از دست چشمهای تو بین دو راهیام
محکوم تا همیشهٔ خواهی نخواهیام
یک چشم میفروشد و یک چشم میخرد
از دست چشمهای تو، بین دو راهیام
با شعلههای نرگس تو دود میشوم
مولود مرگ هستم و اسفندماهیام
طوفان رهین دولت خانهبدوشی است
هستی گرفته از پی بی سرپناهیام
تا طفل اشک آمد و بر دامنم نشست
مهتاب شد به دامن شب روسیاهیام
در دادگاه عشق به شاهد نیاز نیست
ثابت شده به خاطر تو بی گناهیام
از پای درسِ مکتب چشم تو آمدم
این پارهپاره دل، دل خونین گواهیام
در خـیـمـهٔ نـگـاه تـو آتـش گـرفـتهام
من روضهخوان چشم توأم! قتلگاهیام!
در موج اشک غرق شدم تا بجویمش
در حـیـرت از تلظی آن بچـهماهیام
در چشم من تمام زمین بارگاه توست
من هر کجا روم، به حضور تو راهیام
#سعید_حدادیان
🍁🍃🍂
سرودهء استاد حاج سعید حدادیان
در پی #شهادت آرمان علیوردی
هفتم آبانماه ۱۴۰۱
الا #مراجع_تقلید! ماجرا این است
تمام مشکل آشوبگر فقط #دین است
به هر بهانه واهی، عدو بهانه گرفت
فقط نه چادر، #عمامه را نشانه گرفت
گهی به سخره گرفتهاست دین و ایمان را
گهی به معرکه آتش زده است #قرآن را
گلوی مرد #خدا را بریدن آزادیست!؟!
و چادر از سر زنها کشیدن آزادیست!؟!
و عمق فاجعه این است بین این قاموس
ز ارج و قرب خود افتاده واژهء #ناموس
ظهور فتنه به تایید کیست!؟! آمریکا
عزای #مردم ما عید کیست!؟! امریکا
#شرف کجاست!؟! به دامان ننگ اسرائیل!؟!
شرف کجاست!؟! خشاب #تفنگ اسراییل!؟!
شرف عقیده و ایمان و باور است، بیا
شرف حفاظت از مرز #کشور است، بیا
تمام مکتب ما، آرمان ما: حیدر
و ذکر روز و شب و روح و جان ما: #حیدر
تمام پیکر #شیعه اگر سیاه و کبود
به جز ثنای علی بر لبش نخواهد بود
#ولایت_علوی مکتب علی وردیست
که بود نام تو، ورد لب علی وردی
#علی غریب نماند، علی کجا تنهاست!؟!
علی امیر و علی سرور و علی مولاست
ببین به محفل ما نور کبریایی را
در آرمان شهید #آرمانگرا یی را
کسی که جان به تو بازد برنده خواهد بود
و یاد #میثم_تمار زنده خواهد بود
الا که آه دل اهل خیمه میگیرد
الا که شیعه شبیه #حسین میمیرد
رواست خون دل از #چشم ما روان باشد
که رسم زجرکشی شیوه سنان باشد
الا که باطن اهریمنان هویدا شد
دوباره فتنهٔ #شمر و سنان هویدا شد
دوباره حرمله هر چه سلاح داشت به کف
گلوی تشنهٔ #عشاق را گرفت هدف
#شهید_آرمان_علیوردی
#آرمان_علیوردی
#آرمان_عزیز
#حاج_سعید_حدادیان
#سعید_حدادیان
#حدادیان
🌸 بر خاتم انبیاء محمد (ص) #صلوات
۱
با هر نفسی که رفت و آمد صلوات
دل در دم و بازدم صدا زد صلوات
در هر صلوات دو محمد(ص) داریم
بر خاتم انبیاء مجدد صلوات
۲
در محفل عاشقان به جای کلمات
ریزد ز لبان شاعران نقل و نبات
عید است دهان خویش را شیرین کن
بر خاتم انبیاء محمد(ص) صلوات
۳
هم چشمهٔ کوثر است، هم آب حیات
هم قند مکرر است، هم حب نبات
در بارش چشم و گردش تسبیحش
بر خاتم انبیاء محمد(ص) صلوات
۴
گفتی که مرا دوست نداری، صلوات
پا بر سر چشمم نگذاری، صلوات
من عاشق «نه» گفتن مرموز توام
چشم تو اشاره کرد آری صلوات
۵
کوتاه بیا عمر سرآمد، صلوات
تو خوب دو عالمی و من بد، صلوات
از اول اختلاف ما بیخود بود
بر خاتم انبیاء محمد(ص) صلوات
۶
چون بود همیشه در سرشتم صلوات
در حکم قصاص او نوشتم صلوات
تا پای قسم به دوست آمد به میان
از خون عزیز خود گذشتم، صلوات
۷
پشت در بسته ایم و چاره صلوات
از داخل خانه شد اشاره صلوات
این صاحب خانه عاشق نام کسی ست
در باز اگر نشد، دوباره صلوات
۸
افسرده اگر شدی برادر صلوات
هر وقت دلت گرفت خواهر صلوات
روح پدرم شاد که می گفت به ما
هر روز نثار روح مادر صلوات
۹
آنگاه که جانم به لب آمد صلوات
آن لحظه که مرغ روح پر زد صلوات
در روز جزا که سر برآرم از خاک
بر خاتم انبیاء محمد صلوات
۱۰
گفتند چه ها کردی!؟ گفتم صلوات
دنبال چه می گردی!؟ گفتم صلوات
در بهت شب اول قبرم منکر
فرمود چه آوردی!؟ گفتم صلوات
۱۱
در بستر احتضار در حال ممات
مادر به نسیم رحمتی یافت نجات
گفتم که چگونه جان به در بردی!؟ گفت:
نذر صلوات، آه نذر صلوات
١٢
در سختی روزگار و قحطی امید
آن گاه که هیچ کس به دادت نرسید
وقتی همه درها به رویت بسته شدند
ذکر صلوات می شود شاه کلید
١٣
سرزنده منم، من که به هنگام ممات
نوشیده ام از چشم شما آب حیات
در چهرهی چارده علی(ع) نور سلام
بر چشم چهارده محمد (ص) صلوات
✍ حاج #سعید_حدادیان
•┈┈••✾••┈┈•
#صلوات
با هر نفسی که رفت و آمد صلوات
دل در دم و بازدم صدا زد صلوات
در هر صلوات دو محمد(ص) داریم
بر خاتم انبیاء مجدد صلوات
در محفل عاشقان به جای کلمات
ریزد ز لبان شاعران نقل و نبات
عید است دهان خویش را شیرین کن
بر خاتم انبیاء محمد(ص) صلوات
هم چشمهٔ کوثر است، هم آب حیات
هم قند مکرر است، هم حب نبات
در بارش چشم و گردش تسبیحش
بر خاتم انبیاء محمد(ص) صلوات
گفتی که مرا دوست نداری، صلوات
پا بر سر چشمم نگذاری، صلوات
من عاشق «نه» گفتن مرموز توام
چشم تو اشاره کرد آری صلوات
کوتاه بیا عمر سرآمد، صلوات
تو خوب دو عالمی و من بد، صلوات
از اول اختلاف ما بیخود بود
بر خاتم انبیاء محمد(ص) صلوات
چون بود همیشه در سرشتم صلوات
در حکم قصاص او نوشتم صلوات
تا پای قسم به دوست آمد به میان
از خون عزیز خود گذشتم، صلوات
پشت در بسته ایم و چاره صلوات
از داخل خانه شد اشاره صلوات
این صاحب خانه عاشق نام کسی ست
در باز اگر نشد، دوباره صلوات
افسرده اگر شدی برادر صلوات
هر وقت دلت گرفت خواهر صلوات
روح پدرم شاد که می گفت به ما
هر روز نثار روح مادر صلوات
آنگاه که جانم به لب آمد صلوات
آن لحظه که مرغ روح پر زد صلوات
در روز جزا که سر برآرم از خاک
بر خاتم انبیاء محمد صلوات
گفتند چه ها کردی!؟ گفتم صلوات
دنبال چه می گردی!؟ گفتم صلوات
در بهت شب اول قبرم منکر
فرمود چه آوردی!؟ گفتم صلوات
در بستر احتضار در حال ممات
مادر به نسیم رحمتی یافت نجات
گفتم که چگونه جان به در بردی!؟ گفت:
نذر صلوات، آه نذر صلوات
در سختی روزگار و قحطی امید
آن گاه که هیچ کس به دادت نرسید
وقتی همه درها به رویت بسته شدند
ذکر صلوات می شود شاه کلید
سرزنده منم، من که به هنگام ممات
نوشیده ام از چشم شما آب حیات
در چهرهی چارده علی(ع) نور سلام
بر چشم چهارده محمد (ص) صلوات
#سعید_حدادیان
#شهدا_و_دفاع_مقدس؛ #امام_حسین_ع_شهادت؛ #اصحاب_امام_حسین_ع؛ #تعزیه
یادم آمد محرّم آنسال
عشق با ما قرار تازه گذاشت
حکم آماده باش لغو شد و
هیچکس میل بازگشت نداشت
دستهی دوستان اهل ادب
تحت فرمان شاعری بودند
همگی اهل یک حسینیه
تعزیهخوان ماهری بودند
خیمهسوزان عصر عاشورا
همه آتش شدند، آه شدند
دستهی دوستان تعزیهخوان
گل میدان صبحگاه شدند
چند روزی گذشت و شکر خدا
حکم آمادهباش هم آمد
روح از جسم و هوش از سر برد
بوی عطری که از حرم آمد
شب حمله به حکم فرمانده
اهل آن دسته انتخاب شدند
اولین راهیان آن میدان
پیشتازان فتح باب شدند
شب دلدادگان دریادل
شب رزمندگان عاشق بود
گریهی آنشب مخالفخوان
با معینالبُکا مـوافق بود
همه با حملههای برقآسا
وسط معرکه درخشیدند
بعد یک عمر تعزیه خواندن
کربلا را به چشم خود دیدند
آنکه نقش امام را میخواند
با ابالفضل و با علیاکبر
تانکها را در آتش افکندند
لرزه افتاد بر تن لشکر
در تب پیچوتاب پیشروی
عدهای در محاصره ماندند
همه با هم در آخرین اجرا
زخمی و تشنهلب رجز خواندند
دیدی ای دل که تعزیهخوانان
پیش فرمانده روسپید شدند
زیر باران آتش دشمن
همه جز یک نفر شهید شدند
دیدهبانان به چشم تر دیدند
آخرین پرده بود بیپرده
سر نعش حسین تعزیهخوان
شمر با گریه آب آورده
بعد سیسال آن مخالفخوان
به رفیقان همقسم پیوست
به مریدان حضرت زینب
به شهیدان آن حرم پیوست
روز تشییع پیکرش دیدند
اشک از چشم آسمان آمد
در حسینیه ولوله افتاد
تا صدای سکینهخوان آمد
نسخهی تعزیه ورق میخورد
شکوه با پیکر برادر بود
سر این صحنه شد به پا محشر
تن پاک شهید، بی سر بود
✍ #سعید_حدادیان
#شهدا_و_دفاع_مقدس؛ #امام_حسین_ع_شهادت؛ #اصحاب_امام_حسین_ع؛ #تعزیه
یادم آمد محرّم آنسال
عشق با ما قرار تازه گذاشت
حکم آماده باش لغو شد و
هیچکس میل بازگشت نداشت
دستهی دوستان اهل ادب
تحت فرمان شاعری بودند
همگی اهل یک حسینیه
تعزیهخوان ماهری بودند
خیمهسوزان عصر عاشورا
همه آتش شدند، آه شدند
دستهی دوستان تعزیهخوان
گل میدان صبحگاه شدند
چند روزی گذشت و شکر خدا
حکم آمادهباش هم آمد
روح از جسم و هوش از سر برد
بوی عطری که از حرم آمد
شب حمله به حکم فرمانده
اهل آن دسته انتخاب شدند
اولین راهیان آن میدان
پیشتازان فتح باب شدند
شب دلدادگان دریادل
شب رزمندگان عاشق بود
گریهی آنشب مخالفخوان
با معینالبُکا مـوافق بود
همه با حملههای برقآسا
وسط معرکه درخشیدند
بعد یک عمر تعزیه خواندن
کربلا را به چشم خود دیدند
آنکه نقش امام را میخواند
با ابالفضل و با علیاکبر
تانکها را در آتش افکندند
لرزه افتاد بر تن لشکر
در تب پیچوتاب پیشروی
عدهای در محاصره ماندند
همه با هم در آخرین اجرا
زخمی و تشنهلب رجز خواندند
دیدی ای دل که تعزیهخوانان
پیش فرمانده روسپید شدند
زیر باران آتش دشمن
همه جز یک نفر شهید شدند
دیدهبانان به چشم تر دیدند
آخرین پرده بود بیپرده
سر نعش حسین تعزیهخوان
شمر با گریه آب آورده
بعد سیسال آن مخالفخوان
به رفیقان همقسم پیوست
به مریدان حضرت زینب
به شهیدان آن حرم پیوست
روز تشییع پیکرش دیدند
اشک از چشم آسمان آمد
در حسینیه ولوله افتاد
تا صدای سکینهخوان آمد
نسخهی تعزیه ورق میخورد
شکوه با پیکر برادر بود
سر این صحنه شد به پا محشر
تن پاک شهید، بی سر بود
✍ #سعید_حدادیان
مداحی_آنلاین_امشب_هوای_غربت_رخنه.mp3
2.7M
🔳 #شهادت_پیامبر_اکرم(ص)
🔳 #شهادت_امام_حسن(ع)
🌴امشب هوای غربت رخنه به سینه کرده
🌴آخر #ماه_صفر یاد مدینه کرده
🎙حاج #سعید_حدادیان
⏯ #روضه
🥀🍃
مداحی آنلاین - رب انی استغفرک استغفار حیا - حدادیان.mp3
2.17M
رَبِّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ حَیَاءٍ
هر چی نمک خوردم نمکدونشکنی کردم...
#مناجات_باخدا
#ماه_رجب
#اعتکاف
🎤#سعید_حدادیان