eitaa logo
مدرسه علمیه شهید آیت الله مدرس(ره)
383 دنبال‌کننده
471 عکس
144 ویدیو
24 فایل
📍آدرس قم،بلوار پیامبر اعظم(ص)،عمود ۸۶،مدرسه علمیه شهید آیت الله مدرس(ره) 📬کدپستی:3747110273 🆔کاربر: @jamande68 📞شماره تماس: 33808164-025
مشاهده در ایتا
دانلود
(۱۹) 🌀 ما خیال کردیم صبر یعنی زانوی غم به بغل گرفتن و یک گوشه نشستن... 🔻 : 🔸صبر به معنای نشستن نیست! صبر در هر کجا یک معناست. صبر در حال نماز به معنای این بود که انسان حضور قلبش را حفظ کند. صبر شما که نیمه شب می خواهید بلند بشوید نماز بخوانید، نافله شب بخوانی، فرض کنید که هوا سرد است، اتاق گرم است، بچه ها خوابیدند، حوصله ندارید شب هم دیر خوابیدید، کسر خواب هم دارید، اینجا صبر دارید؛ اینجا صبر شما به چه معناست؟ صبر شما به معنای برخاستن است، این حفاظ و حصار شیطان را شکستن است، این نماز را خواندن است، با خداتضرع و زاری کردن است؛ می بینید صبر یعنی برخاستن. 🔹 ببینید چقدر فرق دارد با آن صبری که در ذهن ما غالباً بوده قبل از اینکه به روایات مراجعه کنیم. ما خیال کردیم صبر یعنی زانوی غم به بغل گرفتن و یک گوشه نشستن، این صبر است، نه صبر در مقام اطاعت، یعنی اجرای آن فرمان. صبر کردن در مقابل آن هوسی که می گوید نماز شب نخوان یعنی نماز شب بخوان. صبر کردن در مقابل آن هوسی که می گوید روزه ات را بخور؛ یعنی روزه بگیر. صبرکردن در مقابل آن هوسی که می گوید امر به معروف نکن یعنی امربه معروف بکن. 📕 کتاب شرح حدیث مکارم الأخلاق (نشر صهبا)؛ بخش سوم: صبر؛ ص ۹۸ و ۹۹
(۲۰) 🌀 صبر زنی که در جنگ اُحُد از سلامتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سئوال می کند... 🔻 : 🔸 زنی را در جنگ اُحد دیدند از شهر مدینه خارج شده. می رسید به این گروه هایی که از جنگ اُحد برمی گشتند -که فتح و ظفری نکرده بودند، ناراحت بودند، دشمن را مغلوب و منکوب نکرده بودند در جنگ احد- سراغ یکی، دوتا، سه تا از نزدیکان خودش را گرفت. فلان بن فلان؟ گفتند در جنگ کشته شد. فلان بن فلان؟ گفتند در جنگ کشته شد. نفر سوم؟ گفتند در جنگ کشته شد. یکی شوهرش بود، یکی برادرش بود، یکی پدرش. بعد پرسید پیغمبر خدا؟ پیغمبر چه شد؟ گفتند پیغمبر سالم است گفت: الحمدللّه، الحمدللّه، پیغمبر سالم بماند، پیغمبر سالم باشد. اینجا صبر به این معناست که از پا گذاشتن در این مرحله پشیمان نشوی. 📕 کتاب شرح حدیث مکارم الأخلاق (نشر صهبا)؛ بخش سوم: صبر؛ ص ۱۰۰
(۲۱) 🌀بالاخره مصیبتهای دنیا وقتش تمام می شود، رنج مصیبت می گذرد... 🔻 : 🔸صبر در مصیبت هم که معنایش این است حوادث تلخی برای انسان پیش می آید؛ فقدان ها، فراق ها، مرگ و میرها، دست تنگی ها، بیماری ها، دردها، رنج ها و از این قبیل حوادث تلخ. این چیزهایی که زندگی بدون آنها معنی ندارد بدون آنها امکان پذیر نیست. ناگواری هایی که در زندگی برای انسان پیش می آید در مقابل اینها صبر کردن یعنی چه؟ یعنی شخصیت انسانی خود را از دست ندادن، متانت و وقار روحی را از دست ندادن، خود را بازیچه حوادث نکردن، راه خود را گم نکردن، مأیوس نشدن، افسرده نشدن، ملول نشدن؛ این معنی صبر است. 🔹 امام صادق (علیه السلام) فرزند بیماری داشتند راوی می گوید دیدم که حضرت یک قدری اهتمام دارند، اشتغال خاطر دارند، خب می روند می آیند، طبیب می آورند مثلاً فرض کنید، احوال بچه را می پرسند، چطور شد این بچه حالش؟ نگران حال بچه هستند. بعد یک وقتی گذشت - حالا یک چند ساعتی یا یکی دو روزی گذشت - آنجا دیدم امام (علیه السلام) راحت شد خیالشان، مثل آدمی که مریضش خوب شده. عرض کردم چه شد یابن رسول الله؟ فرمودند: مُرد بچه. عرض کردم یابن رسول الله شما تا وقتی زنده بود چنان اشتغال خاطر داشتید حالا می بینم آسوده خاطرید؟ فرمودند: بله آن وقت یک وظیفه ای داشتم لازم بود این بچه را اگر بتوانیم خوبش کنم، طبیب بیاید، دکتر بیاید، مثلاً فرض کنید که مراقبت کن، سؤال کن برای اینکه شاید ان شاء الله خوب بشود اما وقتی مُرد رفت، دیگر تمام شد. در مقابل این پیشامد بزرگواری نشان دادن؛ که می فرمود: «إِنَّ مَن صَبَرَ صَبَرَ قَليلاً وَ اِنَّ مَن جَزِعَ جَزعَ قَلیلاً» هرکسی که صبر کند، این صبر او تا ابد نخواهد ماند، یک مدتی است. بالاخره مصیبتهای دنیا وقتش تمام می شود. رنج مصیبت می گذرد، فرج فرا خواهد رسید. 📕 کتاب شرح حدیث مکارم الأخلاق (نشر صهبا)؛ بخش سوم: صبر؛ ص ۱۰۱ و ۱۰۲
(۲۲) 🌀 چرا به ما گفته اند یادآوری نعمت ها داشته باشیم؟ 🔻 : 🔸...«وَ إِنّى إِنَّمَا أَبتَلِيهِ لِما هُوَ خَيْرٌ لَهُ» ابتلائاتی که به او میدهم خیر اوست؛ چون محبت به او دارم خدای متعال به او بغض ندارد که بخواهد به او بدی بکند، ابتلائات او در زندگی، انواع ابتلائات، همه برای او خیر است، و «أزوی عَنهُ لما هُوَ خَيْرٌ لَهُ»، «أزوی» یعنی دور نگه میدارم، از او منع میکنم، چیزهایی را به او نمی دهم، این هم خیر است «وَ اَنَا اَعلَمُ ما يَصلُحُ عَلَيهِ عَبدى» من بهتر می دانم که چه چیزی به صلاح اوست. «فَليَصبر عَلى بَلائی» با این مقدمه نتیجه می شود که در بلایا و ابتلائات زندگی بندۀ مؤمن باید صبر کند، «وَ ليَشكُر نَعمائی» نعمت ها را هم شکر بکند. 🔹این یادآوری نعمت ها به جهت تسلّی است. ما وقتی یک چیزی را فاقد هستیم یا از دست می دهیم حواسمان متمرکز به همین می شود که این از دست ما رفت، و غصه می خوریم، در حالی که اگر از آن چیز بالخصوص، صرف نظر کنیم، به هزاران نعمتی که ما لطف شده، و عطا شده نگاه کنیم تسلّی پیدا می کنیم. یک چیز از ما گرفته شد، همه اش به این نباید نگاه کرد، باید نگاه کرد به آن چیزهایی که به ما داده شده است، «وَ ليَشكُر» بنابراین برای این است که تسلای دل مؤمن باشد، به خاطر آن چیزی که از او بازداشته شده است، منع شده است. 🔸یک معنا هم این است که همین چیزی را که ما او را از آن بازداشتیم، همین بلایی که به او دادیم این هم نعمت است، چون بر طبق مصلحت اوست، این را به خاطر مصلحت او از او منع کردیم، یا این بلا را به او متوجه کردیم؛ این هم خودش یک نعمت است. «وَ ليَشكُر نَعمائی» می تواند اشاره به این باشد که همین نعمت را هم شکر کند، «وَ ليَرضَ بِقَضائی» خشنود باشد به حکم من، قضاى من. 📕 کتاب شرح حدیث مکارم الأخلاق (نشر صهبا)؛ بخش سوم: صبر؛ ص ۱۰۵
(۲۳) 🌀 در دوگانه های زندگی مانند فقر و غنا، مریضی و سلامتی؛ تکلیف ما چیست؟ 🔻 : 🔸«عَن أَبي عَبدِ اللهِ الصَّادِقِ جَعفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَن جَدِّهِ عَلَيهِمُ السَّلامُ وَالصَّلاةُ قالَ: ضَحِكَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ ذَاتَ يَومٍ حَتَّىٰ بَدَت نَواجِذُهُ». یک روز خدمت حضرت نشسته بودیم، بی مقدمه تبسم کردند، خندیدند، به طوری که نَواجِذ، دندان های دو طرف ثنایای ایشان دیده شد. یعنی حضرت یک تبسم کاملی کردند، بعد فرمودند:«ثُمَّ قالَ اَلا تَسألوني مِمَّ ضَحِکتُ؟» سؤال نمی کنید از من چه شد که خندیدم و تبسم کردم؟ نمی خواهید بدانید؟ «قالوا بَلی یا رَسولَ اللهِ» :گفتند: چرا می خواهیم بدانيم. «قالَ عَجِبتُ لِلمَرءِ المُسلِمِ أَنَّهُ لَيسَ مِن قَضاءٍ يَقضيهِ اللهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ إِلَّا كانَ خَيْراً لَهُ فى عاقِبَةِ اَمرِهِ» فرمودند: وضعیت مؤمن این طور است که هر حادثه ای برایش پیش بیاید، برای عاقبتش خیر است. وقتی کسی مؤمن باللّه شد و شرایط عملیِ ایمان را به جا آورد، هر حادثه ای برایش پیش بیاید، برایش خیر است. اگر فرض بفرمایید این حادثه فقر باشد، برای او خیر است، پیش خدای متعال اجر دارد. اگر این حادثه غنا باشد، باز برای او خیر است؛ برای خاطر اینکه از این غنا به خاطر ایمانش برای تقرب الی الله استفاده می کند. اگر جاه و مقام باشد، برای او خیر است؛ برای خاطر اینکه بر این جاه و مقام خدا را شکر می کند و از آن برای خیر مردم استفاده می کند. اگر خُمول(گمنامی و بی نشانی) و غربت و انزوا باشد، بازهم برای او خیر است؛ برای خاطر اینکه در این انزوا خدا را عبادت می کند. مرض برای او پیش بیاید، برای او خیر است؛ برای خاطر اینکه گناهانی که مرتکب شده -همه ما احتیاج به مغفرت الهی داریم -به خاطر این بیماری ها و به خاطر این گرفتاری ها گناهان بخشیده می شود. اگر صحت و سلامت هم خدا به او بدهد باز برایش خیر است؛ یعنی طبیعتِ مؤمن این طور است که وقتی حادثه ای برای او پیش بیاید چه آن حادثه در چشمِ اهل دنیا حادثۀ خوبی باشد و چه در چشم اهل دنیا حادثه بدی باشد، علی ای حال این حادثه برای او خوب است، چون در هر دو طرف شکر می کند، صبر می کند، از امکانات برای تقرب الی الله استفاده می کند. 🔹خب این حقیقتی است که پیغمبر اکرم فرمودند؛ حقیقتی است که باید به آن توجه داشت، لکن در این حقیقت درسهایی هم هست. شاید عمده این درسها این باشد که بخواهند به ما بگویند اگر حالاتی از حالات دوگانه های دنیایی مثل فقر و غنا مرض و صحت برای شما پیش آمد، تکلیفتان را بدانید! اگر غنا برایتان پیش آمد، بدانید که چه کار باید بکنید. اگر فقر برایتان پیش آمد بدانید چه کار باید بکنید تا برایتان خیر باشد؛ والا اگر فرض کنیم مؤمنی تکلیف خودش را نداند وقتی فقر برایش پیش می آید بنا کند به اظهار ناراحتی و شکایت از خدا و از خلق! این کار اجرش را ضایع می کند. مصیبتی پیش بیاید جزع می کند بی صبری نشان می دهد اجرش را ضایع می کند. در واقع درس است به ما که بدانید این حوادثی که پیش می آید، اینها اقتضائاتی است برای اینکه خاتمه کار شما خیر باشد، اینها اقتضاست، علت تامه برای آن نتایج نیست؛ می توان از اینها برای آن نتایج استفاده کرد. 📕 کتاب شرح حدیث مکارم الأخلاق (نشر صهبا)؛ بخش سوم: صبر؛ ص ۱۲۳ و ۱۲۴
(۲۴) 🌀 "صبر تمام نمی شود" یعنی چه؟ و چه نتیجه ای دارد؟ 🔻 : 🔸اگر صبر را _که صبر به همان معنای پایداری و ایستادگی و استقامت و عقب گرد نکردن است_ وصل کنیم به آن پایگاه ذکر الهی، به آن منبع لایزال، این صبر دیگر تمام نمی شود، صبر که تمام نشد معنایش این است که این سیر انسان به سوی همه قله ها هیچ وقفه ای پیدا نخواهد کرد. این قله ها که می گوییم قله های دنیا و آخرت هر دو است، قلهٔ علم، قله ثروت، قله اقتدار سیاسی، قلهٔ معنویت، قلهٔ تهذیب اخلاق، قلهٔ قلهٔ عروج به سمت عرش عالی انسانیت. هیچ کدام از اینها دیگر توقف پیدا نخواهد کرد؛ چون وقفه ها در حرکت ما ناشی از بی صبری است. 🔹دو لشکر مادی وقتی در مقابل هم صف آرایی می کنند آن کسی که زودتر صبرش تمام بشود شکست می خورد. آن کسی که دیرتر صبر و مقاومتش تمام بشود پیروز خواهد شد؛ چون با لحظه ای مواجه خواهد شد که طرف مقابل صبر خودش را از دست داده. این مثالِ خیلی ظاهر و بارز عینی اش است؛ در همه میدانها همین طور است. 📕 کتاب شرح حدیث مکارم الأخلاق (نشر صهبا)؛ بخش سوم: صبر؛ ص ۱۳۳ 📌 پایان بخش سوم:
(۲۵) 📌 آغاز بخش چهارم: 🌀 ما معنای شکر را درست نمی فهمیم... 🔻 : 🔸ما عادت کردیم که وقتی می خواهیم خدا را شکر بکنیم، یا دست را بالا کنیم یا سر را به سجده بگذاریم و کلمۀ «شكراً للّه» یا «خدایا شکرت» یا «شکر بر نعمت هایت ای خدا» یا «الحمدللّه» بر زبان جاری کنیم بدون اینکه روح این سخن و روح این شکرانه در کلام ما، در روح ما، در دل ما، در عمل ما، وجود داشته باشد. 🔹ما معنای شکر را درست نمی فهمیم و تا حالا هرچه که خدا را شکر کردیم آن مقداری که به زبان بوده است یا به صورت اعضا و جوارح که خودمان را به سجده انداختیم به نظر من، اینها یا شکر نیست یا اگر هست شکر خیلی ناقصی است. 🔸هر نعمتی از سوی پروردگار عالم برای بنده، شکری را واجب می کند؛ زیرا نعمت های الهی نعمت های ابتدایی است، کسی از خدا طلبی ندارد «يا مُبتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبلَ استحقاقها» همه چیز متعلق به اوست، نیروی ما هم متعلق به اوست، جسم و جان ما هم متعلق به اوست، نعمتی که خدای متعال می دهد تفضلی از طرف پروردگار عالم است و شکر آن بر بنده لازم است، البته وقتی من و شما توفیق شکرگزاری پیدا کردیم خود این توفیق الهی هم یک نعمت دیگر است که آن هم به نوبۀ خود شکری دارد. 📕 کتاب شرح حدیث مکارم الأخلاق (نشر صهبا)؛ بخش چهارم: شکر؛ ص ۱۳۷
(۲۶) 🌀 شُکر، معجونی با سه جزء... 🔻 : 🔸شکر را اگر بخواهیم به صورت معجونی معرفی کنیم این معجون سه جزء دارد: 1⃣ شکر جزء اول شناختن نعمت است که انسان نعمت را بشناسد...البته احصای نعمتهای الهی برای هیچ کس ممکن نیست. «وَ اِن تَعُدّوا نِعمَةَ اللهِ لا تحصوها»، کثرت نِعَم الهی به قدری است که از میزان درک و ظرفیت فهم ما بیرون است اگر انسان بخواهد شکر این نعمتها را بکند، همه عمر را هم که مشغول باشد باز کم می آورد. 2⃣ جزء دوم شناختن مُنعم است که انسان بداند که این نعمت از سوی کیست، آن کسی که این نعمت را به ما داده او کیست؟ قرآن این طور میفرماید که «ما أَصابَكَ مِن حَسَنَةٍ فَمِنَ الله» هر حادثه نیکو که به شما می رسد از خداست... این را باید انسان بداند که اگر نداند نمی تواند شکر کند. 3⃣ عنصر سوم این است که انسان آن نعمت را در همان راهی به کار بیندازد که مُنعم از او خواسته است. خدا این نعمتها را داده ما چه کار کنیم؟ اولاً نعمتها را برای چه کسی خلق کرد؟ آیا نعمتها را بی خودی خلق کرده که از بین بروند؟ نه. آیا نعمت ها را برای حيوانات خلق کرده؟ باز هم نه...برای چه کسی آفریده؟ برای انسان. برای انسان آفریده که انسان چه کار کند؟ آیا برای انسان آفریده است تا انسان اینها را بخورد و مثل حیوان زندگی کند؟ ...اینکه خدای متعال نعمتِ دنیا را و روی زمین را و زیرِ زمین را برای انسان آفریده به یک منظور خاصی است از روی هدف خاصی است آن چیست؟... باید در راه تکامل و تعالی انسان به کار افتد این نعمت ها همه و همه باید حرکت کند تا اینکه انسانیت به تکامل [برسد]. 📕 کتاب شرح حدیث مکارم الأخلاق (نشر صهبا)؛ بخش چهارم: شکر؛ ص ۱۳۸ تا ۱۴۰
(۲۷) 🌀 فلسفه و کاربرد پول را ندانستند/ پول در جامعه اگر متمرکز و متراکم بماند چه می شود؟ 🔻 : 🔸نعمت را اگر کسی در جهت عکسِ مقاصد الهی به کار ببرد، کفران این نعمت را کرده، آن نعمت را به کفر تبدیل کرده است! 🔹[برای] مثال پول در جامعه برای چیست؟ برای این است که مثل خونی در سرتاسر رگ ها و شریان های جامعه حرکت بکند. باید در تمام رگ ها و شریان های این جامعه بگردد، آنچه را که دارد، آنچه را که می تواند ثمر و فایده برای مردم داشته باشد، در این خانه، در آن خانه، پیش این ملت، پیش آن طبقه، پیش آن انسان معمولی، پیش آن انسان بالاتر یا پایین تر برود و آنچه را که ضرورت ها و نیازها و احتیاج های هر جمعیتی و هر گروهی و هر قشری و هر طبقه ای هست، این پول، به آنها بدهد، احتیاجاتشان مرتفع بشود، باز دور بزند همین طور در دست بقیه مردم. پول این طوری است. 🔸...پول هر جا که متمرکز شد این ثروت عمومی امت، هر جا که جمع شد، هرجا که روی هم متراکم شد، هرجا به صورت لخته ای درآمد و از گردش و جریان بازماند، همان جا فاسد کننده است. 🔹 پول احیاکننده است، اما وقتی جمع شد، همین احیاکننده مبدل می شود به میراننده، به از بین بَرنده، به خراب کننده؛ لذا شارع مقدس اسلام با تراکم ثروت پیش افراد مبارزه می کند، با اینکه یک نفر ثروتمند بشود به طوری که از بس زیاد دارد خون در وجود او و پول در زندگی او لخته بشود، با این مبارز است. 🔸اگر ثروت جایی انباشته نشود، مردم گرسنه نمی مانند. اگر حقوق مالی ادا بشود و به وظیفه پول و شأن پول و آنچه که خدا برای پول مقرر کرده عمل بشود، هرگز در دنیا فقیری باقی نخواهد ماند. اینکه می بینید در گوشه های عالم، در سراسر تاریخ طبقه ای از گرسنگی می میرند، طبقه ای اولیات و ضروریات زندگی را ندارند، این برای خاطر این است که در یک طبقه دیگر از همین ثروت، همین داده خدا و اعطای خدا به صورت بدی دارد استفاده می شود. قدر پول را ندانستند، علتش را، فلسفه اش را، فایده اش را، محدودۀ کارش را، کاربردش را نفهمیدند. 📕 کتاب شرح حدیث مکارم الأخلاق (نشر صهبا)؛ بخش چهارم: شکر؛ ص ۱۵۵ تا ۱۵۶
(۲۸) 🌀 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) وقتی میوه نوبَری را می دیدند چه می کردند؟ 🔻 : 🔹«عَنِ الصَّادِقِ جَعفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَن أبيهِ عَن آبائِهِ عَلَيهِمُ السَّلامُ عَن عَلِيّ عَلَيهِ السَّلامُ قالَ: كانَ رَسولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِذا رَأَى الفاكِهَةَ الجَديدَةَ قَبَّلَها وَ وَضَعَها عَلَى عَيْنَيْهِ وَ فَمِهِ ثُمَّ قَالَ: اللهُمَّ كَما أَرَيتَنا اَوَّلَهَا فى عافِيَةٍ فَارِنَا آخِرَها في عافِيَةٍ».(امالی شیخ صدوق؛ مجلس چهل و پنجم؛ حدیث ۶) 🔸می فرماید: زمانی که میوه نوبری را خدمت پیغمبر می آوردند، حضرت آن را می بوسید. قدردانی از نعمت، در رفتار و عمل این بزرگوار که حاکی از دل نورانی و متذکر دائمی ایشان است، در اینجاها معلوم می شود. حضرت، ابتدا، میوه را می بوسیدند ما خیال می کنیم فقط نان اگر روی زمین افتاد، باید انسان آن را بردارد ببوسد، این طور نیست، بلکه همه نِعَم الهی از طرف خداست، هم خودِ نعمت بودن ارزش است، و هم اینکه از طرف خداست. هرچه او بدهد، از سوی او بیاید، او لطف کند، خیلی قیمت دارد. 🔹 به هر حال می فرماید پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) میوه را میب وسیدند این یک دانه سیب را مثلاً می بوسیدند و روی چشمان مبارکشان و روی لب هایشان می گذاشتند، سپس اینگونه دعا می فرمودند: «پروردگارا! همان طور که در آغاز نوبریِ این میوه ما را در قرار دادی، این میوه را به ما نشان دادی در حالی که ما در عافیت بودیم، تا آخر فصل این میوه هم ما را در عافیت نگه دار». که این عافیت بزرگترین نعمت الهی است. 📕 کتاب شرح حدیث مکارم الأخلاق (نشر صهبا)؛ بخش چهارم: شکر؛ ص ۱۵۸ تا ۱۵۹
(۲۹) 🌀 از یکی از بزرگان اهل سلوک این را خواستم؛ و ایشان گفتند:... 🔻 : 🔹یک وقتی عرض کردم من از یکی از بزرگان اهل سلوک و معنا و توحید خواستم برایم دعا کنند که خدای متعال به ما چهار چیز بدهد: اول، هدایت بکند به کار خیر، بعد توفیق بدهد که آن را عمل کنیم، سپس کمک کند که پیش برویم و در آخر هم آن را از ما قبول کند. ایشان گفتند دعا می کنم برای این چهار امر، اما اصل کاری را شما از یاد بردید؛ یعنی دعا برای ! عافیت هم فقط عافیت جسمی نیست، عافیت جسمی یکی از آنهاست، عافیت روحی و معنوی و عافیت از گناه که انسان بتواند از تعرّض گناهان سالم بماند. 📕 کتاب شرح حدیث مکارم الأخلاق (نشر صهبا)؛ بخش چهارم: شکر؛ ص ۱۵۹ تا ۱۶۰
🌀این بُعد از زندگی امام صادق (علیه السّلام) را اصلاً نشنیده اید... 🔻 : 🔸امام صادق(علیه السّلام) مرد بود، مرد بود و مرد بود. 🔹مرد علم و دانش بودنش را همه شنیده‌اید. محفل درس امام صادق (علیه السّلام) و میدان آموزشی که آن بزرگوار به وجود آورد، هم قبل از او و هم بعد از او در تاریخ زندگی امامان شیعه بی‌نظیر بود. همه‌ حرفهای درست اسلام و مفاهیم اصیل قرآن که در طول یک قرن و اندی به وسیله‌ مغرضان و مفسدان یا جاهلان تحریف شده بود، همه‌ آنها را امام صادق(ع) به شکل درست بیان کرد. 🔸اما مرد مبارزه بودنش را کمتر شنیده‌اید. امام صادق(علیه السّلام) مشغول یک مبارزه‌ دامنه‌دار و پیگیر بود. مبارزه برای قبضه کردن حکومت و قدرت و به وجود آوردن حکومت اسلامی و علوی. یعنی امام صادق(علیه السّلام) زمینه را آماده می‌کرد تا بنی‌امیه را از بین ببرد و به جای آنها حکومت علوی را که همان حکومت راستین اسلامی است بر سر کار بیاورد. 🔹اما آن بعد سوم را که اصلاً نشنیده‌اید، مرد تشکیلات بودن امام صادق(ع) است که یک تشکیلات عظیمی از مؤمنان خود از طرفداران جریان حکومت علوی در سراسر عالم اسلام از اقصای خراسان و ماوراءالنهر تا شمال آفریقا به وجود آورده بود. تشکیلات یعنی چه؟ یعنی این که وقتی امام صادق(علیه السّلام) اراده می‌کند آن چه را که او می‌خواهد بدانند، نمایندگان او در سراسر آفاق عالم اسلام به مردم می‌گویند تا بدانند. یعنی از همه جا وجوهات و بودجه برای اداره‌ مبارزه‌ سیاسی عظیم آل علی جمع کنند. یعنی وکلا و نمایندگان او در همه‌ شهرها باشند که پیروان امام صادق(علیه السّلام) به آنها مراجعه کنند و تکلیف دینی و همچنین تکلیف سیاسی خود را از آن حضرت بپرسند. تکلیف سیاسی هم مثل تکلیف دینی واجب‌الاجرا است. امام صادق(علیه السّلام) یک چنین تشکیلات عظیمی را به وجود آورده بود و با این تشکیلات و به کمک مردمی که در این تشکیلات بودند با دستگاه بنی امیه مبارزه می‌کرد. در هنگامی‌که پیروزی او بر بنی امیه حتمی بود، بنی‌عباس به عنوان یک جریان مزاحم و فرصت‌طلب آمدند، میدان را گرفتند و بعد از آن امام صادق(علیه السّلام) هم با بنی‌امیه و هم با بنی‌عباس مبارزه کرد. (۱۳۵۹/۰۶/۱۴) 📔 انسان ۲۵۰ ساله؛ حلقه دوم؛ نشر صهبا؛ ص ۲۶۲ و ۲۶۳. 🔰کانال اطلاع رسانی مدرسه علمیه شهید مدرس https://eitaa.com/M_E_Modares