eitaa logo
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
1.4هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
4.5هزار ویدیو
107 فایل
همراهیتان موجب افتخار ماست خانوادگی عضو کانال مرکز فرهنگی شوید #قرآن_احکام #کلام_بزرگان_مسائل_روز #همسرداری #تربیت_فرزند #سبک_زندگی #با_شهدا #ترفند_خانه_داری #پویش_ها ادمین 👇 @admin1_Markaz لینک کانال @MF_khanevadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌷 😔قرار بود صبح اعزام شود سوریه. شب قبلش با هم رفتیم . تا بخواهیم برسیم گلزار ، توی ماشین فقط گریه میکردم و اشک میریختم. دیگر نفسم بالا نمی آمد.😢 بهم می گفت: "صبور باش زهرا. صبور باش خانم." میگفتم: "نمیتونم محسن. نمیتونم."😭 به گلزار که رسیدیم، رفتیم سر مزار "علیرضا نوری" و "روح الله کافی زاده". بعد از مقداری محسن پاشد و رفت طرف سنگ شهدای . گفت: "میخوام ازشون اجازه رفتن بگیرم."😌 دنبالش میرفتم و برای خودم میکردم و زار میزدم. برگشت. بازویم را گرفت و گفت: "زهرا توروخدا گریه نکن. دارم میمیرم."😭 گفتم: "چیکار کنم محسن. ناآرومم. تو که نباشی انگار منم نیستم. انگار هیچ و پوچم. نمیتونم بهت بگم نرو. اما بگو با چیکار کنم؟"😩 رفتیم خانه. تا رسیدیم کاغذ و خودکاری برداشت و رفت توی اتاق. بهم گفت: "میخوام باشم." فهمیدم میخواهد اش را بنویسد. مقداری بعد از اتاق آمد بیرون. نگاه کردم به . سرخ بود و پف کرده بود. معلوم بود حسابی گریه کرده. 😭😭 ✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿ روز اعزام بود. موقع خداحافظی. به پدر و مادرش گفت: "نذر کرده بودم اگر دوباره قسمتم شد و رفتم سوریه پاتون رو ببوسم."😍 افتاد و پای و ش را بوسید. بعد هم خواهرهاش رو توی بغل گرفت و ازشان خداحافظی کرد. همه میکردند.😭 همه بودند. رو کرد بهشان و گفت: "یاد بی بی حضرت زینب علیها السلام کنید. یاد اسیریش.😔یاد غم ها و مصیبت هاش.😭اینجور آروم میشید. خداحافظ." ✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿ رفتیم برای بدرقه اش. پدر و مادرم بودند و مامان خودش و آبجی هاش. علی کوچولو هم که بغل من بود. تک تک مان را بوسید و ازمان خداحافظی کرد. پایش را که توی اتوبوس گذاشت، یک لحظه برگشت. 😌 نگاهمان کرد و گفت: "جوانان ، داره می ره! " همه زدیم زیر گریه. 😭😭😭 . 🍃💕💕💕💕💕💕💕🍃 هر روز محسن با می رفت به آن شش سر میزد. نیروها را خوب توجیه میکرد، ساعت ها به آن ها آموزش می داد و وضعیت زرهی شان را چک میکرد.😇👌🏻 چون توی ، دوره ی تانک تی ٩٠ روسی را گذرانده بود و به جز این تانک، از هر تانک دیگری هم خوب و دقیق سر در می آورد، نیرو ها رویش حساب ویژه ای باز میکردند.🙋🏻‍♂️ به چشم یک نگاهش میکردند.😲 بچه های و به غیر از کاربلدی و مهارت محسن، شیفته اخلاق و رفتارش هم بودند.😍💙 یک میگفتند، صد بار جابر از زبانش می ریخت. خیلی از عصرها که محسن می رفت به پایگاه هایشان سر بزند، دیگر نمی گذاشتند شب برگردد.😑😄 او را پیش خودشان نگه می داشتند. می‌گفتند: "جابر هم ماست و هم توی این بیابان ، ماست."😍😇 ✱✿✱✿✱✿✱✿✱ یکبار که توی خط بودیم، بهش گفتم: "محسن. هر بلایی بخواد اینجا سرمون بیاد. ولی خیلی ترسناکه که بخوایم بشیم، بعدش بشیم."😖 نگاهم کرد. یک حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را برایم خواند: "مرگ برای مثل بوییدن یک خوشبو است."😌👌🏻 خندید و گفت: "یعنی انقد راحت و آرام." بعد نگاهی دوباره بهم کرد و گفت: "مطمئن باش اسارت هم همینه. و !"😉 ✱✿✱✿✱✿✱✿✱✿ شهدای نجف آباد را زده بود گوشه چادر. پشت سر هم. 🤗 بین آن عکس ها، یک جای خالی گذاشته بود. بچه های که میرفتند توی چادر، محسن آن جای خالی را نشان می داد و با دست و پا شکسته به آن ها میگفت: "اینجا جای منه. دعا کنید. دعا کنید هر چه زودتر پر بشه."😌 بچه های حیدریون با تعجب نگاهش میکردند. می‌گفتند:"این دارد چه می گوید؟"😳 ♥ ‌‌‌‌. کانال فرهنگی خانواده در سروش🆔http://sapp.ir/farhangekganevade. کانال فرهنگی خانواده در ایتا @markazfarhangekhanevade🆔
💢 اگر بیش از حد باشد، فرزندان از او فاصله میگیرند و اگر بیش از حد در رفتارش داشته باشد و نداشته باشد، ممکن است فرزندان به قدر کافی از او شنوی_نداشته باشند پدر همزمان باید و باشد. کانال فرهنگی خانواده در سروش sapp.ir/farhangekganevade🆔 کانال فرهنگی خانواده در ایتا @markazfarhangekhanevade🆔
🌷🌷 📛 😔بعد از شهادت تا مدتها توی دست داعشی ها بود. تا اینکه قرار شد لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند.😕 بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند.😌 به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را کنی?" می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها کنند و بلایی سرم بیاورند. اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود.😢💙 قبول کردم. خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف .😯💪🏻 ※※※※ توی دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید.😏😤 پیکری شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"😯 میخکوب شدم از درون گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم?! این بدن شده. این بدن قطعه قطعه شده!"😭 😠بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را کرد و کشید طرفم.😈🔫 داد زدم: "پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید?! مگه دین ندارید?! پس کو سر این جنازه?! کو دست هاش?!" حاج سعید حرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد.☹️ داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده.کار داعش عراق بوده." دوباره فریاد زدم: "کجای آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید!?" داعشی به زبان آمد. گفت: "تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کرده‌ام،و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!"😫 هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود.به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را با خودمون ببریم برای شناسایی دقیق تر."😮 اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا." نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست مان بدهد.😥 توی دلم شدن به علیها السلام. گفتم: "بی بی جان. خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید.خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید."😭🙏🏻 یکهو چشمم افتاد به تکه کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد.😮 خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن،استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم!😌😔 بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر .😶 از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.😌 وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند. دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی و هم . راقعا به استراحت نیاز داشتم😥 فرداش حرکت کردم سمت دمشق.همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند.💝 به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بی بی علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچه‌ها آمد پیشم و گفت: " و شهید حججی اومده‌ان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم."😇 من را برد پیش پدر محسن که کنار ایستاده بود. پدر محسن می دانست که من برای پسرش رفته بودم.😓 تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن آوردی?"😢 نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر را تحویل داده‌اند? بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند? بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند?😭😫 گفتم: "حاج‌آقا، مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش." گفت: "قسمت میدم به بی‌بی که بگو." التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.😭😢 دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برآوردی، راضی ام."😌💝 وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاج‌آقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام و اربا اربا کرده ان."😭 هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"💙 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کانال فرهنگی خانواده در سروش🆔http://sapp.ir/farhangekganevade. کانال فرهنگی خانواده در ایتا @markazfarhangekhanevade🆔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔴 اقتدار را جلوی بچه‌ها حفظ کنید! کانال فرهنگی خانواده در سروش sapp.ir/farhangekganevade🆔 کانال فرهنگی خانواده در ایتا @markazfarhangekhanevade🆔
سلام امام زمانم ✋🏻 سلام بر دنیا آقاجان سلام برخودت وبرپدران ومادرانت ایها‌العـزیز°🧡 💛هر روز... روز ِتوست هر ثانیه وُ دقیقه ... بهِ بهانه‌ی نام وُ یادت نان بر سفره‌مان است و دل‌ِمان ... قُرصِ قرص است از این‌که امام زمان داریم! از پدر مهربان‌تَر... از مادر دل‌سوزتَر... و رفیقی شَفیق ؛ خوش ‌بحال ما که |تو| را داریم. السلام‌علیڪ‌یابقیة‌الله‌فی‌ارضه اللھم‌عجݪ‌الـولیڪ‌اݪـفࢪج.. 💛 یاصاحبالزمان ادرکنی یا صاحب الزمان اغثنی ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌ ‌‎‌ 💛💚💛💚💛💚💛💚💛💚 @markazfarhangekhanevade
🌺🌿🌺🌿🌺 : مردى كه در راه خدا كار مى‌كند، باید "همه‌ عرصه‌هاى زندگیش" خدایى باشد. ممكن است بیرون از خانه بخاطر یک حادثه كوچک عصبانى شوید؛ اما این عصبانیت نباید در داخل خانه، خود را نشان دهد. با همسرتان مهربان باشید. ✅ به‌معناى حقیقى كلمه، فرزندانتان باشید؛ با آنها نباشید... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 نتیجه بوسیدن کف پای 🎤 آیت الله مجتهدی تهرانی اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋 💞 @MF_khanevadeh
✅ یکی از اصول تربیت و چشم پوشی از ایرادهای کودک است..... ❌ البته تغافل نه به این معنا که کلا بی‌توجه باشند بلکه به مشکل رفتاری در کودک توجه داشته باشند، ولی بروز آن به نحوی نباشد که آن رفتار در کودک شده یا موجب تخریب شود. 🔹وقتی ایرادهای کودک را دائم بر زبان بیاورید آسیب‌های زیادی به دنبال دارد که عبارتست از؛ 1_ کودک کم می‌شود. 2_آن صفت در کودک نهادینه می‌شود. 3_کودک را کرده و کودک بر و جری شده و خیلی راحت‌تر آن اشتباه را انجام می‌دهد. 💞@MF_khanevadeh
🟢تفسیر نقاشی کودکان 🔷در بیشتر نقاشی کودکان خورشید دیده می‌شود ✳️خورشید🌝 بیانگر امنیت، خوشحالی، گرما، قدرت و به نظر بعضی پژوهشگران نماد پدرمطلوب است. ✳️ وقتی رابطه پدر و کودک خوب است خورشید به طور کامل و در حال درخشیدن نمایش داده می‌شود 🔷هنگامی که این ارتباط مطلوب نیست خورشید در پشت کوه ناپدید است 🔻 و یا به صورت قوسی در افق دیده می‌شود ❌ و اگر کودک از پدرش هراس داشته باشد، ❌❌ خورشید به رنگ قرمزتند یا سیاه که مضطرب‌کننده است ترسیم می‌شود. 💞@MF_khanevadeh
❌هیچگاه خودت و زندگیت را با کسی مقایسه نکن! ""مـقایسه فـلاکت مـی‌آورد"" 💫✨ثـروتمند واقعی کسی هست که بدون مـقایسه زندگی می‌کند و از آنچه هست و آنچه دارد خـشنود است.  و همیشه است راز هایت را به دو نفر بگو ... و خدایت در تنگنا به دو چیز تکیه کن... و در مراقب دو چیز باش... و از دو چیز نترس که به دست خداست... و مرگ و به یک چیز هیچ وقت نکن.. تا وقتی نگاه خدا به سوی توست از روی گرداندن دیگران غمگین مباش... 💞تفاهم یعنی : ت : توان تحمل تفاوت ها ف : فهمیدن همدیگه ا : آزادی در بیان عقیده ه : همه جوره قبول داشتن طرف مقابل م : محبت دو طرفه 👩خانم ها ذاتا موجودات سنجی هستند به عنوان یک مرد از کارکردهای خوب منشی یا همکارتان که از بد حادثه خانم هم هستند ❌تعریف نکنید😐 💞@MF_khanevadeh
🌹🌴🕊🌹🕊🌴🌹 یه هزارتایی داشت و هرشب ذکر می گفت، به دلیل زیادی که ایشون تو یک روز می فرستاد به معروف شده بود و نام شده بود . بعضی دوستان به ایشون میگفتن زهرا که دلیلش ارادت خیلی زیاد آقا به مادرمون خانم (سلام الله علیها) بود... نوای ملکوتی در تلاوت کریم داشت و هرکسی رو باصداش تحت تاثیر قرار میداد. آقا از بسیار خوبی برخوردار بود و همیشه لبخند به لبش بود و خاصی تو وجودش دیده می شد که با اولین برخورد، طرف رو مجذوب خودش میکرد. بمب روحیه بود. همیشه وقتی بیسیم لازم نبود پشت بیسیم نوحه می خوند و رفقا رو به فیض میرسوند. می گفت با سن کمش به ما درس های بزرگ می داد. می گفت بابا اول وقت رو نباید فراموش کنیم. یادمه بعد افرادی اومده بودن که نمی شناختیم و میگفتن ما کسی رو نداشتیم که کمکمون باشه اما آقا مخفیانه به ما کمک می کرد و ما مثل بچه خودمون دوسش داشتیم. همیشه دست بوس و بود و به خانواده می گفت : چطوری ! چطوری ! ناراحت می شد و میگفت من می خوام ببینم . می گفت نه مامان حالا زوده. 💞@MF_khanevadeh
🔴 💠 خانمها مواظب باشند هیچ وقت یک خانم باسیاست جلوی بچه به خانه بي‌احترامی نمی‌کند‌. 💠 کم‌ترین بی‌احترامی به پدر اين است که فرزند به خودش اجازه مي‌دهد گاهی به پدرش بی‌احترامی کند. 💠 ضرر اصلی آن این است که همسر شما آن احساس اقتدار و را که به عنوان پدر خانواده در داخل منزل بايد داشته باشد از دست مي‌دهد‌. 💠 هميشه مخصوصاً در حضور بچه‌ها اقتدار شوهرتان را تثبیت کنید مثلاً به همسرتان بگویید: "شما بهترین دنیایی" ‌ ‌ عشق مَن...♡ آرامشم ❪چِشماته❫ خوشحالیم ❪خَندهاته❫ آسایشم ❪دَستاته❫ خونَم ❪بازوهاته❫ دُنیام ❪تُویی❫ 💍♥️ ‌ ‌ ════‌‌‌‌༻‌❤༺‌‌‌════      ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ @MF_khanevadeh ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
🔴چهل روز طلایی 🔻فاصله ۱۷روزه بین سالروز شهادت تا ولادت حضرت (س)، فرصت فوق‌العاده برای بهره‌مندی اجتماعی از باران لطافت فرهنگ و هنر فاطمی است. 🔻و فاصله ۲۳روزه بین ولادت حضرت فاطمه (س) تا ولادت حضرت (ع) فرصت مهم برای ارتقاء سبک زندگی اسلامی با محور تقویت جایگاه و در خانواده است. 🍂@MF_khanevadeh🍂 🍁🍂🍁🍂🍁 🍂🍁🍂 🍁
📜 نشريه فرهنگي هدهد 📰 پدر و دختر ... 🔺 چند نكته مهم برای پدرهایی كه دختر دارند. 🌸🍃🌼🍃🌸🍃 ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``🌺``╯ ┗``╯ \╲‌ @MF_khanevadeh
🌸 وقتی که انسان در محیط تکریم بار می‌آید و محترمانه رشد پیدا می‌کند و به او شخصیت می‌دهند، فطرت او مثل پیغمبری از درون حرف می‌زند. ✴️ بنابراین از و تکریم، و انصاف و راستی و درستی و پاکی و و حیا حاصل می‌شود و باز خود این پاکی و و عفت، در رفتار با دیگران و بچه‌ها باعث دادن به آنها می‌شود. 🌀اگر و می‌خواهند فرزندان پاک و دین‌پذیری داشته باشند، بدانند که را نمی پذیرد الا سالم و دین را رد نمی‌کند الا انسان بیمار و این بیماری از استخفاف نشئت می‌گیرد. ✅ اگر می‌خواهید بچه عالی‌ترین حقایق ایمانی را به راحتی قبول کند، از کوچکی استخفافش نکنید. | راه رشد، جلد چهارم، صفحه ۲۲۳. ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``🖤``╯ ┗``╯ \╲‌ @MF_khanevadeh
🚨آقایان بدانند! 🍃 لطفا از گفتن کلمات اینچنینی به همسرتان به شدت پرهیز کنید. چون این کلمات، چاقویی هستند که لطیف او را پاره پاره می‌کند...! 👈 واقعا فکر میکنی خیلی جذابی؟ 👈 هـمه دارن ما هم زن داریم!!! 👈 راه بازه و جـاده دراز، بفرمایید... 👈 از قدیم گفتن: زن کمتر از مردِ! 👈 چند بار باید دراین‌باره حرف بزنیم؟!! 👈 برو را از زن فلانی یاد بگیر! 👈 جای تاسفه که چنین و داری..! 👈 تو اگر خرج را می‌دادی! چی می‌شد؟ 👈 تو باید یا من را کنی یا خانواده‌ات را! 👈 تو تقصیر نداری همه زنها یک دنده‌شان کمه! 👈 دست پختت منو یاد دوران سربازیم میندازه..!😳 ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``🖤``╯ ┗``╯ \╲‌ @MF_khanevadeh
✅ چگونه به فرزندم كمك كنم عزت‌نفس بيشتري داشته باشد؟ ☑️ به كودك كمك كنيد به خود اعتماد كند. او را به طور مستقيم تصحيح نكنيد. اشتباهاتش را با و داد زدن جواب ندهيد. بگذاريد بداند همه اشتباه ميكنند. ☑️ وقتي فرزندتان به سراغ شما مي‌آيد، كارتان را قطع كنيد (صحبت با تلفن، حرف زدن با يك دوست، تماشاي ) و به چشمانش نگاه كنيد. اگر لازم بود به او بگوييد كند تا كار شما تمام شود. ☑️با او نكنيد. ☑️ نام فرزندتان را با آهنگي خوش بيان كنيد. ☑️ و بايد در مقابل فرزندشان عضوي واحد باشند. اگر اختلاف براي انتخاب روش تربيتي داريد اجازه ندهيد فرزندتان از ان آگاه شود. ☑️ از شش سالگي براي فرزندتان مربي ورزشي بگيريد تا در رشته‌اي خاص موفق شود. ☑️ احساسات فرزندتان را تاييد كنيد. "ميدونم مي ترسي" به جاي، اينكه نداره. "ميدونم خسته‌اي" به جاي، بسه غر نزن.... گاهي با سليقه‌ی او براي خود خريد كنيد و وقتي با او هستيد از آن وسيله استفاده كنيد. ☑️ گاهي از او معذرت بخواهيد تا بداند ما همه اشتباه ميكنيم. ☑️ گاهي در جواب سوالش بگوييد نميدانم تا بداند ندانستن عیب نیست، نپرسیدن عیب است. ☑️ به او مسئوليتهايي در حد توانش بدهيد. ☑️ خود را افزايش دهيد. كودكان از ما ميگيرند. ☑️ بر نقاط قوت فرزندتان تاكيد كنيد. ☑️ اجازه دهيد فرزندتان ريسكهاي بي خطر كند. بگذاريد اشتباهات بي خطر انجام دهد. ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``🌺 ``╯ ┗``╯ \╲‌ @MF_khanevadeh
⁉️ والد باشیم یا رفیق؟ «من و پسرم مثل دو تا دوستیم» جمله‌ای که از زبان خیلی از امروزی می‌شنوید. پدرو مادرهایی که می‌خواهند شبیه نسل قدیم از سختگیری‌های زیاد فاصله بگیرند؛ اما الگوی یک و خوب چه شکلی است؟ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``🌺 ``╯ ┗``╯ \╲‌ @MF_khanevadeh
برای بچه‌ات باغبان باش نه نجار 🔹نجار، قبل از اینکه شروع به ساختن چیزی کند، باید نقشۀ دقیق همه‌چیز را بکشد. او پیش از اینکه یک صندلی بسازد، دقیقاً می‌داند نتیجۀ کارش چه خواهد شد و اگر به اندازۀ کافی و داشته باشد، هیچ خطایی رخ نخواهد داد. 🔸اما باغبان چطور؟ او هم همۀ تلاشش را می‌کند، به جزئی‌ترین نشانه‌ها دارد و بهترین شرایط را برای گل‌ها و گیاهانش فراهم می‌کند. اما با وجود این، نمی‌تواند تعیین کند که درختی که کاشته یا گلی که پرورش داده، چه شکلی خواهد شد. 🔹باغبان برخلاف نجار، همیشه منتظر چیزهای پیش‌بینی‌ نشده است. یک روز صبح از بیدار می‌شود و می‌بیند درخت‌ها زودتر از چیزی که انتظار داشت شکوفه کرده‌اند. یا می‌بیند گلدان سرسبزی ناگهان پژمرده شده است. 🔸بعضی از و می‌خواهند برای بچه‌شان نجار باشند. از همان کودکی نقشۀ راه موفقیت او را پیش خودشان کشیده‌اند: پسرم باید شود. دخترم باید پزشک شود! و بعد لحظه‌لحظۀ زندگی کودکشان را مثل نجارها با خط‌کش و پرگار و گونیا اندازه می‌گیرند. 🔹۴۰ دقیقه بازی، دو ساعت درس، ۲۰ دقیقه و همین‌طور تا آخر. 🔸آن‌ها تحت هیچ شرایطی اجازه نمی‌دهند این برنامه به‌هم بریزد، اما نکتۀ بزرگی را فراموش کرده‌اند این است که نجارها با چوب بی‌جان کار می‌کنند، ولی بچه‌ها نهال‌های زنده‌اند. باید برای بچه‌ها باغبان بود. 🔹باید به آن‌ها توجه کنیم، شرایط رشد و بالندگی‌شان را فراهم کنیم، اما بدانیم که آن‌ها باید راه خودشان را بروند. 🔸با ، را بیاموزند و با شلختگی و به‌هم‌ریختگی، اهمیت و را درک کنند. 💠یادمان نرود که مرغوب‌ترین میز و صندلی‌ها هم هیچ‌وقت شکوفه نخواهند داد💠 ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``🌺 ``╯ ┗``╯ \╲‌ @MF_khanevadeh