eitaa logo
محمد هادی سمتی
174 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
145 ویدیو
25 فایل
📣 کانال شخصی محمدهادی سمتی ✅ طلبه حوزه علمیه قم ✅ سوابق: https://eitaa.com/MHSemati/2935 ✅ راه های ارتباطی: https://eitaa.com/MHSemati/2925 ✅ صفحه من در ویراستی: https://virasty.com/Hadisemati
مشاهده در ایتا
دانلود
محمد هادی سمتی
#یادداشت ✍ مسئله چند همسری ،تله انفجاری انتخاباتی به زودی منتشر می شود.
/ ✍ "مسئله چندهمسری، تله انفجاری انتخاباتی" در اطرافتان چند نفر سراغ دارید که بیش از یک همسر داشته باشند؟ حساب مناطقی که رسمشان بر ازدواج مجدد است را جدا کنید. افرادی که همسرِ بیمار دارند یا به هر دلیل منطقیِ دیگری تصمیم به این کار گرفته‌اند را هم کنار بگذارید. نیز زنان بیوه یا مطلقه‌ای که معمولاً نمی‌توانند به‌عنوان همسر اول، موردتوجه مردان قرار گیرند و اگر مسئله تعدد زوجات در کار نباشد آن‌ها باید برای همیشه بدون همسر باقی بمانند را استثنا کنید. پاسخ تقریباً نزدیک به صفر است؛ یعنی این مسئله جز در موارد خاص ما به ازای خارجی ندارد. اگر این مطلب را قبول دارید باید بگویم که بحث‌های فراگیر و رسانه‌ای درباره چندهمسری تقریباً بی‌جا است. تا چه رسد به این‌که بخواهیم درباره مهارت‌های چندهمسری کارگاه آموزشی برگزار کنیم. متصدیان و شرکت‌کنندگان در این کارگاه آیا بیش از یک همسر دارند یا قصد جدی بر انجامش؟ اگر پاسخ هر دو سؤال منفی باشد پس تشکیل این کارگاه چه منفعتی دارد؟ مطابق آنچه برخی مفسرین گفته‌اند، کسانی که قدرت دارند بیش از یک همسر را اداره کنند و ازنظر" جسمی" و" مالی" و" اخلاقی" مشکلی برای آن‌ها ایجاد نمی‌شود و قدرت بر اجرای عدالت کامل در میان همسران و فرزندان خوددارند مجاز به انجام این کار هستند. در برخی تفاسیر گفته‌شده است که مسئله جواز تعدد زوجات بااینکه در بعضی از موارد یک ضرورت اجتماعی است و از احکام مسلم اسلام محسوب می‌شود اما تحصیل شرایط آن در امروز با گذشته تفاوت بسیار پیداکرده است، زیرا زندگی در سابق یک‌شکل ساده و بسیط داشت و لذا رعایت کامل مساوات بین زنان آسان بود و از عهده غالب افراد برمی‌آمد ولی در عصر و زمان ما باید کسانی که می‌خواهند از این قانون استفاده کنند مراقب عدالت همه‌جانبه باشند و اگر قدرت بر این کاردارند چنین اقدامی بنمایند؛ و اقدام به این کار نباید از روی هوی و هوس باشد. با توجه به موارد بالا گفته توجه به چند نکته در این مسئله ضروری است: 1- اولین اصل در موضوع چندهمسری، رعایت عدالت است. نمی‌توان بدون لحاظ این مهم به سایر زوایا پروبال داد. 2- در وضعیت فعلی جامعه، اولویت اصلی فراهم‌سازی شرایط ازدواج برای دختران و پسران مجرد و توجه به مسئله افزایش جمعیت است. هرچند چندهمسری در افزایش جمعیت دخیل است اما راه‌حل منطقی و عاقلانه ترغیب جوانان به ازدواج و سپس فرزند آوری است. 3- نیز طرح این مسئله باعث شده و می‌شود تا اولویت اصلی جامعه که سامان دادن به معیشت و اقتصاد است به حاشیه برود و همه توان فعالان فرهنگی و اقتصادی برای رفع‌ورجوع چندهمسری هزینه شود و فرصت‌ها به‌راحتی تمام بر باد هوا برود. 4- آسیب بعدی طرح موضوع چندهمسری ایجاد و افزایش شکاف میان متدینین باکسانی است که یا بهره‌ای از تدین ندارند یا پایبندی کمتری نسبت به مسائل دینی نشان می‌دهند. ادامه مذاکرات مجازی و مطبوعاتی دراین‌باره بیش از آن‌که نتیجه مثبتی داشته باشد به بدبینی بیشتر منجر خواهد شد. 5- این مسئله از جهت دیگری هم مورد مناقشه است. ما هنوز شاهد رواج رسم غلطی در بیشتر نقاط کشور هستیم که ازدواج دوباره مرد و زن مصیبت‌دیده را بسیار زشت محسوب می‌کنند و اگر فردی که همسرش را ازدست‌داده اقدام به تجدید فراش کند او را مورد شماتت قرار می‌دهند. بهتر است به‌جای جست‌وخیز برای مسئله‌ای که نتیجه‌اش تقریباً هیچ است برای از بین بردن این رسم ناپسند خودمان را به‌زحمت بیندازیم. آنچه در طی چند ماه گذشته تاکنون رخ‌داده و می‌دهد نشان از این دارد که برجسته‌سازی مسئله حقوق زنان یک حربه انتخاباتی برای جذب رأی بیشتر است. اگر این مسئله درست باشد _ آن‌چنان‌که در سخنان برخی مسئولان به‌وضوح یافت می‌شود_ بنابراین باید طرح مسئله چندهمسری و ضریب دادن به آن را در حلقه متخصصان جنگ روانی جستجو کنیم. آن‌ها با طرح این مسئله به این هدف خواهند رسید که قشر متدین را هوس‌باز و شهوت‌ران نشان بدهند و درنتیجه دست‌یابی به کرسی‌های مجلس را برای افرادی که تظاهر بیشتری به تدین دارند سخت خواهند ساخت. مسئله چندهمسری را باید در کنار موضوع ورود زنان به ورزشگاه و دوچرخه‌سواری بانوان موردمطالعه قرارداد. کمک به فعال‌سازی این تله انفجاری انتخاباتی یک گناه نابخشودنی است. آدرس یادداشت در : http://rasanews.ir/fa/news/626992/آیا-چندهمسری-تله-انتخاباتی-است https://eitaa.com/MHSemati
// ✍ ای خنک آن را که پیش از مرگ مرد ...واضح است که کرونا همه را به‌پای مرگ نمی‌برد و روشن‌تر است که این ویروس هم ازجمله وسیله‌های پایان زندگی انسان‌ها است. پس خوب است که به این بهانه اندکی بیشتر به مرگ فکر کنیم. اگر قرار باشد نسل انسان زندگی ابدی دنیایی داشته باشد، لایق‌ترین آن‌ها انسان کامل و پیامبر خدا است اما خداوند به پیامبرش خطاب می‌کند که تو نیز از این دنیا می‌روی. متن کامل در کانال شخصی: https://eitaa.com/MHSemati/1230 🆔@MHSemati
درج یادداشت "ای خنک آن را که پیش از مرگ مرد" در بخش پربازدیدهای
ای خنک آن را که پیش از مرگ مرد ویروس کرونا. این جمله کوتاه بیشترین و پربازدیدی‌ترین اخبار دنیا را به خودش اختصاص داده است. طبیعی است که عده‌ای از آن می‌ترسند چون کرونا را مساوی با مرگ می‌دانند. واضح است که کرونا همه را به‌پای مرگ نمی‌برد و روشن‌تر است که این ویروس هم ازجمله وسیله‌های پایان زندگی انسان‌ها است. پس خوب است که به این بهانه اندکی بیشتر به مرگ فکر کنیم. اگر قرار باشد نسل انسان زندگی ابدی دنیایی داشته باشد، لایق‌ترین آن‌ها انسان کامل و پیامبر خدا است اما خداوند به پیامبرش خطاب می‌کند که تو نیز از این دنیا می‌روی.   در تفسیر نمونه این نقل تاریخی آمده است که خلیفه دوم بعد از وفات پیامبر اکرم مرگ آن حضرت را منکر بود و می‌گفت ممکن نیست پیامبر بمیرد و اگر کسانی گمان کنند پیامبر مرده است باید دست‌وپایشان قطع شود! وقتی خلیفه اول این سخن را شنید به سراغ او آمد و بعضی از آیات را که دلالت بر مرگ پیامبر داشت برایش خواند و خلیفه دوم در پاسخش گفت به خدا سوگند این اولین بار بود که این آیه را شنیدم. در روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز فراوان سخن از یاد مرگ است. مرگ آگاهی و یاد آوریش برای جلوگیری از سرکشی و طغیان انسان است. اندیشیدن به مرگ آن‌چنان ارزشی دارد که پیامبر اکرم یاد مرگ را با فضیلت‌ترین عبادت‌ها قلمداد می‌کند. آدم‌هایی که به مرگ ایمان‌دارند و به آن فکر می‌کنند بهتر و زیباتر زندگی می‌کنند، چون می‌دانند که باید برای سفر ابدی آماده شوند و دنیا آن‌ها را فریب نمی‌دهد. مرحوم امام راحل رضوان‌الله علیه در شرح چهل حدیث منشأ بدبختی‌های انسان را در به حاشیه رفتن مرگ آگاهی می‌داند و می‌گوید: "این‌همه بدبختی‌های ما برای نقص ایمان و عدم اطمینان است. اگر آن طوری که به زندگانی دنیا و عیش آن اطمینان داریم و مؤمن به حیات و بقای این عالم هستیم، به‌قدر عشر _یک‌دهم _آن به عالم آخرت و حیات جاویدان ابدی ایمان داشتیم، بیشتر دل ما متعلق به آن بود و علاقه‌مند به آن بودیم و قدری درصدد اصلاح راه آن و تعمیر آن برمی‌آمدیم، ولی افسوس که سرچشمه ایمان ما آب ندارد و بنیان یقین ما بر آب است، ناچار خوف ما از مرگ از فنا و زوال است؛ و علاج قطعی منحصر آن واردکردن ایمان است در قلب به فکر و ذکر نافع و علم و عمل صالح"   ما از مرگ می‌ترسیم و باید همه این ترس در وجودمان فراگیر باشد اما تفاوتی هست میان ترسیدن ما از مرگ و هراس بندگان صالح خدا از آن. امام خمینی این تفاوت را به‌خوبی تبیین می‌کند و می‌گوید ما اگر از مرگ می‌ترسیم به این دلیل است که دنیازده‌ایم و آرزوهای بلند و دست نایافتنی داریم بنابراین مرگ را دوست نداریم اما بندگان صالح خدا هرچند از مرگ می‌ترسند ولی آن را زشت و ناپسند نمی‌دانند: "و اما حال کمّل و مؤمنین مطمئنین، پس آن‌ها کراهت از موت ندارند گرچه وحشت و خوف دارند؛ زیرا که خوف آن‌ها از عظمت حق‌تعالی و جلالت آن ذات مقدس است، چنانچه رسول خدا، صلّی اللّه علیه و آله، می‌فرمود: فأین هول المطّلع! _پس چگونه خواهد بود وحشت روز حساب _ و حضرت امیرالمؤمنین، سلام اللّه علیه، در شب نوزدهم وحشت و دهشت عظیمی داشت، باآنکه می‌فرمود: و اللّه لابن أبی طالب آنس بالموت من الطّفل بثدی أمّه. «به خدا قسم که پسر أبو طالب به مرگ مأنوس‌تر است از بچه به پستان مادرش.» بالجمله، خوف آن‌ها از امور دیگر است، مثل خوف ما پا بستگان به آمال وامانی و دل دادگان به دنیای فانی نیست."   به تعبیر شهید سید محمدباقر صدر "ائمه اطهار به ما آموخته‌اند پیوسته به یاد مرگ باشیم. یاد مرگ مفیدترین علاج حب دنیا است. انسان به یاد مردنش باشد. همه معتقدیم مردم روی زمین همه می‌میرند، ولی این مرگ را برای دیگران تصور می‌کنیم نه برای خود، برای ریشه‌کنی حب دنیا لازم است مرگ خود را برای خود مجسم سازیم، نصب العین قرار دهیم." داستان کرونا دیر یا زود تمام می‌شود اما داستان مرگ هرگز تمام نخواهد شد. مهم این است که به خودمان بقبولانیم که ما هم می‌میریم. شاید امروز و شاید فردا و باید خودمان را برای سفری طولانی و نامحدود مهیا کنیم. و چه خوش سعادت اند کسانی که مرگ را همچون بوییدن سیب خوش عطری در آغوش می‌گیرند و درحالی‌که زنده هستند می‌میرند یعنی هرلحظه خودشان را برای مرگ آماده می‌سازند. به قول مولوی: ای خنک آن را که پیش از مرگ مرد ... متن کامل یادداشت در خبرگزاری رسا:  https://rasanews.ir/002hrj 🆔https://eitaa.com/MHSemati
هدایت شده از نهضتِ روایت
🗓 امام منهای خط امام، تهدید این روزها/ تحریف بنیانگذار (۴۵) ✍ ، طلبه و مبلغه حوزه علمیه «اگر یک‌وقت مردم ببینند آقایان وضع خودشان را تغییر داده‌اند و آن چیزی را که نسبت به روحانیون در دلشان بوده است، از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان.» آهنگ این کلام امام راحل که در تیرماه ۶۴ در دیدار اعضای خبرگان، به زبان آوردند، هم چنان در گوش زمان می‌پیچد. سال‌هاست جریان ناکثین و قاسطین انقلاب تلاش می‌کنند تا ناکارآمد جلوه دادن مکتب امام، منسوخ شدن و تحریف آن را در برنامه‌های خود قرار داده و راه امام را به بیراهه بکشانند. عده‌ای که ازقضا به لحاظ ژن و نسبت، نزدیک‌ترین‌اند، اما مهر تحریف بر عقاید امام زده‌اند. پردهٔ اخیر این جنایت با بال‌وپر دادن به اعضای نهضت آزادی در جماران، رقم خورد. اعضای نهضتی که امام، آن را بی‌دین و ضد اسلام تلقی می‌کرد و مردم را از خطر اعتماد به آن بر حذر می‌داشت و هنگامی‌که اعضای بیت و منتسبین به امام در ترویج آن نقش ایفا کنند شائبهٔ انحراف بیشتر جان می‌گیرد. انحرافی که خطرش بارها توسط فرزند خلف امام، به طیف انقلابیون گوشزد شده است. در این میان سؤال اساسی آن است که هدف از تحریف امام چیست؟ روشن است هرقدر دشمن بتواند جامعه و بدنه انقلاب را از افکار و اصول ناب امام که پایه و مبانی انقلاب‌اند، دچار تحریف کند، بیشتر به هدف نابودی انقلابی نزدیک می‌شود. انقلابی که در نگاه امام و رهبری، همان انقلابی است که انسان را به عصر تمدن اسلامی می‌رساند. طبیعی است جوانان به‌عنوان آینده‌سازان این مرزوبوم و نیروی انسانی و فکری انقلاب، اولین طعمه‌های این خبیثان سیاسی در تحریف افکار امام راحل‌اند تا به‌زعم باطل خود و رویارویی با اهداف و آرمان‌های امام و مقام معظم رهبری، بتوانند ولایت‌فقیه را از جهت‌دهی جامعه در مسیر انقلاب اسلامی، خارج کنند. سؤال بعدی این است که این تحریف به چه شکل صورت می‌گیرد؟ تحریف ابتدا در مبانی و پایه‌های فکری مثل ضرورت استقلال، عدم وابستگی به آمریکا و غرب در همهٔ زمینه‌های علمی، فرهنگی و اقتصادی، رخ می‌‌دهد. در گام دوم جریان تحریف تلاش می‌کند تا به دنبال اثبات عدم کارآمدی تفکر امام بعد از زمان جنگ، باشد. و درنهایت تمام ارزش‌ها و آرمان‌های زمان انقلاب نظیر ساده زیستی، انقلابی گری، آمریکا و دشمن‌ستیزی را موردحمله قرار دهد. خطری که امام سال‌ها پیش درباره‌اش هشدار داده بود. نکته قابل‌توجه آن است که این جریان حتی در زمان حیات امام هم با نسبت‌های ناروا از قبیل عقب‌ماندگی و ناآگاهی به زمان ایشان را از هجمه‌های خود بی‌نصیب نگذاشتند. راه مبارزه با تحریف چیست؟ امروز مبارزه با جریان تحریف بنیان‌گذار از مهم‌ترین وظایف است و کلیدی‌ترین ابزار مبارزه نیز عبارت است از شناخت اندیشه ناب امام راحل ازطریق مطالعه و بازخوانی اندیشه امام درتاریخ وکتاب صحیفه امام و وصیتنامه ایشان بخصوص برای نسل جوان. زیرا امام بدون خط امام، عنصری تحریف‌شده وبی هویت است که جریان تحریف تلاش می‌کند آن را با امامِ برخاسته از مکتب اسلام ناب جایگزین کند.
هدایت شده از نهضتِ روایت
🗓 سالوس‌ها مشغول کارند/ تحریف بنیانگذار (۴۷) ✍️ ،طلبه حوزه علمیه قم و دانش آموخته کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی در اسلام امام خمینی در جمع دانشجویان و طلاب، جمعه ۲۱ فروردین ۱۳۴۳ فرمودند «و الله اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرّفی کرده‌اند. سیاست مُدُن از اسلام سرچشمه می‌گیرد. من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح دست بگیرم؛ من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم و بقیه اوقات برای خودم سلطانی باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم». جملات بالا بخشی از تابلوی نمایشگر اندیشه ناب امام راحل رضوان‌الله علیه است و عمق باور امام را به مکتب اسلام حکایت می‌کند. اما یک جریان منسجم و پیچیده از مشاهده این تابلو احساس ناخوشایندی و خطر کرده است و مدت‌ها است که تصمیم گرفته تابلو را تغییر بدهد و حتی اگر لازم باشد پایه‌هایش را از جا دربیاورد. جریان تحریف به این نتیجه رسیده است که امامِ باورمند به مبارزه با استکبار و استعمار در تاروپود انسان‌های آزادی‌خواه ریشه دوانیده و آن‌قدر اوج گرفته است که دیگرکسی به تحریف گران کوتاه‌قد نیم‌نگاهی هم نمی‌اندازد پس راه چاره‌ای وجود ندارد جز این‌که قامت امام را آن‌قدر کوتاه کند که یا از قد و قواره این جریان کوچک‌تر بشود و یا حداقل هم‌طراز باشد. نتیجه این دست‌وپا زدن‌های پیدا و پنهان در چند عرصه حاصل می‌شود: عرصه اول تغییر افکار جامعه درباره امام است. جریان تحریف باید آن‌قدر پیش برود تا در ذهن همه‌کسانی که امام را دیده یا ندیده‌اند این‌گونه القاء کند که امام تنها شخصیتی مذهبی و عالم دینی دور از سیاست و اجتماع بوده و با دنیای اطرافش هیچ پیوندی برقرار نمی‌کرده است. تحریف‌کنندگان خط امام می‌خواهند بنیان‌گذار انقلاب را آن‌گونه جلوه بدهند که درگذر زمان هیچ‌کسی او را با پرچم‌داری مبارزه با طاغوت و استکبار و فریاد زننده بر سر ظالمان به ملت‌ها نشناسد و چه راهی بهتر از این‌که حضرت روح‌الله در ذهن و فکر مردم تنها با عنوان کسی که وعده دهنده آب و برق رایگان بوده است شناخته بشود _هرچند که او هیچ‌وقت این جمله را بر زبان نیاورده باشد_ و در لابه‌لای این دروغ‌پردازی‌ها اساسی‌ترین عناصر اندیشه پیر جماران پنهان و به قهقرا خواهد رفت. ساخت‌وساز اشرافی در مقبره امام راحل تنها بخشی از خط تحریف است که سبب می‌شود تا مردم و به‌ویژه آیندگان در فهم اندیشه ناب آیت‌الله‌العظمی سید روح‌الله خمینی دچار تضاد فکری بشوند و نتوانند رابطه گفتار و کردار ترویج گر ساده زیستی را با این بنای فاخر تطبیق بدهند و آن‌همه سخن که او در ستایش زندگی عاری از تجمل و نکوهش زیست اشرافی بر زبان جاری می‌کرد در لابه‌لای زرق‌وبرق مرقدش پنهان شود. عرصه دوم در مقام تحریف امام مربوط است به مهندسی کنش گری سیاسی مردم که سبب می‌شود تا ملت در انتخاب مسئولان دچار اشتباه یا تردید بشوند و با پیامدهای منفی انتخاب خود دست‌وپنجه نرم کنند. جریان تحریف در این عرصه تلاش کرده و می‌کند تا امام امت را منادی صلح و سازش با دنیا جلوه بدهد و مبارزه با سرمایه‌داری ضد مردمی را از منظومه فکری حضرت روح‌الله محو کند تا دیگرکسی به یادش نیاید که امام خمینی مبارزه را با رفاه‌طلبی سازگار نمی‌دانست و بر این باور بود که هرکس مبارزه درراه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان را با سرمایه‌داری و رفاه‌طلبی مزاحم یکدیگر نداند الفبای مبارزه را نشناخته است. تحریف‌کنندگان نانجیب خط امام تلاش می‌کنند تا برخلاف تأکید و دغدغه حضرت روح‌الله صندلی‌های قدرت در اختیار سرمایه‌داران و مرفهان بی‌دردی قرار بگیرد که با نصیحت و پند و اندرز اصلاح نمی‌شوند و مردم را از مبارزه برای کنار گذاشتن تشنگان قدرت منصرف سازند. نتیجه این راهبرد تحریفی آن است که آن کسانی درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند از گردنه خارج شوند و کسانی بر مسند قدرت قرار بگیرند که باور عمیقی به مکتب امام ندارند. هرچند جریان تحریف هرگز از پای نمی‌نشیند و به تلاش‌های ضد دینی و ضد مردمی خود ادامه خواهد داد اما با این‌همه آنچه دست‌وپا زدن‌های آن‌ها را به آب در هاون کوبیدن تبدیل می‌سازد رسوا کردن اندیشه و عمل ریاکارانه این جریان است که حضرت روح‌الله آن‌ها را سالوس صفت و اسلام نمایان دغل‌بازی نامیده است که وفاداری و تعهدشان به جمهوری اسلامی نمایشی و پوشالی بوده است.
هدایت شده از نهضتِ روایت
📋 رفاهِ جمهور و رفعِ تبعیض،شرط تداوم جمهوریت،طلبه حوزه علمیه قم و دانش آموخته کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی در اسلام[] شد جمهوری اسلامی به پا / که هم دین دهد، هم دنیا به ما این بیت اول از شعری است که ابوالقاسم عبدالله فرد متخلص به حالت آن را برای اولین سرود رسمی جمهوری اسلامی خلق کرد. مضمون این بیت البته مطابق با آرمان‌های ایران است و همان دغدغه‌ای است که سبب شد تا بیست میلیون و 147 هزار و 55 نفر از واجدین شرایط رأی دادن در روزهای دهم و یازدهم فروردین 1358 تعرفه سبزرنگ را به صندوق بیاندازند و تنها 2 درصد از شرکت‌کنندگان نظرشان با این عده مخالف بود. مردم ستم دیده از ظلم و سرکشی پهلوی هنگامی‌که شعارهای گوش‌نواز آیت‌الله‌العظمی سید روح‌الله خمینی را شنیدند تصمیم گرفتند تا سرنوشت خود را تغییر بدهند و برای برطرف شدن فقر و فساد و تبعیض تا پای جان ایستادند. آمارها نشان می‌دهد که باوجود درآمدهای سرسام‌آور نفتی در دوران اول و دوم اما به‌جز اطرافیان دربار و طبقه سرمایه‌دار وضعیت معیشتی سایر مردم در سطح پایین قرار داشت. به‌عنوان نمونه‌ای از بی‌توجهی حاکمان دوره ستم‌شاهی باید از مخارج سنگین جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی یادکرد که "در یک تخمین سرانگشتی، مخارج این جشن 300 میلیون دلار برآورد شده است" (مجموعه کتاب‌های این روزها، روایتی از دست آوردهای فرهنگی انقلاب اسلامی) مردم این چیزها و مواردی دیگر از فقر و فساد را لمس کرده بودند که خونشان به جوش آمد و کوچه و خیابان را با خون خود رنگین کردند تا از یوغ طاغوت رهایی یابند. درنتیجه این وضعیت وقتی صندوق‌های رأی برای برپایی حکومت جمهوری اسلامی در دسترس مردم قرار گرفت 98 درصد پاسخ شان مثبت بود و البته امیدوار بودند که با استقرار حکومت جدید و را با گوشت و پوست شان لمس کنند. امام خمینی رحمت‌الله علیه عصر 12 فروردین 58 در پیام رادیویی به ملت ایران و برای حفظ امید مردم به کارمندان و کارگران و سایر طبقات مستضعف وعده داد که حکومت جمهوری اسلامی ایران برای آن‌ها کار درست می‌کند وزندگی‌شان را مرفه خواهد کرد. وعده‌ای که دولت‌های پس از انقلاب با همه کم‌وکاستی‌ها به‌طور چشمگیری به آن عمل کردند ولی هنوز مسئله معیشت و اقتصاد در صدر جدول خواسته‌های مردم است و اکنون به پاشنه آشیل مشارکت مردم در انتخابات آینده تبدیل‌شده است. مردم باید برای گستراندن سفره خود کمترین نگرانی را داشته باشند تا امید و آرزوی دهه 50 در بهترین وضعیت قرار بگیرد و احساس مسئولیت آن‌ها را برای سهیم شدن در سرنوشت مملکت برانگیزد. واضح است که دعوت به مشارکت برای مردم خسته از صف‌های طولانی مرغ و گوشت و ناراحت از قیمت‌های غیرواقعی میوه و سایر نیازهای اولیه کار سختی است و اگر در ماه‌های پایانی عمر دولت اتفاق خوشایندی رخ ندهد و مردم تصمیم مسئولان برای برقراری رفاه و آسایش را به چشم نبینند نمی‌شود چندان به نتیجه انتخابات خوش‌بین بود. به‌عبارتی‌دیگر معیشت و مشارکت باهم گره‌خورده‌اند و تداوم جمهوریت بستگی به این دارد که رفاه دستی بر سر معیشت بکشد. رهبر انقلاب اسلامی که همیشه مسئله معیشت را مورد تأکید قرار می‌دهند در پایان مراسم درختکاری سال 99 دوباره از خوب نبودن وضعیت معیشت مردم سخن گفتند و آن را یک غصه بزرگ نامیدند و این زنگ خطری است برای پایین آمدن سطح شرکت مردم در انتخابات. در سال گذشته خط فقر به حدود 10 میلیون رسید و طبق اعلام یک مقام مسئول 40 درصد مردم در زیر این خط نامهربان قرار دارند و این معیار خوبی است برای پیش‌بینی رونق یا بی‌رمقی مشارکت و به هر میزان که مرغ و میوه از دسترس مردم دورتر شوند مشارکت هم از سوی دیگر با جمهوریت فاصله می‌گیرد و جمهوری اسلامی را با بحران مقبولیت مواجه خواهد ساخت. هرچند معنای آنچه گفته شد نادیده گرفتن سایر متغیرها و عوامل مؤثر در ایجاد انگیزه برای مشارکت نیست اما نمی‌توان و نباید از خطری که در بیخ گوش جمهوریت نظام است چشم‌پوشی کرد. مردم ایران البته در حساس‌ترین و سخت‌ترین شرایط نشان داده‌اند که به‌نظام برخاسته از اسلام که فطرت شان با آن گره‌خورده است ایمان‌دارند ولی اگر ببینند و بشنوند که با تبعیض و فساد به‌طورجدی برخورد می‌شود و نجومی بگیران بی‌انصاف و بی‌وجدان مجالی برای عرض‌اندام ندارند، گرانی و بی‌پولی را تحمل خواهند کرد و پایه‌های جمهوریت را با ستون مستحکم مشارکت حفظ خواهند کرد. 🌐 همچنین می توانید متن کامل یادداشت را در خبرگزاری رسا بخوانید. 🆔@manaar_ir
هدایت شده از محمد هادی سمتی
باشگاه نویسندگان حوزوی | ✍ فلسطین ناموس اسلام است یکم: فدک نام روستایی است در حجاز و مسافتش با مدینه به اندازه دو یا سه روز است. این زمین نخست از آنِ یهودیان بود و سرانجام در سال هفتم هجری قمری آن را به پیامبر واگذار ساختند. گرچه در طول تاریخ بارها از خاندان پیامبر گرفته‌شده و دوباره به آن‌ها بازگردانده شده است. سید ابن طاووس در کتاب "کشف المحجه" می‌نویسد: درآمد سالیانه فدک 24000 دینار و بنابر روایتی 70000 دینار بوده است. به‌هرروی فدک تنها تِکه‌ای زمین نیست و نبوده است. بلکه نماد حکومت شیعی بر روی زمین است و خلفای اموی و عباسی نیز به این مسئله آگاه بودند. در تاریخ آمده که روزی هارون‌الرشید عباسی به موسی بن جعفر علیه السّلام پیشنهاد کرد فدک را پس بگیرد. حضرت نخست نپذیرفت و چون پافشاری فراوان خلیفه عباسی را مشاهده کرد فرمود من فدک را با گستره جغرافیایی که خود تعیین می‌کنم پس می‌گیرم. هارون پرسید حدود فدک کجاست و امام پاسخ داد که اگر من مرزش را به تو بگویم هرگز آن را باز پس نمی‌دهی. هارون امام را سوگند داد که لب به سخن بگشاید و حضرت فرمود: - مرز نخستش عدن (یمن) است. - چهره خلیفه در هم رفت. - کرانه دومش سمرقند (ازبکستان) است. - رنگ از رخ هارون پرید. - مرز سومش آفریقا است. - چهره خلیفه سیاه شد. - کرانه چهارمش نیز سیف البحر (دریای خزر و سواحلش در شمال ایران) است هارون هنگامی‌که سخن امام را شنید گفت دیگر برای ما چیزی باقی نماند پس بیا جای من بنشین. حضرت موسی بن جعفر فرمود: من گفتم اگر مرز آن را تعیین کنم فدک را نخواهی داد و خلیفه از همان هنگام تصمیم به کشتن پیشوای هفتم گرفت. دوم: مسئله فلسطین در زمان ما همانندِ تاریخچه فدک است. بیش از آن‌که خاک و شمار مردم فلسطین اهمیت داشته باشد آرمان این سرزمین است که برای ما ارزش دارد و نابود ساختن اندیشه صهیونیسم که خود را به ناروا ملت برگزیده خدا می‌داند یک وظیفه است. فلسطین مسئله نخست جهان اسلام است و بیت‌المقدس که روزگاری قبله مسلمانان بوده اکنون نماد ایستادگی و پایداری است. چالش استکبار با همه آزادی خواهان جهان نیز بر سر این است که چرا یک‌سوی مبارزاتشان به سمت نابودی اسرائیل می‌رسد. امام خمینی رحمت‌الله علیه 19 مهر 1347 _مصادف با 18 رجب 1388_ در گفتگو با نماینده جنبش فتح با تأکید بر وجوب دفاع درراه اسلام می‌گوید: "در شرایط اسف‌انگیز فعلی بر هر مسلمانی لازم است که کلیه نیروهای خویش را برای آزاد کردن سرزمینهای اشغال‌شده و انتقام از اشغالگران به کار گیرند. «و اللَّه ولی التوفیق» و جای تردید نیست که وظیفه یک نفر مسلمانی که در دورترین نقطه‌های جهان به سر می‌برد همان وظیفه‌ای است که خلق مسلمان فلسطین امروز به آن مسئول است، مسلمانان به مثابه دست واحدند و همه در مسئولیت عمومی یکسان‌اند." رهبر کبیر انقلاب همچنین بهمن‌ماه 1349 _1390 هجری قمری_ در پیام به زائران خانه خدا چاره‌اندیشی برای آزادی سرزمین فلسطین_ از چنگال صهیونیسم، دشمن سرسخت اسلام و انسانیت_ را ناگزیر می‌داند و می‌گوید: "اگر سران کشورهای اسلامی از اختلافات داخلی دست‌بردارند و با اهداف عالیه اسلام آشنا شوند و به‌سوی اسلام گرایش پیدا کنند، این‌گونه اسیر و ذلیل استعمار نمی‌شوند. این اختلافات سران کشورهای اسلامی است که مشکله فلسطین را به وجود آورده نمی‌گذارد حل شود. اگر هفت‌صد میلیون مُسْلم _جمعیت مسلمان در آن زمان_، با این کشورهای عریض و طویل، رشد سیاسی داشتند و با هم متحد و متشکل شده در صف واحد قرار می‌گرفتند، برای دولتهای بزرگ استعمار ممکن نبود که در ممالک آنها رخنه کنند تا چه رسد به مشتی یهود که از عمال استعمارند." سوم: حج یک عمل سیاسی است و برجسته ترین مسائل سیاسی و اجتماعی دنیای اسلام در موسم حج نمایان می گردد. موضوع فلسطین نیز به عنوان اولویت اول همیشه در حج مطرح می شود و تنها دلیلش این است که فلسطین ناموس اسلام است. شنبه ۱۹ مرداد ۹۸ آدرس یادداشت در خبرگزاری رسا: http://rasanews.ir/002aMC @MHSemati http://eitaa.com/joinchat/1335754752Cf57f328c85
های بنده را در از آدرس زیر مشاهده کنید: yun.ir/gqtavf
محمد هادی سمتی
🗒 حکیمِ مجاهد و تیرهای مسمومِ بینوایان ✍️ #محمد_هادی_سمتی هدف این یادداشت پاسخ به فحاشی جوانکی مغر
🗒 چشم فتنه قلم را کور کنید، طلبه حوزه علمیه قم و دانش آموخته کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی در اسلام فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ اَلْفِتْنَةِ / من چشم فتنه را از حدقه در آوردم (کور کردم) / نهج البلاغه خطبه 93 این جمله حماسی و غرور انگیز درباره ماجرای و حوادث دوران خلافت حضرت امیر علیه السلام است. ما از کلمه فتنه ، حوادث میدانی و شورش و آشوب به ذهنمان می رسد ولی فتنه به معنای _ غبار آلود شدن و بهم ریختگی فضا_ می تواند با چرخش قلم رخ بدهد،حتی اگر نتیجه ای در کف میدان نداشته باشد. یعنی آن که آدم قداست مداد _ جوهر_ را فراموش می کند و حقد و کینه و جهالت و حماقت را یکسره در چند سطر خرج می کند و سفید را سیاه یا برعکس جلوه می دهد. فتنه قلم یعنی کسی که کمترین آشنایی با و و و ندارد،با سخیف ترین تعابیر،،،،صاحب نظر در مسائل اساسی اسلام و مصداقی برجسته از بندگان صالح خدا را منفورترین افراد بنامد و حقد و کینه هایی در طراز اهل بدر و خیبر را با سرانگشت جهالتش انتشار بدهد. او و هرکسی که این چنین مسلکی دارد باید سزای آلوده ساختن قلم و از آن بالاتر مسموم کردن ذهن آدم ها را بدهد و برخورد شدید قضایی انتظاری نابجا نیست بلکه لازمه است و نمی تواند و نباید انتساب به شهید و شهادت یا همنشینی با مانع از اجرای قانون بشود. اما مهمتر از این ، وظیفه قلم به دستان متعهد است که فتنه قلم را با قلمی کردن جلوه های ناپیدا و ناشنیده از شخصیت های ارزشمند دینی جبران کنند. اشکال کار ما این است که در زمان زندگی دانشمندان و ، به دلیل حجاب حیات یا هر عذر دیگری ، ارزش افزوده زندگی این افراد را در مقابل چشم جامعه قرار نمی دهیم یا به سستی از کنارش عبور می کنیم. دوست و دشمن باید بدانند که زندگی یک عالم فرزانه مانند ، در موضع گیری های سیاسی _ به معنای حداقلی و جناحی اش_ خلاصه نمی شود. چقدر زشت و زننده است که یک جوان دور از آبادی و بی بهره از نَفَس و کلام مرحوم آقای مصباح، تمامی عمر هشتاد و چند ساله او را با حمایت از یک جبهه سیاسی مساوی کند و کینه های جناحی خود را بر تشخیص تکلیفی که از جانب یک صورت گرفته است غلبه بدهد و حتی این قدر متوجه نباشد که فهم تکلیف برای کسی که زندگی و جوانی اش را نه در پهنای باند مجازی بلکه در خط به خط کلمات آیه و روایت هزینه کرده است به مراتب آسان تر و البته ارزشمند تر است از فردی که تنها با غلیان احساس و هیجان تکلیفی را برای خودش تشخیص داده است. اگر یک عالم فرهیخته در حد و اندازه آیت الله مصباح هیچ کار دیگری جز تشخیص تکلیف و حمایت از یک فرد یا جریان انجام نداده باشد،باز نمی توان این را با کنش یک آدم عادی مقایسه کرد. بگذریم... جفای بزرگ در حق محمد تقی مصباح یزدی رضوان الله علیه آن است که کمتر کسی بداند لذت نشستن پای درس اخلاق او که در عین شیوایی بیان، حاوی پرمغزترین آموزه های بود هرگز از یاد نمی رود و با یادآمدن محروم شدن از هر جلسه ای که از دست رفته است آهی از نهاد برمی خیزد. پیرمردی که با تحمل رنج پیری و عوارضش اما در نهایت فروتنی هرشب خود را به محل می رساند و بی توجه به آن که عدد مخاطبانش کم است یا زیاد،بهترین دریافت هایش از را ارائه می کرد. ما جفا کرده ایم و جفا می کنیم که از آنچه دیده ایم و شنیده ایم نمی نویسیم و اجازه می دهیم تا فتنه قلم نشر پیدا کند و چهره ای ناموزون از زندگی و زمانه اسلام شناسان حقیقی به جامعه تحویل داده شود. باید آنقدر صفحه کاغذ _ حقیقی و مجازی _ را از شرح حال حقیقی امثال آیت الله مصباح پر کنیم تا کسی به خودش اجازه ندهد که از روی جهالت یا با اشاره و هدایتِ ، نورانیت ظاهر و باطن عالمان دینی را به لایک های عاری از ارزش بفروشد و بعد از آن که وانمود می کند پشیمان است همچنان نیش بزند و چنین القا کند که من عذرخواهی کردم اما شما باور نکنید! در فتنه قلم باید چشم فتنه را کور کرد و از حدقه در آورد. جنگ و جهاد قلم به این است که اجازه ندهیم محصول زندگانی سراسر برکت عالمی مجاهد همچون علامه مصباح با قلم های مسموم و کینه محور و فحش مدار به تاراج برود. حالا وقت جنگیدن است برای خشکاندن جوهر قلم هایی که زهر ترشح می کنند و چهره های ماندگار را به ثمن بخس کم فروغ می سازند. متن کامل این یادداشت در : yun.ir/hsfcab : https://eitaa.com/MHSemati/2078
محمد هادی سمتی
🗒 حفظ پیوند با طلاب، علاج نفوذ در حوزه ✍ #محمد_هادی_سمتی،عضو مجمع نمایندگان طلاب حوزه علمیه قم ..
🗒 حفظ پیوند با طلاب، علاج نفوذ در حوزه،عضو مجمع نمایندگان طلاب حوزه علمیه قم ارتباط عمیق با طلاب. این کلیدواژه از مهم‌ترین محورهای بیانات رهبر انقلاب در دیدار با نمایندگان طلاب است. ۱۳۹۴/۱۲/۲۵ تأکیدهای فراوان نسبت به ارتباط دوسویه با بدنه و لایه‌های درونی حوزه نشانگر این نکته است که راه علاج در قلب تنها درگرو نشست‌ و برخاست نمایندگان و مدیران حوزوی با طلاب است. در همان دیدار رهبر انقلاب از سرمایه‌گذاری‌های هدفمند برای تربیت نیروی غیرانقلابی پرده‌برداری می‌کنند و کم‌فروغ و بی‌رمق ساختن را هدف اصلی برای رخنه در بین حوزویان می‌دانند. نفوذ در حوزه و تغییر و اعتقادی طلاب به‌ویژه در قم که است خطری جدی است که چنانچه علاج نشود تا بالاترین سطح علمی یعنی مرجعیت پیش می‌رود. باید بدانیم که اگر طلبه را رها کردیم و جویای وضعیت زندگی و تحصیلی او نشدیم و به دانستن کلیات و دورنمایی در این مورد اکتفا کردیم راه را برای بهره‌برداری‌های سودجویانه و هموار ساختن گشوده‌ایم. فهمیدن مشکلات و گره‌های ذهنی طلبه ازجمله رسالت‌هایی است که بر عهده و مجموعه قرار دارد و اگر گره‌گشایی به‌صورت اصولی و صحیح صورت نگیرد سبب می‌شود تا طلبه نوجوان و جوان برای حل مسائل ذهنی‌اش به جاهایی پناه ببرد که نتیجه اش پذیرش سلطه نفوذ است و سبب می شود تا این فرد موریانه وار راهش را از مسیر اصلی جدا ‌کند و درنهایت با کوله باری از علم اما متأثر از افکار التقاطی و انحرافی عصا کش افراد دیگری ‌شود که آن‌ها نیز به بیماری نفوذ مبتلا شده‌اند و این چرخه همچنان ادامه پیدا خواهد کرد. با توجه به هشدار اخیر حضرت آیت‌الله‌ مکارم شیرازی درباره نفوذ در دستگاه مرجعیت ضرورت دارد تا درباره پیوند عمیق متولیان با بدنه طلاب و کور کردن روزنه‌های نفوذ برنامه‌ریزی دقیق و بلندمدت شکل بگیرد. نادیده گرفتن خطر جریان نفوذ مصداق این بیت است: خشت اول گر نهاد دیوار کج تا ثریا می‌رود دیوار کج 💠 پرونده نفوذ در قلب اسلام را در دنبال کنید: yun.ir/htrjd6
🗒 چشم فتنه قلم را کور کنید، طلبه حوزه علمیه قم و دانش آموخته کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی در اسلام در آستانه سالروز ارتحال فقیه مجاهد مرحوم علامه مصباح یزدی رحمت الله علیه فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ اَلْفِتْنَةِ / من چشم فتنه را از حدقه در آوردم (کور کردم) / نهج البلاغه خطبه 93 این جمله حماسی و غرور انگیز درباره ماجرای و حوادث دوران خلافت حضرت امیر علیه السلام است. ما از کلمه فتنه ، حوادث میدانی و شورش و آشوب به ذهنمان می رسد ولی فتنه به معنای _ غبار آلود شدن و بهم ریختگی فضا_ می تواند با چرخش قلم رخ بدهد،حتی اگر نتیجه ای در کف میدان نداشته باشد. یعنی آن که آدم قداست مداد _ جوهر_ را فراموش می کند و حقد و کینه و جهالت و حماقت را یکسره در چند سطر خرج می کند و سفید را سیاه یا برعکس جلوه می دهد. فتنه قلم یعنی کسی که کمترین آشنایی با و و و ندارد،با سخیف ترین تعابیر،،،،صاحب نظر در مسائل اساسی اسلام و مصداقی برجسته از بندگان صالح خدا را منفورترین افراد بنامد و حقد و کینه هایی در طراز اهل بدر و خیبر را با سرانگشت جهالتش انتشار بدهد. او و هرکسی که این چنین مسلکی دارد باید سزای آلوده ساختن قلم و از آن بالاتر مسموم کردن ذهن آدم ها را بدهد و برخورد شدید قضایی انتظاری نابجا نیست بلکه لازمه است و نمی تواند و نباید انتساب به شهید و شهادت یا همنشینی با مانع از اجرای قانون بشود. اما مهمتر از این ، وظیفه قلم به دستان متعهد است که فتنه قلم را با قلمی کردن جلوه های ناپیدا و ناشنیده از شخصیت های ارزشمند دینی جبران کنند. اشکال کار ما این است که در زمان زندگی دانشمندان و ، به دلیل حجاب حیات یا هر عذر دیگری ، ارزش افزوده زندگی این افراد را در مقابل چشم جامعه قرار نمی دهیم یا به سستی از کنارش عبور می کنیم. دوست و دشمن باید بدانند که زندگی یک عالم فرزانه مانند ، در موضع گیری های سیاسی _ به معنای حداقلی و جناحی اش_ خلاصه نمی شود. چقدر زشت و زننده است که یک جوان دور از آبادی و بی بهره از نَفَس و کلام مرحوم آقای مصباح، تمامی عمر هشتاد و چند ساله او را با حمایت از یک جبهه سیاسی مساوی کند و کینه های جناحی خود را بر تشخیص تکلیفی که از جانب یک صورت گرفته است غلبه بدهد و حتی این قدر متوجه نباشد که فهم تکلیف برای کسی که زندگی و جوانی اش را نه در پهنای باند مجازی بلکه در خط به خط کلمات آیه و روایت هزینه کرده است به مراتب آسان تر و البته ارزشمند تر است از فردی که تنها با غلیان احساس و هیجان تکلیفی را برای خودش تشخیص داده است. اگر یک عالم فرهیخته در حد و اندازه آیت الله مصباح هیچ کار دیگری جز تشخیص تکلیف و حمایت از یک فرد یا جریان انجام نداده باشد،باز نمی توان این را با کنش یک آدم عادی مقایسه کرد. بگذریم... جفای بزرگ در حق محمد تقی مصباح یزدی رضوان الله علیه آن است که کمتر کسی بداند لذت نشستن پای درس اخلاق او که در عین شیوایی بیان، حاوی پرمغزترین آموزه های بود هرگز از یاد نمی رود و با یادآمدن محروم شدن از هر جلسه ای که از دست رفته است آهی از نهاد برمی خیزد. پیرمردی که با تحمل رنج پیری و عوارضش اما در نهایت فروتنی هرشب خود را به محل می رساند و بی توجه به آن که عدد مخاطبانش کم است یا زیاد،بهترین دریافت هایش از را ارائه می کرد. ما جفا کرده ایم و جفا می کنیم که از آنچه دیده ایم و شنیده ایم نمی نویسیم و اجازه می دهیم تا فتنه قلم نشر پیدا کند و چهره ای ناموزون از زندگی و زمانه اسلام شناسان حقیقی به جامعه تحویل داده شود. باید آنقدر صفحه کاغذ _ حقیقی و مجازی _ را از شرح حال حقیقی امثال آیت الله مصباح پر کنیم تا کسی به خودش اجازه ندهد که از روی جهالت یا با اشاره و هدایتِ ، نورانیت ظاهر و باطن عالمان دینی را به لایک های عاری از ارزش بفروشد و بعد از آن که وانمود می کند پشیمان است همچنان نیش بزند و چنین القا کند که من عذرخواهی کردم اما شما باور نکنید! در فتنه قلم باید چشم فتنه را کور کرد و از حدقه در آورد. جنگ و جهاد قلم به این است که اجازه ندهیم محصول زندگانی سراسر برکت عالمی مجاهد همچون علامه مصباح با قلم های مسموم و کینه محور و فحش مدار به تاراج برود. حالا وقت جنگیدن است برای خشکاندن جوهر قلم هایی که زهر ترشح می کنند و چهره های ماندگار را به ثمن بخس کم فروغ می سازند. متن کامل این یادداشت در : yun.ir/muqqfe : https://eitaa.com/MHSemati/2078