eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
141 دنبال‌کننده
59.7هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ‌الله الرحمن الرحیم شاعران: و ▶️ در محل هرجا صدای عبد گریان شد بلند قامت صاحب کرم از روی ایوان شد بلند نوکری سخت است اما سختیش عشق است عشق پای ما با عشق بر خارمغیلان شد بلند @hosenih من که هرجایی کم آوردم صدا کردم رضا رعیت آنجایی که کم آورد، سلطان شد بلند ما ز اسب افتاده ایم اما ز اصلِ عشق نه پرچم سبز رضا بر بام تهران شد بلند بیشتر از سائل، آقا بی قرار سائل است بیشتر از شهر ما، آهْ از خراسان شد بلند کافری بودم که با شرط تو رفتم بر سجود بسکه ازخاک تو عطر و بوی ایمان شد بلند  خاک ایران قبل تو لطفی برای کس نداشت تو به ایران آمدی و بَخت ایران شد بلند جزر و مدِّ صحن تو یعنی که رو به گنبدت هر مَلَک افتاد روی خاک و انسان شد بلند شانه بر زلف تو زد مِنّای اهل البیت شد بعد مرگش مرد سَلمانی چو سلمان شد بلند هر کسی که سخت دامان جوادت را گرفت با براتِ کربلای خویش آسان شد بلند @hosenih گریه بی حد می‌کنی و روی زانو میزنی بابت دستی که بر روی عزیزان شد بلند نام زینب را پس از عباس نامحرم که بُرد.. از ته گودال دادِ شاه عطشان شد بلند! ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روی بام آفرینش آفتاب زینب است  رونق هر سفره‌ای از نان و آب زینب است  تو بگو چادر ولی در اصل این شمشیر اوست فاتح کرببلا تیغ حجاب زینب است ما رایتُ گفت؟! نه! کوبید بر روی یزید وحشت آل امیه از جواب زینب است گرچه شد پوشیه‌اش غارت رخش مستور ماند بال جبراییل در واقع نقاب زینب است گریه کرد و گریه کرد و شام را ویرانه کرد گریه کردن درس اول از کتاب زینب است دست‌هایش در طناب افتاده اما بسته نیست تا ابد حبل المتین ما طناب زینب است پرچم زینب به دست کوچک ام البکاست پس رقیه رهبر این انقلاب زینب است چادر خاکیش خاک سینه زن‌ها را سرشت هرکسی آباد شد، خانه خراب زینب است تا همه گفتند زینب، گفت زینب «یا حسین» این نگین زیبنده بر روی رکاب زینب است ای که دنبال برات کربلایی اربعین کربلا رفتن فقط با انتخاب زینب است ** جای شلاق و اسارت یا لباس پاره نه دیدن یک سر روی نیزه عذاب زینب است شاعران: و
حجره تاریک شده یا که دو چشمم تار است هرکجا می‌نگرم دوروبرم دیوار است  ناله‌ی العطش من نرسیده به کسی چه کنم هرچه کنم هلهله‌ها بسیار است  صورت خاکی مارا برو از کوچه بپرس در زمین خوردن ما دست دگر در کار است نه مرا سنگ زدند و نه سرم برنیزه است جای این اذیت و آزار فقط بازار است به روی بام اگر رفت تنم سالم رفت از روی اسب بیفتی به زمین دشوار است جان به قربان تنی که همه‌اش غارت شد بیش از پیرهنش پیکر پاکش.... ✍ و
من از هرچی خوبیه بی تو گذشتم آخه مثل تو نبود هر جا رو گشتم تو یه کاری کن که مادرت ببینه چشمامو جز به ضریح تو ندوختم هر جا گفتن از تو نالیدم و سوختم حلالم کن که بضاعتم همینه خدا رو شکر / میگن حسین چشم من مرطوبه خداروشکر/همیشه تو روضه حالم خوبه خداروشکر/محرمت رو دوباره دیدم خداروشکر/گِلم مثه تربتت مرغوبه حیات من ممات من / سفینه النجات من گفتم حسین وشد ثواب / تمام سیئات من مولانا حسین تو چه کارایی که واسه من نکردی وقتی گم میشم به دنبالم می گردی کی میتونه جز تو دستمو بگیره غمو و غصه هامو رو دوشت کشیدی منوهیچ کس نخرید و تو خریدی مردونگی تو از یادم نمیره نگام نکن / چقد ذلیلم و بی مقدارم نگام بکن / ببین یه عالمه دوست دارم هر دفه که / تشنم شد آب گوارا خوردم سلام به تو / فراموشم نشده یکبارم چقد آقایی بت میاد/دوست دارم خیلی زیاد یه چیزیو رو راست بگم/دلم تو رو خیلی میخواد مولانا حسین خرجی بساط روضه هاتوجورکرد چشم دشمنای روضه ها تو کور کرد بوی اسفند محرم از قدیما سر به راه شدن همه سر به هواها سر سفرتن همه شاها گداها از غذای نذریِ زهرا بدی ما سائلم از / دست رقیه نگین میگیرم تذکره ی / زیارت اربعین می گیرم بخاطر / نام ابالفضل توی مشایه غذامو از / موکب ام البنین میگرم ارباب بی کفن سلام بزار منم حرم بیام الهی که روی سرم سایت بمونه مستدام مولانا حسین ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
خوبه که گاهی خورشیدم توآسمون زیارت ماه بره خوبه پسر بزرگ کنی نگاش کنی اونم جلوت راه بره پیر شدم خسته شدم بابات داره میمیره آروم برو خواهرات دلواپسن پیغمبر عشیره آروم برو برو که رفتنت چشامو تر کرد برو ولی بابا زود برگرد/ببین چی میکشم من گرفته از غصه صدای بابا اذان بگو برای بابا/یکم آروم بشم من تو هم زهرایی هم / بعلها بنوها ان الله الصطفی آدم و نوحا سوره والشمس حسین چی شده بابا آیه هات رو زمینه سرت کجاست تنت کجاست کمک بده منو چشام نمیبینه پاشو بریم پاشو بریم تو رو با سر نیزه های کوفه چکار بابا بگو بابا بگو بابات رو از دل نگرونی دربیار مگه مغیره اومده دنبالت شبیه مادرم شدحالت / چرا شکسته پهلوت سری که بوسه می زدم سنگ خورده تمام صورتت چنگ خورده/شکسته تابه ابروت وای از خون لخته ها / بغض تو گلو ها ان الله الصطفی آدم و نوحا می خوام باهات حرف بزنم صدای طبل کوفیا نمی زاره اصلا یکی نبود بگه گریه ی پیرمرد مگه خنده داره چه نامرتبه تنت یه جا زیاده بدنت یه جا کمه عمه رو بر دار و ببر این اولین باره دورش نا محرمه روی عبا جوونیمو میدیدم تو رو دونه به دونه چیدم / برام خیلی عزیزی پشت سرت یه حال مضطر دارم همش باید تو رو بردارم / چی کار کنم نریزی تشییعت اومدن / عمه ها ، عمو ها ان الله الصطفی آدم و نوحا ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
طوری که نم ز بحر کرم فیض می‌برد از فیضِ اشک، چشم ترم فیض می‌برد جان و دلم اگرچه نشد مَحرمش؛ ولی هر شب همین که پشتِ درم، فیض می‌برد اینجا حسینیه‌ست، شبش مثل کربلاست هرکس که می‌رسد، ز حرم فیض می‌برد در مجلس حسین که خیرِ کثیر هست اسمی هم از کسی نبرم، فیض می‌برد فهمیدم از مقام رفیعی که یافته از یاحسینِ من، پدرم فیض می‌برد فطرس شدن بهانه‌ی رفتن به کربلاست اینگونه است بال و پرم فیض می‌برد از گرد و خاکِ روی سرِ زائران تو تا شهرِ کُفر هم ببرم، فیض می‌برد وقتی که خونْ برای تو گریه کنم حسین بیش از تمام تن، جگرم فیض می‌برد ✍
وقتی میان کوچه سند پاره پاره شد چشمان غصّه‌دار فلک پُر ستاره شد ناموس کبریا وسط کوچه‌های تنگ محصور یک شقی‌صفتِ بدقواره شد تهمت زد و به دختر طاها دروغ بست داعیّه دارِ دین، پسرِ زشت کاره شد گفتند: گفت زود سند را بده به من گفتند: بعد از آن که ستم بی شماره شد_ با پنجه وسعت فدکش را وجب گرفت سیلی برای غصب فدک راه چاره شد پا زد که بارِ شیشه‌ی او را بیفکند اوّل نشد؛ ولی چو لگد زد دوباره، شد! چادر به پای مادر سادات، گیر کرد افتاد روی خاک و دلش پُر شراره شد گفتند: یک طرف زده سیلی؛ ولی حسن پیگیرِ جستجوی دو تا گوشواره شد ✍
وقتی میان کوچه سند پاره پاره شد چشمان غصّه‌دار فلک پُر ستاره شد ناموس کبریا وسط کوچه‌های تنگ محصور یک شقی‌صفتِ بدقواره شد تهمت زد و به دختر طاها دروغ بست داعیّه دارِ دین، پسرِ زشت کاره شد گفتند: گفت زود سند را بده به من گفتند: بعد از آن که ستم بی شماره شد_ با پنجه وسعت فدکش را وجب گرفت سیلی برای غصب فدک راه چاره شد پا زد که بارِ شیشه‌ی او را بیفکند اوّل نشد؛ ولی چو لگد زد دوباره، شد! چادر به پای مادر سادات، گیر کرد افتاد روی خاک و دلش پُر شراره شد گفتند: یک طرف زده سیلی؛ ولی حسن پیگیرِ جستجوی دو تا گوشواره شد ✍
=========================== وقتی میان کوچه سند پاره پاره شد چشمان غصّه دار فلک پر ستاره شد ناموس کبریا وسط کوچه های تنگ محصور یک شقی صفتِ بدقواره شد تهمت زد و به دختر طاها دروغ بست داعیّه دارِ دین، پسرِ زشت کاره شد گفتند، گفت زود سند را بده به من گفتند، بعد از آن که ستم بی شماره شد باپنجه وسعت فدکش راوجب گرفت سیلی برای غصب فدک راه چاره شد گفتند مست بود و صدایی نمی شنید آنقدر زد که غنچه یاس اش عصاره شد پا زد که بارِ شیشه ی او را بیفکند اوّل نشد ولی چو لگد زد دوباره ، شد چادر به پای مادر سادات گیر کرد افتاد روی خاک و دلش پر شراره شد گفتند یک طرف زده سیلی ولی حسن پیگیرِ جستجوی دو تا گوشواره شد 🔸شاعر: =============================