از چیزی نبود طبق معمول آقایون نبودن و ما دوتا زنها و یک پسر بچه چهار پنج ساله شبها تنها بودیم و چوپون هم گله را به چرا می‌برد و صبح برای آب دادن و دوشیدن سر چاه می‌آورد.یکی از شبها که خوابیدیم از بالای سرمون که کوه بلندی بود صدای سنگ تال( در گویش محلی غلتاندن سنگ از بالا به پایین کوه را گویند) وحشتناکی بلند شد و تا نیم ساعت پشت سر هم سنگ تال میکردن گفتیم شاید کسی برای ترساندن ما این کارها را می‌کند اون شب تا صبح خواب نرفتیم وقتی آقایون برای سرکشی اومدن داستان شب گذشته را تعریف کردیم نظر آقایون هم همین بود که کسی میخواسته بترسونتتون وقتی هم چوپون گله آمد از اون هم سوال کردن گفت من بی اطلاعم.یه دو شبی گذشت وسطهای شب دوباره صدائی بلند شد وقتی با ترس بیدار شدیم گوش دادیم صدای عربونه و نی زدن و خوانندگی می‌آمد و صدا نزدیکمون بود وقتی دو روز بعد آقایون اومدن براشون قضیه را تعریف کردیم گفتن شب خودمون میمونیم تا ببینیم قضیه چی هست. برای اطمینان یک شب چوپون را نگه داشتند سر منزل ولی باز هم صدا ها می آمد وشک از چوپون برداشته شد، از اون به بعد دیگه کار هر شبشون بود یا سنگ تال میکردن یا خوانندگی و عربونه زدن با دله.یک شب که صداشون بلند شد دو سه نفری به طرف صدا رفتیم و شروع کردیم به قسم دادنشون که با ما کاری نداشته باشید می‌ترسیم چرا مردم آزاری میکنید که یک صدای نا آشنائی به گوش رسید گفت ما کاری به آدمها نداریم ما اجنه هستیم و عروسی داریم.خبر همه جا پخش شد حتی خبر به یزد رسیده بود و عده ای از فامیل برای اطلاع از چند و چون خبر به بیابون اومدن و شب را موندن شب اول خبری نشد شب بعد نیمه شب صدا بلند شد دوباره خوانندگی و نی زدن و دله زدن شروع شد فامیلها با خودشون ضبط صوت و دوربین آورده بودن چون شب بود عکسی گرفته نشد ولی صداها ضبط شد . صدا ها عجیب غریب بود وبه صدای طبیعی انسان شبیه نبود اونها رفتن ما موندیم و اجنه.دیگه کار هر شبشون شده بود یا خوانندگی یا سنگ زدن. و ماهم به این‌ موضوع عادت کرده بودیم بعد از چند ماهی که این روند ادامه داشت یک شبی یکی از آقایون شریک گله گفت من باید امشب سر از کار اینها در بیارم وقتی دله زدن خوانندگی شروع شد اقا که آماده بود یواشکی به صدا نزدیک شد و ناگهان به طرفشون حمله ور شد و ما در تاریکی می‌دیدیم که یکی از جلو فرار می‌کند و این آقا هم از دنبالش بعد از دقایقی که خبری ازشون نبود ناگهان سرو کله اقا پیدا شد در حالی که پشت یقه یکی را گرفته بود و کشون کشون با خودش می‌آورد وقتی خوب نزدیک شدن و توي روشنی چراغ بادی یا همون فانوس قرار گرفتن با تعجب دیدیم که جناب چوپون گله هست که شبها گله را برای چرامی برد شبی دست و پایش را بستند و همه خوابیدیم صبح که روشن شد جناب چوپون بعد از کتکی که خورد همدستاش که اونها هم از گله دارها و چوپونهای همون منطقه اطراف بودن را لو داد و برای همیشه اخراج شد.جناب چوپون در حال حاضر یکی از تجار و سرمایه دارهای منطقه خودشون هست.همدستانش که از همولایتیهای خودمون بودن هم هنوز در قید حیات هستند. اونها گفتند که این‌ صداها را با سر تو دله کردن و قوطی هاي مختلف ایجاد مي کردند. خداییش خیلی با استعداد وخلاق بودن😂😂😂 این قضیه برای حفظ آبروی شرکای چوپون و خود چوپون جائی باز گو نشد غیر از عده ای که همون اوایل که هنوز معلوم نبود که قضیه چی هست برای سر در آوردن از اصل قضیه و درست بودن خبر به سر گله آمدن کسی دیگر بازگو نکرد و به فراموشی سپرده شد. ✅ طلب آمرزش برای رفتگان و سلامتی برای زنده های این اتفاق 🆔@MEJRi403
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
# کلیپ یاد بود از هم ولایتیهای آسمانی از عکس‌های ارسالی به کانال تا تاريخ ۱۷ شهریور ماه خدا رحمتشون‌کنه حمد وصلواتی نثار روحشون 🤲🌷 🆔@MEJRi403