eitaa logo
کانال مولودی مداح دلسوخته(مداحان خورشید)
2.2هزار دنبال‌کننده
489 عکس
607 ویدیو
73 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته: کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی http://eitaa.com/yousofarjonei مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸 عاشقان منتظران مژده که آمدبه جهان جلوه ای از احمدومحمود وابوالقاسم خوش طلعت و زیبا، که ازبرق دو چشمش شده خورشید هویدا،وَ زلبخند قشنگش شده گل وا. عجب این کودک معصوم دل آرا و قشنگ است. وعجب نیست دلِ شیعه برای فرجش این همه تنگ است. تهنیت باد به زهراکه عروسش پسری زاد سرآمدکه دراوهست همه منظر زیباییِ احمد چه مبارک پسری که شده آیینه ی سیمای محمد. چه مبارک سحری بود درآن مهدی موعود قدم رنجه نموداست وزمین مفتخر ازاینکه شده سجده گه او. بفدای نمکین صورت ولبخندمَلیحش. ببرد دل زهمه خال سیاهی که نشست است به رخسار وَجیهش، چه بگویم ز دو اَبروی کمانش. ای به قربان نوای ملکوتیِ اَذانش، آیه خوان بوده ازآن لحظهٔ میلاد زبانش. پدرش ازسرشوق وشعف وعشق ببوسیددهانش ز روی مهرنموده نظری بر قد رعنای محمد. این پسرماهِ جمالش، کمالش، همه ی حُسن وخصالش به علی مانَد وهم عصمت اوفاطمی است وچوحسن معدن حِلم وچوحسین معدن عشق است وشجاعت، غیرتش رفته به عباس عموجان عزیزش وچنان عمه ی مظلومه اش آیینه ی صبراست. چقدر رفته به سجادسجودش، همه دم حضرت باقربستودش. چه بگویم که چوصادق همه صدق است وجودش، کاظمی مَشی ومرامش ورضا داده سلامش. تقوی خو، نقوی رو، حسن عسکری مولاوامامش. بُوَد اوختم امامت، شده هم نورهدایت که خدا داردش او رابسلامت. که همه منتظرانش بشوندمست زصهبای محمد. این چه سِرّی است خدایاکه شده ختم نَبُوَّت به محمد؟ شده هم ختم امامت به محمد؟ دومحمدشده اندناجیِ کلِ بشریت، دومحمد زده اند مُهرقبولی به شریعت. دومحمدزده بردفتراسرارحق امضای ولایت. این همان یوسف زهراست بُوَد منتظر اَمرخداوندکه حکم فرجش رابرساند، بفرماید الاحجت معبودرسیداست دگرلحظه ی موعود بیاخیز دگرپرده ز رخساربیفکن که ببینند توراهرچه ستمدیده وغمدیده ی مظلوم وهرآنکس که بجان آمده از دوری وهجران. بیاخیزببینندخلایق همه غوغای محمد. عجب اقبال وعجب بخت بلندی، چه نصیبی وچه فیضی زخداوند شده قسمت نَرجس زن پاکیزه سِرشتی که شده تازه مسلمان پس ازآن بسته چه عهدی که خداکرده ورا مادرمهدی. شده هم مادرمولای زمان بانوی مُلک دوجهان، فخرزنان. شدپسراوگل طاها، شه والا، ولیِ حَی تعالی، پسرآخرزهرا. چو بدیدندملائک همه درحیرت و در بُهت وشِگفتند وپس ازآن همه در گوش هم اینگونه بگفتندکه یااللعجب این طفل چه نازوچه فریباست، عجب دلبرو زیباست، عجب ماه دل آراست. بیاییدوببینیدکه الحق والانصاف هر آنچه که عیان است چه حاجت به بیان است. الا دلشدگان یوسف یعقوب کجایوسف زهرای محمد. زآن عزیزدل زهرا همه ی عمربگفتیم وشنیدیم ز وفایش زصفایش وَز بخشندگی وجود وعطایش، زمرامش وَزشیرینیِ آهنگ کلامش، هم زآقایی وهم لطف تمامش. ولی افسوس ولی حیف ندیدیم رخ زیباو نجیبش. نشده روزی ماشربت وصلش دریغاکه چشیدیم فقط زهر فراقش. به کجاهست عزیزدل زهراکه بگیریم سراغش؟ نصیب دلم آه هست. دل ودیده به راه هست. فقط منتظردیدن ماه هست. دلیل همه نادیدنش آثارگناه هست. وگرنه که عزیز دل زهرا به همه جان پناه هست. دلش هم زگناه من وتوغرقه ی آه هست. گرچه یارب غم هجرش شده یک عمر نصیب دل«مداح»کرمی کن که ببیند ظهور وفرج مهدی والاگهرو تاج سرو قرص قمررا که دل آرام بگیرد. و ازاو کام بگیرد. زکَفَش جام بگیرد. بشود مست تماشای محمد. 🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸
🌾   🌸   🌾   🌸   🌾   🌸 بَخون بلبل که وقت چلچلاعه بَخون که تِه بَخونِسّن جاعه بَخون بلبل که دل صفا بَهیره جشن صاحب زمان چه باصفاعه دشت و بیابون باغ و گلستون همه جا پراز عطرِ صاحب زمون 🌾   🌸   🌾   🌸   🌾   🌸 از آسمون بـانگ جـرس بموعه اَمـه تـن ره دم و نفـس بموعه دشت وصحرا سبز جِمه پوشنه خبـر هادین گـل نرجس بموعه کس بی کسون مه دلِ اَرمون موارک بموعه صاحب الزمون 🌾   🌸   🌾   🌸   🌾   🌸 عطر و بوی مهدی بـوی بهاره خوشکل ترین گل هر روزگاره جِن و اِنس همه وِنه خاطرخوانه عـزیـز دُردانـه ی پـروردگـاره چنه قشنگه این آقا زاده اَمشو دل علی و زهرا شاده 🌾   🌸   🌾   🌸   🌾   🌸 اَمشو سامـرا مَشت چـراغونه خنـده خِشالی چنـده فـراوونه اَمشو خوامه از شوق پَر دربیارم مـه دل راهیِ قـم و جمکرونه خوامه بَخونّم نمـاز حـاجت الهـی بـرسـه حضرت حجت 🌾   🌸  🌾  🌸  🌾  🌸 یابن الحسن گمه شو تا صوایی عـزیـز فـاطمه کـه بُـونه بِعـی؟ اگـه خنـده کِمّـه دل پُـره درده آقا جان مِـه دلخشی فقط تِعی مـه جان آقا عـزیـز زهـرا بِرو که تِه جاعه مِـه سـرِ بـالا 🌾 🌸 🌾 🌸 🌾 🌸
امشب بهشت را به تماشا گذاشتند امشب نمک به سفره ی دنیا گذاشتند امشب به روی دامن نرجس از آسمان ماهی به نام مهدی زهرا گذاشتند امشب به خانه ی حسن عسکری برو چون راه را برای همه وا گذاشتند از بس که آمدند پی دستبوسی اش از بس زیاد دل روی دل جا گذاشتند! یوسف ببین که آخر صف ایستاده است او را برای نوبت فردا گذاشتند لیلا صفات ها همه مجنون صفت شدند از عشق، سر به دامن صحرا گذاشتند امشب پدر به خال پسر بوسه می زند کعبه به روی سنگ حجر بوسه می زند از یک طرف شبیه نبی با ملاحت است از یک طرف شبیه علی با عطوفت است از یک طرف چو مادر سادات غرق نور از یک طرف شبیه حسن با صلابت است با این همه صفات جمال و جلالی اش درسی که از حسین گرفته شجاعت است چشمش غضب ز حضرت عباس دارد و ابروی این پسر خودِ تیغ ولایت است مثل علی اکبر ارباب قد رشید مانند عمه زینب خود با ابهت است دست توسل همه انبیا به اوست از بس که کار دست کریمش کرامت است طاووس جنت آمده زیباتر از همه آقای آسمانی و آقاتر از همه او می رسد که عدل علی را به پا کند درد طبیب های جهان را دوا کند او می رسد که تربت مادر عیان شود بعد از مدینه روی به کرببلا کند دارم به روز آمدنش فکر می کنم وقتی برای فاطمه گنبد بنا کند عیسی مسیح می رسد از قلب آسمان تا این که در نماز به او اقتدا کند بر کعبه تکیه می زند و قصد کرده است با صوت حیدری همه مان را صدا کند ای کاش روز آمدنش بین آن همه ما را خودش برای سپاهش سوا کند چون صاحب صفات جلالی حیدر است او لایق عماعه ی سبز پیمبر است آقای من تمامی جان ها به دست توست رمز عروج عالم بالا به دست توست ای وارث تمام ذوات مقدسه باران و رود و چشمه و دریا به دست توست ما غصه ی بهشت خدا را نمی خوریم وقتی کلید جنت الاعلی به دست توست پرونده ی قبولی ما را رقم بزن مهر قبول و جوهر و امضا به دست توست هرگز زمین نخورده عَلَم یابن العسکری روز ظهور پرچم سقا به دست توست تعجیل کن که فاطمه چشم انتظار توست چون انتقام حضرت زهرا به دست توست تو می رسی و ارض و سما می شود بلند در زیر پات عرش خدا می شود بلند ماندم چگونه نام شما را صدا کنم ماندم چگونه روی به سوی شما کنم چندی ست جمکران، دل ما را نبرده ای تا این که در نماز برایت دعا کنم کارم بدون تو همه دم معصیت شده من در گناه هم نشد از تو حیا کنم شرمنده ام که نوکر خوبی نبوده ام آقا نشد که دِین خودم را ادا کنم شرمنده ام به جای دعای سلامتی روزی هزار بار به قلبت جفا کنم با حال معصیت به خدا می شود مگر شب های جمعه رو به سوی کربلا کنم برگرد و مردهْ دل من را حیات بخش برگرد و جان بده به دلم ای نجات بخش... 🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹
  بر عسکری و بر قمر او صلوات بر نرگس و نور بصر او صلوات تا شاد شود حضرت زهرا بفرست بهر فرج گل پسر او صلوات ...... نرجس،خورشید عالمین آوردی بر آل رسول نورعین آوردی زهرا به تو و کودک تو مینازد ابن‌الحسنی مثل حسین آوردی ....... شد مات فرشته از کمال نرگس مبهوت ز شوکت و جلال نرگس تا دید به دامنش گل زهرا را میگفت حکیمه خوش به حال نرگس
شب قدر است و شب بارش خیر و برکات آمده ماه جبینی که بُوَد جلوهء ذات آمده تا که شود ساحل کشتیِ نجات به قدم های پر از میمنت او صلوات آمد و بر همهء خَلق سرآمد گردید پسرِفاطمه هم نامِ محمد گردید آمده آنکه بُوَد آینهء رویِ نبی مثل او نیست درخشنده به عالم نَسَبی خاندانم همه قربان چنین اُمّ و اَبی (چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی) آن شبِ قدر که از عرش تنزّل می کرد به روی دامنِ پاکیزه زنی گل می کرد جلوهء رَبّ جلیل آمده امشب به ظهور آمد و سامره شد با قدمش وادی طور چشم شیطان صفتان کور شد از تابش نور قل هو الله احد ، چشم بَد از رویش دور حُسن او از همهء نیک رُخان بُرده سَبَق بر روی بازوی او نقش شده جاءَ الحَق اشکِ شوقِ پدری می چکد از چشم ترش می زند بوسه به رخسارهء هم چون قمرش صدقه می دهد امشب به گدایانِ درش کاشکی جانب ما نیز بیفتد نظرش بشنو ای سوخته بالی که به کُنجِ قفسی دستِ خالی نرود از درِ این خانه کسی مهر مهدیست که جاری بُوَد اندر رگ و پوست دشمنش دشمن و با دوست او باشم دوست (به جهان خُرّم از آنم که جهان خُرّم از اوست) (آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست) (هرکجا هست خدایا به سلامت دارش) لایقم کن که شوم منتظرِ دیدارش او بیاید همه جا امن و امان خواهد شد این جهنّم کده گلزار جنان خواهد شد او بیاید همهء عِلم بیان خواهد شد (نفس باد صبا مُشک فشان خواهد شد) عالم پیر جوان می شود ان شاء الله حضرت نور عیان می شود ان شاء الله کوکب دُرّی و رَخشنده تر از هر ماه است گرچه مهدیست ولی هادیِ هر گمراه است به خدا سینهء او مَخزنِ سِرّ الله است از پریشانیِ دلسوختگان آگاه است در جهانی که پُر از قیل و پُر از قال بُوَد انتظارِ فرجش افضلِ اعمال بُوَد بارِ هجران به روی دوش کشیدن سخت است گلی از باغچهء وَصل نچیدن سخت است پی محبوب دویدن...نرسیدن سخت است همه را دیدن و روی تو ندیدن سخت است در جوانی ز غمِ دوری تو پیر شدیم دیده بر راه نشستیم و زمینگیر شدیم یک کبوتر وسطِ لانه صدایش می زد مادرش پُشتِ درِ خانه صدایش می زد بینِ آتش پَرِ پروانه صدایش می زد از غم و طعنهء بیگانه صدایش می زد صبر کن فاطمه یک روز کسی می آید (مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید) شب عید است ولی افضل اعمال ؛ حسین ذکر روز و شب تو در همه احوال ؛ حسین باز هم روضه بخوان...روضهء گودال...حسین تنش از سُمّ سُتوران شده پامال حسین بر دلش بود چو او زخمِ عمیقی زینب آه برگرد! ، به مضطرّ حقیقی زینب
امشب حسنات می فرستد… حسنات صدها برکات می فرستد… برکات نذر پسرش، حضرت نرجس خاتون… دارد صلوات می فرستد…صلوات ...... امشب به نگاه خسته جان می آید شوری به تن خسته دلان می آید آورد صبا مژده که ای منتظران الوعده که صاحب الزمان می آید
آفرینش از گل نرگس گلستان است امشب آسمان دریا ولی دریای غفران است امشب سامره سرسبزتر از باغ رضوان است امشب گام گامش بوسه گاه خور و غلمان است امشب گوش جانم این شنفته جبرئیل وحی گفته قوموا ای دلهای خفته لاله نرگس شکفته قبله کن بیت الحسن را تا ببینی ذوالمنن را گوش شو تا بشنوی مدّاحی روح الامین را چشم شو تا بنگری آئینه حق الیقین را سرو بستان تمام لاله های باغ دین را طفل دلبند عروس رحمة للعالمین را پای تا سر داور است این یا مگر پیغمبرست این حیدر است این، حیدر است این، یا حسین دیگر است این یا که نرگس در بغل بگرفته چون زهرا حسن را هستی از نور خدا شد نائره با یاد مهدی لحظه‌ها دارند صدها خاطره با یاد مهدی لاله افشانده بتول طاهره با یاد مهدی کعبه می‌گردد بدور سامره با یاد مهدی شاهد مقصود آمد، جودبخش جود آمد حجت معبود آمد، مهدی موعود آمد انجمن انجم شده جوئید ماه انجمن را بوی گل در بوستان می‌آید از پیغام نرگس زنده گردیدند خونین لاله‌ها از نام نرگس حُلّه‌های نور پوشاندند بر اندام نرگس نور مهدی می‌رود بر آسمان از بام نرگس آسمان‌ها چون ستاره، گرد آن دارالزّیاره زائر آن ماه پاره، تا مگر با یک اشاره غرق در موج نگاه خود کند چرخ کهن را تا گل روی حسن را داد با حُسنش طراوت لب گشود و کرد چون جدّش علی قرآن تلاوت محو او شد مست او شد هم ملاحت هم حلاوت لاله را گفت قضاوت کن قضاوت کن قضاوت سرو دیدی گل فشاند؟ گل سخن بر لب براند؟ نسترن هستی ستاند؟ یاسمن قرآن بخواند من به چشم خویش دیدم گرم قرآن یاسمن را آمد آن شیریان که عالم را ببر گرفته شورش عیسی از گردون سلام آورده و موسی ز طورش یافته داود عکس خال او را در زبورش انبیا آماده ایثار جان روز ظهورش داغداران بیقرارش بی قراران داغدارش رهسپاران خاکسارش، خاکساران رهسپارش می‌کند دارالسرور خلق این بیت الحزن را ای هزاران آفرین بر حُسن از حُسن آفرینت ای زده گلبوسه وجه الله اعظم بر جبینت ای به گرد شمع رخ پروانه جبرئیل امینت کعبه عمری چشم در راه صدای دل نشینت پر گشا و دلبری کن، رخ نما روشنگری کن سر بر آر و سروری کن، داوری کن داوری کن داوری کن تا بر آری ریشه نخل فتن را رخ نما ای یوسف گم گشتة کنعان کعبه جلوه کن ای آفتاب حُسن از دامان کعبه بازآ تا بازگردانی به پیکر جان کعبه سر برآور تا به سرآید غم هجران کعبه ای خدا پیدا ز ذاتت ای ملک محو صفاتت ای همه حجّاج ماتت کعبه مشتاق صلاتت بر سر پانه که تقدیم تو سازم جان و تن را آفتاب عالم آرایی نمی‌دانم کجایی دور از مائی و با مائی نمی‌دانم کجایی در دل جمعی و تنهایی نمی‌دانم کجایی پیش من با من هم آوایی نمی‌دانم کجایی تو امام عالمینی، جان جانی عین عینی سامره یا کاظمین، زائر قبر حسینی کعبه را گردم به شوقت یا مزار بوالحسن را ای خزان دین بهار از فیض چشم اشکبارت ای بسان لاله‌ها دل‌های خونین داغدارت ای معطّر آفرینش یاد گلهائی بهارت مصلح عالم بیا ای عالمی چشم انتظارت وارث ملک نبوّت سرو بستان مروّت مشعل بزم اخّوت گوهر بحر فتوّت کی شود عدل تو گیرد هم زمین را هم زمن را تا بکی از لاله‌های باغ خون عطر تو بویم؟ تا بکی با اشک هجران گرد غم از رخ بشویم؟ تا بکی در اشک خود گم گردم و روی تو جویم؟ تا بکی نادیده وصف روی زیبای تو گویم؟ ای بخاک جان فدایی، از تو زیبد مقتدایی تا بکی اشک جدایی؟ بت زند لاف خدایی کن برون از آستین یکباره دست بت شکن را چشم شیعه پر بود از اشک گوهر بار تا کی؟ آه زهرا آید از بین در و دیوار تا کی؟ صوت جدت بر سر نی از لب خونبار تا کی؟ شیعه بر مظلومی اسلام گرید زار تا کی؟ سینه ها را آه تا کی؟ پشت پرده ماه تا کی؟ هجر وجه الله تا کی؟ یوسف اندر چاه تا کی؟ پاک کن از دیدگان «میثمت» اشک مَحَن را
جان و دل حق پرست دارد نرگس با حجت حق نشست دارد نرگس خورشید زمین و آسمان میگردد ماهی که به روی دست دارد نرگس ....... آن شب که گل باغ ولا چیدن داشت گلهای امید و عشق بوییدن داشت وقتی که نظر بر روی مهدی می کرد لبخند امام عسکری دیدن داشت ....... برخیز که حجت خدا می آید رحمت زحریم کبریا می آید در گلشن عسکری گذر کن امشب بوی گل نرگس از فضا می آید
ای جذبهٔ ذی‌الحجه و شور رمضانم در شادی شعبان تو غرق است جهانم با نام تو تقویم پر از ماه ربیع است با یاد تو لبریز بهار است خزانم هر گل که شکفته‌ست ز لبخند تو گفته‌ست لبخند تو، لبخند تو، ای ماه نهانم روی تو و خورشید، نه، روشن‌تر از آنی چشم من و آیینه، نه، حیران‌تر از آنم تقدیر مرا نور نگاه تو رقم زد باید که شب چشم تو را قدر بدانم در سایهٔ قرآن نگاه تو نشستم باران زد و برخاست غبار از دل و جانم برخاست جهان با من برخاسته از شوق تا معجزۀ نام تو آمد به زبانم عید است و سعید است، اگر ماه تو باشی ای جذبهٔ ذی‌الحجه و شور رمضانم
از سامره جلوه بر رُسُل کرد خدا شب را به سوی بهشت پُل کرد خدا می‌رفت که کفر، باغ را خشک کند از بیت حَسَن دوباره گُل کرد خدا ....... نه نوحی و نه خلیل و نه موسایی نه شیثی و نه شعیب و نه عیسایی من ماه ندیده‌ام شبیهت کامل خورشید ندیده‌ام به این زیبایی ....... یک روز شبیه ابرها گریانم یک روز چنان شکوفه‌ها خندانم دیروز کتیبه‌ی محرم بودم امروز چراغ نیمه‌ی شعبانم ...... از بدر، هنوز هم خبر می‌آید با سیصد و سیزده نفر می‌آید تا پر شود از قسط و عدالت دنیا تیغ دو سر از غلاف در می‌آید