eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
140 دنبال‌کننده
59.6هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
. السلام علیک یا اباعبدالله الحسین از این دَر با صفاتر من ندیدم آستانی را به جز اینجا نمیدانم در این عالم نشانی را ملائک اذن میخواهند بزرگان آرزو دارند که در این محفل گریه بشویند استکانی را تمام عمر دنبال پناه و مامنی بودم نجستم بهتر از روضه زمانی را مکانی را امیدم روز محشر هست نشانم میدهی با دست ملایک را بفرمایی بیاریدش فلانی را خدایا آرزوی من زمان مردنم این است که با یک یاحسین ع گویم وداع این دار فانی را وصیت نامه خود را نوشتم بعد بسم الله که من بی کربلا دیگر نخواهم زندگانی را بدون کربلا دیگر نفس بالا نمی آید بیا ای قاصد مرگم بیاور مرگ آنی را بنای درد و دل دارم ولی این اشک ول کن نیست بنا باید کنم دیگر بساط روضه خوانی را : همه دیدند بابایی بیابان را تفحص کرد که تا شاید کند پیدا تن و جسم جوانی را رسید از خیمه ها زینب س به امداد امام خود وگر نه آن شکسته دل، ز کف میداد جانی را بمیرم دشمنش خندید ولی او گریه ها سر داد بیایید ای بنی هاشم بَرید این قدکمانی را ✍ .
26.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ اجرای شعر معروف《مرحوم استاد سید محمدحسین بهجت تبریزی، متخلص و مشهور به شهریار》در وصف امیرالمؤمنین حضرت امام علی علیه السلام 🌺 با عنوان《 مناجات با مولی الموالی》 🎙 با صدای دلنشین شاعر آئینی و مذهبی، مداح اهل بیت علیهم السلام، آقای مصطفی صابر خراسانی ⏰ مدت ۳ دقیقه و ۲۱ ثانیه 💾 حجم حدود ۲۵ مگابایت
. به فرزندت بگو مولای ما یک پهلوان بوده بگو در جنگ با دشمن همیشه قهرمان بوده بگو مولای ما با اینکه جنگ‌آورترین مرد است ولی با دوستان خیلی کریم و مهربان بوده همیشه روی دوشش گرم بازی بوده‌اند، آری به فرزندت بگو مولا رفیق کودکان بوده بگو مولای ما با این که حاکم بوده، هروعده غذای سفره‌اش تنهای تنها شیر و نان بوده بگو هر شب به شانه می‌کشیده نان و خرما را فقیران را غذا می‌داده ، فکر دیگران بوده برای خادم خود می‌خریده رخت نو ، اما عبای وصله‌دارش آبرو بخش جهان بوده بگو وقتی پیمبر با خدا صحبت نمود آن شب صدای صحبت مولای ما در آسمان بوده شبی که مشرکان در نقشه‌ی قتل نبی بودند بگو مولای ما در خواب حتی جان‌فشان بوده به فرزندت بگو نقل مسیحی‌های نجران را که مولا طبق قرآن بر پیمبر همچو جان بوده بگو مولای ما بر قلب‌ این مردم حکومت کرد بگو مولای ما تنها امیر مومنان بوده .
. علیه‌السلام 🔹والشّمس🔹 «والشّمس» چیست؟ جلوهٔ روی تو یا حسین «واللّیل» آیتی‌ست ز موی تو یا حسین سرچشمهٔ بقاست به فتوای عاشقان یک جرعه از زلالِ سبوی تو یا حسین تو تشنهٔ جمالِ خدایی و دوخته‌ست آب فرات، چشم به سوی تو یا حسین محراب شاهد است، که وقت نماز عشق خون گلوست، آب وضوی تو یا حسین کرده‌ست لاله‌زار، بیابان و دشت را «باغ کرامت است گلوی تو یا حسین» وقتی که داد بوسه به رگ‌هایِ حنجرت زینب شنید، راز مگوی تو یا حسین ای بهترین شقایقِ پرپر، هنوز هم آزادگی‌ست، زنده به بوی تو یا حسین همچون دمِ مسیح، شفابخش عالم است گرد و غبار و تربتِ کوی تو یا حسین از ابتدا ضریح تو شش گوشه داشته‌ست هر گوشه کعبه را به تماشا گذاشته‌ست 📝 .
🔹خبر🔹 خبر پیچید تا کامل کند دیگر خبرها را خبر داغ است و در آتش می‌اندازد جگرها را غروبی تلخ، بادی تلخ‌تر از دور می‌آمد که خم می‌کرد زیر بار اندوهش کمرها را به روی روسیاهی یک به یک آغوش وا کردند همان‌هایی که بر مهمانشان بستند درها را همان‌هایی که در مسجد پدر را غرق خون کردند به خون خویش غلتاندند، در صحرا پسرها را و باد آرام درها را به هم می‌زد، صدا پیچید که برخیزید اهل کوفه آوردند سرها را... خبر آمد، سری بر نیزه‌ای قرآن تلاوت کرد کسی جز آل پیغمبر ندارد این هنرها را سید علی اصغر صالحی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل نوکری اهل بیت علیهم السلام (مجلس ختم نوکر ) هر که در این خانه حکمش نوکری‌ست حکمِ او در عرش حکمِ دیگری‌ست هر که خاضع پیشِ حق شد روزِ حشر سربلندِ امتحان داوری‌ست هر که در دینِ محمّد عبد بود بی‌گمان سلطانِ بَرِّ کیفری‌ست هر که قلبش با ولایت شد عَجین شاملِ لطفِ عظیمِ حیدری‌ست هر که سائل بود پیشِ فاطمه سهمِ او لطف و عطایِ مادری‌ست هر که اشکش ریخت در سوگِ حسن قسمتش گلْ‌خنده‌هایِ محشری‌ست هر که شد وقفِ محرّم... سوخت... مُرد در جنان مهمانِ خوانِ کوثری‌ست هر که طوُفِ قبرِ شاهِ طوس کرد تربتش از ظلمت و آتش بَری‌ست هر که یارش را ندید و رَخت بست میزبانش حجةِ‌ابن‌العسکری‌ست هر که خوانده عهد در روزِ ظهور در سپاهِ مهدویون لشگری‌ست جانِ این عاشق فدایِ هر کسی قسمتش در ندبه‌ها چشمِ تَری‌ست
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مدح و مرثیه امام سجّاد علیه السلام تو خطبه خواندی و ملائک پَر درآوردند بر منبرِ کـوفه مـگـر  پـیغمبـر آوردند!!! یک عمر مولا گفت در کوچه چه شد آخر... در شهرِکـوفه دسـت‌بسته حیدر آوردند آغاز شد خطبه پس از نام رسولُ اللّه پس سر درآوردند که با خود سر آوردند لحنِ علیِّ ابنِ حسینِ ابنِ علی این است افتاده‌اند از پا اگـر چه لشکـر آوردند بر دست و پایِ تو غـُل و زنجیرهایی بود که دستشان با هـر دعـای تو بَر آوردند دیدنـد مثـل مـادرت ساکـت نخواهی شد بر روی نیـزه پیشِ رویِ تو سر آوردند عالَـم فدای گریه‌هایـت حضرتِ سجـّاد در چشـمهایت ندبه را با کـوثر آوردند  
ای که دل با ذکر نامت میشود گریان و زار اشک می ریزد برایت مادرم بی اختیار چون مسیرِ حضرت آدم به نام تو رسید سوخت قلبش! بغض کرد و بیهوا شد بیقرار عزّتش حتمیست هر کس زیر این پرچم نشست آبرومند است و میگیرد از اینجا اعتبار رتبه میگیرند با تأییدِ مولانا علی(ع) نوکرانی را که آورده ست زهرا(س) پایِ کار دست از دنیا کشیدم، دوست دارم روضه را آرزو دارم که قلبم بیش از این باشد دچار «از محبت خارها گل میشود» با إذن تو میشود گل پای عشقِ تو؛ ارادتمندِ خار نیست در عالم کسی دلسوز، مانندِ حسین(ع) گفت این را آنکه خورده پشت پا از روزگار گفت این را «حر» به امثالِ رسول ترک ها توبه کن! بگذار با ارباب خود قول و قرار من گرفتم بهترین تصمیم عمرم را حسین(ع) «سر» بگیر از من! نه که یکبار! بلکه چند بار میشود با یک نظر آیا خریدارم شوی؟! إربا إربا، غرق خون، گمنام؛ بی سنگِ مزار هست اشکِ در عزایت یک پس اندازِ حلال هر که شد در روضه گریان؛ میشود سرمایه دار اشک میریزم برای ساعتی که تشنه لب پیش چشم مادرت خوردی زمین با چشم تار آمدم تا جان دهم بالا سرِ جسمت که شد میزبانِ مهربانِ نیزه هایِ بیشمار جان دهَم باید برای لحظه ای که با سماع رأس تو شد مَلعبه در دستهای نیزه دار!
گریه کردم که به من سر بزنی باباجان آمدی با سر... عجب آمدنی باباجان گفتم از راه برایم کفنی آوردی یادم آمد تو خودت بی کفنی باباجان کم شده موی سرم چونکه میان بازار مانده در پنجه ی یک پیرزنی باباجان کاش دندان مرا آنکه شکسته گیرد از عمو پاسخ دندان شکنی باباجان من کتک خوردم و بر خار دویدم اما بیشتر خسته ام از بد دهنی باباجان فاطمه زاده نمانده که نخورده سیلی لاله شد صورت هر یاسمنی باباجان زده با چوب عدو روی لبت طوری که با من اصلا تو نگویی سخنی باباجان خواستم سر بگذارم به روی زانوی تو من بمیرم که نداری بدنی باباجان مانده دیگر به خدا فاصله ی من بامرگ قدر یک چشم که بر هم بزنی باباجان
. مرثیه مانده ام با غم بیرون ز حسابم چکنم مانده ام با دل ویران و خرابم چکنم اربعین من و تو هردو همین امروز است بسته شد بعد تو چشمان پرآبم چکنم یار برگشته من، من ز سفر برگشتم اشک طفلان تو شد عطر و گلابم چکنم قبر تو کعبه و من با سر زانو به طواف بهر اعمال نمانده تب و تابم چکنم از تو ای یوسف من پیرهنی دارم و بس برده پیراهنت آرامش و خوابم چکنم می دهد پیرهنت بوی سم اسب هنوز می دهد جای سم اسب عذابم چکنم غیرت اللَّه من از بزم شراب آمده ام وای برگشته من از بزم شرابم چکنم در تمام سفر هرجا که صدایت کردم شمر می داد بجای تو جوابم چکنم خولی و زجر گرفتند رکاب زینب می کند تا به ابد گریه رکابم چکنم با که گویم که رباب همسفر حرمله بود همه شب تا به سحر فکر ربابم چکنم به عزیزان تو دائم صدقه می دادند خارجی زاده همه کرده خطابم چکنم همه هستند ولی جای رقیه خالی است گر بپرسی تو ز من کو در نابم چکنم دخترت گوشه ویرانه نمی دید مرا مانده بودم به سوی او نشتابم چکنم سر بازار به زینب چقدر خندیدند بخدا خنده اشان کرده کبابم چکنم حاج ✍ اربعین ۱۴۴۵ ه. ق ۱۴۰۲ ه. ش .
یاصاحب الزمان عجل الله تعالی لک الفرج به شوق وصل شما راهی بیابانم چه می شود سفر اربعین نمی دانم!! تمام راه نجف تا به کربلا با خویش حدیث وصل تو را هر عمود می خوانم نسیم صبح مشایه لطافتی دارد دعای عهدِ دم صبح و چشم گریانم دلم گرفته بهانه کجاست خیمهٔ تو شود شبی که نمایی به خیمه مهمانم گرفته خواب ز چشمم خیال دیدن تو قسم به موی پریشان تو پریشانم دوباره سورهٔ یوسف دوباره آیهٔ وصل چه عاشقانه شده آیه های قرآنم قسم به زینب و پیراهن ِ در آغوشش گرفته داغ جدایی تو گریبانم زبان گرفته عقیله به گیسوان سپید دلم هوای تو را کرده ای حسین جانم تمام راه ، فقط روضه عطش خواندم بیاد تشنگی ات ای ذبیح عطشانم زچنگ گرگ لباس تو پس گرفتم من حسین غیرتی ام ای شهید عریانم کنار پیکر عریان خجالتم دادند نبود چادرم آنجا تورا بپوشانم به رغم اینهمه قرآن که روی نی خواندی چرا قبول نکردند من مسلمانم امانتی تو را جا گذاشتم در شام بیاد دفن رقیه هنوز حیرانم بدون غسل و کفن بین چادری خاکی تنش به خاک سپردم به دست لرزانم
🔹قرار دل پدر🔹 وقتی مرا سکینه لقب داد، مادرم فهمیدم از تمام جهان رنج می‌برم.. باید برای واقعه آماده‌تر شوم باید که از احاطۀ اندوه بگذرم باید که کوه کوه، غم و التهاب را در رستخیز فاجعه طاقت بیاورم آهسته قد کشیده از انبوه داغ‌ها هفتاد و دو مصیبت عظمی، برابرم در من هزار خیمه صبوری به پا کنید من سوگوار داغ بزرگ برادرم من چارده بهار خزان می‌کشم به دوش من لحظه لحظه، شاعر گل‌های بی‌سرم نامم سکینه است، قرار دل پدر زین رو مرا «سکینه» لقب داده مادرم 📝