#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
💠كفن شهادت
🌷موقعي كه براي #زيارت بيتالله، عازم مكه بوديم، قبل از آن براي شركت در كلاس توجيهي مناسك حج، به #سنندج رفتيم. چون كه قرار بود، بعد از كلاسهاي توجيهي عازم بشويم، مولود هم براي بدرقة ما،😇 به سنندج آمده بود. يك شب در #مسجد هاجره خاتون مانديم و نسبت به اعمال حج توجيه شديم.👌 پس از اتمام كلاسها، وسايل #اضافيام را به مولود دادم كه با خودش برگرداند ♻️كامياران.
🌷 موقع سوار شدن اتوبوس،🚌 پسرم صدايم كرد و گفت: پدر! #خواهشي از شما دارم. گفتم: چه خواهشي⁉️ بگو! گفت: برايم از مكه #كفني تهيه كن و آن را به آب زمزم تبريك بده. باور كنيد همين كه درخواستش را شنيدم، اشك😭 از چشمم سرازير شد. گفتم: پسر! من #توان اين كه براي پسرم كفني از مكه بياورم ندارم. اين يكي را از من نخواه.😢 خلاصه هرچه گفتم او فقط #حرف خودش را ميزد.
🌷 از بس اصرار و #التماس كرد تا اينكه راضي شدم و قول كفني را به او دادم. چارهاي نداشتم،❌ مراسم حج كه تمام شد، طبق قولي كه داده بودم، #كفن مولودم را در مكه خريدم و با دستهاي خودم، با آب زمزم متبركش كردم❣ به خانه هم كه برگشتم، #چشمش به دستهاي من بود كه سوغاتياش را به او بدهم. انگار ميدانست كه #شهيد خواهد شد.😔 بعد از شهادتش، پيكر مولود را با همان كفن #متبرك پوشانديم و به خاك سپرديم.
#شهید_مولود_منبری
#راوی_پدر_شهيد
🕊|🌹 @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#پرسش_پاسخ #حجاب_هنگام_ظهور 🌸👇🏻🌸👇🏻🌸👇🏻
#ریحانه
❇️وقتی امام زمان ظهور کنند، آیا بدحجابی ها و خودنمایی ها هم ازبین میرن⁉️
✅ بله.... نه تنها گناه بدحجابی کنار گذاشته میشه، بلکه تمام زوایای دین محبوبیت پیدا میکنه!
چطوری؟!
از دو راه
✍یکی از راه جلب عواطف و تسخیر قلوب❤️
یعنی دلها به سمت امام جلب میشه وبا ایشون همراه میشه
✍دوم از راه کامل شدن عقل ها؛
در روایت هست که
امام محمد باقر علیه السلام فرمودند:
"زمانیکه قائم ظهور کند،دستش را بر سر مردم میکشد وعقلهای آنها جمع میشود واخلاقشان کامل میشود"
در اثر همین کامل شدن عقل، زشتی گناهان درک میشه و دیگه حتی میل به گناه وجود نداره
و زمین، از هر گناه پاک میشه 😌
مجلسی،بحارالانوار،ج۵۲،ص۳۳۶
قرارگـــاهفرهــنــگۍبــاقــراݪــــعــــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#تلنگر
❌❌ لقمه ى نابجا، سبب ريختن شرم و حيا و ظهور بدحجابی و بی حجابی مى شود.
🌸👇باهم ببینیم:
🌐💠⚜⚜💠🌐
🌴 آیه 121سوره طه 🌴
🕋 فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَي آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَي
💢 پس آدم و همسرش فريفته شده و هر دو از آن درخت ممنوعه خوردند، پس به ناگاه لباسهايشان ريخت و زشتیهایشان براى آنان ظاهر شد
💢 و ناچاراً هر دو به چسبانيدن برگ درختان بهشت بر خودشان مشغول شدند و اين چنين آدم پروردگارش را نافرمانى كرد و از رشد محروم ماند.
➖➖🚥➖➖🚥➖➖
🌼🌼 میل به پوشش، در فطرت همه ی انسانها هست.
این لقمه ى نابجا هست که، سبب ريختن شرم و حيا و ظهور زشتى ها مى شود. «فَاَكَلا... فَبَدَت لَهما سَوءاتُهُما»
🌸🌸 پس پوشش نداشتن و ظاهر شدن زشتى ها، ارزش نیست، بلکه مجازات و کیفر جرم است.
🔔🔔 پوشش براى انسان، كرامت و زيبايى می آورد
و برهنگى، پستى و زشتى به دنبال خواهد داشت.
قرارگـــاهفرهـــنــگۍبــاقــراݪـــعــــلــــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
پس از #شهادت وی خواب دیدم،😴 در جمعی که تمام خانواده حضور دارند، با عجله راه میروم و از همه جلوتر هستم. ناگهان دستی روی شانه من قرار میگیرد که مانع 🚫از ادامه حرکتم میشود. وقتی برمیگردم میبینم سیدرضاست. میگوید: «چرا جلوتر از دیگران قدم برمیداری؟ همراه خانواده گامهایت را بردار.» فکر میکنم این خواب ناشی از احترامی است که سیدرضا به بزرگترها میگذاشت و میخواست این مساله💬 را نیز به من یادآوری کند.
#شهید_سیدرضا_حسینی
🕊|🌹 @masjed_gram
#ریحانه
🔻 #معروف_به_خطر ❗️
#فطرت_پاک
بنده یه پسر ۴ ساله دارم، با هم سوار مترو شده بودیم ... 🚈
👸یه خانومی که کنار ما ایستاده بود ، شروع کرد به بازی کردن با پسرم ...
⚠️پسرم اخم کرد و بهش گفت: شما زشتی😧
یه دفعه همه برگشتن سمت ما👀
خانم گفت: چیکار کنم باهام دوست بشی؟
گفت خوشگل شو!! 😇
همه واگن توجهشون به ما جلب شده بود ، 😳 خودم تعجب کرده بودم ، ولی چیزی نگفتم.
اون خانم گفت: عزیزم چیکار کنم خوشگل شم؟ 🤔
پسرم گفت مثل مامانم شو ، لبخند رو لبای خانومه خشک شد. 😕
یه نگاهی به من کرد ، بهش لبخند زدم 🙂 و گفتم شما از من زیباتری اما خب فطرت بچه که پاکه این طوری دوست داره!
(به گردی صورتم اشاره کردم)
حواسم بود که چند نفر خودشونو جمع کردن ، خانومه هم به طور مصنوعی دستشو برد سمت شالش ، پسرم گفت گوشوارتو بکن زیر روسریت! 😟
اونقدر حیرت انگیز بود فضا که همه متعجب بودن.
یه دختری اون طرف تر با لج پیاده شد و گفت: بچه هاشونم کردن گشت ارشاد ، حال آدمو به هم میزنن ؛ 😒 اما کسی دیگه چیزی نگفت.
خانومه که خودشو جمع کرده بود به پسرم گفت حالا باهام دوست میشی؟! 🙃
پسرم به من گفت: مامان منو بشون رو پات این خانومه بشینه خسته نشه.
خانومه دلش ضعف رفته بود. 😍
نشست و نازش کرد.
پسرم گفت جا بهت دادم منو دعا کن. 📿
بهش گفتم تو مترو و اتوبوس به هر کس جا بدیم برامون دعا میکنه ، اینو به همه خانوما میگه...
خانومه گفت تو باید برای من دعا کنی🙏 و بهش شکلات داد. 🍬
فهمیدم حالش عوض شد ، راستش خودم هم بغض کرده بودم... 😢
📖منبع: کتاب «از یاد رفته،جلد ۲»
• مجموعه خاطرات #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر، ص۸۲ و ۸۳
• کاری از جنبش حیا
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪــــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿