❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#رمان_هفت_شهر_عشق #قسمت_چهل_و_پنج خیمه ها در ذو حُسَم برپا می شود و همه ما آماده مقابله با دشمن هس
#رمان_هفت_شهر_عشق
#قسمت_چهل_و_شش
بار دیگر صدای امام در این صحرا می پیچد:
《ای مردم کوفه! مگر شما مرا به سوی خود دعوت نکرده اید؟ اگر شما مرا نمی خواهید من از راهی که آمده ام باز می گردم》.
حُرّ پیش می آید و می گوید:《ای حسین! من نامه ای به تو ننوشته ام و از این نامه ها که می گویی خبری ندارم》.
امام دستور می دهد دو کیسه بزرگ پر از نامه را بیاورند و آنها را در مقابل حرّ خالی کنند.
خدای من، چقدر نامه! دوازده هزار نامه!!
یعنی این همه نامه را همشهریان من نوشته اند. پس کجایند صاحبان این نامه ها؟ حرّ جلو تر می رود. تعدادی از نامه ها را می خواند و با خود می گوید:《وای! من این نام ها را می شناسم. اینها که نام سربازان من است!》. آن گاه سرش را بالا می گیرد و نگاهی به سربازان خود می کند. آنها سرهای خود را پایین گرفته اند. فرمانده غرق حیرت است. این دیگر چه معمّایی است؟
حرّ پس از کمی تامّل به امام حسین 'علیه السلام' می گوید:《من که برای تو نامه ننوشته ام و در حال حاظر نیز، ماموریّت دارم تا تو را نزد ابن زیاد ببرم》.
حرّ راست می گوید. او امام را به کوفه دعوت نکرده است. این مردم نامرد کوفه بودند که نامه نوشتند و از امام خواستند که به کوفه بیاید.
امام نگاه تندی به حرّ می کند و می فرماید:
《مرگ از این پیشنهاد بهتر است》و آن گاه به یاران خود می فرماید:《برخیزید و سوار شوید! به مدینه به مدینه بر می گردیم》.
زن ها و بچّه ها بر کجاوه ها سوار شده و همه آماده حرکت می شوند. ما داریم بر می گردیم!
گویا شهر کوفه، شهر نیرنگ شده است. آنها خودشان ما را دعوت کرده اند و اکنون می خواهند ما را تحویل دشمن دهند. کاروان حرکت می کند. صدای زنگ شترها سکوت صحرا را می شکند.
همسفرم، نگاه کن!
اینجا سه مسیر متفاوت وجود دارد. راه سمت راست به سوی کوفه می رود، راه سمت چپ به کربلا و راهی هم که ما در آن هستیم، به مدینه می رسد. ما به سوی مدینه بر می گردیم.
#شبتون_حسینی
💞@MF_khanevadeh
#مهدویت_در_قرآن (جزء بیست و ششم)
📌 "ظهور یعنی پایان این دنیا؟"
📖 «فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَهَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَهً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنَّی لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِکْراهُمْ»*۱
🌸 امام علی علیه السلام میفرمایند: «رسول خدا بیان کردند که پیش از قیامت ده (نشانه) خواهد بود که چاره ای از آن نیست: سفیانی، دجال، دابه، خروج حضرت قائم، طلوع خورشید از مغرب، نزول حضرت عیسی علیه السلام، خسفی در مشرق و خسفی در جزیره العرب و آتشی که از انتهای عدن خارج میشود و مردم را به سوی محشر میفرستد.»*۲
🔹 در روایت های زیادی برای ظهور حضرت مهدی و همچنین برپایی قیامت نشانه هایی بیان شده است، اولی را "علائم ظهور" و دومی "اشراط الساعه" مینامند، همه نشانه های ظهور، نشانه های قیامت هم به حساب میآید؛ ولی قیامت، نشانه های اختصاصی نیز دارد که پس از ظهور اتفاق میافتد.
🔻 پس باید بدانیم در ظهور آن چیزی که تمام میشود، این دنیای پر از ظلم است و در واقع آغاز قیامت است برای ظالمان. این ما هستیم که انتخاب میکنیم ظهور برایمان آغاز قیامت باشد یا شروع یک زندگی همراه با آرامش و انسانیت.
📚 ۱. سوره محمد، آیه ۱۸
۲. کتاب الغیبه، ص۴۳۶
☘ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج☘
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
تاگفتم السلام علیڪم دلمـ💔شکست
نام #مهدی بنـدِ دلم را، زِهم گُسَسْت
ای اسم #اعظمت بہ زبانم عَلَی الدَّوام
ماجاءَ غَیرُ اِسمُڪَ فی مُنتَهی الکلام✋
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#دعایالهیعظمالبلا☝️☝️
💞@MF_khanevadeh
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤
#ختم_صلوات
#کانال_مرکز_فرهنگی_خانواده_آذربایجانشرقی
🖤بر مهدی دین مُنجی دنیا صلوات
🖤بر چهره آن ماه دل آرا صلوات
🖤در دامن نرجس گل زهرا بِشِکفت
🖤بر این گل و بر نرگس و زهرا صلوات
مولای من.....
امام غریب من .....
.... بر آنیم تا با هم نفسی یاران همیشگیمان نذر قدمهایت گل باران #صلوات راه بیندازیم و ذکر لبهایمان صلوات باشد جهت تعجیل در امر ظهورت 🖤🏴
نگاهمان کن که بی نگاه گرمت دنیایمان سرد و ظلمانیست
دوستان همیشه همراه ؛ برای تعجیل در فرج منجی عالم بشریت و سلامتی رهبر معظم انقلاب اسلامی همراهیمان کنید با ذکر شریف #صلوات تا شاید لبخند رضایتی بر لبهای مولایمان بنشانیم
🏴 تعداد صلواتهایتان را در لینک ختم صلوات کانال مرکز فرهنگی خانواده آ.شرقی ثبت کنید👇👇👇👇
https://EitaaBot.ir/counter/qte4
یاعلی🙏🙏🙏🙏
💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#بازنشر| رهبر انقلاب: بدخواهان جمهوری اسلامی خوراک مار و مور شدند؛ ترامپ هم خاک و خوراک کرم خواهد شد
💞@MF_khanevadeh
🔻جهیزیه
🌱🌱مرسوم است که خانواده عروس، اسباب و لوازم زندگی را خریداری می کنند؛ اما از جهت شرعی و قانونی چنین تکلیفی به عهده آنها نیست و داماد، حق مطالبه جهاز را ندارد . در واقع تأمین اسباب زندگی برعهده مرد است، چنانکه تأمین مسکن به عهده اوست.🌱🌱
ادامه مطلب در لینک زیر👇👇👇
http://shamiim.ir/a/29992
💞@MF_khanevadeh
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پس از ۱۴ قرن از تحریم گوشت خوک توسط اسلام ، حالا برخی از مسیحیان دلایلِ علمیِ حرام بودنِ گوشتِ خوک را شرح داده و میگویند:《انجیل هَم خوردنِ گوشتِ خوک، گُراز و خنازیر را حرام دانسته است !!»
ویدئو دیدنی است ، ابتدا هزاران نفر از حاضران با خنده موضوع را گوش میدهند ، امّا بعد از بیان جزییاتِ چرایی و عللِ علمیِ آلودگیِ وحشتناکِ گوشتِ خوک••• در فکر فرو رفته و ساکت و قانع میشوند. نکاتِ علمی ای را درباره ی سیستم گوارشیِ خوک میگوید که جالب است بشنوید
«إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ...» (سوره بقره، آیه ۱۷۲)
💞@MF_khanevadeh
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖
🍀 ↯↯ #داســــتــانمـعـنـــوی ↯↯🍀
🌹امام حسین علیهالسلام
❤️و آرزوی بسیار زیبای شهید
❇️ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگوید:
توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست و خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد.
خیلی ناراحت شدم، رفتم سردخانه، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم.
اونا رو چک کردم، دیدم درسته
رفتم جسدش رو ببینم کفن رو کنار زدم، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم:
اشتباه شده، اشتباه شده،
این فرزند من نیست!
افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه میزنی؟
کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده
هر چی گفتم باور نکردند.
کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد.
من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم.
به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم.
اما وقتی به کربلا رسیدم، تصمیم گرفتم زحمت ادامه راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم.
چهره آرام و زیبای آن جوان که نمیدانستم کدام خانواده انتظار او را میکشید، دلم را آتش زد.
خونین و پر از زخم، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحهای برایش خواندم و رفتم.
سالها از آن قضیه گذشت.
بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است!
اسیر شده بود و بعد از مدتی با اُسرا آزاد شد، به محض بازگشتش، ازش پرسیدم:
چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟
پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم حتی حاضر شد بهم پول هم بده.
وقتی بهش دادم، اصرار کرد که راضی باشم.
بهش گفتم در صورتی راضیام که بگی برای چی میخوای
اون بسیجی گفت:
من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم.
قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام دفن بشم،
میخوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید...
شهید آرزو میکند کنار اربابش حسین علیهالسلام دفن بشه،
اونوقت جاده آرزوهای ما ختم میشه به پول، ماشین، خونه، معشوقه زمینی، گناه و ...
⚜خدایا! ما رو ببخش که مثل شهداء بین آرزوهامون، جایی برای تو باز نکردیم...
✍منبع:
📗کتاب حکایت فرزندان فاطمه۱،صفحه۵۴
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖
💞 @MF_khanevadeh
22.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مهارت_های_زندگی_مشترک
🎙 سخنران: استاد عالی
🔻 موضوع : 04-آرامش در خانواده، قسمت چهارم، تور خدا، تار خدا، تیر خدا
💠 جهت مشاهده یا دانلود سایر قسمتهای مجموعه کلیپهای مهارتهای زندگی مشترک و تربیت فرزند به لینک زیر مراجعه کنید👇
https://shamiim.ir/Category/List
💞 @MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#رمان_هفت_شهر_عشق #قسمت_چهل_و_شش بار دیگر صدای امام در این صحرا می پیچد: 《ای مردم کوفه! مگر شما م
#رمان_هفت_شهر_عشق
#قسمت_چهل_و_هفت
چند قدمی بر نداشته ایم که صدایی می شنویم:《راه را بر حسین ببندید!》.
این دستور حرّ است! هزار سرباز جنگی هجوم می برند و راه بسته می شود.
هیاهویی می شود. ترس به جان بچّه ها می افتد. سربازان با شمشیرها جلو آمده اند.
خدای من چه خبر است؟
امام دست به شمشیر می برد و در حالی که با تندی به حرّ نگاه می کند، فریاد بر می آورد:
_ مادرت به عزایت بنشیند. از ما چه می خواهی؟
_ اگر فرزند فاطمه نبودی، جوابت را می دادم، امّا چه کنم که مادر تو دختر پیامبر صلی الله علیه و آله است. من نمی توانم نام مادر تو را جز به خوبی ببرم.
_ از ما چه می خواهی؟
_ می خواهم تو را نزد ابن زیاد ببرم.
_ به خدا قسم، هرگز همراه تو نمی آیم.
_ به خدا قسم من هم شما را رها نمی کنم.
_ پس به میدان مبارزه بیا! آیا حسین را از مرگ می ترسانی؟
یاران امام، شمشیرهای خود را از غلاف بیرون می آورند. عبّاس، علی اکبر، عَون، جعفر و همه یاران امام به صف می ایستند.
لشکر حرّ هم، آماده جنگ می شوند و منتظرند که دستور حمله صادر شود.
نگاه کن! حرّ، سر به زیر انداخته و سکوت کرده است. او در فکر است که چه کند. غرق بر پیشانی او نشسته است. او به امام رو می کند و می گوید:《ای حسین! هر مسلمانی امید به شفاعت جدّ تو دارد. من می دانم اگر با تو بجنگم، دنیا و آخرتم تباه است، امّا چه کنم مامورم و معذور!》. امام به سخنان او گوش فرا می دهد.
حرّ، دوباره سکوت می کند. ناگهان فکری به ذهن او می رسد و به امام پیشنهاد می دهد:《شما راهی غیر از راه کوفه و مدینه را در پیش بگیر و برو تا من بهانه ای نزد ابن زیاد داشته باشم و نامه ای به او بنویسم و کسب تکلیف کنم》.
حرّ به امام چشم دوخته است و بد خود می گوید:《خدا کند امام این پیشنهاد را بپذیرد》.
او باور نمی کند که امام هرگز با یزید بیعت نخواهد کرد. او خیال می کند اکنون که اهل کوفه پیمان خود را شکسته اند و امام بدون یار و یاور مانده است، با یزید سازش خواهد کرد.
#شبتون_حسینی
💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#حب_الحسین_یجمعنا ⭕️ صد فتنه درعراق و یمن بپا شود مـا را حُــسینـ؏ دُور خُودش جَمع میکــنَد🖤🍃
📣 📣 📣 📣 📣 📣 📣 📣
سلام و عرض ادب و احترام خدمت مخاطبین عزیز کانال مرکز فرهنگی خانواده آ.شرقی
از تمام عاشقان حسینی و عزیزانی که به زیارت عتبات عالیات مشرف شده اند التماس داریم و منتظر ارسال تصاویر عزیزان به همراه خانواده از پیاده روی اربعین و پیاده روی جاماندگان هستیم🙏
@admin2_Markaz
💞@MF_khanevadeh