بسم الله الرحمن الرحیم
🌷 انتظار فرج از نگاه حضرت #امام_خمینی قدس سرّه (1)
🔹بعضیها #انتظار_فرج را به اين مىدانند كه در مسجد، در حسينيه، در منزل بنشينند و دعا كنند و فرج امام زمان- سلام اللَّه عليه- را از خدا بخواهند. اينها مردم صالحى هستند كه يك همچو اعتقادى دارند. بلكه بعضى از آنها را كه من سابقاً مىشناختم بسيار مرد صالحى بود، يك اسبى هم خريده بود، يك شمشيرى هم داشت و منتظر حضرت صاحب- سلام اللَّه عليه- بود. اينها به تكاليف شرعى خودشان هم عمل مىكردند و نهى از منكر هم مىكردند و امر به معروف هم مىكردند، لكن همين، ديگر غير از اين كارى ازشان نمىآمد و فكر اين مهم كه يك كارى بكنند، نبودند.
يك دسته ديگرى بودند كه انتظار فرج را مىگفتند اين است كه ما كار نداشته باشيم به اينكه در جهان چه مىگذرد، بر ملتها چه مىگذرد، بر ملت ما چه مىگذرد؛ به اين چيزها ما كار نداشته باشيم، ما تكليفهاى خودمان را عمل مىكنيم، براى جلوگيرى از اين امور هم خود حضرت بيايند ان شاء اللَّه، درست مىكنند؛ ديگر ما تكليفى نداريم. تكليف ما همين است كه دعا كنيم ايشان بيايند و كارى به كار آنچه در دنيا مىگذرد يا در مملكت خودمان مىگذرد، نداشته باشيم. اينها هم يك دستهاى، مردمى بودند كه صالح بودند.
يك دستهاى مىگفتند كه خوب، بايد عالم پر [از] معصيت بشود تا حضرت بيايد؛ ما بايد نهى از منكر نكنيم، امر به معروف هم نكنيم تا مردم هر كارى مىخواهند بكنند؛ گناهها زياد بشود كه فرج نزديك بشود. يك دستهاى از اين بالاتر بودند، مىگفتند: بايد دامنزد به گناهها، دعوت كرد مردم را به گناه تا دنيا پر از جور و ظلم بشود و حضرت- سلام اللَّه عليه- تشريف بياورند. اين هم يك دستهاى بودند كه البته در بين اين دسته، منحرفهايى هم بودند، اشخاص ساده لوح هم بودند، منحرفهايى هم بودند كه براى مقاصدى به اين دامنمىزنند.
يك دسته ديگرى بودند كه مىگفتند كه هر حكومتى اگر در زمان غيبت محقق بشود، اين حكومت باطل است و برخلاف اسلام است. آنها مغرور بودند. آنهايى كه بازيگر نبودند، مغرور بودند به بعض رواياتى كه وارد شده است بر اين امر كه هر عَلَمى بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل است. آنها خيال كرده بودند كه نه، هر حكومتى باشد، در صورتى كه آن روايات [اشاره دارد] كه هر كس علم بلند كند با علم مهدى، به عنوان «مهدويت» بلند كند، [باطل است.]
حالا ما فرض مىكنيم كه يك همچو رواياتى باشد، آيا معنايش اين نيست كه تكليفمان ديگر ساقط است؟ يعنى، خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نيست اين معنا كه ما ديگر معصيت بكنيم تا پيغمبر بيايد، تا حضرت صاحب بيايد؟ حضرت صاحب كه تشريف مىآورند براى چى مىآيند؟ براى اينكه گسترش بدهند عدالت را، براى اينكه حكومت را تقويت كنند، براى اينكه فساد را از بين ببرند. ما بر خلاف آيات شريفه قرآن دست از نهى از منكر برداريم، دست از امر به معروف برداريم و توسعه بدهيم گناهان را براى اينكه حضرت بيايند؟ حضرت بيايند چه مىكنند؟ حضرت مىآيند، مىخواهند همين كارها را بكنند. الآن ديگر ما هيچ تكليفى نداريم؟ ديگر بشر تكليفى ندارد، بلكه تكليفش اين است كه دعوت كند مردم را به فساد؟ به حسب رأى اين جمعيت، كه بعضيشان بازيگرند و بعضيشان نادان، اين است كه ما بايد بنشينيم، دعا كنيم به صدام . . . ما اگر دستمان مىرسيد، قدرت داشتيم، بايد برويم تمام ظلم و جورها را از عالم برداريم. تكليف شرعى ماست، منتها ما نمىتوانيم. اينى كه هست اين است كه حضرت عالم را پر مىكند از عدالت؛ نه شما دست برداريد از تكليفتان، نه اينكه شما ديگر تكليف نداريد.
ما تكليف داريم كه، اينكه مىگويد حكومت لازم نيست، معنايش اين است كه هرج و مرج باشد. اگر يك سال حكومت در يك مملكتى نباشد، نظام در يك مملكتى نباشد، آن طور فساد پر مىكند مملكت را كه آن طرفش پيدا نيست. آنكه مىگويد حكومت نباشد، معنايش اين است كه هرج و مرج بشود؛ همه هم را بكُشند؛ همه به هم ظلم بكنند براى اينكه حضرت بيايد. حضرت بيايد چه كند؟ براى اينكه رفع كند اين را. اين يك آدم عاقل، يك آدم اگر سفيه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دست سياست اين كار را نكرده باشد كه بازى بدهد ماها را كه ما كار به آنها نداشته باشيم، آنها بيايند هر كارى مىخواهند انجام بدهند، اين بايد خيلى آدم نفهمى باشد!
📚 صحیفه امام، ج21، ص13-15
__________________________ ✍️ کانال مهدی عبدالهی
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
بسم الله الرحمن الرحیم
🌷 انتظار فرح از نگاه حضرت #امام_خمینی قدس سرّه (2)
مسأله اين است كه دست سياست در كار بوده؛ همان طورى كه تزريق كرده بودند به ملتها، به مسلمين، به ديگر اقشار جمعيتهاى دنيا كه سياست كار شماها نيست؛ برويد سراغ كار خودتان و آن چيزى كه مربوط به سياست است، بدهيد به دست امپراتورها. خوب، آنها از خدا مىخواستند كه مردم غافل بشوند و سياست را بدهند دست حكومت و به دست ظلمه، دست امريكا، دست شوروى، دست امثال اينها و آنهايى كه اذناب اينها هستند و اينها همه چيز ما را ببرند، همه چيز مسلمانها را ببرند، همه چيز مستضعفان را ببرند و ما بنشينيم بگوييم كه نبايد حكومت باشد، اين يك حرف ابلهانه است، منتها چون دست سياست در كار بوده، اين اشخاص غافل را، اينها را بازى دادند و گفتند: شما كار به سياست نداشته باشيد، حكومت مال ما، شما هم برويد توى مسجدهايتان بايستيد نماز بخوانيد! چه كار داريد به اين كارها؟
اينهايى كه مىگويند كه هر علمى بلند بشود و هر حكومتى، خيال كردند كه هر حكومتى باشد اين برخلاف #انتظار_فرج است. اينها نمىفهمند چى دارند مىگويند. اينها تزريق كردهاند بهشان كه اين حرفها را بزنند. نمىدانند دارند چىچى مىگويند. حكومت نبودن، يعنى اينكه همه مردم به جان هم بريزند، بكشند هم را، بزنند هم را، از بين ببرند، برخلاف نص آيات الهى رفتار بكنند. ما اگر فرض مىكرديم دويست تا روايت هم در اين باب داشتند، همه را به ديوار مىزديم؛ براى اينكه خلاف آيات قرآن است. اگر هر روايتى بيايد كه نهى از منكر را بگويد نبايد كرد، اين را بايد به ديوار زد. اين گونه روايت قابل عمل نيست. و اين نفهمها نمىدانند چى مىگويند، هر حكومتى باشد حكومت [باطل] است! بلكه شنيدم بعضى از اشخاص گفتهاند كه خوب با اين وضعى كه هست، الآن در ايران هست، ديگر ما نبايد تهذيب اخلاق بكنيم؛ ديگر غلط است اين حرفها! چيزى نيست ديگر حالا؛ حتماً بايد استاد اخلاق در يك محيطى باشد كه همه مردم فاسدند، شرابخانهها همه بازند و- عرض مىكنم كه- جاهاى فساد همه بازند! اگر يك جايى باشد كه خوب باشد، آنجا ديگر تهذيب اخلاق لازم نيست، نمىشود، باطل است! اينها يك چيزهايى است كه اگر دست سياست در كار نبود، ابلهانه بود، لكن آنها مىفهمند دارند چى مىكنند. آنها مىخواهند ما را كنار بزنند.
بله، البته آن پر كردن دنيا را از عدالت، آن را ما نمىتوانيم [پر] بكنيم. اگر مىتوانستيم، مىكرديم، اما چون نمىتوانيم بكنيم ايشان بايد بيايند. الآن عالم پر از ظلم است. شما يك نقطه هستيد در عالم. عالم پر از ظلم است. ما بتوانيم جلوى ظلم را بگيريم، بايد بگيريم؛ تكليفمان است. ضرورت اسلام و قرآن [است،] تكليف ما كرده است كه بايد برويم همه كار را بكنيم. اما نمىتوانيم بكنيم؛ چون نمىتوانيم بكنيم، بايد او بيايد تا بكند. اما ما بايد فراهم كنيم كار را. فراهم كردن اسباب اين است كه كار را نزديك بكنيم، كار را همچو بكنيم كه مهيا بشود عالم براى آمدن حضرت- سلام اللَّه عليه- در هر صورت، اين مصيبتهايى كه هست كه به مسلمانها وارد شده است و سياستهاى خارجى دامن بهش زدهاند، براى چاپيدن اينها و براى از بين بردن عزت مسلمين [است]. و باورشان هم آمده است خيليها. شايد الآن هم بسيارى باور بكنند كه نه، حكومت نبايد باشد، زمان حضرت صاحب بايد بيايد حكومت. و هر حكومتى در غير زمان حضرت صاحب، باطل است؛ يعنى، هرج و مرج بشود، عالم به هم بخورد تا حضرت بيايد درستش كند! ما درستش مىكنيم تا حضرت بيايد.
📚 صحیفه امام، ج21، ص15-17
__________________________ ✍️ کانال مهدی عبدالهی
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
بسم الله الرحمن الرحیم
انتظار فرج از نگاه حضرت #امام_خمینی قدس سرّه (1)
🔹بعضیها #انتظار_فرج را به اين مىدانند كه در مسجد، در حسينيه، در منزل بنشينند و دعا كنند و فرج امام زمان- سلام اللَّه عليه- را از خدا بخواهند. اينها مردم صالحى هستند كه يك همچو اعتقادى دارند. بلكه بعضى از آنها را كه من سابقاً مىشناختم بسيار مرد صالحى بود، يك اسبى هم خريده بود، يك شمشيرى هم داشت و منتظر حضرت صاحب- سلام اللَّه عليه- بود. اينها به تكاليف شرعى خودشان هم عمل مىكردند و نهى از منكر هم مىكردند و امر به معروف هم مىكردند، لكن همين، ديگر غير از اين كارى ازشان نمىآمد و فكر اين مهم كه يك كارى بكنند، نبودند.
يك دسته ديگرى بودند كه انتظار فرج را مىگفتند اين است كه ما كار نداشته باشيم به اينكه در جهان چه مىگذرد، بر ملتها چه مىگذرد، بر ملت ما چه مىگذرد؛ به اين چيزها ما كار نداشته باشيم، ما تكليفهاى خودمان را عمل مىكنيم، براى جلوگيرى از اين امور هم خود حضرت بيايند ان شاء اللَّه، درست مىكنند؛ ديگر ما تكليفى نداريم. تكليف ما همين است كه دعا كنيم ايشان بيايند و كارى به كار آنچه در دنيا مىگذرد يا در مملكت خودمان مىگذرد، نداشته باشيم. اينها هم يك دستهاى، مردمى بودند كه صالح بودند.
يك دستهاى مىگفتند كه خوب، بايد عالم پر [از] معصيت بشود تا حضرت بيايد؛ ما بايد نهى از منكر نكنيم، امر به معروف هم نكنيم تا مردم هر كارى مىخواهند بكنند؛ گناهها زياد بشود كه فرج نزديك بشود. يك دستهاى از اين بالاتر بودند، مىگفتند: بايد دامنزد به گناهها، دعوت كرد مردم را به گناه تا دنيا پر از جور و ظلم بشود و حضرت- سلام اللَّه عليه- تشريف بياورند. اين هم يك دستهاى بودند كه البته در بين اين دسته، منحرفهايى هم بودند، اشخاص ساده لوح هم بودند، منحرفهايى هم بودند كه براى مقاصدى به اين دامن مىزنند.
يك دسته ديگرى بودند كه مىگفتند كه هر حكومتى اگر در زمان غيبت محقق بشود، اين حكومت باطل است و برخلاف اسلام است. آنها مغرور بودند. آنهايى كه بازيگر نبودند، مغرور بودند به بعض رواياتى كه وارد شده است بر اين امر كه هر عَلَمى بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل است. آنها خيال كرده بودند كه نه، هر حكومتى باشد، در صورتى كه آن روايات [اشاره دارد] كه هر كس علم بلند كند با علم مهدى، به عنوان «مهدويت» بلند كند، [باطل است.]
حالا ما فرض مىكنيم كه يك همچو رواياتى باشد، آيا معنايش اين نيست كه تكليفمان ديگر ساقط است؟ يعنى، خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نيست اين معنا كه ما ديگر معصيت بكنيم تا پيغمبر بيايد، تا حضرت صاحب بيايد؟ حضرت صاحب كه تشريف مىآورند براى چى مىآيند؟ براى اينكه گسترش بدهند عدالت را، براى اينكه حكومت را تقويت كنند، براى اينكه فساد را از بين ببرند. ما بر خلاف آيات شريفه قرآن دست از نهى از منكر برداريم، دست از امر به معروف برداريم و توسعه بدهيم گناهان را براى اينكه حضرت بيايند؟ حضرت بيايند چه مىكنند؟ حضرت مىآيند، مىخواهند همين كارها را بكنند. الآن ديگر ما هيچ تكليفى نداريم؟ ديگر بشر تكليفى ندارد، بلكه تكليفش اين است كه دعوت كند مردم را به فساد؟ به حسب رأى اين جمعيت، كه بعضيشان بازيگرند و بعضيشان نادان، اين است كه ما بايد بنشينيم، دعا كنيم به صدام... ما اگر دستمان مىرسيد، قدرت داشتيم، بايد برويم تمام ظلم و جورها را از عالم برداريم. تكليف شرعى ماست، منتها ما نمىتوانيم. اينى كه هست اين است كه حضرت عالم را پر مىكند از عدالت؛ نه شما دست برداريد از تكليفتان، نه اينكه شما ديگر تكليف نداريد.
ما تكليف داريم كه، اينكه مىگويد حكومت لازم نيست، معنايش اين است كه هرج و مرج باشد. اگر يك سال حكومت در يك مملكتى نباشد، نظام در يك مملكتى نباشد، آن طور فساد پر مىكند مملكت را كه آن طرفش پيدا نيست. آنكه مىگويد حكومت نباشد، معنايش اين است كه هرج و مرج بشود؛ همه هم را بكُشند؛ همه به هم ظلم بكنند براى اينكه حضرت بيايد. حضرت بيايد چه كند؟ براى اينكه رفع كند اين را. اين يك آدم عاقل، يك آدم اگر سفيه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دست سياست اين كار را نكرده باشد كه بازى بدهد ماها را كه ما كار به آنها نداشته باشيم، آنها بيايند هر كارى مىخواهند انجام بدهند، اين بايد خيلى آدم نفهمى باشد!
📚 صحیفه امام، ج21، ص13-15
✍️ مهدی عبدالهی
🆔 @MAbdullahi
بسم الله الرحمن الرحیم
انتظار فرج از نگاه حضرت #امام_خمینی قدس سرّه (2)
مسأله اين است كه دست سياست در كار بوده؛ همان طورى كه تزريق كرده بودند به ملتها، به مسلمين، به ديگر اقشار جمعيتهاى دنيا كه سياست كار شماها نيست؛ برويد سراغ كار خودتان و آن چيزى كه مربوط به سياست است، بدهيد به دست امپراتورها. خوب، آنها از خدا مىخواستند كه مردم غافل بشوند و سياست را بدهند دست حكومت و به دست ظلمه، دست امريكا، دست شوروى، دست امثال اينها و آنهايى كه اذناب اينها هستند و اينها همه چيز ما را ببرند، همه چيز مسلمانها را ببرند، همه چيز مستضعفان را ببرند و ما بنشينيم بگوييم كه نبايد حكومت باشد، اين يك حرف ابلهانه است، منتها چون دست سياست در كار بوده، اين اشخاص غافل را، اينها را بازى دادند و گفتند: شما كار به سياست نداشته باشيد، حكومت مال ما، شما هم برويد توى مسجدهايتان بايستيد نماز بخوانيد! چه كار داريد به اين كارها؟
اينهايى كه مىگويند كه هر علمى بلند بشود و هر حكومتى، خيال كردند كه هر حكومتى باشد اين برخلاف #انتظار_فرج است. اينها نمىفهمند چى دارند مىگويند. اينها تزريق كردهاند بهشان كه اين حرفها را بزنند. نمىدانند دارند چىچى مىگويند. حكومت نبودن، يعنى اينكه همه مردم به جان هم بريزند، بكشند هم را، بزنند هم را، از بين ببرند، برخلاف نص آيات الهى رفتار بكنند. ما اگر فرض مىكرديم دويست تا روايت هم در اين باب داشتند، همه را به ديوار مىزديم؛ براى اينكه خلاف آيات قرآن است. اگر هر روايتى بيايد كه نهى از منكر را بگويد نبايد كرد، اين را بايد به ديوار زد. اين گونه روايت قابل عمل نيست. و اين نفهمها نمىدانند چى مىگويند، هر حكومتى باشد حكومت [باطل] است! بلكه شنيدم بعضى از اشخاص گفتهاند كه خوب با اين وضعى كه هست، الآن در ايران هست، ديگر ما نبايد تهذيب اخلاق بكنيم؛ ديگر غلط است اين حرفها! چيزى نيست ديگر حالا؛ حتماً بايد استاد اخلاق در يك محيطى باشد كه همه مردم فاسدند، شرابخانهها همه بازند و- عرض مىكنم كه- جاهاى فساد همه بازند! اگر يك جايى باشد كه خوب باشد، آنجا ديگر تهذيب اخلاق لازم نيست، نمىشود، باطل است! اينها يك چيزهايى است كه اگر دست سياست در كار نبود، ابلهانه بود، لكن آنها مىفهمند دارند چى مىكنند. آنها مىخواهند ما را كنار بزنند.
بله، البته آن پر كردن دنيا را از عدالت، آن را ما نمىتوانيم [پر] بكنيم. اگر مىتوانستيم، مىكرديم، اما چون نمىتوانيم بكنيم ايشان بايد بيايند. الآن عالم پر از ظلم است. شما يك نقطه هستيد در عالم. عالم پر از ظلم است. ما بتوانيم جلوى ظلم را بگيريم، بايد بگيريم؛ تكليفمان است. ضرورت اسلام و قرآن [است،] تكليف ما كرده است كه بايد برويم همه كار را بكنيم. اما نمىتوانيم بكنيم؛ چون نمىتوانيم بكنيم، بايد او بيايد تا بكند. اما ما بايد فراهم كنيم كار را. فراهم كردن اسباب اين است كه كار را نزديك بكنيم، كار را همچو بكنيم كه مهيا بشود عالم براى آمدن حضرت- سلام اللَّه عليه- در هر صورت، اين مصيبتهايى كه هست كه به مسلمانها وارد شده است و سياستهاى خارجى دامن بهش زدهاند، براى چاپيدن اينها و براى از بين بردن عزت مسلمين [است]. و باورشان هم آمده است خيليها. شايد الآن هم بسيارى باور بكنند كه نه، حكومت نبايد باشد، زمان حضرت صاحب بايد بيايد حكومت. و هر حكومتى در غير زمان حضرت صاحب، باطل است؛ يعنى، هرج و مرج بشود، عالم به هم بخورد تا حضرت بيايد درستش كند! ما درستش مىكنيم تا حضرت بيايد.
📚 صحیفه امام، ج21، ص15-17
✍️ مهدی عبدالهی
🆔 @MAbdullahi