eitaa logo
ذاکرین خمین🎤
1.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
687 ویدیو
359 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
صداقت گوشه‌ای از بی نهایت حُسن رفتارش هزاران جابر و صدها ابوحمزه بدهکارش شعاعی از رُخَش تابید و توحید مفضّل شد کمال شیعه مدیونِ کلام پُر هوادارش تقّیه کرد و همچون پیله شد پروانه‌ی دین را نمایان گشت بعد از سال‌ها آثار ایثارش سرِپاییم اگر از لطف قال الصادق اوییم که عنوان رئیس مذهبِ شیعه سزاوارش هزاران لعنت و نفرین به منصور دوانیقی که آمد با سلاح طعنه و تهمت به پیکارش خدا لعنت کند هر کس به او بی احترامی کرد امام شیعه را بردند ابترها به اجبارش ربیع بی حیا مهلت نداد عمامه بگذارد عزادارم عزادارم عزادارم عزادارش شباهت‌های بسیاری میان اوست با زهرا چه از پهلو، چه از سینه، چه از بازو، چه رخسارش مدینه خاطراتی تلخ همچون کربلا دارد پُر از داغ‌ست در سینه، چه از کوچه، چه بازارش به روی نیزه می‌بردند رأسِ پور حیدر را بمیرم آفتابِ داغ هم می‌داد آزارش خودش فرمود هرکس گریه بر جد غریبم کرد نمی‌بینند او را در صف محشر گرفتارش ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
از حدیث لوح می آید مقامات اینچنین که ندارد هیچ کس جزتو کرامات اینچنین مانده در توصیف یک شأن تو ابیات اینچنین سالها محکوم عشق توست، نیات اینچنین تا ابد مرئوس ماییم و ریاست با شما نازشصت هرکسی ما را رسانده تا شما انقلاب علم، با کرسی درست پا گرفت بحث و استدلال از عصر شما بالا گرفت فقه ما از نور فقه جعفری معنا گرفت میشود جزء مفاخر هرکس اینجا جاگرفت راه گم کرده کنارت راه پیدا میکند از دمت پیرزنی کار مسیحا میکند آبروی پرچم در اهتزاز ما تویی از بقیه بی نیازیم و نیاز ما تویی ما همه اهل نمازیمو نماز ما تویی پس شفاعت کن که تنها چاره ساز ماتویی بانی ترویج عاشورا تویی پس بی گمان خانه ات یعنی حسینیه شما هم روضه خوان مجلس درست شلوغ و خانه ات خلوت شده سهم تو در این دیار آشنا غربت شده بازهم پشت دری لبریز جمعیت شده خانۀ امن الهی سلب امنیت شده آتشی از خانه ی زهرا به این در هم رسید ارث دست بسته حیدر به جعفر هم رسید پیرمرد شهر از دارالعباده رفتنی ست نور حق با عده ای ابلیس زاده رفتنی ست دستهایش بسته شد پس بی اراده رفتنی ست بی عمامه بی عبا پای پیاده رفتنی ست کوچه در کوچه به پشت اسب حالا میدوی پیش چشم مردمی بی عار تنها میدوی گرچه کوچه گردی و دست تو بند سلسله ست راستی آقا بگو دور شما هم هلهله ست؟ راستی بر پای تو از خار صحرا آبله ست؟ راستی آقا دلت دلواپس یک قافله ست؟ راستی اهل و عیالت را اسارت میبرند چادر و روبنده از آنها به غارت میبرند؟ نه کسی اینجا ز سرها معجری را میکشد نه کسی با تازیانه خواهری را میکشد نه کسی از پشت موی دختری را میکشد نه کسی بر گردن تو خنجری را میکشد نیزه داری هم اگرباشد سری بر نیزه نیست قلب هجده پاره ی پیغمبری بر نیزه نیست شاعر: https://eitaa.com/Maddahankhomein
😢 ارادت دارم از طفلی به نام حضرت صادق تعالی الله از قدر و مقام حضرت صادق الا ای شیعه های با مرام حضرت صادق به گوش جان بگیرید این کلام حضرت صادق که عالم تا ابد مدیون شاه عالمین باشد و کل الخیر در یک جمله فی باب الحسین باشد در این دنیای ظلمانی عجب ماه شبی دارم میان این همه مذهب چه والا مذهبی دارم کرام الکاتبین را شکر ، به چه مکتبی دارم ز عشاق امام صادقم ، چه منصبی دارم الهی بر در این آستان ، نوکر بخوانندم مرا در روز محشر شیعه جعفر بخوانندم یقینم کامل است و اعتقادم این چنین باشد که او مانند جدش مرتضی حق الیقین باشد به قول حضرتش این از نشان مؤمنین باشد که از زوار قبر جد من در اربعین باشد عزیز فاطمه ، از خرمنت توشه بده ما را برات اربعین و طوف شش گوشه بده ما را من از افتادن آن پیر زن در کوچه می دانم از این مجمل حدیثی را مفصل ، ناب ، می خوانم رسانده بر همه شیخ الأ ئمه ، نور چشمانم که با بغض از عدوی حضرت زهرا مسلمانم خدا با صورت اندازد مرا در شعله نارم اگر از دشمنی با خصم مولا دست بردارم مدینه بار اول ، ظلم بر خیر النساء کردند میان کوچه ها حق ذوی القربی ادا کردند ز کینه سینه را با ضرب مسمار آشنا کردند پس در غنچه نشکفته از شاخه جدا کردند از آنجا خصم ، آتش بر دل و جان خلائق زد شرر بر خانه و کاشانه قرآن ناطق زد میان شعله فرزند خلیل الله را بردند دل شب مردم گمراه ، نور ماه را بردند پیاده از پی مرکب تمام راه را بردند چسان گویم چگونه آن ملک درگاه را بردند چه سنگین بود مهر غربتی که بر جبین می خورد میان کوچه مثل مادرش زهرا زمین می خورد اگر چه پیش چشم عترتش بر او جسارت شد اگر چه خانه اش محصور آن ظلم و شرارت شد اسیر کینه رجس و پلیدی ها ، طهارت شد کجا کاشانه شیخ الائمه قتل و غارت شد بمیرم کربلا پیراهن از گودال می بردند ز پای دختر دردانه ای خلخال می بردند شاعر: https://eitaa.com/Maddahankhomein
به تعلیم بشر مولای مکتب هرزمان برخاست به تأییدش خدا فرمود: برپا! پس جهان برخاست شگفت‌انگیز توحید مفضل شعله‌ور می‌شد که وقت خواندنش دود از سر افلاکیان برخاست میان شیعیان با او، حکومت فتنه می‌انداخت تقیه نشر پیدا کرد و فتنه از میان برخاست و مفتاح الحقیقه قفل‌های بسته را وا کرد و مصباح الشریعه نور شد تا آسمان برخاست چنان مور و ملخ عرفان کاذب رخنه در دین کرد که صادق با لوای حق به جنگ غالیان برخاست کسی که کربلا را در قیام علم او آموخت در این مکتب همیشه سربلند از امتحان برخاست زُراره، حِمْیَری، جابر، امینی، مجلسی، طوسی تبار دوستان در اصل از این دودمان برخاست غبار قبر حیدر را نخستین بار او بوسید پس از آن بوسه، در شهر نجف آن آستان برخاست چو هارون در تنور امتحانش می‌توان افتاد ولی از سُفره‌ی مِهرش چگونه می‌توان برخاست :: پسر یک‌بارِ دیگر ارث غربت برد از مادر دوباره در مدینه آتشی از آشیان برخاست میان کوچه می‌افتاد و هی می‌گفت وا اُمّاه! بمیرم من که از جانش نوای الامان برخاست دل اولاد او خون شد که او در کاخ حمرا رفت همینجا بود که آه از نهاد روضه‌خوان برخاست گمانم روضه‌ی شیخ الائمه این سخن باشد کجا در مجلس منصور، چوب خیزران برخاست؟! امان از مجلس شام و امان از خاطرات تلخ که طفلی بر زمین افتاد هرجا ساربان برخاست :: رقیه گوشه‌ای زانو بغل کرد و به خود می‌گفت چرا بابا سرت آمد، ولیکن بوی نان برخاست ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
ای رتبه‌ات فراتر از ادراک، از عقول آیینه‌ی بصیرت چشمت جهان شمول حلم تو بی نهایت و علم تو لایزول یا کاشف الحقایق و یا جامع الاصول کوچکترم از آنکه بخواهم بخوانمت یا برترین سروده‌ی عالم بدانمت علم اصول و علم قرائت از آن توست تفسیر و فقه، پله‌ای از نردبان توست علم نجوم در رصد کهکشان توست راز علوم کل جهان بر زبان توست شیخ الائمه هستی و دریای بی کران ای باقرالعلوم‌ترین صادق جهان مردان سرزمین تو عاشق نبوده‌اند در باب عشق با تو موافق نبوده‌اند چون آشنا به کُنه حقایق نبوده‌اند در پیشگاه درس تو صادق نبوده‌اند تو در علوم عقلی و نقلی سرآمدی تا روز حشر، صادق آل محمدی حکام جور خلوتتان را به هم زدند گردونه‌ی زمین و زمان را به هم زدند سرچشمه‌های اشک روان را به هم زدند باکشتن تو نظم جهان را به هم زدند ای جای پای غربت تو در دل بقیع هرکس که گشت دور تو، گردید مستطیع ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
به تعلیم بشر مولای مکتب هرزمان برخاست به تأییدش خدا فرمود: برپا! پس جهان برخاست شگفت‌انگیز توحید مفضل شعله‌ور می‌شد که وقت خواندنش دود از سر افلاکیان برخاست میان شیعیان با او، حکومت فتنه می‌انداخت تقیه نشر پیدا کرد و فتنه از میان برخاست و مفتاح الحقیقه قفل‌های بسته را وا کرد و مصباح الشریعه نور شد تا آسمان برخاست چنان مور و ملخ عرفان کاذب رخنه در دین کرد که صادق با لوای حق به جنگ غالیان برخاست کسی که کربلا را در قیام علم او آموخت در این مکتب همیشه سربلند از امتحان برخاست زُراره، حِمْیَری، جابر، امینی، مجلسی، طوسی تبار دوستان در اصل از این دودمان برخاست غبار قبر حیدر را نخستین بار او بوسید پس از آن بوسه، در شهر نجف آن آستان برخاست چو هارون در تنور امتحانش می‌توان افتاد ولی از سُفره‌ی مِهرش چگونه می‌توان برخاست :: پسر یک‌بارِ دیگر ارث غربت برد از مادر دوباره در مدینه آتشی از آشیان برخاست میان کوچه می‌افتاد و هی می‌گفت وا اُمّاه! بمیرم من که از جانش نوای الامان برخاست دل اولاد او خون شد که او در کاخ حمرا رفت همینجا بود که آه از نهاد روضه‌خوان برخاست گمانم روضه‌ی شیخ الائمه این سخن باشد کجا در مجلس منصور، چوب خیزران برخاست؟! امان از مجلس شام و امان از خاطرات تلخ که طفلی بر زمین افتاد هرجا ساربان برخاست :: رقیه گوشه‌ای زانو بغل کرد و به خود می‌گفت چرا بابا سرت آمد، ولیکن بوی نان برخاست ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
مزیّن کن نگاهت را به نام جعفر صادق که عطر عافیت دارد پیام جعفر صادق اگر مهتاب می‌تابد به شام کوچه‌های شهر شفای نور می‌گیرد ز بام جعفر صادق ببین اعجاز نامش را که می‌یابد تبار دل بهاری از حلاوت در سلام جعفر صادق صلابت را تماشا کن که همچون بید می‌لرزد بنای کاخ منصور از کلام جعفر صادق :: نگاه غصه را پر کن که دست شب به جای نور شرار زهر می‌ریزد به جام جعفر صادق دگر ای آسمان شهر! بس کن شهد باران را که شد تلخ از غم و اندوه، کام جعفر صادق به پایش آسمان از چشم خود خورشید می‌بارد به دل دارد چراغ از احترام جعفر صادق :: عبور از خط آخر پیش پای توست کاری کن که دستت را بگیرد فیض عام جعفر صادق ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein