eitaa logo
خبرگزاریMRC
15.6هزار دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
11.9هزار ویدیو
30 فایل
ادمین تبلیغات: @mr_mjr313 🔹با ذکر نام کانال «خبرگزاریMRC» کپی کنید.
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️حماسه فتح جزیره بوارین به فرماندهی شهید نظری 🔹شهید حجت نظری چند ماه بعد از ازدواجش به جبهه رفت. او که معاونت گردان امام حسین(ع) از لشکر قدس را برعهده داشت از سوی فرماندهی لشکر به‌عنوان فرمانده گردان انتخاب شد. در ابتدا این پست نظامی را قبول نکرد؛ چرا که معتقد بود شایستگی این مسئولیت را ندارد و گفت: «دلم می‌خواهد در کنار باقی بسیجیان باشم و بجنگم»؛ اما فرمانده لشکر تأکید کرد باید کاری که به او محول شده انجام دهد. 🔹چند‌ماه از انتصاب شهید نظری نگذشته بود که عملیات کربلای ۵ پیش آمد و او همراه با نیروهایش به منطقه رفت اما در بین راه هواپیماهای دشمن آنها را بمباران کردند و تعداد زیادی از رزمنده‌ها مجروح و شهید شدند. شهید نظری با این اتفاق نه‌ تنها روحیه خود را نباخت بلکه برای بازسازی گردان دست به‌کار شد و حماسه فتح جزیره «بوارین» را رقم زد.
♦️پلیس شهیدی که فرزندش را ندید 🔹شهید حسن دلاور متاهل و دارای دو فرزند است که در قالب خدمت عملیاتی در استان سیستان و بلوچستان مشغول خدمت بود و فرزند دوم این شهید ۱۸ اسفند به دنیا آمد که پدر را هرگز ندید. 🔹همسر شهید حسن دلاور می‌گوید؛ حدود ۲ ماه دور از خانواده بود و ما خیلی چشم انتظار آمدنش بودیم. او در هیچ مراسمی کنار خانواده‌اش نبود و همیشه با آغاز تعطیلات کار آنها شروع می‌شد.
♦️شهید موسی الرضا آزادی‌پور معلمی که مشتاق خاندان عصمت و طهارت بود 🔹شهید موسی الرضا آزادی‌پور تنها به تحصیلات و ورزش اکتفا نکرد، مسئولیت سنگین دیگری را بر دوش خود احساس می‌کرد و آن مسئله‌ی دفاع از کشور و نوامیس مسلمین بود. به‌همین خاطر در اواخر سال ۱۳۶۲ در بسیج ثبت نام نمود و به‌دلیل اینکه از قدرت مربیگری کافی برخوردار بود، آموزش امدادگری را فراگرفت. 🔹از خصوصیات بارز اخلاقی شهید آزادی‌پور حسن نیت، پاکدامنی، و صداقت وی بود که زبانزد همه­ دوستان و آشنایان بود. کودکان را نوازش می کرد و آنان را به‌ تحصیل تشویق می‌نمود. احترام فوق العاده­‌ای برای اقوام و دوستانش قائل بود. و در چنین موقعیتی بود که مجددا مسئولیت رفتن به جبهه بر دوشش سنگینی نمود و در حالیکه بیش از سه ماه به پایان تحصیلاتش نمانده بود راهی جبهه گشت و اما این بار سراپای وجودش را قدرت ایمان و شهامت فراگرفته بود.
♦️ملقب به شیر لشگر ۵ نصر خراسان بزرگ 🔹شهید داود گریوانی به‌علت شجاعت و شهامتی که در مبارزه با دشمن از خود نشان داده، به واحد تخریب منتقل و به نحو احسن در این واحد پرخطر مشغول به خدمت می‌شود. پس از گذشت مدتی به واحد اطلاعات منتقل می‌شود و در همین زمان از او درخواست می‌شود که به عضویت رسمی سپاه درآید و داوود در جواب می‌گوید: " فعلا وظیفه ما جنگیدن و بیرون راندن دشمن از خاک کشور است. فرقی نمی‌کند که ما، در سپاه ، بسیج و یا در چه سمت و پستی باشیم. اما با اصرار مکرر فرماندهان به اعضاء رسمی سپاه می پیوندد." 🔹شایستگی‌های داود گریوانی باعث معرفی و ادامه خدمت او به عنوان فرمانده گروهان غواصان می‌شود. چند بار مجروح می شود، با این وجود هیچ ترس و واهمه ای از جنگ ندارد، برای همین به "شیر لشگر ۵ نصر خراسان بزرگ" معروف می‌شود.
♦️ملقب به شیر لشگر ۵ نصر خراسان بزرگ 🔹شهید داود گریوانی به‌علت شجاعت و شهامتی که در مبارزه با دشمن از خود نشان داده، به واحد تخریب منتقل و به نحو احسن در این واحد پرخطر مشغول به خدمت می‌شود. پس از گذشت مدتی به واحد اطلاعات منتقل می‌شود و در همین زمان از او درخواست می‌شود که به عضویت رسمی سپاه درآید و داوود در جواب می‌گوید: " فعلا وظیفه ما جنگیدن و بیرون راندن دشمن از خاک کشور است. فرقی نمی‌کند که ما، در سپاه ، بسیج و یا در چه سمت و پستی باشیم. اما با اصرار مکرر فرماندهان به اعضاء رسمی سپاه می پیوندد." 🔹شایستگی‌های داود گریوانی باعث معرفی و ادامه خدمت او به عنوان فرمانده گروهان غواصان می‌شود. چند بار مجروح می شود، با این وجود هیچ ترس و واهمه ای از جنگ ندارد، برای همین به "شیر لشگر ۵ نصر خراسان بزرگ" معروف می‌شود.
♦️تله‌های انفجاری مهندس رضا بلای جان تكفيری‌ها بود 🔹شهید رضا کارگر برزی متخصـص تخـريب و جـنگ‏های پارتيزانی و چریکی بود و از سال ۸۹ روی سوريه متمركز شد. تخصص‌های اين شهيد باعث شده بود تا از وی برای آموزش افسران و فرماندهان سوری دعوت به عمل ‌آيد. اگر از همكاران شهيد درباره علم و فن او سؤال شود همگی از ابتكارات و اختراعات وی صحبت مي‌كنند. از اينكه بسياری از تجهيزات نظامی فرسوده و از كار افتاده را دوباره احيا مي‌كرد و گاهی قابليت‏‌های جديدی به آنها می‌افزود. مهندس شهيد رضا كارگر برزی در كمترين زمان توانایی مهندسی معكوس تجهيزات جنگی به غنيمت گرفته شده را داشت. 🔹شهید رضا کارگر عاشق مطالعه بود حتی مطالعه غیر مرتبط با کار و تحصیلاتش، فاصله شهید با مطالعه را می‎‌توان به اندازه یک بند انگشت دانست و جدا کردن وی از مطالعه و علم آموزی کاری بس نشدنی بود. خانواده و دوستان این شهید والا مقام معتقدند که اوقات فراغت وی را در دو حالت مطالعه يا عبادت می‌توان دید.
شهید مدافع حرمی که صیاد شیرازی آینده بود 🔹شهید محسن قوطاسلو زیاد از شهادت حرف می‌زد. همیشه در جمع‌های خانوادگی یا در هیئت‌ها که حضور داشت می‌گفت دعا کنید من شهید شوم؛ یعنی شهادت آرزویش بود. همیشه دنبال مسیری بود که او را به شهادت نزدیک‌تر کند. حتی وقتی در سوریه بود بااینکه دوره ماموریتش تمام شده بود اما باز هم داوطلبانه مانده بود، به همرزمانش هم گفته بود من با شهادت برمی‌گردم. 🔹دوستان محسن قوطاسلو گفتند که یک عملیات سختی بین نیروهای ایرانی و نیروهای جبهه النصره بوجود آمد. تا رسیدن نیروهای خودی محسن چندساعتی خط را به تنهایی نگهداشته بوده و قهرمانانه در نبردی مستقیم و تن به تن به شهادت رسیده. نیروهای دشمن، بعد از شهادت محسن برای اطمینان از مرگ او، به او تیر خلاص زده بودند. حتی وسائلش را هم با خودشان برده بودند. 🔹کسایی‌نژاد معلم شهید قوطاسلو روز‌هایی را به یاد می‌آورد که محسن را با عشق و علاقه‌اش به ارتش و کارش در محل می‌دید و تعریف می‌کند: " به ارتش و کارش خیلی علاقه‌مند بود هر وقت او را در شهرک می‌دیدم در حال تمرین دویدن و حفظ آمادگی بود، آنقدر با عشق کارش را دنبال می‌کرد که همیشه می‌گفتم حاج محسن تو صیاد شیرازی آینده هستی که زود هم به درجه‌ای که صیاد رسیده بود می‌رسید".
گرفتن عکس شهادت در آتلیه برادر 🔹برادر سید محمود دو سه سالی قبل از شهادتش یک مغازه آتلیه عکاسی راه انداخت. سید محمود که خیلی خوشحال شد از این که برادرش عکاسی زده است. چون خیلی به عکاسی علاقه داشت؛ رفت تا اولین نفری باشد که در آن آتلیه عکس می‌گیرد. بعد از چند وقت این عکس حاضر شد و به خانه آورد. من به محض اینکه عکس را دیدم گفتم : وای سید محمود در این عکس چقدر شبیه شهدا شدید.  همسرم گفت: آن عکس اولین و ماندگارترین عکسی هست که بعد از شهادت من به جا میماند. یعنی تو درست فهمیدی آن عکس، عکس شهادت هست. اصلا خودم به این نیت انداختم.
♦️شهیدی که در زمینه خوشنویسی هنرمند بود 🔹شهید مجید بقایی به علت تبحر و ذوقی که به کارهای تبلیغاتی داشت، در زمینه تهیه پوستر، نوار سخنرانی، فیلم، ویدیو، طراحی، نقاشی و خطاطی وارد عمل شد و نمایشگاهی از جنایات رژیم شاه و اسناد ساواک را در شهر بهبهان به نمایش گذاشت. او خود طراح و خطاط زبر دستی بود و با خط زیبایش، احادیث اهل بیت عصمت و طهارت (ع) را می‌نوشت و بر در و دیوار شهر نصب می‌کرد. 🔹مجید بقایی قرارگاه تحت فرماندهی ایشان (فجر) در کنار قرارگاه‌های نصر و فتح، مسئولیت شکستن حصر دفاعی خرمشهر را به عهده گرفت و هر سه قرارگاه با نبرد دلاورانه تاریخی و با هماهنگی کامل، خونین‌شهر را به دامان میهن اسلامی بازگرداند.
♦️ایستادگی در خط مقدم و خدمت در دل‌ها؛ داستانی از فداکاری و عشق 🔹در یک عملیات در سوریه، وقتی یکی از رزمندگان به شدت آسیب دید، شهید ابوالفضل راه‌چمنی در شرایط بحرانی، با مهارت غواصی‌اش از رودخانه‌ای پرخطر عبور کرد و او را نجات داد. آن لحظه، در میان دود و آتش جنگ، تنها یک فکر در سر داشت: "نجات جان رفیق، این مهم‌ترین چیز است." این ویژگی‌ها باعث می‌شد تا شهید راه‌چمنی نه‌تنها فرماندهی برجسته باشد، بلکه یک انسان با روحیه‌ای بی‌نظیر، مهربان و همدل در یادها باقی بماند.
♦️جوانی که در آتش نبرد و در دل‌ها جاودانه شد 🔹کامران با اینکه در رشته پزشکی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل بود، هیچ‌گاه از هدف اصلی خود که خدمت به مردم و جهاد در راه خدا بود غافل نشد. او با وجود آینده‌ای روشن در عرصه پزشکی، تمام توجه و انرژی‌اش را به جبهه و دفاع از کشور و آرمان‌های انقلاب اسلامی معطوف کرد. 🔹شهید طوافی در عملیات رمضان، با وجود مجروحیت جزئی، با اراده‌ای محکم به همرزمانش: " تا آخرین نفس، باید ایستاد. اینجا نه تنها برای کشور، بلکه برای دین و آیین‌مان جنگ می‌کنیم." در میان آتش و خون، او نه تنها خود در خط مقدم حضور داشت، بلکه همیشه نگران همرزمانش بود و با کلامی آرام و دلسوزانه به آن‌ها دلگرمی می‌داد.
♦️روایتی از قلب جبهه؛ وقتی حاج کاظم با دجله راز و نیاز می‌کرد 🔹یکی از رزمنده‌ها تعریف می‌کرد: «دیدیم حاجی، با نقشه‌ای در دست، روبه‌روی آب ایستاده. صدای اذان از ضبط کوچکش پخش می‌شد. زانو زد، دست در آب فرو برد، انگار با دجله حرف می‌زد. با همان آرامش همیشگی گفت: "یا علی، این زمین‌ها رو باید برای بچه‌هامون امن کنیم... ما می‌ریم، ولی این خاک باید بمونه."» 🔹شب بعد، او و چند تن از فرماندهان، برای شناسایی منطقه وارد نیزار شدند... آن شب، شب آخر بود. در همان حوالی اذان ظهر، گلوله‌ای آمد و دجله دیگر صدای زمزمه‌های حاج کاظم را نشنید...