eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
141 دنبال‌کننده
59.7هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیم به فرمانده عزیز و نازنینم داش غلام🌹 ❤️تو ادامه عملیات کربلای پنج من تو بودم و فرمانده ما داش غلام نازنین(روحش شاد) بود. در اون عملیات همانطور که مطلع هستید خیلی از بچه های گردان ویژه شهدا ، یا شدند و یا به سختی مجروح شدند. سی پنچ ترکش به نقاط مختلف بدن من اصابت کرده بود و خون زیادی از من میرفت، در حال بودیم، ، داش غلام اوصیا، این سید بی ادعا، این فرمانده و برادر مهربان در حالیکه برادرش (شهید سید علی) پایش قطع شده بود ، و علی اوصیا هم خونریزی شدیدی داشت، برادرش را به دیگر سپرد و مرا روی پشت خود گذاشت و کیلومترها مرا دلداری میداد تا تحمل درد ناشی از جراحت برایم قابل تحمل شود و شاه غلام مرا تحویل ماشین حمل شهدا و مجروحان داد و در لحظه آخر مرا در آغوش گرفت و بوسید و گفت: حلالم کن. بعدها شنیدم در گفت: من حسین را با آن جراحت شدید دیدم، برادرم را فراموش کردم و یقین داشتم حسین به میرسد. اما دست تقدیر فرمانده با صفا را زودتر کرد. با صفا و بی ادعا، لوطی، با مرام. یقین دارم که همه دوستان از دیدار تو خوشحالی مضاعف دارند و ما.... ✍️ دکتر حسین عباس زاده
تقدیم به فرمانده عزیز و نازنینم داش غلام🌹 ❤️تو ادامه عملیات کربلای پنج من تو بودم و فرمانده ما داش غلام نازنین(روحش شاد) بود. در اون عملیات همانطور که مطلع هستید خیلی از بچه های گردان ویژه شهدا ، یا شدند و یا به سختی مجروح شدند. سی پنچ ترکش به نقاط مختلف بدن من اصابت کرده بود و خون زیادی از من میرفت، در حال بودیم، ، داش غلام اوصیا، این سید بی ادعا، این فرمانده و برادر مهربان در حالیکه برادرش (شهید سید علی) پایش قطع شده بود ، و علی اوصیا هم خونریزی شدیدی داشت، برادرش را به دیگر سپرد و مرا روی پشت خود گذاشت و کیلومترها مرا دلداری میداد تا تحمل درد ناشی از جراحت برایم قابل تحمل شود و شاه غلام مرا تحویل ماشین حمل شهدا و مجروحان داد و در لحظه آخر مرا در آغوش گرفت و بوسید و گفت: حلالم کن. بعدها شنیدم در گفت: من حسین را با آن جراحت شدید دیدم، برادرم را فراموش کردم و یقین داشتم حسین به میرسد. اما دست تقدیر فرمانده با صفا را زودتر کرد. با صفا و بی ادعا، لوطی، با مرام. یقین دارم که همه دوستان از دیدار تو خوشحالی مضاعف دارند و ما.... ✍️ دکتر حسین عباس زاده