eitaa logo
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
1.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
716 ویدیو
38 فایل
⚘️﷽⚘ اینجاییم که به صورت رســــمی تمام محتوای معنوی ، سیاسی و... رو براتون قرار بدیم💚 . فقط کافیه روی پیام سنجاق شده بزنید تا کلی آمــــوزش هـــــای رایگــــان ببینیــــــــد😍 . 💠پل ارتباطی با ما: @aragraphec_sharifi کپــــی⁉️راحـــــــت باشــــید✅ .
مشاهده در ایتا
دانلود
آمریکا بودیم و دوره ی خلبانی می گذروندیم. یه روز داشتم رد می شدم که دیدم جلوی ویترین پایگاه شلوغ ‌‌‌ شده. نوشته ای توجه همه رو جلب کرده بود. خودم رو از بین جمعیت رسوندم جلو. ‌‌ با تیتر درشت نوشته بودند : (دانـشـجو عـبـاس بـابـایـی سـاعت دو بـعد از نـیمه شـب مـی دود تـا شـیـطان را از خـود دور کــنـد) ❗️❗️ رفتم سراغش گفتم : عباس، ویترین پایگاه رو دیدی ؟ اینا چیه نوشتن ؟ گفت : ول کن چیزی نیست پا پیچش شدم و اصرار کردم تا قضیه رو برام تعریف کنه گفت : چند شب پیش بد خواب شدم، رفتم میدون چمن کمی بدوم کُلُن با خانومش داشت از شب نشینی برمی گشت که من رو دید بهم گفت : برای چی این موقع شب می دویی ؟ گفتم : دارم ورزش می کنم گفت : راستش رو بگو کی این موقع شب ورزش می کنه که تو می کنی ؟ گفتم : حقیقت اینه که محیط خوابگاه آلوده ست. وسوسه های شیطون بدجوری اذیتم می کنه. تو این وضعیت اگه آدم حواسش به خودش نباشه زود به گناه می افته. این کار رو انجام میدم که فکر گناه از سرم بیرون بره. ☺️✌️ ✍ از کتاب : 🛩علمدار آسمان -------------------- @masjed_gram
🌷| یک سالی از مشترکمان می گذشت که یکی از دوستانش دعوت کرد، خانه شان🏡 گفته بود ( یک مهمانی ساده گرفتیم به مناسبت سالگرد ازدواجمان ) همراه عباس و دختر چهل روزه مان رفتیم👌 از در که وارد شدیم، فهمیدیم آن جا جای ما نیست. خانم ها و آقایان مختلط نشسته بودند و خوش و بش می کردند😤 از سر اجبار و به خاطر تعارف های صاحب خانه رفتیم نشستیم، ولی نتوانستیم آن وضعیت را تحمل کنیم.😓خدا حافظی کردیم و آمدیم بیرون پیاده راه افتادیم سمت خانه🚶 عباس ناراحت بود. بین راه حتی یک کلمه هم حرف نزد‼️ قدم هایش را بلند بر می داشت که زود تر برسد به خانه که رسیدیم دیگر طاقت نیاورد زد زیر گریه😭 مدام خودش را سرزنش می کرد که چرا به آن مهمانی رفته کمی که آرام شد، وضو گرفت سجاده اش را گوشه ای پهن کرد و ایستاد به نماز تا نزدیک صبح صدایش را می شنیدم قرآن می خواند و اشک می ریخت😢 آن شب خیلی از دوستانش آنجا ماندند. برای شان مهم نبود که شاید خدا راضی نباشد ولی عباس همیشه یک قهرمان بود؛ حتی در مبارزه با نفس اماره اش✌️ |🌷 🕊|🌹 @masjed_gram
🌷| بعضی وقت ها که حرف از رفتن و می زد،🕊 دلتنگ می شدم و می گفتم : تو بگو من با این سه تا بچه چی کار کنم؟😔💔 می گفت : ببین ‼️ من فقط وسیله هستم ، همسرتم💍، خونه تم ، امیدتم ، سایه بالا سرتم؛ اما سرپرست تو ، سرپرست همه ما خداست☝️ : ملیحه! پشت صحنه زندگی من تو که می تونم فعالانه قدم بردارم👌 اگه من توی ، پشتوانه گرمی نداشته باشم، اگه همسرم، خانواده ام رو نگردونه و بچه ها رو👩👧👧 بر عهده نگیره و به کار من خدشه وارد کنه. باش هیچ موفقیتی به دست نمیاد💯 اینها رو که می شنیدم یکم آروم می شدم 😌 و تحمل دوریش برام شیرین می شد 😍✌️ |🌷 🕊|🌹 @masjed_gram
پنجمین روز شهادت پدرم یڪی اومد در خونہ . یڪ آقای بود . گفتیم : «بفرمایید» مرد نابینا گفت : «عباس شهید شده؟» 😔 گفتیم : «بله» گفت : «من ڪسی را ندارم ، من یڪ هفته‌ای هست ڪه نرفتم ، این شهید من را هر هفتہ روز‌های ڪول می‌ڪرد و بہ حمام می‌برد و لباس‌هام را می‌شست و بدون چشم داشت می‌رفت » 🕊|🌹 @masjed_gram
قهربودیم درحال نمازخواندن بود... نمازش که تموم شد نشسته بودم و توجهی به همسرم نداشتم .. کتاب شعرش را برداشت وبایک لحن دلنشین شروع کرد به خواندن... ولی من بازباهاش قهربودم!!!!! کتاب را گذاشت کنار...به من نگاه کردوگفت: "غزل تمام...نمازش تمام...دنیامات،سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد!!!! بازهم بهش نگاه نکردم....!!! اینبارپرسید:عاشقمی؟؟؟سکوت کردم.... گفت:عاشقم گرنیستی لطفی بکن نفرت بورز.... بی تفاوت بودنت هرلحظه آبم می کند. .." دوباره بالبخند پرسید:عاشقمــــــی مگه نه؟؟؟؟؟ گفتم:نـــــــه!!!!! گفت:"تو نه می گویی و پیداست می گوید دلت آری... که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری..." زدم زیرخنده....و روبروش نشستم.... دیگر نتوانستم به ایشان نگویم که وجودش چقدر آرامش بخشه... بهش نگاه کردم و ازته دل گفتم... خداروشکرکه هستی....     🕊|🌹 @masjed_gram
⭕️ امروز سالروز شهادت عباس بابایی است؛ کسی که بیش از 3000 ساعت پرواز و 60 عملیات جنگی موفق داشت و بنیانگذار سوختگیری هوایی با هواپیمای اف14 بود. 🔅روحت شاد خلبان #شهید_عباس_بابایی 🕊 @masjed_gram
همسرم قبل از انقلاب در هم پایبند به اعتقادات مذهبی‌ بود👌 عباس قبل از رفتنش به آمریکا برای این که خودش را مقید کند که به فکر نباشد و نامحرمی در کشور اجنبی نظر او را جلب نکند، و در حقیقت برای دور ماندن از ، در ایران تصمیم به گرفت💞 عکس مرا از آلبوم برداشته بود و با خود به آمریکا برده بود. دوستانش تعریف می‌کردند که آنجا دختران ایرانی مقیم آمریکا و آمریکایی‌ها راحت بودند ... عباس هم که خوش‌سیما بود. دخترهای زیادی تقاضای دوستی و صحبت با عباس می‌کردند اما او سرش را پایین می‌انداخت و عکس مرا به آن‌ها نشان می‌داد و می‌گفت: «ایشون من هستن»😌 🕊|🌹 @masjed_gram
روزی در محوطه پایگاه مشغول کندن علف های هرز بودم ، و با بیل اطراف درخت ها را تمیز می کردم ، فرمانده پایگاه که آن موقع درجه سرهنگی داشت در حین عبور مرا دید ، بدنم خیس عرق بود ، آمد جلو و سلام کرد و گفت ، بابا جان چه کار می کنی !؟ گفتم ، جناب سرهنگ دارم اطراف درخت ها را بیل می زنم ! ایشان دفتر یاداشتی که دستش بود به من داد و بیل را از من گرفت و بدون توجه به نگاه تعجب آمیز پرسنل که از آنجا عبور می کردند ، شروع به بیل زدن کرد.... 🕊|🌹 @masjed_gram
🍃بالاخره سقوط را مهار می کند.ولی، جوابی نمیشنود . نگاه نشسته اش روی خشک میشود و سیل بر چشمانش جاری میشود ... . 🍃چقدر درد اور است رفیق چندین و چند ساله ات مقابل چشمان به نشسته ات تو را برای همیشه ترک کند . 🍃 تیمسار , بزرگ مردی که در مکتب پرورش یافت . . 🍃مجاهدی که و تقوایش بسان دریایی خروشان بود و هر لحظه از زندگانیش موج ها در برداشت. . 🍃 مرد وارسته ای که اقیانوس وجودش و از خودگذشتگی و کرامت بود، که دلاور میدان جنگ بود و مبارزی سترگ با ی خویش. . 🍃 از آن زمان که خود را شناخت کوشید تا جز در جهت خشنودی تعالی گام برندارد و سربازیش برای رفیق ازلی‌اش به‌نحو احسنت انجام دهد . به راستی او ، اما همه بود. . ✍نویسنده: . 🕊به مناسبت شهادت . 📅تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۲۹ . 📅تاریخ شهادت : ۱۵ مرداد۱۳۶۶ . 📅تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید :گلزار شهدا قزوین. 🕊 @masjed_gram
پرواز، اندازه ی آدم را نشان میدهد... هر چه بالاتر بروی بزرگتری 🔶امروز سالروز شهادت خلبان شهید عباس بابایی 📱 واحد رسانه‌مسجدامام‌محمد باقر(ع) 🚩 پایگاه شهید حسن باقری http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e