eitaa logo
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
1.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
716 ویدیو
38 فایل
⚘️﷽⚘ اینجاییم که به صورت رسمی تمام محتوای معنوی ، سیاسی و... رو براتون قرار بدیم💚 . فقط کافیه روی پیام سنجاق شده بزنید تا کلی آمــوزش هـــــای رایگــــان ببینیــــــــد😍 . 💠 پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/5591463884 |🏻 @aragraphec_sharifi
مشاهده در ایتا
دانلود
#احکام 💠تذکر به حجاب میهمانان در عروسی... ✍نظر آیت الله خامنه‌ای ✨ ✨✨ @masjed_gram
امین روزها وقتے از ادراہ به من زنگ می‌زد و می‌پرسید چه می‌ڪنے ؟ اگر می‌گفتم ڪارے را دارم انجام می‌دهم می‌گفت: «نمی‌خواهد! بگذار ڪنار وقتے آمدم با هم انجام می‌دهیم.»💕 می‌گفتم: «چیزے نیست، مثلاً‌ فقط چند تڪہ ظرف ڪوچڪ است» 🍽🍶 می‌گفت: «خب همان را بگذار وقتے آمدم با هم می‌شوریم!»😎😁 مادرم همیشہ به او می‌‌گفت: «با این بساطے ڪه شما پیش می‌روید همسر شما حسابے تنبل می‌شود ها!»😐 امین جواب می‌داد «نه حاج خانم! مگر زهرا ڪلفت من است؟ زهرا رئیس من است.»😌🙊😊 بہ خانہ ڪه می‌آمد دستهایش را به علامت احترام نظامے ڪنار سرش می‌گرفت و می‌گفت: 《سلام رئیس.》✋🏻🙄❤️😅 🕊|🌹 @masjed_gram
🔻 ❗️ 👇🏻🌸👇🏻🌸👇🏻
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
🔻 #معروف_به_خطر❗️ 👇🏻🌸👇🏻🌸👇🏻
📌صدقه مستحب است و واجب! ♻️کنار دکه‌ی روزنامه‌فروشی، یه صندوق صدقه دیدم، به دخترم پول دادم و گفتم بندازه تو صندوق ... تا دخترم رفت و برگشت، یه پسر جوون جلومون ظاهر شد و با یه لحن آروم گفت: 🔹خدا خیرتون بده که صدقه دادید، ولی کاش حجاب‌تون رو هم درست کنید! میشه لطفا؟ 🔸من که توقع چنین برخورد منطقی رو نداشتم، گفتم: بله ... حتما! ✅روسریمو جلو کشیدم و موهامو پوشوندم، دخترمم همین کارو کرد ... و اون پسر تشکر کرد و رفت. 🤔با خودم فکر کردم چرا تا حالا به این مسئله توجه نکرده بودم که صدقه مستحبه و حجاب ... اما من مستحبات رو انجام میدم و واجبات رو کنار گذاشتم❗️😔 📖برگرفته از: کتاب «از یاد رفته»، ص ۱۰۹ قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
⭕️ آقازاده‌ای که عاقبت بخیر نشد. ✍ وقتی طوفانِ نوح شروع شد، و نوح پسرِ خودش رو بین امواج خروشان دید، دلش برای پسرش سوخت و براش دعا کرد: 🕋 وَ نٰادیٰ نُوحٌ رَبَّهُ فَقٰالَ رَبِّ إِنَّ اِبْنِی مِنْ أَهْلِی (هود/۴۵) 👈 نوح پروردگارش را ندا داد و گفت: "پروردگارا! همانا پسرم از خاندان من است." ☝️ پاسخ خداوند به درخواست نوح عجیبه، خدا فرمود این اصلاً از اهل و خاندان تو نیست: 🕋 قٰالَ یٰا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صٰالِحٍ (هود/۴۶) 👈 خداوند در پاسخ فرمود: "ای نوح! او در واقع از خاندان تو و نبوّت نیست، او یک عمل ناصالح است." 🔹 پیغمبر اسلام درباره سلمانِ فارسی فرمود: "سَلمانُ مِنّا اَهلَ البَیت" سلمان جزئی از ما اهلبیت است. 🔹 ولی پسر نوح، کارش به جایی میرسه که خدا به نوح میگه: "إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ" این بچه تو نیست، از اهل و خاندان تو نیست. 📢 یه طوری زندگی کنیم که فردایِ قیامت، اهلبیت (ع) ما رو از خودشون بدونند. بهمون نگن شما هیچ نسبتی با ما اهلبیت ندارید. قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪــــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
💌 خلوت #پیام_معنوی 🌸 🍃🌸 @masjed_gram
🌹امام سجّاد عليه السلام: مؤمن سكوت مى كند تا سالم ماند و سخن مى گويد تا سود برد المؤمنُ يَصمُتُ لِيَسْلَمَ، و يَنْطِقُ لِيَغْنَمَ 📚ميزان الحكمه ج1 ص461 🌺 🍃🌺 @masjed_gram
#احکام 💠تغییر دادن زکات کنار گذاشته شده... ✍نظر همه مراجع ✨ ✨✨ @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
🔻 #معروف_به_خطر❗️ #نهی_از_منکر با چاشنی مهربانی💚 👇🏻🌸👇🏻🌸👇🏻
💢تو میدون تجریش داشتم از تاکسی پیاده می‌شدم که چشمم افتاد به دختری که دست تو دست یه پسر قد بلند قدم میزدن ... و دختر سرش نبود! ♨️شاید دوباره نگاه کردن به صحنه کار درستی نبود، ولی ارادی هم نبود! از تعجب ناخودآگاه دوباره نگاه کردم تا از چیزی که دیدم مطمئن بشم. ⭕️مطمئن شدم! اعصابم خیلی خرد شد. زیر لب لا اله الا الله و استغفرالله می‌گفتم ... نتونستم با خودم کنار بیام، بهشون که رسیدم، اول خواستم با عصبانیت و تشر به پسر بگم که خودش و اون دختر رو جمع کنه! اما بعد یاد حدیثی افتادم از امام رضا"علیه‌السلام" با این مضمون که: «با می‌توان مردم را بنده خود کرد» لحظه‌ای ایستادم و از امام زمان(عج) طلب کمک کردم🙏 🔹رفتم جلو و به پسر سلام کردم. اونم خیلی مهربون سلام کرد ... منم دستمو جلو بردم و دستشو گرفتم و به نشونه‌ی دست دادن کمی تکون دادم ... بعد گفتم: این خانم اصلا خوب نیست😐 بلافاصله برگشت و به دختر گفت: حجابتو درست کن! گفتم: نه در شأن ایشونه و نه شما با لبخند نگاهم کرد و دستم رو که هنوز تو دستش بود فشار داد و گفت: از تذکرت ممنونم😊 گفتم: خواهش می‌کنم، وظیفه‌ام بود☺️ با دست زدم رو شونه‌اش و گفتم: یا علی و رفتم ... ✅همه چیز از چیزی که فکر می‌کردم ساده‌تر و عادی‌تر بود😉 📖برگرفته از: کتاب «از یاد رفته»، ص ۱۲۰ قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪــــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
📛🚫ترحم بر مجرمان نوامیس و عفت جامعه ممنوع؛ 🔔🔔 و مجازات شدید این جرم، از لوازمات ایمان و جامعه دینی است. 🌸👇باهم ببینیم: 🌐💠⚜⚜💠🌐 🕋الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ (نور/2) 👊هر يك از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد. ❌❌و اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد، در اجراى حكم خدا نسبت به آن دو؛ گرفتار دلسوزى نشويد. 😓👇اما دوستان به بقیه آیه دقت کنید: 🕋وَ لْيَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ 🍂🍂 و هنگام كيفر آن دو، گروهى از مؤمنان حاضر و ناظر باشند. 💠💠خدا تو این آیه میگه که تنبیه و مجازات مجرمین عفت و نوامیس، باید در ملاء عام باشد ✴️✴️تا هم تادیبی برای مجرم و هم درس عبرتی برای سایرین شده و جامعه در مقابل این آلودگی واکسینه گردد. قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعــــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
﴾﷽﴿ #رمان ❤️ #قسمت_صد_سی_پنج ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ کمیل سرش را پایین انداخت تا نگاهش به چشمان سما
﴾﷽﴿ ❤️ ❂○° °○❂ با دیدن ماشین سمانه نفس راحتی کشید. اما با پیچیدن ماشینی بین ماشین او و سمانه اخم هایش در هم جمع شدند. ــ یاسر هستی؟ یاسر که از طریق گوشی باهم در ارتباط بودند،گفت: ــ بگو میشنوم ــ یه ماشین الان پیچید جلو ماشین من و سمانه،خیلی مشکوکه ــ آره دارم میبینم ــ باید چیکار کنیم ــ باید حتما با همسرت در ارتباط باشی ــ من شماره ای ندارم ــ من وصلش میکنم به تو،اما قبلش من براش کمی توضیح بدم اینجوری بهتره ــ خودم توضیح میدم ــ کمیل وقتی صداتو بشونه مطمئن باش قطع میکنه . ــ باشه کمیل دوباره نگاهی به ماشین انداخت تا شاید بتواند از سرنشین های ماشین اطلاعی داشته باشد،اما شیشه های دودی ماشین مانع این قضیه می شدند. بعد از چند دقیقه ،صدای ترسان سمانه در اتاقک ماشین پیچیید: ــ کمیل کمیل لعنتی بر خودش و تیمور فرستاد که اینگونه باعث عذاب این دختر شده بودند. ــ جانِ کمیل،نگران نباش سمانه فقط به چیزی که میگم خوب گوش کن . ــ چشم لبخند کمرنگی بر لبان کمیل نشست. ــ کم کم سرعتتو ببره بالا،کم کم سمانه حواست باشه ،کی جلوتر یه بریدگی هست نزدیکش شدی راهنما بزن کمیل نگاهی به پیامک یاسر انداخت "یاعلی" با راهنما زدن ماشین سمانه،ماشین عقبی هم راهنما زد،صدای لرزان سمانه کمیل را از فکر ماشین جلویی بیرون کشید: ــ الان چیکار کنم ــ اروم باش سمانه،برو داخل کوچه ــ اما این کوچه بن بسته ــ سمانه دارم میگم برو تو کوچه نگران نباش با پیچیدن سمانه داخل کوچه ،ماشی مشکوک و ماشین کمیل هم وارد کوچه شدند. ــ کمیل بن بسته چیکار کنم؟ ــ آروم باش سمانه ،نترس،در ماشینو قفل کن بشین تو ماشین،هر اتفاقی افتاد از ماشین پیاده نشو ــ اما. ــ سمانه به حرفم گوش بده ✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری --------------------------------------------------- 😉 هر شب از ڪانال☺️👇🏻 📚❤️| @masjed_gram