.
#غربِ_نو
#تولدے_دوباره🍃
📚 حرف اول و آخرم #علی(علیه السلام) است :
🔶 خانم اوز دونوش تاکنون آثاری نیز به رشته تحریر درآورده که از آن جمله میتوان به نقش اسلام در برابر غرب، منشور #نهضت اسلامی، #اسلام و غرض ورزیهای خاورشناسان، اسلام و #مدرنیسم، اسلام در تئوری و عمل، اسلام در برابر اهل کتاب، اسلام مورد حمله از خارج و داخل و #تمدن غرب بالذات محکومت است اشاره کرد❗️
🔶 این بانوی #مسلمانآمریکایی ۲۸ ساله متولد آنکارا، اهل #ترکیه است. وی در ۱۶ سالگی مذهب جعفری را شناخت و به گفته خودش زمانی واقعا شیعه شد که #امیرالمومنین علی(علیه السلام) را شناخت...
🔶 او توانست خواهران خود را مورد تاثیر قرار دهد و آنها را نیز به #مذهب تشیع مشرف کند. خانم اوزدونوش دانشجوی کارشناسی ارشد در رشته ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی است و در مورد حجابش میگوید: «وقتی نام #حضرتزهرا(سلام الله علیها) را میشنوم فقط غصه میخورم، خیلی ناراحت میشوم، ایشان در جوانی چقدر سختی و رنج کشیدند. انشاءالله ایشان مرا به خاطر اشک بر علی(علیه السلام) #شفاعت کنند، حرف اول و آخرم علی است»❗️
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
💠رنگ
🔰از طرف لشکر بهم گفتند: برای مراسم اربعین #سیدمجتبی که فردا است یک تابلو بزرگ🎆 از تصویر سید نقاشی کن. رفتم خونه شروع کردم به کشیدن تصویر سید. #همسرم آن موقع ناراحتی شدید اعصاب🗯 داشت.
🔰بهم گفت: اگه میشه این تابلو را ببر #بیرون، می ترسم رنگ🎨 روی فرش بریزه. به خانمم گفتم: بیرون هوا سرد☃ است. من زیر تابلو #پلاستیک پهن کردم. مواظب هستم که رنگ نریزد❌
🔰تصویر را قبل از #اذان_صبح تمام کردم. آمدم وسایل را جمع کنم که آخرین قوطی #رنگ از دستم سُر خورد و ریخت روی فرش😱 نمی دانستم جواب همسرم را چه بدهم. به من گفته بود #برو_بیرون اما من نرفتم😥
🔰بالاخره بیدار شد. با آب💧 و دستمال هم خواستیم رنگ را پاک کنیم #ولی بی فایده بود. خانم من همین طور که با دستمال روی فرش می کشید گفت: خدایا، فقط برای اینکه این شهید🌷 #فرزندحضرت_زهرا (س) بوده سکوت می کنم.
🔰میگن اهل محشر در قیامت، سرهارا از عظمت✨ حضرت زهرا (س) به زیر می گیرند. بعد خانمم نگاهی به #چهره_شهید انداخت و ادامه داد: فردای قیامت به مادرت بگو که من این کار را برای شما کردم. شما سفارش ما را بکن، شاید ما را #شفاعت کنند.»
🔰صبح با هم از خانه🏡 بیرون آمدیم. آماده حرکت شدیم. همان موقع خانم همسایه جلو آمد و به خانم من گفت: شما #شهید_علمدار را می شناسید⁉️ یکدفعه من و همسرم با تعجب😟 به هم نگاه کردیم.
🔰خانم من گفت: بله، #چطور مگه؟! خانم همسایه گفت: من یک ساعت پیش⌚️ خواب بودم. یک جوان با چهره نورانی✨ شبیه #شهدای زمان جنگ آمد و خودش را معرفی کرد. بعد گفت: از طرف ما از #خانم_غلامی معذرت خواهی کنید و بگویید به پیمانی که بستیم عمل می کنیم. شفاعت شما در قیامت با #مادرم_زهرا (س)😭
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
🕊|🌹 @masjed_gram