یافاطمه الزهرا
گره وا میکند از کار شیعه، گریه بر مادر
مگیر از ما خدایا روضه ی امّ ابیها را
#عاصی_خراسانی
#خط
ای مادر! دلتنگم.mp3
4.71M
وای مادر😭
ای مادر! دلتنگم، هواتو کردم
تو روضه باید، پی ات بگردم
قد خمت، عمر کمت، واسه کدوم، گریه کنم
مادرمی، میشه مگه، برات آروم، گریه کنم
تا اون روزی که، برات بمیرم
شبیه مولا، زبون می گیرم
وای من و وای من و وای من
ضرب در و پهلوی زهرای من
در وسط کوچه تو را می زدند
کاش به جای تو مرا می زدند
گوشه ی چشم تو چرا شد کبود
فاطمه جان مگر على مرده بود
اى مادر، ممنونم، منو آوردى
تو خونه دستِ، حسین سپردی
بشین براش، پیرهن بدوز، که من به پات، زار بزنم
منو ببر، به قتلگاه، که پا به پات، زار بزنم
با این امید که، براش بمیرم
با ناله ی تو، زبون می گیرم
مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود
مگر حسین تشنه لب عزیز مصطفی نبود
حسین من، حسین من
#ایام_فاطمیه
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حسین_طاهری
رفتــــی و قــــــــــرار قلـب ما کم کردی
از ماتــــــــم خویش قامتم خم کردی
ای هستیِ مرتضی علی در یک شب
نه سال سُـــــرُور خـــــــانه را غم کردی
#امیررضا_فرجوند
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#پرستوی_علی
#فرازی_از_یک_ترجیع_بند
ای پرســــتو در آشـــــیانـه بمان
ای کـــبـوتـر مـپــــر ز لانـه بمان
به ســر مرتـضـــی ز هجـــرانت
تا نگـردد خـــراب، خـــانه بمـان
بانوی خــانه رحــــم کــن بر من
مرو از پیش من شـــــبانه، بمان
بی تو زینـب بـــهانه می گــیرد
تو بیــا و بـه ایـــن بهـــانه بمان
پیش من صحـبتی ز مـرگ مکـن
ای نگار مــن عاشــقــانه بمـــان
ای کـه در راه عــشــق بـر بازو
داری از ظالـمـان نشـــانه بمــان
روی از من نگیــــر و کـــمتر کن
نیمه شب گـریه مخـــفیانه،بمان
دلخـوشی را ز من مگــیـر ، مرو
با همــــان درد تازیــــانه بمـان
چشم وا کن که شدزچشم حسن
اشک،چون سیل غم روانه بـمان
جان محــسن قســـم مــرو زهرا
حقّ آن طـــفل نازدانــــه بمان
ز علی کــــــم بگـــــیــر رو بانو
قصـــه ی کوچـــــه را بگــو بانو
شعر: امیررضا فرجوند
─══༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅══
3. در آغاز جوانی.mp3
2.74M
#زمزمه_حضرت_زهرا_س
#استاد_حیدرزاده
در آغازِ جوانی
شدی قامت کمانی
زده بر پیکرِ تو
فلک ، رنگِ خزانی
#ملودی_دوم
بمیرم برایت که پژمردی
تو در بینِ کوچه زمین خوردی
#بند_دوم
در و دیوارِ خونین
تو و این رویِ رنگین
امان از تازیانه
امان از دست سنگین
#ملودی_دوم
کبودی شده قسمت رویت
شکسته شد از کینه پهلویت
#بند_سوم :
امان از داغ مادر
امان از آهِ مضطر
امان از کوچه ها و
طناب و دستِ حیدر
#ملودی_دوم
امان از هجوم عدویِ پست
زده تازیانه به رویِ دست
( مرو مادر ، مرو مادر ..) تکرار
#هیئت_ثارالله_قم
۴ دی ماه ۱۴۰۱
4_5985318436312453366.mp3
1.62M
#زمینه
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
درد داره بدنــت، گلگون پیرُهنت
پیش چشـــــم علـی، نامردا زدنت
الهی، بمیره، نوکرت، خوردی زمین
جلوی، چشای، شوهرت، خوردی زمین
الهی، بمیرم، پشت در، خوردی زمین
الهی، بمیرم، که با سر، خوردی زمین
وای، برات بازویی نمونده مادر
وای، برات پهلویی نمونده مادر
وای، به چشمات سویی نمونده مادر
وای، الهی مادر برات بمیرم
بی جونه نفسات، جوهر نیس توو صدات
پلکات بی رمقه، نیمه بازه چشات
الهی، بمیرم، که دستات، بی حس شده
الهی، بمیرم، که پهلوت، ناقص شده
الهی، بمیرم، که خونت، آتیش گرفت
بمیرم، همه آشیونه ات، آتیش گرفت
آه، چه آتیشی بی هوا به پا شد
آه، در خونه ات با لگد که وا شد
آه، چقدر توو خونه برو بیا شد
وای، الهی مادر برات بمیرم
حالت دیدنیه، غم ناگفتنیه
پیچیده خبرش، زهرا رفتنیه
بگو کی، میتونه، حسن رو، آروم کنه
یکی نیس، کمک به، علیِ، مظلوم کنه
بگو کی، میتونه، حسینُ، خوابش کنه
یه فکری، برایِ، دل بی، تابش کنه
وای، چه اوضاعی میشه بعد زهرا
وای، چه دنیایی میشه واسه مولا
وای، میشه زینب خونه دار بابا
وای، الهی مادر برات بمیرم
#وحید_محمدی
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#فاطمیه
#اول_جلسهای
#در_و_دیوار
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
هزاران سالِ نوری راه ِدرکِ ماست تا زهرا
خدا حق داشت فرماید وَ ما اَدراکَ ما زهرا
ملالش نیست از برزخ خیالی نیست از دوزخ
هرآنکه کار و بارِ او گره خوردهاست با زهرا
اگر دستاس میچرخاند در فکرِ من و تو بود
مراقب بوده از اول به آب و نانِ ما زهرا
و ما منظورِ او بودیم و ما همسایهاش بودیم
اگر قبل از خودش کرده به همسایه دعا زهرا
یهودی را پَرِ چادر سیاهِ او مسلمان کرد
برای بچههای خود چهها کرده چهها زهرا
به ما آموخت پیروز است هرکس فاطمی باشد
به ما آموخت جان دادن به پای مقتدا زهرا
چهل سال است میبینیم لطف مادریاش را
نمیسازد رها ما را در این آشوبها زهرا
خودش اصلِ ولایت بود و در پای ولایت سوخت
نزن که بر نخواهد داشت دست از مرتضی زهرا
مُغیره از نفس اُفتاد و قُنفد هم نفس میزد
علی را حفظ کرد اما به زیرِ دست و پا زهرا
سرِ مویی نشد کم از علی اما سرش را زد به در نامرد
به در خورد و زمین خورد و... مکرر ، بی هوا زهرا
زمین اُفتاد اما هیچکس یاری نکرد او را
حواسش هست بعد از آن زمین اُفتاده را زهرا
شعر: حسن لطفی
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
((زبان حال حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها))
آتش بی زبانه
اشک و آه شبانه ای دارم
غصه ی جاودانه ای دارم
در و دیوار شعله ور گشته
سوخته آشیانه ای دارم
در خلیج عمیق غمهایم
ساحل بی کرانه ای دارم
روی مژگان چشم بی خوابم
گوهر دانه دانه ای دارم
درد پهلو که جای خود دارد
روی بازو نشانه ای دارم
از سکوتم چگونه می پرسی
سینه ی غمگنانه ای دارم
از غم و آه و اشک و ناله ی شب
بهر طفلان ترانه ای دارم
گر نماز نشسته می خوانم
بی بهانه، بهانه ای دارم
در خودم شعله شعله می سوزم
آتش بی زبانه ای دارم
از نفس های شوم داس و تبر
سر بریده جوانه ای دارم
شمع و پرونه را تما شا کن
محفل عارفانه ای دارم
با 《فراز》و فرود غم هایم
اشک و آه شبانه ای دارم
شعر: فراز مردانی
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
(السّلام علیكِ یا فاطمةَالزهراء)
#زبانحال_حضرت_زهرا
مظهـــر رحـمـت ِ دادار منــــم
عصـمت خـــالق ِ غفّـار منــــم
هـدف ِ خـلقــت ِ ابـــرار منـــم
صــدف گــوهر اســـرار منـــم
گل پــژمــرده ی گــلزار فـــراق
رنجه از رنـج دوصد خار منــم
ابر ِ غـم، بحــر الم، معــدن درد
حاصلِ این همه دشــوار منـــم
آنکه حاصل نشدش درهمه عمر
جز غـم و محنــت و آزار منـــم
آنکه بعـد از پــدر از وی دشمـن
غصبِ حق کرد به اجبــار منــم
آنکه رخسـارهی او شــد نیـــلی
ز اثـــر ِ سیــلی کفّــــار منــــم
آنکه آتـش بـه درِ خـــــانـهی او
زده اهـریمـن خـونخــوار منــم
آنکه بشکست عـــدو سینهی او
در میــــان در و دیـــوار منـــم
آنکه در پشت در از ضرب لگــد
سقط شد محسن او زار منـــم
آنکه تــازانـه ی قنفـــذ، بنمــود
بـازویش را سـیَـه و تـار منـــم
آنکـه تـا صبــح ، ز درد ِ پهلـــو
بود چـون اختــر ِ بیــدار منــم
آنکه شب تا به سحر مینـالیـد
از جـفــاکــاریِ اشــرار منـــم
آنکـه از دردِ نهــانــش همســر
نشــد آگــاه و خبـــردار منـــم
آنکه از حق طلبد قطــعِ حیـات
چارهاش هسـت چو ناچار منم
آنکه از زنــدگی پـر غـــم و درد
شـد دل آزرده و بیـــزار منـــم
بـاری آن یکّه ستـمدیدهی دهــر
در همــه دوره و اعصــار منـــم
در منـــا و عـــرفــاتِ اخـــلاص
اسـوهی فــدیـه و ایثـــار منـــم
مــام دو زینـب و اُمّ الحسنــین
همســرِ حـیـــدرِ کــــرّار منـــم
فاطمـه، طاهره، صدیقه ، بتول
بضعهی احمـــد مختـــار منـــم
(شمس قم) را صلهی این ابیات
شافـعــه_مــادرِ غمـخـوار منــم.
شادروان سید علیرضا شمس قمی
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
یاکه باید چون علی با تیغِ عریان ایستاد
یاکه باید مثل زهرا پیش طوفان ایستاد
ریشه وقتی در میان خاک باشد میتوان
در هجوم باد مانند درختان ایستاد
میشود در گرگ و میشِ فتنه هرجایی نرفت
پشت دربِ خانهی زهرا مسلمان ایستاد
مثل فضه میشود بالانشین این حرم
آنکه در پایِ حجابش غرق ایمان ایستاد
فاطمه یعنی اگر باشید کم هم ، میشود
مثل مقداد و ابوذر مثل سلمان ایستاد
فیض میبُرد از قنوتِ نافلههایش علی
در سحر خوب است گاهی زیر باران ایستاد
پشت در گفتند جمعش از چهل تَن هم گذشت
پشت در زهرا ولی تا حَدِ امکان ایستاد
فاطمه میماند آنجا حیف میخِ لعنتی..
تاکه او جان داشت پیش ضربههاشان ایستاد
بچههای فاطمه مانند زهرایند ، پس
محسنش هم پیشِ ضربِ نامسلمان ایستاد
فاطمه این ایستادن را به زینب یاد داد
تاکه بِینِ آتشِ شام غریبان ایستاد
جای طفلان سنگ خورد و جای طفلان چوب خورد
عمه اما بین صدها چشم حیران ایستاد
هرگز از یادش نخواهد رفت اما قتلگاه...
...شمر با دامان خونین و پریشان ایستاد
شعر: حسن لطفی ۴۰۲/۰۹/۵
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
(شهادت مادرم افسانه نیست)
#زهرای_اطهر
ای فاطمه! که دخت شاه انبیایی
در بین مخلوق خدا خیرالنسایی
هم مادر بابا و ، مام اولیایی
حتی شفیع خلق، در روز جزایی
آیا چگونه ظالمان با تو عدویند؟
این نابکارارانی که با تو در نبردند
با هتک حرمت بر حریمت حمله کردند
بر در زدند آتش، چهسان گویند مردند؟
والله عمری را ، به نامردی سپَردند.
مغلوب شیطانند و راه او بپویند
اینان که پهلوی شریفت را شکستند
هم رشتهی عمر تو را از هم گسستند
شد محسنات سِقط و به خوشحالی نشستند
میخِ در و ضربِ لگد هم شاهدستند
آیا چهسان این ظلم را افسانه گویند؟
غصب فدک کردند از دخت پیمبر
از همسر شیر خدا ، زهرای اطهر
کردند حتی غصب تخت و جاه حیدر
این تشنگان قدرت ، این قوم ستمگر
چون غیر سود خویشتن چیزی نجویند
کافر یقیناً ، پیرو قرآن نباشد
پابند عدل و منطق و میزان نباشد
چون مسلکش جز مسلک شیطان نباشد
در ظاهر است انسان ، ولی انسان نباشد
حیوان و انسان همچنان سنگ و سبویند
تبریک اگرچه بر علی گفتند در خم
بودند اما از خباثت ، در تلاطم
با خدعه و تزویر و با زور و تحکم
کِشتند بذر کینه را ، در بین مردم
این غاصبان که نزد حق بی آبرویند
فرموده در قرآن خدا بر خصم ابتر
کوثر بود زهرا و ساقی اَست حیدر
زین رو بوَد مولا علی (ساقی) کوثر
هستند چون این دو ، عزیزان پیمبر
زین موهبت چون خار بر چشم عدویند
سید محمدرضا شمس (ساقی)