فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کار سازترین توسل،
توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ست
حاجت گرفتن از حضرت #زهرا سلام الله علیها
🌸التماس دعای فرج ان شاءالله🌸
🕊✨ أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق سیدتنا حضرت زینب سلام الله علیها✨🕊
گل نرگس:
🍃چشم های یک دختر هرروز صبح به امید دیدن تکیه گاه زندگی اش باز می شود اما آنانی که یک تصویر کوچک در گوشه ذهنشان از #پدر به جا مانده و در دنیای بدون او می خواهند نفس بکشند و زندگی کنند، #غم بزرگی را به جان می خرند. به گمانم غم بزرگتر وقتی است که جاده انتظار مقابل چشم های #مضطر دختری باشد و فقط خبر مفقود شدن امید زندگیش را بشنود...
🍃شاید دعاهای #زهرا و خواهرش سبب شد تا بعد از چند سال انتظار پیکر پدرش برگردد و کمی طعم آرامش را بچشند. یک سنگ مزار با نام #داوود_امامی مامن دلتنگی های زهرا و مادرش شد...
🍃فکر می کرد پایان سختی هاست اما هرکه در این بزم مقرب تراست جام #بلا بیشترش می دهند. شاید هرگز در رویاهایش به این باور نرسیده بود که پایان زندگی اش با #همسرش در یک تابوت و یک پرچم سه رنگ که گوشه ای از آن نام #شهید نوشته شده خلاصه شود اما عمر زندگی مشترکش با محمد حسین مرادی هفت سال بیشتر نشد.
🍃دل نگرانی هایش برای شریک زندگی اش که راهی دفاع از حرم شده بود بی دلیل نبود. آخر #محمد_حسین رفته و همان روزها دخیل بسته بود به حرم #حضرت_زینب تا نامه عاقبت بخیری اش امضاشود.
🍃اصلا خودش رفته بود پرچم حرم را عوض کرده بود. و مگر می شود خواهر #ارباب کسی را دست خالی از #حرم برگرداند. شاید مادر ارباب هم برایش مادری کرده بود که همچون او بازو و #پهلویش مجروح شد و پس از چند روز شهد شهادت نصیبش شد.
🍃حال یک زهرا مانده و یک دنیا #دلتنگی... گاهی با دو رکعت نماز کنار مزار پدر دلش را آرام می کند و گاهی با یک سوره #یس کنار مزار همسرش. آقا محمد حسین شهادتت مبارک باشد.
مبارک زهرایت...💔
♡برایمان دعا کن♡
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
#شهید_محمدحسین_مرادی
📅تاریخ تولد: ۲۰ شهریور ۱۳۶۰
📅تاریخ شهادت: ۲۸ آبان ۱۳۹۲
🥀مزار شهید: گلزار شهدای امام زاده علی اکبر چیذر
🕊محل شهادت: سوریه، حرم بی بی زینب(س)
🌹🍃🌹🍃
.
#غربت_امیرالمومنین
#گفتگو با #حضرت_زهرا
غزلپیوسته شهادت حضرت سلام اللّه علیها
این خبر از پا میاَندازد امیرِ آسمان را
قدکمانی میرود تا که ببیند قدکمان را
#امیرالمومنین:
باز کُن چشمِ تر وُ تارِ خودت را تا ببینی
لرزههایِ زانویِ کوهِ نبردِ بیاَمان را
خستهای از من مگر که بستهای چشمِ خودت را
دیدهاَت را باز کُن کُشتی امامِ بیکسان را
روحِ از تن رفته برمیگردد این فرمانِ مولاست
بسته و وابستهیِ دستورِ حیدر جانِ زهراست
#زهرا:
ماندهام بینِ در وُ دیوار.... اَشکت را نَبینم
خوردهام زخم از نوکِ مسمار اَشکت را نَبینم
گریههایم را نبین .... گریه نکن.... جانم فدایت
همنفس .... اَلجار ثُمَّ الدّار اَشکت را نَبینم
نیمهشب غسلم بده از رویِ این پیراهنی که....
زخم بسیار است امّا یار.... اَشکت را نَبینم
با اجازه چشمِ خود بستم به فکرِ مجتبیٰ باش
نیمهشب سقّایِ شاهِ تشنهیِ کربوُبلا باش
میشود دنیا بدونِ فاطمه زندانِ حیدر
کاش بر لب میرسید امشب همینجا جانِ حیدر
مجتبیٰ صورت به صورت مینَهد امّا به سختی
چون که دیده خورده بر دیوارها جانانِ حیدر
صورتِ شاهِ کرم باشد کفِ پاهایِ زهرا
خانهدارِ خانه از حالا گلِ گریانِ حیدر
وعدهگاهِ حیدر وُ زهرا غروبِ روضه.... گودال
دست و پا زد دلبرِ دلها و مادر رفت از حال
پشتوُرو شد پیکری پیشِ دو دیده.... زار میزد
لحظهای که بیحیا سر میبریده .... زار میزد
پیشِ چشمَش پنجهها میشد گِره بر گیسویِ شاه
ظالمی مویِ حسینش را کشیده .... زار میزد
گوشهیِ گودال میدید او که هِی کردند اَسبان
رویِ جسمِ بیسری مَرکب دویده .... زار میزد
زار میزد یکسره مادر.... حسین مادر ندارد
العجل یابنالحسن سردارِ عریان سر ندارد
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
.
🍃بند دلم پاره شد و عکس های سنجاق شده به آن می رقصند و از مقابل چشمانم رد می شوند. عکس #فاطمه با پدرش، همان روزها که تنها فرزند خانواده بود و به قول #آقامهدی، مادرِ بابا بود. آنقدر محبت این دختر در دل پدر ریشه زده بود که مرهم #دلتنگی های پدر برای مادرش بود.
🍃صدای ترک های #دلم را می شنوم و این بار عکس #زهرا و پدر به من لبخند می زند. پرنسس بابا بود و عاشق پدر؛ اینکه #دخترها_باباییاند را همه می دانند. زهرا هم با دستهای کوچکش برای آرزوی پدر دعا می کرد. اشک هایم سرازیر میشوند و چشمان تارشده از #اشکم، به عکس #محمدجواد و آقا مهدی روشن می شود همان لحظه وداع، محمد جواد در خواب بود، پدر با یک بوسه و یک نوازش که هنوز گرمایش بر تن پسر مانده، از او دل کند.
🍃اشک هایم از هم سبقت گرفته اند اما عکس #همسر_شهید، قصه جدیدی است. نذر کرده بود این بار خودش همسرش را راهی دفاع از حرم #حضرت_زینب کند. رفت پیش فرمانده و خواهش کرد که همسرش بازهم راهی شود. نشست و تمام لحظه های باقی مانده از حضور همسرش را نظاره کرد و بخاطرش سپرد. عکس هایی که شریک زندگی اش آماده می کرد برای #شهادتش، وصیت نامه ای که برای روز های نبودنش می نوشت. در ظاهر می خندید اما خدا می داند که در دلش چه می گذشت. اشک هایش این بار به دادش رسیدند.
🍃بدرقه کرد #همسرش و به یک چشم بر هم زدنی خود را در #معراج دید، در بالای سر پدر بچه هایش. فاطمه پنج ساله به چهره بابا نگاه می کرد و گریه می کرد. زهرای سه ساله چقدر شبیه #سهساله_ارباب شده بود و سر بابا را نوازش می کرد. و اگر محمد جواد لب می گشود و بابا می گفت چه میشد. نسیمی می وزد و این بار آخرین عکس را می بینم. دل داغدار فاطمه و زهرا با سنگ سرد #مزار مرهم می یابد. همسر شهید درد و دل می کند با شهیدش از روزی که محمد جواد تب کرده بود و در خواب فقط سراغ #پدر را می گرفت....
✨ #شهادتت_مبارک آقا مهدی، به حرمت نازدانه هایت دعایمان کن🤲
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
#شهید_مهدی_قره_محمدی
📅تاریخ تولد : ٢٨ شهریور ۱٣۵٨
📅تاریخ شهادت : ٢۱ آذر ۱٣٩۶
🕊محل شهادت : دیرالزور_سوریه
🌹🍃🌹🍃
❣﷽❣
📚 #رمان
#اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
9⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_ونهم
📖صدای خانم نصیری را شنیدم. بیدار شده بودند. اشکم را پاک کردم😢 و در زدم. انقدر به این طرف و ان طرف تلفن کردم تا مکان #تصادف و مکان نزدیک ان را پیدا کردم. هدی را فرستادم مدرسه، زنگ زدم☎️ داداش رضا و خواهر هایم بیایند. محمدحسن و هدی را سپردم به #رضا، میدانستم هدی داییش را خیلی دوست دارد و کنار او ارام تر است.
📖سوار ماشین🚙 اقای نصیری شدم. زهرا و شوهر خواهرم اقا نعمت هم سوار شدند، عقب نشسته بودم. صدای پچ پچ ارام اقا نعمت و اقای نصیری با هم را میشنیدم و صدای زنگ موبایل هایی📱 که خبر ها را رد و بدل میکرد. ساعت ماشین #ده_صبح را نشان میداد. سرم را تکیه دادم به شیشه و خیره شدم به بیابان های اطراف جاده.
📖کم کم سر وصدای ماشین خوابید. #محسن را دیدم که وسط بیابان افسار اسبی🐎 را گرفته بود و به دنبال خودش میکشید، روی اسب #ایوب نشسته بود. قیافه اش درست عین وقت هایی بود که بعد از موج گرفتگی حالش جا می امد؛ مظلوم و خسته😢
📖-ایوب چرا نشسته ای روی اسب و این #بچه پیاده است؟ بلند شو
محسن انگشتش را گذاشت روی بینی. زهرا دستم را گرفت"چی شده شهلا‼️"
بیرون وسط بیابان دیگر کسی نبود. صدای اقا نعمت را میشنیدم که حالم را میپرسید. #زهرا را میدیدم که شانه هایم را میمالید. خودم را میدیدم که نفسم بند امده و چانه ام میلرزد😭
📖هر طرف ماشین را نگاه میکردم #چشمهای خسته ی ایوب را میدیدم. حس میکردم بیرون از ماشینم و فرسنگ ها از همه دورم، تک و تنها👤 و بی کس با چشم های خسته ای ک نگاهم میکند. قطره های اب را روی صورتم حس کردم. زهرا با بغض گفت: شهلا خوبی⁉️ تو را بخدا ارام باش.
📖اشکم که ریخت صدای ناله ام بلند شد.
_ایوب رفت، من میدانم😭 #ایوب تمام شد
برگه امبولانس🚑 توی پاسگاه بود. دیدمش رویش نوشته بود #اعلام_مرگ، ساعت ده، احیا جواب نداد.
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
45.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گرفتہ حال دلم در هـواے مادر زهـرا
دو دیده ام شده بــاران براے مادر زهـرا
هر آنچہ دختر پاڪ و هر آنچہ مادر خوب اسٺ
فداے مـادر #زینـب فداے مــادر #زهــرا
🏴وفاٺ حضرٺ #خدیجہ_ڪبری (سلام الله علیها) تسلیٺ باد. 🏴
#عاقبتتان_بخیر
گرفته دامن ما را شرار غیبت تو
جهنمی شده این روزگار غیبت تو
چگونه نام خودش را گدا گذاشته است
کسی که کار ندارد به کار غیبت تو
عجیب نیست که دیگر وفور نعمت نیست
نشستهایم در این شورهزار غیبت تو
هنوز مادر تو صبح و شام میگرید
برای مـرثیـهی گـریهدار غیبت تو
چه عاشقان که ز داغ فراق دق کردند
چقدر سر که میآید به زار غیبت تو
تو بیکسی و کس تو نمیشود آقا
شدیم ما همگی شرمسار غیبت تو
بگو چه کار کند آنکه سوخته از هجر
بگو چه کار کند بیقرار غیبت تو
میآید آن سحری که به کعبه تکیه کنی
به کوی وصل میافتد گذار غیبت تو
اگر چه پیر شد عمه ز داغ کرب و بلا
قدش خمیده شده زیر بار غیبت تو
#نـوكــر_نـوشــت:
#مـهـدی_جــان
ای غایب از دو دیده ی دنیا بیا بیا
ای روشنی ظلمت شبها بیا بیا
چشم انتظار روز ظهورت دو عالم است
ای آرزوی قلبی #زهـرا بیا بیا
#صلی_الله_عليک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام #اباعبدالله
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_حسین_آقادادی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
✅ برخی از رویدادهای مهم
مطابق تقویم هجری قمری (۱۳ سیزدهم جمادی الاول).
🏴 شهادت 🌷 صدیقه کبری، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) 🌺 به روایت ۷۵ روز، معروف به ایام فاطمیه اول (۱۱ ه.ق.).
#فاطمه_زهرا
#فاطمیه_اول
#فاطمیه
#فاطمه
#زهرا
🔹 شهادت 🌷 ابراهیم ابن مالک، فرزند مالک اشتر نخعی در جنگ با امویان (۷۲ ه.ق.).
👈 ابراهیم به همراه مختار ثقفی برای خونخواهی امام حسین (علیه السلام) قیام کرد.
🔹 کشته شدن مصعب بن زبیر فرمانده لشکر آل زبیر در جنگی که به قیام مختار پایان داده بود و خودش هم کشته شد (۷۲ ه.ق.).
◾️ رحلت آیت الله محقق حلی، دانشمند جلیلالقدر اسلام (۶۷۶ ه.ق.).
💢 اینها همونایی بودن
که پشت پیراهن هاشون مینوشتند:
میرویم تا انتقام سیلی #زهرا بگیریم.
.
📷 عراق_هورالعظیم_۲۳ اسفند ۱۳۶۳
6.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴💎🌴
هر ک صبحش با سلامی
بر #حسین آغاز شد
حق بگوید خوش بحالش ،،،
بیمه #زهرا شد.
روزتون حسینی ای
عاشقان #اباعبدالله_الحسین💙
🌱#اللہمعجللولیڪالفرج 🌱
🏷 #پوسترهای شهدایی مرتبط با ایام فاطمیه و #شهادت حضرت #زهرا ...
.
#استوری
#مادران_زهرایی
#هفت_تپه_ی_گمنام
💠
💢 میبینی ؟؟؟
این پاها واسه همون جوونیه
که پشت پیراهنش نوشته بود :
میرم تا انتقام سیلی #زهرا بگیرم .
.
#یا_زهرا
#تفحص_شهدا
#هفت_تپه_ی_گمنام
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید