#برزخ
#حق_الناس
#صغیر_اصفهانی
🔻در شرح حال مرحوم صغیر اصفهانی نوشته بود که ایشان گفته بود یک سفری به تهران رفتیم. یک نفر از اولیا بود که میگفتند او خیلی ارتباط با ارواح دارد.
🔸 ما به دیدن او رفتیم. تا نشستیم در حالی که بار اول بود من را میدید. گفت: اسم پدرت فلان بود؟ گفتم: بله. گفت سی سال است فوت کرده است؟ گفتم باید حساب کنم. صغیر گفته بود من یادم رفته بود سی سال است. وقتی #محاسبه کردم دیدم دقیقاً سی سال است.
🔹 گفتم بله سی سال است فوت کردند. گفتم: ببینید مشکلی دارد؟ گفته بود: بله. پدرت میگوید بابا! من به قصاب درب خانهمان هفده تومن بدهکار شدم و #فرصت نشد پرداخت کنم و از آن روز تا حالا من گیر این هفده تومن هستم. قصاب هم برای کارهای خودش گیر است، من هم گیر هستم. تو را خدا یک فکری برای من بکنید. گفتم: خیلی ممنون.
🔸 مرحوم صغیر گفته بود: به اصفهان آمدم. یادم آمد کنار منزل پدریمان یک قصابی بود. رفتم دیدم بله پسرش دارد شغل پدرش را ادامه میدهد و قصاب است. رفتم با او صحبت کردم که پدر من به پدر شما هفده تومن بدهکار بوده است. قصاب گفته بود: شما افتخار اصفهانیها هستید. هفده تومن چیزی نیست. گفتم نه شما برو رضایت همه ورثه را بگیر. هرچه هم پول میخواهند از طرف من بده، من قبول دارم. گفت باشد.
🔹 بعد از چند روز قصاب آمد و گفت: رفتم صحبت کردم و گفتم شما آمدید. همه گفتند که ما حلال کردیم، به آقای صغیر بگو ناراحت نباشد. گفت آن روز که آمد و رضایت را گرفت، شب خواب پدرم را دیدم. گفت بابا! دستت درد نکند. سی سال بود من گرفتار این قضیه بودم. بعد از این حلالیت، در برزخ یک باغ به من دادند و یک باغ هم به او، آزاد شدیم. هر دویمان راحت شدیم. او هم برای یکسری امور دیگر گیر بود.
🔸 خلاصه اینکه وقتی زمان تاوان برخی کارها سپری میشود راه نجاتی پیدا میکنند و سختیهایشان را میکشند؛ تازه وقتی مثل این مورد باغی میدهند معنایش این نیست که همه مشکلات برزخ تمام شد؛ بلکه ممکن است باز هم برخی مشکلاتشان ادامه داشته باشد و آینده زندگی برزخی آنها در گرو اعمال دیگرشان است.
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
@nasery_ir