#امام_سجاد_علیه السلام
گاهی شده مانند مادرخوانده زنجیر
از بس که لالایی به گوشم خوانده زنجیر
می ترسم از دستم رود او هم چنین که
دست مرا در دست خود پیچانده زنجیر
آنقدر ما را هی به صف کرده که گفتیم
بر دسته ی ما می شود فرمانده زنجیر
از ریسمان کمتر رسانده بر من آزار
بی خار دستان مرا خارانده زنجیر
حتی هر از گاهی چنان بالش شده شب
تا باقرم را پیش من خوابانده زنجیر
از حال من عمه شده آگاه از اینکه
نور تبم را بیشتر تابانده زنجیر
ممنونم از زنجیر و از صبر زیادش
هر چند در صبرم چنین درمانده زنجیر
ممنونم از او که رقیه جا نمانده
هر چند او را بارها ترسانده زنجیر
با این همه پاره نشد از شدت درد
پای تمام زجرهایم مانده زنجیر
زینت کریمی نیا(شیدای زینب )
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_سجاد_علیه السلام
گاهی شده مانند مادرخوانده زنجیر
از بس که لالایی به گوشم خوانده زنجیر
می ترسم از دستم رود او هم چنین که
دست مرا در دست خود پیچانده زنجیر
آنقدر ما را هی به صف کرده که گفتیم
بر دسته ی ما می شود فرمانده زنجیر
از ریسمان کمتر رسانده بر من آزار
بی خار دستان مرا خارانده زنجیر
حتی هر از گاهی چنان بالش شده شب
تا باقرم را پیش من خوابانده زنجیر
از حال من عمه شده آگاه از اینکه
نور تبم را بیشتر تابانده زنجیر
ممنونم از زنجیر و از صبر زیادش
هر چند در صبرم چنین درمانده زنجیر
ممنونم از او که رقیه جا نمانده
هر چند او را بارها ترسانده زنجیر
با این همه پاره نشد از شدت درد
پای تمام زجرهایم مانده زنجیر
زینت کریمی نیا(شیدای زینب )
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_سجاد_علیه السلام
لاله ی سرخ شهادت تنِ تب دارِ من است
چشمه ی فیض خدا، چشمِ گهر بار من است
حافظ خون پیام شهدای ره دین
لب گویای من و دیده ی خون بار من است
داغِ یک دشت شهید و غمِ یک دشت اسیر
این همه بار گران بر تنِ بیمار من است
پای در سلسله و دست به دامان وصال
دشمن از بی خردی، در پیِ آزار من است
دشمنم بسته به زنجیر ولی غافل از آن
که بر انداختن ریشه ی او کار من است
تا بر اندازی بنیاد ستم می جنگم
اشک من، منطق من، حربه ی پیکار من است
پرچم نهضت خونین شهیدان خدا
گرچه بر دوش من و عمه افکار من است...
صبر را بین که در این مرحله از وادی عشق
سخت بیمارم و او باز پرستار من است
آن که در کرببلا بود انیسِ پدرم
در رهِ شام بلا مونس و غم خوار من است
در کنار شهدا جان مرا باز خرید
عمه ام بعد خداوند نگهدار من است
خواهرِ کوچکِ من هم چو گلی پرپر شد
اشک طفلان ز غمش شمعِ شبِ تار من است
از غم اصغر و اکبر، جگرم می سوزد
آه از این غم که خداوند، خبر دار من است
در ره آل علی عمر "موید" طی شد
شاهد زنده ی من دفتر اشعار من است
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
https://eitaa.com/Maddahankhomein