#خاطرات_شهدا
از صبح تاسوعا خیلی دلهره داشتم.😢
سعی کردم که خودم را مشغول کارهای دیگر کنم اما نشد.😣
از صبح که بیدار شدم میخواستم به یکی از مسئولینش پیغام بدهم و خبری از مصطفی بگیرم، اما ترسیدم که اگر بگویند: «آخرین بار کی از ایشان خبر داشتی؟»
و من بگویم «دیشب»، خندهدار باشد.
تا ساعت 4 و 5 به آن مسئول پیامی نفرستادم. اگر یک زمانی خبری نداشتم و پیام می فرستادم سریع جواب من را میدادند.
آن روز من از ساعت 4 به ایشان پیام دادم. ایشان پیام را دیدند و تا ساعت 5 جواب ندادند.😕
وقتی من دیدم ایشان جواب نمیدهند مطمئن شدم که یک اتفاقی برای مصطفی افتاده است.😰
خودم را مشغول کردم و پیش خودم گفتم که لابد مجروح شده است.😓
باز گفتم نه، اگر مصطفی مجروح شده بود به من میگفتند.😑
دیگر یک جورهایی اطمینان قلبی پیدا کردم که مصطفی بشهادت رسیده است.💔
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_روز_تاسوعا
🕊|🌹 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🌹👈 محمدجلال ملڪ محمدی شهید مدافع حرمی ست ڪه در جریان فعالیتهای جهادی خود ، در زیر آفتاب سوزان آنقدر در مناطق محروم خدمت ڪرد ڪه بعد از شهادتش اهالی یڪی از روستاهای محروم محل خدمتش نام روستا را بہ نام «جلالآباد» تغییر دادند .
🌸 همسر شهید از روزهای سخت جهادی خاطرهای مےگوید . خاطرهای ڪه آدم را مات اخلاق شهید مےڪند :
🌸 « در یڪی از اردوهای جهادی یڪی از باسابقهها با یڪی از جوانها دعوایش مےشود . آن بنده خدا از شدت عصبانیت دستش را بلند مےڪند و اشتباهی بہ صورت جلال مےزند .
🌹👈جلال مےگوید : حاج آقا مرا بزن خودت را خالی ڪن ولی ڪاری بہ او نداشتہ باش . چون آنها تازه آمدهاند ممڪن است با این ڪار زده شوند . آن بنده خدا از شدت عصبانیت چندین مرتبہ جلال را مےزند تا آرام شود . بعد شب خوابی میبیند ڪه فردا مےآید و عذرخواهی مےڪند .
#شهید_محمدجلال_ملڪ_محمدی
#شهید_مدافع_حرم
#راوی_همسر_شهيد
🕊|🌹 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
همسرم عاشق سیدالشهدا بود ، هر سال ماه محرم لباس مشکی به تن میکرد و نسبت به ائمه اطهار(ع) تعصب داشت.
وقتی میشنید تکفیریها به حرم حضرت زینب (س) نزدیک شدند ، می گفت غیرتم اجازه نمیدهد تحمل کنم به ناموس اهل بیت (س) تعرض شود.
اواخر خیلی وابسته حضرت زینب (س) بود ، حشمت خیلی صبور و با گذشت بود و آرامش خاصی داشت.
او مانند یاری صدیق و مهربان بود ، بعد از شهادتش هم هر وقت به مشکلی برمیخورم از روح بلندش مدد میطلبم و به فرموده قرآن که شهدا زندهاند خیلی زود مشکلم حل میشود.....
#شهیدحشمت_سهرابی
#شهید_مدافع_حرم
🕊|🌹 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
در زمان حضور طولانی مدت (حدود شش ماه) در سوریہ بہ همرزمش گفتہ بود :
دلم براے خانواده و پدر و مادر و برادران و خواهرانم تنگ شده ، ولی #غیرتم اجازه رفتن بہ #مرخصے را بہ من نمیده ...
و از حضرت زینب (س) خجالت مےڪشم ڪه او را تنها بگذارم ، اگر او را تنها بگذارم در آن دنیا جوابـے براے حضرت علے (ع) ندارم ڪه بدهم ،
و من پوتینهام را جفت ڪرده ام و اصلا بہ مرخصی نمیروم ؛
یا باید جنگ تمام شود و ما بہ پیروزی ڪامل برسیم یا اینڪه من بہ شهادت برسم ...
و بہ مرخصے هم نرفت و بہ شهادت رسید .😔
#شهید_محمد_اسدی
#شهید_مدافع_حرم
🕊|🌹 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🌹 اخلاق_شهدایی
یڪی از اخلاق حسنه ڪه در اقا جواد دیده می شد زبان نرم و لین بود ڪه باعث ایجاد جاذبہ بیشتر ایشون می شد 💓
مثلا وقتی می خواست انسان را تشویق به ڪار خیر و معروف ڪند ، و از منکر دور ڪند ؛ گاهی با پرسش ڪردن و ایجاد سؤال ڪردن ، انگیزش و ترغیب ایجاد می ڪرد🤔 😍
آقا جواد به اسراف نڪردن توجه میڪردند ؛
و غیر مستقیم بهم تذڪر میداد ...
روزی چند تا ظرف خریدم و رفتم خونه به آقا جواد نشون دادم ، گفتند : ظرف های قبلی قابل استفاده نبود ؟🙂
گفتم : چرا ولی به خاطر جدید بودنش خریدم ...
آقا جواد گفتند : به نظرت اسراف نڪردی؟☺️
حرفشون تلنگری شد برای من 👌🤔
از اون به بعد در مورد خریدم بیشتر دقت میڪردم ڪه اونچه واقعا نیاز هست را بخرم ...
... إِنَّهُ لا یُحِبُّ المُسْرِفین ...(اعراف/۳۱)
#شهید_جواد_محمدی
#شهید_مدافع_حرم
#راوی_همسر_شهيد
🕊|🌹 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
حضرت آقا به گنبد آمده بودند و آقا روحالله محافظ ایشان بودند .
ظهر بود و سفره ناهار پهن شد . آقا روحالله محو ابهت حضرت آقا شده بودند .
ایشان به آقا روحالله اشاره ڪردند و گفتند :
«جوان به این رعنایی چرا غذا نمیخوری؟»
بعد گفتند : ڪه «بیا و ڪنار من بنشین».
آقا روحالله رفت و ڪنار حضرت آقا نشست و ایشان از آقا روحالله پرسید «بچه ڪجایی؟»
آقا روحالله گفت : «من آملی هستم و از مازندران».
حضرت آقا هم گفتند : «دانه بلند مازندران».
وقتی به خانه برگشت هنوز محو جمال حضرت آقا بود .
#شهید_روح_الله_سلطانی
#شهید_مدافع_حرم
#راوی_همسر_شهيد
🕊|🌹 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
#روحالله میگفت:
وسط کارها و دغدغههای روزانه هم میشه توی دلت با خدا حرف بزنی، ساده و بی تکلف👌
«خدا» را همیشه در نظر داشت.☺️
تلنگر: ما میان تمام دغدغههای و شلوغیهای روزمره چند بار در روز به یاد خدا میافتیم و با او حرف میزنیم؟😔
پن: هرگاه در طول روز به یاد خدا افتادیم صلواتی هم نثار شهدا به ویژه #شهید_روح_الله_قربانی کنیم.🌹
بی جواب نخواهند گذاشت...🌱
.
#شهید_روح_الله_قربانی
#شهید_مدافع_حرم
🕊|🌹 @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
تاجر پولداری که #مدافع_حرم شد‼️👇
همه میدانستند از لحاظ مال مشکل ندارد👌حاج حبیب اساسا یک انسان اجتماعی بود و با اطرافیان سریع ارتباط برقرار میکرد، از خصوصیات بارز ایشان کارگشایی و گره باز کردن از کار مردم است که به خاطره این ویژگی بین اقشار مختلف مردم شهره بود 🌺
در تشییع پیکر مطهر حاج حبیب سیل عظیمی از مردم را دیدیم که حضور داشتند، به نظر بنده این به خاطر همین اخلاق حسنه و سجایای اخلاقی بود که ایشان داشتند.🌸
حبیب در مراسم یادواره شهدا شرکت میکرد و با دوستانش کمکهای مالی💶و فرهنگی به خانوادههای سوری میکردند. بنابراین تمام شایعات مبنی بر "مادی بودن" علل حضور "مدافعان حرم" در سوریه را رد میکنم☝️؛ زیرا همسرم را به عینه دیدم که با وجود وضعیت مالی خوب، بدون هیچ توقعی عازم سوریه شد✌️.
#شهید_حبیب_بدوی
#شهید_مدافع_حرم
🕊|🌹 @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
میلاد به آموزش مسائل دینی و آگاهی و معرفت نسبت به دین آنقدر اهمیت می داد🍃 که بعد از اخذ مدرک دیپلم تجربی برای ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه سفیران هدایت حضرت ابوالفضل علیه السلام شهرستان امیدیه شد👌. در بسیج هم فعالیت داشت و مربی حلقه های صالحین بود و همیشه صبحت هایش سرشار ازعشق به اهل بیت علیه السلام بود. .🌸
او بچه ی ساکت، سربه زیر و کم توقعی بود؛ هر وقت از بیرون خانه می آمد دست من و پدرش را بوسه می زد☺️ من می گفتم که پسرم این چه کاری است که می کنی؟ می گفت: «می خواهم درجه ایمانم را افزایش دهم.☝️» او برای انجام هر کاری برای خودش برنامه و محدودیت هایی را قائل می شد من همیشه در کارهای او می ماندم! و به خدا می گفتم چرا این بچه اینطوری است؟☹️ اکنون، جواب سؤالات خودم را از خدا گرفتم آن روز که میلاد توفیق شهادت را پیدا کرد.💔
#شهید_میلاد_بدری
#شهید_مدافع_حرم
#راوی_مادر_شهيد
🕊|🌹 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
💞اولین باری که بعد از عقد بیرون رفتیم، سرمزار شهدا رفتیم، میگفتند ما هر چه داریم از این شهداست، حتی وقتی باردار میشدم، من را میبرد سر مزار شهدا و اگر شکلاتی روی مزار بود میگفت از اینها بردار که تبرک است، بخور که خداوند به ما اولاد #صالح بدهد.
💞هنگام زیارت شهدا همراه خود گندم میبردیم، میگفتند این شهدا آنقدر پر روزی هستند که پرندگان به واسطه آنها رزق و روزی میخورند و چون دوست داشتند بچهها هم با شهدا ارتباط برقرار کنند، کیسه گندم را به آنها میدادند و میگفتند روی مزار شهدای گمنام بگذارید.
#شهید_مهدی_قاضی_خانی
#شهید_مدافع_حرم
#راوی_همسر_شهيد
🕊|🌹 @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
تا به حال زحمت او را نکشیدهام. او اربابم، سرورم، مشاورم و معلم قرآن بود✨🌱.
پسرم بلبل امام_حسین(ع) بود و از بسیج وارد سپاه و بعد هم تکاور شد و برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه رفت و #شهید شد🕊 که همه اینها لطف خداوند است. خیلی مهربان بود☺️، من را به کربلا فرستاد و گفت که حق مادرم گردنم نماند☝️ راهیان نور هم من را میبرد و همیشه میگفت مامان برایم دعا کن. من هیچ وقت نتوانستم دعا کنم شهید شود، چون مادر هستم💔، اما میگفتم پسرم هر چه لیاقت داری و صلاح است، خدا بدهد. به جای اینکه من سر او را روی سینهام بگذارم و دست بر سرش بکشم🍂، او سر من را روی سینهاش میگذاشت و روی سرم دست میکشید و میگفت مادرم زحمتکش است💔
#شهید_مدافع_حرم
#راوی_مادر_شهید
#علی_اصغر_الیاسی
🕊|🌹 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
🔰مردی که خودش را در دلم جا داد...
🔸هیچ چیزی را به من #تحمیل نمیکرد❌ مثلاً میگفت فلان رشته ورزش #ضررهایی دارد، میتوانید رشته خودتان را عوض کنید اما هرطور خودتان صلاح میدانید.
🔹من #کنگفو کار میکردم که به نظر امین این رشته آدم را زمخت میکرد☺️ و حس #مردانه به خانم میدهد. اینها موجب میشود که زن "احساساتی" نباشد.
🔸به جزئی ترین👌 مسائل خانمها #اهمیت میداد. واقعاً بلد بود خودش را در دل♥️ یک زن جا بدهد! من همچنان گزینه سکوت را انتخاب کرده بودم... مقابل #امین حرفی برایم نمانده بود.
#شهید_امین_کریمی
#شهید_مدافع_حرم
@masjed_gram
#خاطرات_شهدا 🇮🇷
روزهای #عید_نوروز که می شد بچه ها را خیلی سریع آماده میکردم
چون اولین نفری بودیم که به دیدار پدر و مادر حسن میرفتیم
با یک دسته گل🌹 بسیار زیبا هدیه حسن برای مادرش.
و همه خانواده در این روز منتظر حسن با دسته گلش بودند.☺️
در طول هفت سال زندگی مشترک اصلا عادت نداشت حساب و کتاب خرجیها را بنویسد،اعتقاد داشت برکتش کم میشود
همیشه به اندازه و با برنامه خرج و زندگی را اداره میکرد. .
خوشا زبانی که شهدا را یاد کند با ذکر یک #صلوات🌷
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_حسن_غفاری✨
🍃 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا 🌷
حمیدآقا مربی ورزش رزمی بود.
بهشون گفتم حمیدآقا هدفت از ورزش چیه؟🤔
گفت یه ورزشکار مومن باید آماده باشه تا اگه آقا صاحب الزمان اومد از نظر سلامتی و سربازی ایشون در جبهه حق علیه باطل آماده باشه..☺️
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی 🌷
🍃 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
الان که این نامه را برایت مینویسم ، بینالحرمین ، دو مظلومه ، دو شهیده ، یکی خانم زینب کبری (روحی فداها) و دیگری بنت الحسین ، خانم رقیه (سلامالله علیها) هستم و به یادتم.
نمیدانی بارگاه ملکوتی 3 ساله امام حسین الان هم چقدر غریب است ؛
در محل یهودی ها ، در مجاورت کاخ ملعون معاویه و در محاصره وهابی های وحشی و آدمکش.
چه بگویم از اوضاع اینجا ؛ تاریخ دوباره تکرار شده و این بار ابناء ابوسفیان و آل سفیان بار دیگر آل الله را محاصره کردهاند ؛
هم مرقد مطهر خانم زینب کبری و هم مرقد مطهر دردانه اهل بیت ، رقیه (سلامالله علیهما).
ولی این بار تن به اسارت آل الله نخواهیم داد ، چرا که به قول امام (ره) مردم ما از مردم زمان رسول الله بهترند...
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_محمودرضا_بیضایی
📕 نامه شهید
🕊🌹| @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
❣️تصور نمیکردم حزب اللهی ها این قدر شاد و شنگول باشند. اصلا آدم های ریشو را که میدیدم تصور میکردم دپرس و افسرده و مدام دنبال غم و غصه هستند.
❣️محمدحسین یک میز تنیس گذاشته بود توی خانه دانشجویی اش وارد که میشدیم بعد از نماز اول وقت، بازی و مسخره بازی شروع میشد.
❣️لذت میبردم از بودن کنارشان از شادی میترکیدی بدون ذره ای #گناه.
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🕊|🌹 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
خاطره_مادر_شهید_صدرزاده
💢یکی از #دعاهای همیشگی مصطفی #شهادت بود
و همیشه دعای #قنوتش بود
ولی اواخر دیگه نمی گفت مامان دعا کن شهید بشم،
💢 یه روز زنگ زد گفت: مامان دعا کن اون چه که #موثرتره اتفاق بیفته، اگر شهادت مؤثرتره اتفاق بیفته 😔
💢گفتم: عزیزم معلومه اگر بمونی بیشتر میتونی #خدمت کنی ولی اگر شهید بشی...😔🌹 گفت: کسی که شهید میشه دستش بازهست و بیشتر میتونه #دستگیری کنه.
💢 #مصطفی حتی شهادت برای خودش نخواست، بخاطر اینکه بتونه دستگیری کنه.👏😔 و تازه متوجه شدم #منظورش از مؤثرتر بودن یعنی چی.
💢وقتی پیام میدن که #ماهواره رو جمع کردن از خونه و یا #حجابشون کاملتر شده
ویااینکه فعالیت فرهنگی درجهت ارزشهای اسلامی میشه،
💢 به آرزوی #مصطفی یقین پیدا کردم،
دوست داشت اون چیزی که #موثرتر بود برایش رقم بخورد🌹😔😔
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_مدافع_حرم
🕊|🌹 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
ایمان یک انسان مهربان و خوش اخلاق بود🌹. یک انسان صبور که حتی در این مدت زمانی ما با هم زندگی کردیم صدای بلندش را نشنیدم👌. برای من بسیار مهربان بود. هر کدام از ما به خاطر دیگری از خودمان میگذشتیم. ایمان من را مهربانو❤️ و من او را مهربان صدا می زدم😌 و همیشه میگفت: مهربان یعنی نگهبان مهربانو✨. اگر ایمان جایی بود و من در کنارش نبودم و میپرسیدم خوش میگذرد؟ میگفت خانم گذشتنی میگذره اما خوش نه😞، اگر قشنگ ترین جای دنیا هم باشم و تو نباشی بهم خوش نمیگذره مطمئن باش.😞
همیشه میگفت میخواهم برایت خاطرات قشنگ و به یاد ماندنی بسازم🌺، اولینها خیلی خوب در ذهن انسان میماند، میخواهم برایت اولینهای خوبی بسازم و نمیخواهم چیزی بخواهی و به آن نرسی☝️. گاهی اوقات کارهایی میکرد که من میگفتم الان در این موقعیت نیازی نیست این کار را بکنی میگفت تو ارزش بهترین ها رو داری❤️، مثلا لباس عروس👰، عروسیمان را برایم خرید و می گفت دلم میخواهد هر سال سالگرد عروسی تو لباس عروست رو بپوشی و من لباس دامادیام🤵 اما چقدر دنیا بیرحم بود😔. هنوز به دو ماه نرسیده بود پوشیدن لباس عروس که رخت سیاه عزای ایمانم پوشیدم😔 و همه آرزوهامون جلوی چشمانم با دیدن پیکر ایمان سوخت💔. و به سالگرد نکشید که دوباره بخواهیم لباس عروس و داماد بپوشیم.💔
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_ایمان_خزاعی_نژاد
🕊|🌹 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا 🍃
اخلاقش عالی بود. خوش خنده، خون گرم و زود جوش. ☺️
.
عدم علاقه به مادیات از اخلاقهای بارز سید عدیل بود، طوریکه همیشه کفش👟 یا لباسهای نو و هدایایش را به دوستانش هدیه🎁 میکرد
.
این اخلاق شهید به حدی بود که حتی در جبهه مرخصیهایش را هم به همرزمانش میداد✉️
.
بردن برادرزادهها به پارک برای ورزش، کمک کردن به برادر در کارهای موسسهاش، کمک کردن به هرکسی که برای کامپیوترش🖥 مشکلی پیش آمده از کارهایی بود که او تا آخرین روزهای قبل از اعزامش با شوق و انرژی زیادی انجام میداد
.
شهید سید عدیل حسینی پس از پنج ماه در اول ماه صفر برابر ۲۱ آبان ۹۴ در منطقه حلب و در عملیات آزادسازی نبل و الزهرا به شهادت میرسد🕊
.
یکی از همرزمان شهید حسینی درباره نحوه شهادتش چنین میگوید:
میخواست برای بچهها آب بیاورد، تا بلند شد تیر به پهلویش خورد💔 .
.
.
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_سید_عدیل_حسینی🌷
@masjed_gram
#خاطرات_شهدا 🍃
حمیدآقا مربی ورزش رزمی بود.
بهشون گفتم حمیدآقا هدفت از ورزش چیه؟🤔
گفت یه ورزشکار مومن باید آماده باشه تا اگه آقا صاحب الزمان اومد از نظر سلامتی و سربازی ایشون در جبهه حق علیه باطل آماده باشه..☺️
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی 🌷
@masjed_gram
#خاطرات_شهدا 🍃
روزهای #عید_نوروز که می شد بچه ها را خیلی سریع آماده میکردم
چون اولین نفری بودیم که به دیدار پدر و مادر حسن میرفتیم
با یک دسته گل🌹 بسیار زیبا هدیه حسن برای مادرش.
و همه خانواده در این روز منتظر حسن با دسته گلش بودند.☺️
در طول هفت سال زندگی مشترک اصلا عادت نداشت حساب و کتاب خرجیها را بنویسد،اعتقاد داشت برکتش کم میشود
همیشه به اندازه و با برنامه خرج و زندگی را اداره میکرد. .
خوشا زبانی که شهدا را یاد کند با ذکر یک #صلوات🌷
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_حسن_غفاری✨
@masjed_gram
#خاطرات_شهدا 🍃
چند روزی قبل از اینکه محسن به سوریه بره ماخبردار شدیم اما هرچی بهش میگفتیم که میخوای بری سوریه یا نه؟ میگفت نه و خلاصه انکار میکرد
تا اینکه بالاخره وقتی دید ما خبردار شدیم یه چیزایی گفت،
وقتی گفت شاید برم بهش گفتم انشاءالله که میری و داعشی ها سرت رو میبرن و شهیدت میکنن...
محسن گفت دلت میاد که سر منو ببرن؟
گفتم حقیقتش نه انشاءالله که تیر میخوره بین دوتا ابروهات و شهید میشی( که همین اتفاق هم افتاد )
محسن گفت انشاءالله خودمم دوست دارم اینطوری شهید بشم بعد یه هو گفت : اگر شهید شدم برام گریه میکنی؟
به شوخی گفتم تو شهید شو ببین من چه ضجه ای برات بزنم تو مراسم، و هردو زدیم زیر خنده
و محسن گفت قول دادی گریه کنی ها ، خیالم راحت باشه؟
گفتم خیالت راحت راحت حسابی تو مراسمت اشک میریزم...
حالا که شهید شده می فهمم راز شوخی ها اونروزش چی بوده...خیلی دلم برای محسن تنگ شده
#شهید_محسن_فانوسی
#شهید_مدافع_حرم
@masjed_gram
#خاطرات_شهدا 🍃
یک بار در رزمایش طلایه داران فتح ۱، حدود ۱۵سال پیش، به همراه عباس در رزمایش بودیم.
افراد، چندین آرپی جی را به سمت اهداف مشخص شده شلیک میکردند، بعداز آن، ما و عباس نگاه میکردیم ببینیم کدام گلوله منفجر نشده است. با موتور تا نزدیکی گلوله میرفتیم و با تیر منفجرش میکردیم که یک وقت گلوله عمل کرده باقی نمانده باشد و بعد منفجر بشود و برای کسی اتفاقی بیفتد.
این کارها را با عباس با شجاعت تمام انجام میداد و هیچ ترسی نداشت
(به نقل از دوست شهید)
#شهید_عباس_کردانی
#شهید_مدافع_حرم🌹
☀️| @masjed_gram98
#خاطرات_شهدا 🍂
سوریه که میرفت،
همیشه ساکِ سفرش را همسرش میبست!
تو آخرین سفر به همسرش گفتهبود🙂
که ساک را خودش میخواهد ببندد..
ساک را سبک بسته بود و حتی
قرصهایی را که بخاطر دندان دردش،
همیشه همراه داشت، تو ساک نگذاشته بود!
میگفت: پرسیدم قرصها را نمیبری؟!🤔
گفت: ایندفعه دیگر لازم ندارم.. :)🙃🌿
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_محمودرضابیضائی🌷
#شهدا_را_یادکنید_باذکر_صلوات ✨
@masjed_gram98
#خاطرات_شهدا 🍃
آدم باید هیݘ بشہ تا بہ خدا برسہ...✨
توے شعرِ یہ توپ⚽️ دارم قلقلیه ے خودمون هم میگہ
"اوݪ توپ زمین🌍 میخوره بعد میره آسمون!"🕊
ما هم باید مثل توپ باشیم🍃
اوݪ باید پیش خدا زمین بخوریم تا بتونیم بریم آسمون پیش خودش!♥️🙃
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_مصطفے_صدرزاده ✨
@masjed_gram98