#امام_زمان_عج_آغاز_امامت
عالم امكان سراسر نور شد
شیعه بعد از سالها مسرور شد
پور زهرا تاج بر سر مینهد
بر همه آفاق فرمان میدهد
حكم تنفیذش رسیده از سما
نامهای با مُهر و امضاء خدا
مینشیند بر سریر عدل و داد
آخرین فرمانروای ابر و باد
پادشاه كشور آیینهها
تکسوار قصهی آدینهها
امپراتور زمین و آسمان
حُكمران سرزمین بیدلان
پهلوان نامی افسانهها
تحت امرش لشگر پروانهها
لشگری دارد بزرگ و بیبدیل
افسرانش نوح و موسی و خلیل
×××
عرشیان و قدسیان فرمانبرش
مردمان مهربان كشورش
ساحران مصر مبهوتاند و مات
از نگاه نافذ و افسونگرش
ساقیان و میفروشان جملگی
مست لایعقل شدند از ساغرش
عالمان حوزههای علم عشق
درسها آموختند از محضرش
نامهای شاعران شیعه را
ثبت كرده ابتدای دفترش
×××
خیمهای سبز و محقر قصر او
پایتختش شهر سبز آرزو
خادمان بارگاهش اولیاء
كاتبان نامههایش اوصیاء
یوسف مصری سفیر دولتش
پیر كنعان هم وزیر دولتش
در حریمش قدسیان هو میكشند
فطرس و جبریل جارو میكشند
خیمهاش دارالشفای خاكیان
قبلهگاه اصلی افلاكیان
عطر سیب و یاس دارد خیمهاش
گرمی و احساس دارد خیمهاش
بیرق عباس پیش تخت او
تكیهگاه لحظههای سخت او
چادری خاكی درون گنجهاش
گوشواری سرخ بین پنجهاش
نیمهشبها عقدهها وا میكند
مخفیانه گنجه را وا میكند
بوسهباران میشود با شور و شین
گوهر انگشتر جدش حسین
شاعر: #وحید_قاسمی
.
#مدح_حضرت_زهرا علیهاالسلام
فرازی از یک #مثنوی
شُکوه خلقت نوری او زبانزد شد
در آسمانِ علی زهرۀ محمد شد
قلم کشید به تقدیرِ شومِ باورها
عزیز قلب پدرها شدند دخترها...
زمین از آن تب ظلمت نجات پیدا کرد
طلوع آیۀ تطهیر را تماشا کرد
صفات قدسیه تقدیم پیشگاهش شد
پر فرشته به هر گام فرش راهش شد...
خرد به درک حضورش خیال خام کند
به احترام مقامش نبی قیام کند
قسم به «بضعة مِنّی»، قسم به «اَعطَینا»
فراتر از شب قدر است حرمت زهرا...
روایت است قیامت، قیامت زهراست
رضای حضرت حق در رضایت زهراست...
سوار ناقهای از نور میرسد مادر
به داد این دل رنجور میرسد مادر...
ثنای حضرت صدیقه کار هر کس نیست
در این حریم که هر واژهای مقدس نیست...
خدا کند که ببخشد بضاعت ما را
چگونه شرح دهد قطره، وصف دریا را
حبیبهایست که محبوبۀ خدا باشد
یگانهایست که همکفو مرتضی باشد...
ملیکه بود، ولی خانهای محقر داشت
نبود اهل تَجمُّل، به عشق باور داشت...
عفاف، سیرۀ او را به خط ناب نوشت
حجابِ فاطمه را برترین حجاب نوشت
اگر که فضۀ او خاک را طلا سازد
نگاه فاطمه از خاک، فضهها سازد
نداشت خواب خوش از غصههای همسایه
قنوت بسته چه شبها برای همسایه...
به مهر مادریاش تا ابد دلم گرم است
تنور خانۀ زهرا هنوز هم گرم است...
📝 #وحید_قاسمی
#میلاد_حضرت_زهرا
.
#حضرت_زهرا_س_مدح
شُکوه خلقت نوری او زبانزد شد
در آسمانِ علی زهرهی محمد شد
قلم کشید به تقدیر شوم باورها
عزیز قلب پدرها شدند دخترها
برای شب زدگان یک پیام روشن داشت
نزولش از لب روح الامین شنیدن داشت
زمین از آن تب ظلمت نجات پیدا کرد
طلوع آیهی تطهیر را تماشا کرد
صفات قدسیه تقدیم پیشگاهش شد
پَر فرشته به هر گام، فرش راهش شد
به قاب آینهاش انکسار ننشیند
به دامنش سر سوزن غبار ننشیند
شدهست صبح ازل جلوهدار لبخندش
نیامده است و نیاید زنی همانندش
نه آسیهست! نه مریم! نه هاجر و حوا!
شبیه هیچ کسی نیست جز خودش زهرا
خرد به درک حضورش خیال خام کند
به احترام مقامش نبی قیام کند
قسم به بضعة منی، قسم به اعطینا
فراتر از شب قدر است حرمت زهرا
حقیقت ملکوت خداست ساحت او
کمال طاعت معبود در اطاعت او
روایت است قیامت، قیامتِ زهراست
رضای حضرت حق در رضایت زهراست
نگو که محشر کبریست، عرصه آسان نیست
محب فاطمه در روز حشر، گریان نیست
سوار ناقهای از نور میرسد مادر
به داد این دل رنجور میرسد مادر
نجات اهل یقین ریشههای چادر اوست
چه قدر نام وزینِ شفیعه درخور اوست
ثنای حضرت صدیقه کار هر کس نیست
در این حریم که هر واژهای مقدس نیست
چگونه عرضه نمایم بر آفتاب، چراغ
تبلوری که ندارد در آفتاب، چراغ
خدا کند که ببخشد بضاعت ما را
چگونه شرح دهد قطره وصف دریا را
حبیبهایست که محبوبهی خدا باشد
یگانهایست که همکفو مرتضی باشد
به هل اتی شده تجلیل از کرامت او
به وجد آمده جبریل از کرامت او
سعادت همه سر منزل صراطش بود
بهشت، باغچهی کوچک حیاطش بود
ملیکه بود، ولی خانهای محقر داشت
نبود اهل تجمل، به عشق باور داشت
ملیکه بود ولیکن قبول زحمت کرد
که با ندیمهی خود، کار خانه قسمت کرد
عفاف سیرهی او را به خط ناب نوشت
حجاب فاطمه را برترین حجاب نوشت
اگر که فضهی او خاک را طلا سازد
نگاه فاطمه از خاک، فضهها سازد
نداشت خواب خوش از غصههای همسایه
قنوت بسته چه شبها برای همسایه!
دعای او که به دست علیست آمینش
خدا نیاورد آن روز را که نفرینش...
هراسِ از غضبش، ختم کرد غائله را
نگاه کن سند محکم مباهله را
برآرد از شب ظلمت، دمار، خطبهی او
گرفته است دم از ذوالفقار، خطبهی او
به حکم خیر کثیرش، به حکم احساسش
هنوز فاطمه در گردش است دستاسش
به مهر مادریاش تا ابد دلم گرم است
تنور خانهی زهرا هنوز هم گرم است
مرا مباد که دست تهی روانه کند
چه مادرانه برایم انار دانه کند
✍ #وحید_قاسمی
#امام_زمان_عج_ولادت
#نیمه_شعبان
مژده بیداردلان! پیک سحر در راه است
شب دلواپسیِ منتظران کوتاه است
همهجا صحبت درمان تب سختیهاست
همهجا حرفْ سرِ نسخهی خوشبختیهاست
گوش کن! زمزمهی خاتمهی تاریکیست
خیمهی حضرت خورشید، همین نزدیکیست!
گوش کن لایحهی دولت خوشعهدی را
بر دماوند بزن پرچم یا مهدی را
شوق دیدار رساندهست به لب جانها را
بوی اسپند قرق کرده خیابانها را
خبر اینبار دقیق است! میآید منجی
وعدهی عهد عتیق است، میآید منجی
لوح محفوظ بشارت به ظهورش داده
دل به آن لهجهی آرام و صبورش داده
میرسد بت شکنی! چون بت و نمرودی هست
قول قرآن و زبور است که موعودی هست
گفته انجیل که فریادرسی میآید
صبح آدینه مسیحا نفسی می آید
دو قدم مانده فقط! خسته شدن بی معناست
پشت این گردنهی سخت، بهشتی پیداست
عمر دجال به فردا نرسد، کوتاهست
باخبر باش! خبرهای خوشی در راهست
ذوالفقار خِردش مصلح کژ تابیها
برسد کاش به گوش کر وهابیها
کعبه آمادهی اثبات مسلمانیهاست
نوبت بستن پروندهی سفیانیهاست
✍ #وحید_قاسمی