7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تلاوتی زیبا از سوره مبارکه کافرون با صدای استاد محمود شحات انور.
صلی الله علیکَ یا صاحب العصر و الزمان
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
﷽
✨🌸اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🌸🍃
🥀🥀🥀🥀
🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿
🥀🥀🥀🥀
السلام علیک یا علی ابن موسی:
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ
🥀🥀🥀🥀
#امام_زمان #صبح_بخیر #سلام
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
شهادت یک مرزبان در بانه
فرمانده مرزبانی کردستان: مرزبان استوار دوم جلال اعتماد که چند روز قبل بههمراه شهید فرزین بلیان در هنگ مرزی بانه مجروح شده بود، به شهادت رسید
سرباز وظیفه «فرزین بلیان» با رشادت و مقتدرانه در برابر گروهک معاندو ضد انقلاب ایستادگی کرد و به دلیل شدت جراحات وارده به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
این درگیری سرباز وظیفه "فرزین بلیان "با رشادت و مقتدرانه در برابر گر. هک معاند و ضد انقلاب ایستادگی کرد و به شدت مجروح شدکه اقدامات پزشکی اولیه و تلاش برای احیا مؤثر واقع نشد و این مرزبان دلاور و به دلیل شدت جراحات وارده به درجه رفیع شهادت نائل آمدند..
❤️❤️🦋🦋🦋
ما زنده ز خون شهداییم خوش است
تا یاد کنیم از شهدا با "صلوات"
نوزدهم آذر ۱۳۳۸، در روستای هشتچین از توابع شهرستان خلخال به دنیا آمد. سال ۱۳۵۵ پس از اخذ ديپلم، در رشته جامعه شناسى دانشگاه تهران پذيرفته شد و به تحصيل پرداخت. او از اعضای کمیته استقبال از امام در بهمن۱۳۵۷ در تهران بود.
با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه شد. در جبهه وقتی آوازه رشادت، مقاومت و هوش خارقالعادهاش به گوش"حاجهمت" فرمانده لشکر ۲۷حضرترسولﷺ میرسد طی حکمی مسئولیت گردان حبیببنمظاهر را به او میسپارد. او که در جمع نيروهايش به "فرمانده عبدالله" معروف بود سرانجام در سال۱۳۶۲ در عملیات خیبر در منطقه طلائیه شهد شهادت را گوارای وجود میکند و اثری از پیکر پاکش در زمین باقی نمیماند و از آن زمان تاکنون مفقودالاثر است.
#فرمانده_عبدالله
#شهید_سردار_عمران_پستی
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدﷺ
💠 @bank_aks
@sangareshohadababol
به بسیجیها خیلی علاقه داشت
و آنها را «دریا دل» مینامید ؛
روی کارت شناسایی منطقهٔ جنگیاش
علامتی که او را عضو سپاه معرفی میکرد
خط زده و در مقابل « بسیج »
علامت ضربدر گذاشته بود..!
#شهید_محمدابراهیم_همت
#فرمانده_لشکر۲۷حضرترسولﷺ
حبیبه خانم وارد اتاق شد رو به شهر بانو به تندی صداش رو برد بالا
_من مُردم یا بابات که نشستی داری قرآن میخونی پاشو با این پسره برو تو حیاط از چاه آب بکشید برید تو اغل گوسفندا آبخوریشون رو پر کنید
میدونستم که باید توی این خونه کار کنم سریع از جام بلند شدم و رو به شهر بانو گفتم
پاشو بریم کاری رو که مادرت میگه انجام بدیم
شهر بانو قرآن رو بست و گذاشت رو تاقچه با هم اومدیم توی حیاط از چاه آب کشیدیم و آبخوری گوسفندان رو پر کردیم، شهر بانو رو کرد به من
_حسن دلو رو پر آب کن بیار تو مطبخ بریز تو دیگ بزاریم روی اجاق داغ بشه تو خودت رو بشوری
باشه ای گفتم و دلو رو انداختم توی چاه پر آب شد بردیم توی مطبخ ریخیم توی دیگی که روی اجاق بود. چند بار رفتم دلو رو پر کردم و ریختم توی دیگ تا پرشد شهربانو یه تشت بزرگ گذاشت کنار دیگ و یه پارچه رو هم چند تا زد گذاشت نزدیک تشت نگاهش رو داد به من
برو توی این تشت وایسا صابونم برات گذاشتم کنار تشت بردار خودت رو بشور آخرشم آب بریز روی پات و روی این پارچه وایسا
یه بخچه بهم نشون داد
_این تو لباس هست تنت کن تا من لباسهات رو بشورم بعدن لباس خودت رو بپوش
شهربانو رفت لباسهامو درآوردم توی تشت ایستادم خودم رو شستم آخر سرم آب ریختم روی پاهام و روی اون پارچه ایستادم داشتم خودم رو خشک میکردم که نگاهم افتاد به آب تشت آب سیاهه سیاه شده. لباسهام رو پوشیدم شهربانو رو صدا زدم اومد توی مطبخ گفتم بیا این آبهای تشت رو خالی کنیم آب رو که دید خندهای کرد
_حسن چقدر چرک ازت ریخته
سر تکون دادم
آره خودمم احساس سبکی میکنم...
#بسم_رب_الشهدا
#قسمت_بیست_پنجم
#شهدا_راه_نجات
اون چندروز منو زینب همش میرفتیم حرم
فقط ی بار زینب بازار رفت برای خرید زغفران و انگشتر
اما من نرفتم
اون چندروز مشهدمون سریع گذشت
وقتی از مشهد برگشتیم رفتم اسممو کلاس رزمی کاراته ثبت نام کردم
نماز خوندن شده بود غمم
واقعا بلد نبودم نماز بخونم 😫😫
دستام تو هم قلاب کرده بودم
خدایا من باید چیکارکنم
تانماز بخونم
خودت کمکم کن
تو همون حالت گریه، خوابم برد
خواب دیدم تو شلمچه ام 😭😭
یه جمع از برادران بسیجی اونجا بودن
یه آقای بهم نزدیک شد و گفت : سلام خواهرم
تو حسینه نماز جماعت هست
شما هم بیا
-آخه من نماز خوندن بلد نیستم
شما بیا یاد میگیری
-ببخشید حاج آقا شما کی هستی؟
من محمد ابراهیم همتم
به سمت حسینه رفتیم حاج ابراهیم ایستاد
ذکرای نماز بلند گفت منم میخوندم
تو خواب نماز خوندن یاد گرفتم
بعداز اتمام نماز حاج ابراهیم رو به سمتم کرد و گفت :خانم معروفی من برادرتم
همیشه تا زمانی که چادر مادرم سرته
من برادرتم
هرجا کم آوردی بهم متوسل شو
صدام کن
حتما جوابتو میدم
یهو از خواب پریدم
اذان صبح بود
رفتم وضو گرفتم قامت بستم برای نماز صبح
بدون هیچ کم و کاستی تمام ذکرها یادم بود
بدین ترتیب نماز خوندن توسط حاج ابراهیم همت یاد گرفتم
چندماهی از ماجرای نماز میگذشت
احساس میکردم
چشمم تار میبینه
از یه دکتر چشم وقت گرفتم
فردا نوبت دکترمه
#ادامه_دارد..
#شهید
#سوریه
#وعده_صادق
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
وقتی روضهی حضرت زهرا
خونده ميشد،
ازخود بی خود ميشد و
از حال می رفت!
برای همين معمولا جلسه
به هم میخورد!
بهش میگفتيم:
چرا اينطوری میکنی؟
مراقب باش كه كار به اينجا نرسه.
يه بار كه اعتراض کرديم،
آقا رحمتالله گفت:
چه کنم؟
دست خودم نيست،
وقتی میبينم
در جلسه عزاداری،
حضــرت زهـرا تشريف آوردهاند
از خود بیخود ميشم
شما روضـه حضـرت زهرا نخونيد...
#شهید_رحمت_الله_میثمی🌹
#شهید
#سوریه
#وعده_صادق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁آخرپاییز
🍂نزدیک میشود وهمه دم میزنند
🍁از شمردن جوجه ها
🍂اما تو بشمار
🍁تعداد دلهایی را که
🍂بدست آورده ای
🍁و تعداد لبخندهایی
🍂که بر لب نشاندی
🍁امیدوارم ادامه
🍂روزهای پایانی پاییز
🍁براتون پراز خش خش
🍂آرزوهای قشنگ باشه
13.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥📝 از تولد تا شهادت از دید خودِ حاج قاسم
#بسیار_زیبا