eitaa logo
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
1.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
716 ویدیو
38 فایل
⚘️﷽⚘ اینجاییم که به صورت رسمی تمام محتوای معنوی ، سیاسی و... رو براتون قرار بدیم💚 . فقط کافیه روی پیام سنجاق شده بزنید تا کلی آمــوزش هـــــای رایگــــان ببینیــــــــد😍 . 💠 پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/5591463884 |🏻 @aragraphec_sharifi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸گاهی مزارش که میروم اتفاق‌های عجیبی می‌افتد که را حس می‌کنم، یک شب🌙 نزدیکی‌های اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت:《 خیلی دلم برات تنگ شده💔 پاشو بیا مزار》 🔹معمولا سر مزارش میرفتم ولی آن روز صبح از خواب که بیدار شدم راهی گلزار🌷 شدم از نزدیک‌ترین مغازه به چندشاخه گل نرگس🌸 و یک جعبه خرما خریدم، می‌دانستم این شکلی راضی‌تر است👌 🔸همیشه روی رعایت تاکید داشت، سر مزار که میرم سعی می‌کنم از نزدیک‌ترین مغازه به مزارش که شهداست🌷 خرید کنم. 🔹همین که نشستم و گل‌ها را روی سنگ مزار گذاشتم آمد و با گریه😭 من را بغل کرد، هق هق گریه‌هایش امان نمیداد حرفی بزند، کمی که 🔸گفت: عکس رو توی خیابون دیدم، به شهید گفتم که من شنیدم شماها برای پول💰 رفتید، حق نیستید❌ باهات یه میزارم 🔹 فردا میام سره مزارت، اگه همسرت💞 را دیدم میفهمم که اشتباه کردم📛 اگه به حق باشی از خودت به من یه نشون میدی، برایش را که دیده بودم تعریف کردم 🔹گفتم: من معمولاً غروب‌ها میام اینجا، ولی دیشب خواست که من اول صبح بیام سرمزارش🌷، از آن به بعد با اون خانوم دوست شدم☺️، خیلی رویه زندگی‌اش عوض شد، تازه فهمیدم که دست برای نشان دادن راه خیلی بازه👌 🕊|🌹 @masjed_gram
#پرسش_پاسخ #عفت_ظاهر #احکام_پوشش 👇🌸👇🌸
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#پرسش_پاسخ #عفت_ظاهر #احکام_پوشش 👇🌸👇🌸
استفاده از نوع خاصی از حجاب، با رنگ های متنوع، برای جذب دیگران به مقوله ی حجاب، جایزه⁉️ 🌼استفاده از رنگ های متنوع اگر باعث نظر نامحرم بشه به طوریکه خانم انگشت نما بشه جایز نیست. 🌸درسته که بعضیا قصد خیر دارن و می خوان حجاب زیبا و شیک داشته باشند تا دیگران به حجاب بشند، اما باید توجه کنند طوری نشه که در نگاه بقیه حتی خانم ها انگشت نما بشن؛ یا موجب جلب توجه👀 بشن که در این دو صورت جایز نیست.🚫 ✅اما اگر اینطور نیست و حجابشونم عادیه و دیگران هم جذب این حجاب میشن، قطعا اشکالی نداره.😊 📚منبع: khamenei.ir قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪــــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
زیارت ال یاسین.mp3
2.51M
زیارت 🎤با صدای محسن فرهمند نام تو را میبرم قلبم غریبی میکند چشم انتظاری در دلم درد عجیبی می کند تعجیل در ظهور 14 مرتبه ☄اللہم عجل لولیک الفرج☄ •🎙• @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
﴾﷽﴿ #رمان ❤️ #قسمت_شصت_هفتم ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ ــ میدونم خونه ای ،نمیخواستم مزاحمت بشم ولی دار
﴾﷽﴿ ❤️ ❂○° °○❂ ــ حواستون هست چی میگید؟لجبازی؟آخه کدوم لجبازی؟بعد از زندونی شدن تو یه چهار دیواری دلت یکم پیاده روی تو بارون بخواد،اینو برای شما لجبازیه کمیل چشمانش را بر روی هم فشرد تاآرام شود وبه او تشر نزد ــ منظور من ــ منظور شما هر چی میخواد باشه،اما بدونید این وسط من دارم اذیت میشم،من دارم عذاب میکشم ،با اتفاق امشب بایادآوری اون لحظات ،چشمه اشکش جوشید با صدای لرزانی ادامه داد : ــ من الان حتی کسیو ندارم بهش از دردام بگم ،چون گفتی نگم،امشب وقتی اون منو میکشید تا ببره تو ماشین نمیدونستم کیو صدا کنم تا کمکم کنه،به ذهنم رسید که شمارو صدا کنم به چشمان سرخ کمیل نگاهی انداخت و ادامه داد: ــ صدا کردم اما اتفاقی افتاد؟کمکم کردید؟ این همه گفتید حواسم به همه چیز هست به کسی چیزی نگید خطرناکه من خودم مواظب شمام .پس چی شد؟چرا مواظبـ نبودید،اگه اون مرد به موقع نمی رسید معلوم نبود من الان کجا بودم کمیل با عصبانیت چرخید و پشت را به سمانه داد و به صدای لرزان و خشمگین غرید: ــ تمومش کنید سمانه نگاه دیگری به کمیل انداخت که پیشانی اش را ماساژ می داد ،حدس می زد دوباره سردرد به سراغش آمده باشد،قدمی عقب رفت و ادامه داد: ــ این وسط فقط شما مقصری که نتونستید درست وظیفتونو انجام بدید بدون اینکه منتظر جوابی از کمیل باشه با قدم های بلند به داخل ساختمان رفت. کمیل نفس های عمیق و پی در پی کشید،تا شاید آتیشی که سمانه به جانش انداخته را فروکش کند،به در بسته خیره شد،حق را به سمانه می داد او کم کاری کرده بود،باید بیشتر حواسش به سمانه باشد،اما چطور؟ سریع به محمد پیام داد و او خواست فردا حتما به او سر بزند،گوشی اش را در جیب شلوار کتانش گذاشت و دستی بر صورتش کشید،خواب از سرش پریده بود،به طرف حوض وسط حیاط رفت می دانست الان آبش سرد است اما بدون لحظه ای درنگ آستین های پیراهنش را تا زد و دستش را در آب گذاشت،بدون در نظر گرفتن سردیه آب وضو گرفت. مطمئن بود دورکعت نماز و کمی دردودل با خدا ارامش می کند. ✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری --------------------------------------------------- 😉 هر شب از ڪانال☺️👇🏻 📚❤️| @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
﴾﷽﴿ #رمان ❤️ #قسمت_شصت_هشتم ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ ــ حواستون هست چی میگید؟لجبازی؟آخه کدوم لجبازی؟
﴾﷽﴿ ❤️ ❂○° °○❂ محمد نگاهی به کمیل که سرش را بین دو دستش گرفته بود انداخت و خندید: ــ یعنی فدای دختر خواهرم بشم که تونسته اطلاعاتیه مملکتو اینطوری بهم بریزه ، ــ خنده داره؟بهتون میگم از دیشب اعصابم خورده،نتونستم یه لحظه با ارامش چشمامو روی هم بزارم ــ کمیل نبایدم بتونی،دیشب نزدیک بود سمانه رو بدزدن ،به فکر چاره ای باش،با حرفایی که امیرعلی گفت،شک نکن که کار همون گروهکه، کمیل سری تکان داد و گفت : ــ آره کار اوناست،اما چرا هنوز از سمانه دست برنداشتند و بیخیالش نشدند خودش جای بحث داره ــ من یه حدسی میزنم. ــ چه حدسی ــ اونا تورو شناسایی کردن کمیل با ابروان بهم گره خورده گفت: ــ خب ــ اونا بعد اینکه متوجه میشن دختر خالت تو دانشگاه هست بشیری رو کنار میزنن و سمانه رو توی تله میندازن،و اینکه چرا صغری رو انتخاب نکردند اینو نشون میده که اونا از علاقه ی تو به سمانه خبر دارند عصبی از جایش برخاست و غرید: ــ یعنی چی؟ ــ آروم باش،این فقط یک حدس بود،اما میتونه واقعیت باشه،پس بدون یکی که خیلی بهت نزدیکه رابطه اوناست ــ یعنی یکی داره به ما خیانت میکنه محمد سری تکان داد و گفت: ــ دقیقا،بیشتر هم به تو ــ دارم دیونه میشم ‌،یعنی به خاطر من سمانه رو وارد این بازی کثیف کردند ــ متاسفانه بله ــ وای خدای محمد کنار کمیل ایستاد و دستی روی شانه اش گذاشت و بالحن آرامی گفت: ــ فقط یه راه حل داری ــ چیکار کنم؟یه راهی جلوم بزارید. ــ با سمانه ازدواج کن ✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری --------------------------------------------------- 😉 هر شب از ڪانال☺️👇🏻 📚❤️| @masjed_gram
💌 ارزش خانه‌داری؛ هم‌تراز ارزش انسان #پیام_معنوی #خانه_داری(۳) 🌺 🍃🌺 @masjed_gram
🌹پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه غم و اندوهش بسيار شود، استغفار كند مَن كَثُرَتْ هُمومُهُ فَعلَيهِ بالاستِغفارِ 📚ميزان الحكمه جلد8 صفحه463 🌺 🍃🌺 @masjed_gram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰صادق از نظر قیافه و اخلاقی کاملا به پدرش شباهت👥 داشت. خودش نیز از این موضوع خوشش می آمد☺️ و سعی می کرد همانند رفتار کند، مثلا چیزهایی را بخورد😋 که پدرش می خورد. 🔰دوران او با اتمام جنگ⛔️ و بازگشت همراه بود؛ مادرش همانند دیگران وقتی تصاویر📽 بازگشت اسراء از تلویزیون📺 پخش می شد، اشک شوق😭 می ریختند. 🔰آن زمان تقریباً یک سال و نیم🗓 سن داشت. به قدری تیزهوش💭 و زیرک بود که به این رفتار توجه می کرد و وقتی تلویزیون برنامه را پخش می کرد و مادر حواسش نبود🗯 مادر را صدا می زد و می گفت: « بیا گریه کن آمدند😅» 🔰مادرش شاغل بود و صادق را از دو، سه سالگی به بردند او را در کلاس نوزادان👶 نگهداری می کردند، اما در یک هفته اول به قدری بی قراری و گریه کرد😭 که معلم رده صادق را به کلاس خودش برد تا آرام گیرد . 🔰با اینکه آن رده بزرگتر از سن بود، اما به قدری خودش را با کودکان آن کلاس وفق داد💞 که از همان روز نشان داد با افراد بزرگ تر از خودش تر است و می تواند ارتباط برقرار کند👌 از آن روز به بعد همیشه در کلاس هایی که یک رده از سن خودش بود، می ماند .  🕊|🌹 @masjed_gram
📸 #گزارش_تصویری 💠پرکردن گونی خاک برای درست کردن سیل بند وفرستادن آنها به مناطق سیل زده خوزستان توسط نیروهای انقلابی شهرستان امیدیه 🔸کارگروه فرهنگی باقرالعلوم #سیل #سیل_خوزستان 🌴 @masjed_gram
شاید کلمه ای است عربی! ولی عرب که "چ" ندارد! پس شاید ، شاید به جای "چ" باید "ج" گذاشت "ج" گذاشت و گفت " "❤️ یعنی "جایِ دُر"😇 یعنی تو "دُر" هستی همان مروارید همانی که جایش در است همان " " زیبا در صدف که گران قیمت ترین است در بین "دُر" ها پس همان صدف است صدفی برای ماندن من و تو صدفی برای ما "خواهر مسلمان" کلامی از برادرمان ابراهیم : دوست عزيز؟! همسر شما براي خود شماست، نه براي نمايش دادن جلوي ديگران! ميداني چقدر از جوانان مردم با ديدن همسر بي‌حجاب شما به گناه ميافتند! قرارگـــاه‌فرهـــنــــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
✍ اولویت های قرآن 🗣 اگر تصمیم دارید به کسی احسان و خوبی کنید به دو تا نکته حواستون باشه؛ 1⃣ احسان، حتما بايد همراه با تواضع باشه.👇 ❌چون خداوند متکبر و فخر فروش رو دوست نداره. 🕋«إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالًا فَخُوراً» 2⃣ در احسان و خوبی کردن به اولويّت‌ها توجّه داشته باشید؛👇 👈خدا نام والدين رو، قبل از بستگان ، 👈و نام بستگان رو، قبل از يتيم و همسایه آورده. ✔️🗣 یعنی در خوبی کردن ها، اول هوای پدر و مادرتون رو داشته باشید.👌 🕋 وبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالجَنبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ( نساء،۳۶ ) ✅ ...... به پدر و مادر احسان کنید ✅ و درباره خویشاوندان و یتیمان و مستمندان ✅و همسایه خویش و همسایه بیگانه و همنشین ✅و در راه مانده و بردگان خود نیکى کنید قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪــــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
﴾﷽﴿ #رمان ❤️ #قسمت_شصت_نهم ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ محمد نگاهی به کمیل که سرش را بین دو دستش گرفته ب
﴾﷽﴿ ❤️ ❂○° °○❂ ــ چی؟ ــ حرفم واضح نبود کمیل حیرت زده خنده ای کرد! ــ حواستون هست چی میگید؟من با سمانه ازدواج کنم؟ محمد اخمی کرد و گفت: ــ اره،هر چقدر روی دلت و احساست پا گذاشتی کافیه‌،اون زمان فقط به خاطر اینکه بهش آسیبی نرسه و کارت خطرناکه ،اون حرفارو زدی تا جواب منفی بده،اما الان اوضاع خطرناک شده تو باید همیشه کنارش باشی‌و این بدون محرمیت امکان نداره. تا کمیل خواست حرفی بزند ،محمد به علامت صبر کردن دستش را بالا اورد: ــ میدونم الان میگی این ازدواج اگه صورت بگیره به خاطر کار و این حرفاست،اما من بهتر از هرکسی از دلت خبر دارم ،پس میدونم به خاطر محافظت از سمانه نیست در واقع هست اما فقط چند درصد کمیل کلافه دوباره روی صندلی نشست و زیر لب گفت: ــ سمانه قبول نمیکنه مطمئنم ــ اون دیگه به تو بستگی داره،باید یه جوری زمینه رو فراهم منی،میدونم بعد گفتن اون حرفا کارت سخته اما الان شرایط فرق میکنه اون الان از کارت باخبره،در ضمن لازم نیست اون بفهمه به خاطر تو در خطره ــ یعنی بهش دروغ بگم تا قبول کنه با من ازدواج کنم؟ ــ دروغ میگی تا قبول کنه ازدواج کنه،اون اگه بفهمه فکر میکنه تو به خاطر اینکه عذاب جدان گرفتی حاضری برای مراقبت از اون ازدواج کنی و هیچوقت احساس پاکتو باور نمیکنه کنار کمیل زانو زد و ادامه داد: ــ این ازدواج واقعیه از روی احساس داره صورت میگیره،هیچوقت فک نکن به خاطر کار و محافظت از سمانه داری تن به این ازدواج میدی،تو قراره بهاش ازدواج کنی نه اینکه بادیگاردش باشی نگاهی به چهره ی کلافه و متفکر کمیل انداخت و آرام گفت: ــ در موردش فکر کن سر پا ایستاد و بعد از خداحافظی از اتاق خارج شد. کمیل کلافه دستی به صورتش کشید،در بد مخمصه ای افتاده بود نمی دانست چه کاری باید انجام دهد،می دانست سمانه به درخواست خواستگاریش جواب منفی می دهد،پس باید بیخیال این گزینه می شد و خود از دور مواظبش می شد. با صدای گوشیش از جایش بلند شد و گوشی را از روی میز برداشت با دیدن اسم امیر سریع جواب داد: ــ چی شده امیر ــ قربان دختره الان وارد دانشگاه شد ،تنها اومد دانشگاه،از منزل شما تا اینجا یه ماشین دنبالش بود،الانم یکی از ماشین پیاده شد و رفت تو دانشگاه،چی کار کنیم کمیل دستان مشت شده اش را روی میز کوبید! ــ حواستون باشه،من دارم میام گوشی راقطع کرد و از اتاق خارج شد،با عصبانیت به طرف ماشین رفت، فکر می کرد بعد از صحبت ها و اتفاق دیشب سمانه دیگر لجبازی نکند اما مثل اینکه حرف در کله اش فرو نمی رفت،و بیشتر از ان ها تعجب کرده بود که چرا از سمانه دست بردار نبودند. در آن ساعت از روز ترافیک سنگین بود و همین ترافیک او را کلافه تر می کرد،کشتی به فرمون زد و لعنتی زیر لب گفت. ✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری --------------------------------------------------- 😉 هر شب از ڪانال☺️👇🏻 📚❤️| @masjed_gram
💌 بندگی عاشقانه #پیام_معنوی 🌺 🌺🌺 @masjed_gram
سلام علیکم 💠باتوجه به وقوع در برخی شهرها و روستاهای استان ، مسجدامام محمدباقر (ع) در حال جمع آوری اقلام مورد نیاز هموطنان سیل زده میباشد لذا خواهشمند است جهت یاری رساندن به این عزیزان در صورت تمایل اقلام ذیل را به این مسجد تحویل دهید تا هر چه سریعتر به دست هموطنانمان در مناطق سیل زده رسانده شود. ١. ظروف یکبار مصرف ٢. آفتابه ۳. پتو ۴. چتر ٥. کنسرو ۶. نان ٧. آب معدنی ٨. مواد شوینده ٩. یخ ١۰. قند و شکر ١١. چای ١٢. نایلون پوششی ١٣. خرما ١۴. پودر رختشویی ١٥. شیرخشک ١۶. روغن مایع ١٧. برنج ١٨. بسته غذایی ١٩. لباس 💠کارگروه فرهنگی_جهادی باقرالعلوم💠 مسجدامام محمدباقر(ع)_پایگاه شهیدحسن باقری http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e
✅عزیزانی که اهل شهرستان امیدیه هستن لطفا هرچه سریعتر کمک های خود را به مسجد برسانند 🔸دیگر عزیزانی که اهل شهرهای دیگه هستند میتونن کمک های نقدی داشته باشند افرادی که قصد کمک دارند شخصی پیام بدند 👇🏻👇🏻 @M_amin1102 منتظر یاری شما عزیزان هستیم😊
📸 💠وسایل و موادغذایی که تاکنون تحویل مسجد داده شد 🔸کارگروه فرهنگی–جهادی باقرالعلوم 🔰 @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
💠روحیه ی شهید بزرگوار 🔰اکبر روحیه داشت. تمامی دعاهایش در مراسم‌ها و مداحی‌ها به طلب شهادت🌷 ختم می‌شد و همواره پای ثابت شهدا و کاروان راهیان نور💫 بود. بنابراین همیشه احساس می‌کردیم که او روزی خواهد شد. 🔰بار اول که رفت و آمد واقعاً کرده بود. می‌‌گفت وقتی در فضای جهاد✌️ قرار گرفتم تازه آن را دریافتم. منظورش هم سختی‌های ظاهری جنگ نبود🚫 می‌گفت دیدن شهادت دوستان🕊 و از قافله شهدا برایش خیلی سخت است😔 🔰اتفاقاً شهادت اسماعیل حیدری🌷 از او را خیلی بی‌تاب کرده بود. شب آخری که می‌خواست برود، آمد مرا در آغوش گرفت💞 و با خواست که دعا کنم به شهادت برسد. گفتم دعا می‌کنم بشوی و تنها هفت یا هشت روز🗓 پس از رفتنش نیز به رسید🕊 🕊|🌹 @masjed_gram
💑 🌸به نصایح با حوصله گوش کنید" اگر شما را نصیحت یا از شیوه زندگی تان انتقاد کردند، به جای حاضر جوابی و اخم کردن، با ارامش به حرفهایشان گوش کنید👂 چون قرار نیست حتی اگر درست نبود، شما حتما به ان نصیحت عمل کنید، فقط به ان گوش دهید و لبخند بزنید🙂، البته با دوری از بدبینی، اگر انتقادشان به جا بود، سعی کنید به آن عمل کنید 👌 💎 لباس مناسب بپوشید" سعی کنید همیشه در جمع خانواده همسرتان لباس خوش دوخت و مناسب بپوشید، اینگونه لباس پوشیدن، هم شما را بهتر نشان میدهد و هم ظاهرتان آراسته میکند، البته از فخرفروشی دوری کنید ⛔ 🌸🍃❤️🌺🌷🌺❤️🍃🌸 💍 @masjed_gram
💌 نیاز خانه‌داری به حکمت #پیام_معنوی #خانه_داری(۴) 🌺 🌺🌺 @masjed_gram
🌹امام على عليه السلام: خوش رويى، احسانى بى خرج و زحمت است البِشرُ إسداءُ الصَّنيعَةِ بِغَيرِ مَؤونَةٍ 📚غررالحكم حدیث 1503 🌺 🍃🌺 @masjed_gram
🔴مشتاقان دفاع از حرم به خوزستان بیایند. پیام سردار سلیمانی به جوانانی که مشتاق رفتن به عراق و سوریه برای دفاع از حریم آل الله هستند. 📝 @masjed_gram