eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
141 دنبال‌کننده
59.7هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘خواهرانم، در تربیت فرزندانتان بکوشید و را رعایت کنید. زهرا گونه زندگی نمایید و شوهرانتان را به راه خدا وادارید.☘ «بخشی از وصیت نامه ی » 📙برگرفته از مصطفای خدا، اثر گروه شهید هادی 🌹🍃🌹🍃
🌸مراسم عروسی ام بود. همه شاد و خندان بودند. مصطفی نیم نگاهی به من کرد و متوجه غصه ام شد. مرا برد بیرون از مجلس و مشکل را جویا شد. 🌸گفتم: چهار صد نفر مهمان آمده، در حالی که برای دویست و پنجاه نفر تدارک دیدیم. گفت: این که مشکلی ندارد. باهم رفتیم به خرابه ای که محل طبخ غذا بود. به آشپزها گفت: چند دقیقه بروید داخل کوچه. مصطفی رفت سر دیگ و دعایی را زیر لب خواند و به غذاها دمید! خندان برگشت به طرف من و گفت درست شد! 🌸آخر شب چهل نفر هم از حوزه علمیه قم آمدند برای دیدن مصطفی. همه شام خورند تازه یک دیس هم اضافه آمد! 🌷 📚راوی: برادر شهید ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
💌 خواهرانم! زهرا گونه زندگی کنید. برداشت من از زندگی، از آنچه خواندم و لمس کردم خلاصه اش این است که: تنها راه سعادت، رسیدن به کمال بندگی خداست. بندگیِ او در اطاعت از اوامرش و ترک نواهی او می باشد...
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 مـــعـرفــی شـهــدا سردار – فرمانده قرارگاه فتح متولد ۱۳۳۷، شهادت : ۱۳۶۲/۵/۱۵، والفجر ۲ ، حاج عمران ، جاوید الاثر 📚کتاب مربوط به شهید یادگاران شهید ردانی پور 🌷خاطره شهید می خواست برای عروسیش کارت دعوت بنویسه اوّل رفته بود سراغ "اهل بیت" علیهم السلام یک کارت نوشته بود برای (علیه السلام) مشهد . یک کارت برای (ارواحنا فراه) مسجد جمکران یک کارت هم به نیّت حضرت زهرا (سلام الله علیها) انداخته بود توی ضریح حضرت معصومه (سلام الله علیها) قبل از عروسی بی بی اومده بود به خوابش... فرموده بود : “چرا دعوت شما را رد کنیم ؟ چرا به عروسی شما نیایم؟ کی بهتر از شما ؟ ببین همه آمدیم ، شما عزیز ما هستی”💔 🌸شادی رو ح پاک همه شهیدان و سردار شهید مصطفی ردّانی پور صلوات🌸 ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔰جمـلاتی از شـهیـد 1- هرگز امام زمان (عج) را فراموش نکنید، که او واسطه بین خالق و مخلوق است. 2- تزکیه و تعلّم را پیشه خود سازید. 3- حرکت در راه خدا سختی و رنج دارد و موانع بسیار. 4- با صبر و استقامت راه شهدا را ادامه دهید. 5- دست از دامان امام زمان(عج) و نوکرانش نکشید. 6- اگر شهید باشم زنده ام زنده تر از زنده ها. 7- بارالها! در این دنیا نتوانستم آنگونه که تو می خواهی زندگی کنم.پس مرگم را آنچنان قرار ده که لااقل به این گونه کفاره گناهانم گردد.خدایا تو می دانی که برای همین عازم جبهه های جنگ شدم. 8- پروردگارا! هرچند به نفس مطمئنه نرسیدم و در جهاد اکبر پیروز نگشتم، اما به جهاد اصغر پرداختم. 9- تنها راه سعادت و رسیدن به کمال، بندگی ست و بندگی او در اطاعت از اوامر و ترک نواهی اش می باشد. 10- به یاد خدا باشید و زندگی خودتان را با اسلام همصدا سازید. 11- از اسلام پیروی کنید و فرزندانتان را برای خدمت به جامعه اسلامی و سربازی امام زمان(عج) تربیت کنید. 12- عمر خود را برای رسیدن به لقاء الله و جلب رضایت حضرت حق و خشنودی ولیش- حجت حق- بگذرانید. 13- دست یکدیگر را بگیرید و راه شهدا را که همان راه رسیدن به خدای متعال است ادامه دهید. 14- با دشمن درون و برون برای خدا مبارزه کنید. 🌷
💠ماجرایِ عروسـےِ سردارِ زهرایی ●برای عروسی‌اش علاوه بر میهمانان یک کارت دعوت نیز برای حضرت زهرا سلام الله علیها مینویسد و به ضریح حضرت معصومه (س) می‌اندازد شب حضرت زهرا (س) را در خواب میبیندکه به عروسی اش آمده شهید ردانی پور به ایشان میگوید: خانم ! قصد مزاحمت نداشتم ، فقط میخواستم احترام کنم حضرت زهرا (س) پاسخ میدهند: «مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیائیم به کجا برویم؟» ●شهید مصطفی ردانی پور دیگر تا صبح نخوابید نماز میخواند دعا میکرد، گریه میکرد میگفت من شهید میشوم شب عروسی بلند شد سخنرانی کرد و گفت : « امشب عروسی من نیست عروسی من وقیته که توی خون خودم غلت بزنم» سه روز بعد از عروسی به منطقه رفت بدون عمامه، بدون سِمَت ، مثل یک بسیجی ، اولِ ستون راهی عملیات شد. ● عملیات والفجر 2، درمنطقه حاج عمران و تپه های شهید برهانی شروع شده بود تا اینکه گلوله ای از پشت سر به جمجمه اش اصابت میکنداز خدا خواست که گمنام باشد و بدنش در جایی بماند که دست هیچکس به او نرسددر نهایت پیکرش پیدا نشد و مصطفی برنگشت که نگشت ●ولادت: ۱۳۳۷،اصفهان ●شهادت: ۱۵ / ۵ /۱۳۶۲،عراق
🍂 از بس عاشق (س) بود که می خواست با یکی از سادات ازدواج کند تا محرم حضرتش شود. 🍃کارت های دعوت عروسی اش را آماده کرده بود. اول از همه (ع) را دعوت کرده بود. یک کارت برای (ع) به مشهد، کارتی برای (عج) به و کارتی هم به نیابت از حضرت زهرا (س) انداخت داخل ضریح (س) ▫️پیش از مراسم، حضرت زهرا (س) آمده بودند به خوابش. فرموده بودند: «چرا دعوت شما را رد کنیم، چه کسی بهتر از شما. ببین همه آمدیم. شما عزیز ما هستی». کتاب خط عاشقی ۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س) ┏━━━ 🍃 🌷 ♻️ 🔰 🌷 🍃 ━━━┓ 🦋جِبْههِ فَرْهَنگیْ صِرْاٰطُ‌ الوِلآیَة ┗━━━ 🍃 🌷 ♻️ 🔰 🌷 🍃 ━━━┛
9.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ و 📽 فیلم کوتاهی از مناجات عاشقانه روحانی مبارز و سردار شهید 🌷 حجت الاسلام والمسلمین حاج مصطفی ردانی پور از فرماندهان شجاع دفاع مقدس در شب بیست و یکم ماه رمضان (دومین شب قدر) در جمع رزمندگان تیپ ۱۴ امام حسین (علیه السلام) 🌷 در جبهه های نور 🗓 شامگاه دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۶۱ مقارن با شب ۲۱ رمضان ۱۴۰۲ 👈 قبل از عملیات رمضان ⏰ مدت ۴ دقیقه و ۵۱ ثانیه 💾 حجم حدود ۸ مگابایت
🌹🌹🌹🌹 پای پیاده تا منزل یار (عج) 🌹🌹 امام علی علیه السلام در بیان صفات یکی از دوستانش میفرماید : در گذشته برادری داشتم در راه خدا که دنیا در برابر دیدگان او کوچک بود و … گر بخواهیم مصطفی را در یک جمله تعریف کنیم مصداق این کلام مولایش بود : دنیا در برابر دیدگانش کوچک بود . آنچه برای او مهم به شمار می آمد ، عمل به تکلیف و انجام دستورات خداوند بود . وقتی وارد قم شد عشق به وجود مبارک آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ار را به جمکران میکشاند . عصر سه شنبه از قم حرکت میکرد . آن هم با پای پیاده! همه ی هفته برنامه ی او این بود . پیاده رفتن به منزل یار . عاشقانه میرفت به سمت مسجد جمکران . جای جای این مسجد با صفا یاد و خاطره ی اشک و ناله های مصطفی را در خود حفظ کرده . در طول هفته هم هرکاه دچار خستگی روحی میشد ، راه درمان خود را میدانست . مسجد جمکران در او تغییر روحی ایجاد میکرد . فراموش نمیکنم . یک بار با دوستان صحبت کرد و گفت : میخواهم هر سه شنبه با ای پیاده به جمکران بروم . عده ای این کار را بی فایده خواندند . عهده ای او را تشویق کردند و گفتند : همراهت هستیم . اما چند هفته بعد آن ها هم سرد شدند و دیگر ادامه ندادند . اما مصطفی ثابت و استوار هر هفته با پای پیاده عازم جمکران میشد . گریه ها و نماز ها ی خالصانه ی آقا مصطفی در جمکران تا مدت ها روح معنوی او را تقویت میکرد . در راه اشک میریخت ، ناله میکرد ، آقا را صدا میزد و یقینا جواب میگرفت . به اعتقاد بسیاری از دوستان ، مصطفی به هر کجا که رسید نتیجه ی همین توسلات جمکران بود . رهروان شهدا 🌹