#امام_زمان_عج_مناجات
از تو دور افتادهایم و با فراقت راحتیم
باز اما ادعا داریم فکر حضرتیم
فکر بیداری مایی، ما ولی خوابیم خواب...
عفو کن آقا اگر اینقدر اهل غفلتیم
تو به «گمنامان» نگاهِ بیشتر داری ولی...
ما ز چشمافتادهها، از عاشقانِ شهرتیم
پشتِ ابر معصیت ماندیم و نابینا شدیم
«حاضر کامل» شما هستی و ما در غیبتیم
با تمام این بدیها نام مارا خط مزن
با تمام این بدیها باز هم در خدمتیم
::
جز حسین و روضهاش راه نجاتی نیست، نیست
ما برای آشتی با تو دخیل هیئتیم
✍ #سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_با_خدا
#دعای_مجیر؛ #ایام_البیض
هرچه عمرم رفت و شد مویم سپید
چشم تو از من به جز غفلت ندید
قصهی من هم به پایانش رسید
ناامیدم ناامیدم ناامید
آمده عبد فراری سر به زیر
یا مجیر و یا مجیر و یا مجیر
گرچه من نان علی را خوردهام
دل به دست او، ولی نسپردهام
صاحبم را سالها آزردهام
آخر کارم شده، افسردهام
شرم بر من! توبه کردم دیر دیر
یا مجیر یا مجیر یا مجیر
رفت از یادم که نوبت میرسد
این شلوغیها به غربت میرسد
لحظهی مرگم به سرعت میرسد
نوبت آن قبر خلوت میرسد
دوملک هستند آنهم سختگیر
یا مجیر و یا مجیر و یا مجیر
دیگر این پرونده پیش قاضی است
حضرت صاحب ز من ناراضی است
من نماز و روزههایم بازی است
سالها کارم فقط لفاظی ست
تو بزرگی و من آن عبد فقیر
یا مجیر و یا مجیر و یا مجیر
آخر از امروز و فردا کردنم
بوی معصیت گرفته این تنم
دوستیها میکنم با دشمنم
آنکه عمرش را هدر داده منم
حضرت باران! بزن بر این کویر
یا مجیر و یا مجیر و یا مجیر
غُصه دارم، غُصههای بی حساب
مستحقم تا بسوزم در عذاب
مانده بهر من فقط یک انتخاب
ناله از دل میکشم یا بوتراب
من علی دارم! امامی بی نظیر
یا مجیر و یا مجیر و یا مجیر
مستم و هشیار میگویم علی
هرکه گفت از یار، میگویم علی
یکصدو ده بار میگویم علی
جای استغفار میگویم علی
او گرسنه، نوکرانش سیرِ سیر
یا مجیر یا مجیر یا مجیر
گرچه ما خاریم، گلشن کربلاست
خاک ما گفتهست میهن کربلاست
جنت عشاق اصلاً کربلاست
راهِ آدم گشتن من کربلاست
کربلا! راهم بده، ای دلپذیر!
یا مجیر و یا مجیر و یا مجیر
در شلوغیهای آن گودال تنگ
گیسویی از پشت سر میخورد چنگ
نیزه بود و تیغ بود و چوب و سنگ
پیش زینب خورد طبل ختم جنگ
ماند بی سر پیکری بین حصیر
یا مجیر و یا مجیر و یا مجیر
✍ #سیدپوریا_هاشمی
📚مفاتیح الجنان :
هر كه دعای مجیر را در «ایام البیض» (روزهاى سیزدهم و چهارهم و پانزدهم ماه رمضان) بخواند، گناهش آمرزیده مىشود، هرچند به عدد دانههاى باران و برگهاى درختان و ریگهاى بیابان باشد. و خواندن آن براى شفاى بیمار و اداى دین و بی نیازى و توانگرى و رفع غم و اندوه سودمند است.
@Maddahankhomein
#مناجات_با_خدا در #شب_جمعه
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
دور و بر کریمان، گرچه پُر از گهر بود
اما نگاه آنها، بر سنگ بیشتر بود
تحویلمان گرفتند، بالایمان نشاندند
پیش بزرگواران انگار خاک، زر بود
صدها هزار غیبت، صدها هزار تهمت
صدها هزار غفلت، پایان من شرر بود
کوه گناه من را، یک "یاعلی" به هم ریخت
گفتم علی و مولا بخشید هرقَدَر بود
صد درد داشتم من، مولا نگفته حل کرد
از مشکل بزرگم، مولا بزرگتر بود
این ماه روزهی ما، با روضه شد مبارک
از خیر روزه بهتر، خیرات چشمِ تر بود
مغرب زمان افطار، گفتم: "حسین" و فوراً...
در را زدند و دیدم، ارباب پشتِ دَر بود
زندان ماست دنیا، کرببلا بهشت است
آرامش دو گیتی، تنها همین سفر بود
امشب حرم قُرُق شد، تا فاطمه بیاید
از نالهی بُنیّ، در صحن چه خبر بود
::
یکمرد آبرودار، با سی هزار بد مست
آقای ما اسیرِ، اوباش دورو بر بود
یک نیزه در گلو بود، یک نیزه در دهان بود
یکنیزه بین شانه، یک نیزه در کمر بود
تقسیم کار کردند، شمر و سنان دوتایی
دست سنان لباس و، در دست شمر "سر" بود
✍ #سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
🏴روضه غربت و مظلومیت
#زبانحال_امیرالمومنین_حیدر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
سی سال هرشب روضه ی زهرا گرفتم
شبهای عمرم را همه احیا گرفتم
دربین نخلستان کوفه جا گرفتم
شکرخدا که اذن رفتن را گرفتم
زهرای من درآسمان ها هم خبر شد
دیگر زمان دیدنش نزدیکتر شد
سی سال دست بسته دیدم گریه کردم
ازاین و آن طعنه شنیدم گریه گردم
از خانه تا مسجد رسیدم گریه کردم
خودرا به سمت در کشیدم گریه کردم
تو رفتی و شرمندگی مانده برایم
مسمار خیلی روضه ها خوانده برایم
بهتر که رفتی و عذابم را ندیدی
دیگر سلام بی جوابم را ندیدی
بی خوابیِ دروقت خوابم را ندیدی
از خون فرق سر خضابم را ندادی
بعد از تو این مردم غرورم را شکستند
دربین مسجد پشت برمن می نشستند
حالا منم با روضه های رفتن تو
هستم همیشه درعزای رفتن تو
عمرم تماما سوخت پای رفتن تو
هرروز جان دادم برای رفتن تو
یک عمر هرشب روضه خوانت میشدم من
سینه زن قد کمانت میشدم من
سینه زن قدی که با مسمار خم شد
افتاد ما بین در و دیوار خم شد
از خانه تا مسجد برای یار خم شد
پشت سرم در راه چندین بار خم شد
دیدار ما روز دهم پایین گودال
دور تنی که رفته با سرنیزه از حال
یک عده آوردند بر نیزه سری را
یک عده میریزند برهم پیکری را
یک عده میبندند دست خواهری را
یک عده میدزدند از سر معجری را
زنها به پریشان دم وا غربتایند
نامحرمان عازم به سمت خیمه هایند
#سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
#امیرالمومنین_علی_مدح
#امام_حسین_و_گودال_قتلگاه
آنچنان زخم گناهان به پرم افتاده
که به صد شهر دگر هم خبرم افتاده
هرچه را جمع نمودم سر یک غفلت سوخت
زیر پای همه حالا ثمرم افتاده
من همان شاخهی سرسبز تَه باغ توأم
که دگر پیر شدم برگو برم افتاده
بشکند پای من ای وای چه کردم به خودم
به چه جاهای بدی که گذرم افتاده
دل من جای علی بود خرابش کردم
از دلم نام شریف پدرم افتاده
آشتی کن که دوباره به خودت برگردم
آرزوهام همه دور و برم افتاده
جوشن ای کاش پناهم بدهد از آتش
من که خوردم به زمین و سپرم افتاده
بِعَلیٍ بِعَلیٍ بِعَلیٍ بِعَلی
که هوای نجفِ او به سرم افتاده
تا به ایوان طلایش نظر من خورده
جنت و هشت بهشت از نظرم افتاده
برسانید سلامِ منِ بد را به حسین
فطرس امشب تو ببر..من که پرم افتاده
شب قدری ببریدم طرف کرببلا
خیر عالم همه در این سفرم افتاده
دم افطار فقط گریه به آن تشنه کنم...
داع خشکی لبش بر جگرم افتاده
نیزه ها عاقبت از اسب زمینش زده اند
خبر ذبح سرش بین حرم افتاده
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
#امام_حسین_و_گودال_قتلگاه
آمدم سرزده بی حرف و سخن
خسته ام خسته ز آلوده شدن
به بزرگیت نظر کن نه به من
من شکستم دل تو! تو نشکن
تو بزرگی و حقیرم العفو!
باز تحویل بگیرم العفو!
یخ فروشم که یخم آب شده
بنده ات بنده ی ناباب شده
با هوی و هوسش خواب شده
سخت شرمنده ارباب شده
پشت کردم به حسین خام شدم
باعث گریه ی اقام شدم
هیچکس دورو برم نیست که نیست
فکر توبه به سرم نیست که نیست
اشک و حال سحرم نیست که نیست
توشه بهر سفرم نیست که نیست
خرج نفْسم شده کل عَملم
میدود پشت سر من اَجلم
وای بر دور ز قرآن شدنم
وای بر بی سرو سامان شدنم
از عطای تو گریزان شدنم
معصیت بود و پریشان شدنم
چکمه بردوش خود آویخته ام
بغلم کن که به همریخته ام..
گرچه آلوده و رسوا هستم
نوکر فضه و اسما هستم
نجفی هستم و بالا هستم
شیعهی حضرت مولا هستم
حضرت بنده نواز است علی
بخدا روح نماز است علی
#شب_قدر است بها میخواهم
درد کافیست دوا مي خواهم
رزق یکسال بُکا میخواهم
کربلا با رفقا میخواهم
تو بگو تا که ازین غم چه کنم؟
من هوایی حُسینم چه کنم؟
آن حسین که غم آبش دادند
آب میخواست عذابش دادند
با کف و سوت جوابش دادند
رویِ سرنیزه که تابش دادند...
خبرش رفت به خیمه، ای داد..
مادرش دست به پهلو افتاد..
یوسف من ! وسط گودالی
من بمیرم چقدر مینالی!
نیزه باران شدی و بی حالی
تاج روی سر من! پامالی!
مِهر من را به رویت میبندند
دست و پا میزنی و میخندند
آبرودار قبیله ست! نزن
با عصا برتنش ای مست نزن
پلک خودرا که دگر بست! نزن
بی وضو بر بدنش دست مزن
این تن ذبح شده جان من است
چادرم هست نگو بی کفن است
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#امام_حسین(ع)
دوباره یک شب جمعه!دوباره آه حسین!
رسیده تا همه جا بوی قتلگاه! حسین!
دوباره فاطمه دارد بُنَیّ میخواند
گرفته زمزمه دارد بُنَیّ میخواند
لباس دوخته بودم کجاست پیرهنت؟!
گرفت پهلوی من وقت دست وپا زدنت!
هرآنچه نیزه که آمد درآمد از پشتت!
عقیق رفته که رفته!کجاست انگشتت؟
🔸شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
@Maddahankhomein
#حضرت_حمزه_سیدالشهدا_ع
از شیر غیر از شیر بودن بر نمی آید
یعنی که درپای شما جز سر نمی آید
از سینه ات جز عشق احمد در نمی آید
مثل تو در کل عرب دیگر نمی آید
تو حمزه ای سنگر شدی حتی پیمبر را
اسم تو تار و مار کرده کل لشگر را
وقتی که افتادی زمین دین هم زمین افتاد
پای تنت پیغمبر اکرم زمین افتاد
حتی امیرالمومنین محکم زمین افتاد
زهرا میان خانه از این غم زمین افتاد
مثله شدی یعنی عبا لازم شدی دیگر
بالاترین داغ بنی هاشم شدی دیگر
بالا تنت آمد همینکه خواهری جان داد
حرف عبا شد پا به پایش مادری جان داد
با روضه های ثانی پیغمبری جان داد
شمشیرها آمد علیِ اکبری جان داد
یک کوچه وا شد از روی مرکب سوار افتاد
کل حرم مثل علی به احتضار افتاد
آیات قرآن را روی سرنیزه ها بردند
سر را جدا بردند و پیکر را جدا بردند
کار جوانان شد علی را با نوا بردند
با چه عذابی نور را بین عبا بردند
عمه اگر بیرون نمی آمد پدر میمرد
بابا خودش در وقت تشییع پسر میمرد
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
از حدیث لوح می آید مقامات اینچنین
که ندارد هیچ کس جزتو کرامات اینچنین
مانده در توصیف یک شأن تو ابیات اینچنین
سالها محکوم عشق توست، نیات اینچنین
تا ابد مرئوس ماییم و ریاست با شما
نازشصت هرکسی ما را رسانده تا شما
انقلاب علم، با کرسی درست پا گرفت
بحث و استدلال از عصر شما بالا گرفت
فقه ما از نور فقه جعفری معنا گرفت
میشود جزء مفاخر هرکس اینجا جاگرفت
راه گم کرده کنارت راه پیدا میکند
از دمت پیرزنی کار مسیحا میکند
آبروی پرچم در اهتزاز ما تویی
از بقیه بی نیازیم و نیاز ما تویی
ما همه اهل نمازیمو نماز ما تویی
پس شفاعت کن که تنها چاره ساز ماتویی
بانی ترویج عاشورا تویی پس بی گمان
خانه ات یعنی حسینیه شما هم روضه خوان
مجلس درست شلوغ و خانه ات خلوت شده
سهم تو در این دیار آشنا غربت شده
بازهم پشت دری لبریز جمعیت شده
خانۀ امن الهی سلب امنیت شده
آتشی از خانه ی زهرا به این در هم رسید
ارث دست بسته حیدر به جعفر هم رسید
پیرمرد شهر از دارالعباده رفتنی ست
نور حق با عده ای ابلیس زاده رفتنی ست
دستهایش بسته شد پس بی اراده رفتنی ست
بی عمامه بی عبا پای پیاده رفتنی ست
کوچه در کوچه به پشت اسب حالا میدوی
پیش چشم مردمی بی عار تنها میدوی
گرچه کوچه گردی و دست تو بند سلسله ست
راستی آقا بگو دور شما هم هلهله ست؟
راستی بر پای تو از خار صحرا آبله ست؟
راستی آقا دلت دلواپس یک قافله ست؟
راستی اهل و عیالت را اسارت میبرند
چادر و روبنده از آنها به غارت میبرند؟
نه کسی اینجا ز سرها معجری را میکشد
نه کسی با تازیانه خواهری را میکشد
نه کسی از پشت موی دختری را میکشد
نه کسی بر گردن تو خنجری را میکشد
نیزه داری هم اگرباشد سری بر نیزه نیست
قلب هجده پاره ی پیغمبری بر نیزه نیست
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_با_خدا #شب_جمعه
عذری نمانده است برایم کمک کنید
سرتابه پا گناه و خطایم کمک کنید
بالم شکسته آنقدر افتاده ام به چاه
اما هنوز سربه هوایم کمک کنید
این نان شبهه خوردنم آخر چه ها نکرد!
بوی علی نداشت غذایم کمک کنید
از بس تمام عمر صدایش نکرده ام
پیشش غریبه است صدایم کمک کنید
ارزان فروختم دل خود را به دیگران
از دست رفته است بهایم کمک کنید
هرقدر در زدم برویم وا نشد دری
حالا که رانده از همه جایم کمک کنید
این روزها نماز جماعت که میروم
یاد نماز صحن رضایم کمک کنید
عمرم به سر رسید و نشد نوبت حرم
در آرزوی کرببلایم کمک کنید
فابک علی الحسین شب جمعه آمده
پایین پای شاه گدایم کمک کنید
با گریه پا شد و به جوانان خیمه گفت
پر از علی شدست عبایم کمک کنید
تا خیمه چند مرتبه هی میخورم زمین
از چند جا شکسته عصایم کمک کنید
#سیدپوریا_هاشمی
@Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_زیارت_امام_حسین_ع
اگرچه حقیرم لیاقت ندارم
پناهی جزاین در به جانت ندارم
شکستم دلت را دلم را شکستند
من از کار دنیا شکایت ندارم
بدون اجازه به این سو دویدم
تو ردم نکن برگ دعوت ندارم
ز چشمت بیوفتم به خاری میوفتم
نگاهم بکن گرچه قیمت ندارم
سرم هرچه آمد گناه خودم بود
که گوشی برای نصیحت ندارم
اگر تو کنارم نباشی قیامت
امیدی برای شفاعت ندارم
دلم لک زده کربلا قسمتم کن
نیازی بغیر از زیارت ندارم
دوچشمم شده وقف غمهای جدت
به جز گریه کردن عبادت ندارم
ازآن دم که بر نیزه زد تکیه اش را
ز تنهایی اش جز خجالت ندارم
#سیدپوریا_هاشمی
@Maddahankhomein
بسمالله الرحمن الرحیم
#مدح_امام_حسین_ع
#ورود_به_ماه_محرم
شادی برای مردم و ماتم برای ما
خنده برای خلق ولی غم برای ما
خرج تو کرده ایم خدا کرد خرج ما
چه خیرها که داشت دودرهم برای ما
زهرا همیشه زحمت مارا کشیده است
حتی خریده شال عزا هم برای ما
هرکس نفس کشید در این روضه شد مسیح
از بس مقدس است همین دم برای ما
حسن ختام سیر الی الله این دهه ست
سفره گشوده ماه محرم برای ما
اینکه بدون روضه به جایی نمیرسیم
ثابت شدست قدر مسلم برای ما
هرگز به زیر منت مردم نمیرویم
وقتی که هست سایه پرچم برای ما
وقتی فرات اشک مهیاست از دوچشم
بی قیمت است چشمه ی زمزم برای ما
گریه کن حسین کمک کار فاطمست
کرده دعا رسول مکرم برای ما
بی بی! کدام روضه غذا طبخ میکنی؟
از دستپخت خود بده یک کم برای ما
گفتند که حسین گرسنه شهید شد
این غصه شد مصیبت اعظم برای ما
#سیدپوریا_هاشمی
@Maddahankhomein
#ورود_کاروان_به_کربلا
رسید بالاخره قافله کنار فرات...
سلامتی حسین و قبیلهاش صلوات!
رباب آمده با اصغرش خوش آمده است
رقیه آمده با اکبرش خوش آمده است
چقدر خوب که جمعِ بزرگها جمع است
تمام قافله پروانه، عمه هم شمع است
به بندهها برسان جلوهی رب آمده است
خبر کنید زنان را که زینب آمده است
چه با شکوه میآید ز محملش پایین
سر تمامی مردان مقابلش پایین
حجاب دختر حیدر، هزار پردهی نور
ز قد و قامت این زن نگاه عالم دور
رکابدار ابالفضل و پردهدار حسین
شکوه این زن ابالفضل و اقتدار حسین
چرا کسی نمیآید سلامشان بکند
سلامشان بکند احترامشان بکند
بزرگ بانوی این قافله پریشان است
خدا بخیر کند خیره بر بیابان است
گمان کنم خبرِ سر براش آوردند
خبر ز غارت معجر براش آوردند
رساندهاند خبر را که ای صبور حرم
شکسته میشود این سمتها غرور حرم
اگر چه آمدهای با دوصدجلال اینجا
به عصر روز دهم میروی ز حال اینجا
همان زمان که حسینت میان گودال است
همان زمان که تنش زیر چکمه پامال است
همان زمان که همه درمیان آشوبند
به بوسهگاه نبی نیزه نیزه میکوبند
لباس کهنهی او از تنش جدا شده است
به روی جسم شریفش برو بیا شده است
کبود میشود از تازیانه پیکر تو
سری به نیزه بلند است در برابر تو
✍ #سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
عارفان را اینچنین در باور است
طفل این گهواره شیخ اکبر است
این علی ابن حسین ابن علیست؟
یا خدایا عیسِیِ پیغمبر است؟
در کرامت با عمو همشانه است
در امامت با پدر همجوهر است
صبح محشر فاش خواهد شد به ما
این پسر میزانِ روز محشر است
نسل زهرا خیر زهرا میدهد
شعبهی کوثر، خودش هم کوثر است
امتحانش کن به هنگام خطر
از دوصد مردِ خطر غوغاتر است
حرمله تیر و کمان آورد اگر
این پسر راهی میدان با سر است
در کمان انگار تیر آماده است
یا رب این تیر است یا که خنجر است!
تیر لازم نیست این لبتشنه را
از عطش این شاخهی گل، پرپر است
✍ #سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#دیر_راهب
همین که کرد تجلی رخ منور تو
به سجده آمدم ای شاه من به محضر تو
خوش آمدید.. قدم رنجه کرده اید امشب..
تو میزبانی و من تا به صبح نوکر تو
آهای بی کسِ بر نیزه رفته نامت چیست؟
کجاست اهل و عیالت کجاست خواهر تو؟!
سر تو سوخته اما چراغ دیر شده
گمان کنم که مسیح است نام دیگر تو
ببخش خون سرت با گلاب پاک نشد
عمیق وا شده پیشانی مطهر تو
بگو چرا عوض خانه ی مسلمانان
رسیده است به آغوش راهب این سر تو؟!
بگو چرا بروی نیزه گریه میکردی
مگر چه منظره ای بود در برابر تو
سر بریده زبان باز کرد ای راهب..
بس است..سوختم از این سوال اخر تو
شده مقابل تو دختری کتک بخورد؟
شده غریبه بیاید به سمت خواهر تو؟
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
برای #بی_بی_شریفه دختر مظلومه امام حسن مجتبی (علیهما السلام)
وضوی اشک گرفتم تمام دوران را
مگر طواف کنم خانهی کریمان را
حسن حسن به لبم آمده به این امید...
که بر دلم بگذارند نور ایمان را
سلام من به شریفه، عقیق سرخ حسن
کریمهای که از او دیدهایم احسان را
کرامتش نبوی، نور عصمتش علوی
دخیل چادر او کردهاند عرفان را
بگو به هرچه گرفتار، وقت وقتِ عطاست
شریفه پُر بکند کیسهی گدایان را
خدا گواه که هر حاجتی روا بشود
به او قسم بدهی گر خدای سبحان را
نوشتهاند که با عمهاش اسیری رفت
گذشت پای برهنه همه بیابان را
نوشتهاند که خیلی زدند بانو را
به حکم بغض حسن میزدند ایشان را
عذابِ زخم زبان بیشتر ز شلاق است
چه حرفها که نگفتند این اسیران را
صبا برو به مدینه بگو به بابایش
که دخترت چه کند ناقههای عریان را...
✍ #سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_زینب(س)
مادر میان کوچه ها یکبار اگر رفت
دختر چهل منزل میان هر گذر رفت
مادر میان آتش در معجرش سوخت
دختر به زور آستین معجر به سر رفت
مادر میان چهل نفر افتاد اما
دختر میان حلقۀ صدها نفر رفت
مادر اگر با درد پهلو رفت مسجد
دختر به کاخ شام با درد کمر رفت
مادر اگر باگوش پاره خانه برگشت
دختر به ویرانه ولی پاره جگر رفت
مادر به پیش دیدۀ انصار افتاد
دختربه پیش چشم قومی بدنظر رفت
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مصائب_امام_سجاد_ع_شهادت
منی که آسمان خاک رهم بود
تمام هستیم زیر و زبر شد
تمام مردها رفتند اما
نصیب من فقط خون جگر شد
اگر چه نیمه جان بودم پدر جان
ولی خیلی بجانت راه رفتم
برایم باورش سخت است اما
کنار قاتلانت راه رفتم
میان نیزه داران حرامی
کجا آخر مجال خواب میشد
بروی ناقه ی رم کرده بودم
تکان میخورد و پایم آب میشد
نمک نشناس های شهر کوفه
به اشک چشم عمه خنده کردند
به ما خرما و نان خیرات دادند
مرا پیش سرت شرمنده کردند
میان حلقه دستم جا نمیشه
نمیدانم چرا بازش نکردند
گل اتش سرم افتاد بابا
ولی عمامه را بازش نکردند
همه بر بام خانه جمع بودند
امان از اتش و از دود در شام
در آن اوضاع سهل ساعدی دید
تمام چکمه ام خون بود در شام
میان مجلس یک عده عیاش
توان خویش را از دست دادیم
همه بر صندلی هاشان نشستند
ولی ما چند ساعت ایستادیم
نمیخواهم بدانی اصلا از کاخ
نمیخواهم بدانی اوج غم را
که من بر هیچکس حتی تو بابا
نگفتم روضه ناموسیم را
#سیدپوریا_هاشمی
@Maddahankhomein
#ورودکاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
دور محمل چه شلوغ است مکافات شده
قافله وارد دروازه ساعات شده
سنگ در دست رسیدند و خوش آمد گفتند
بین هر کوچه ای از آل علی بد گفتند
وسط اینهمه خنده شرر آهم هست
دور من هرکس و ناکس که نمیخواهم هست
این جماعت که همه راهزن و دزد رهند
زشت باشد که تو باشی و مرا هل بدهند
سوره ناس بخوانید که شر کم بشود
چشم ها خیره نماند سرشان خم بشود
ای حسین از تو چه پنهان به خودم لرزیدم
معجرم را به سر یک زن شامی دیدم
اول ماه صفر بدسفری بود حسین
ساربان من عجب بدنظری بود حسین
از سر نیزه ببین رد کبودی هارا
لال کن جان ابالفضل یهودی هارا
مشکلی کاش ز هجران تو حل میکردم
سرت از نیزه می افتاد بغل میکردم
طعنه و زخم زبان مرحله به مرحله بود
بی ادب تر ز همه دوروبرم حرمله بود
نصف روز است که اینجا سرپاییم حسین
دوست داری که بگوییم کجاییم حسین
وسط اینهمه روضه فقط این غم کم بود
آخرین منزل ما مجلس نامحرم بود
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_با_خدا
#زیارت_اربعین
مابین خوبانت به بدها هم نظر کن
یک بار هم از کوچه اینها گذر کن
خیلی گناه آورده ام اینجا ببخشی
شام مرا با نور آمرزش سحر کن
من بند بندم با گناهان انس دارد
آتش بزن!جسم مرا زیرو زبر کن
هرتیررا شیطان به سمت قلبم انداخت
یا نور و یاقدوس هایم را سپر کن
بی گریه میمیرم تورا حق سه ساله
سهمیه چشمان من را بیشتر کن
این بنده سرکش به تو امیدوار است
خیلی بدم اما تو با من خوب سر کن
بگذار با هم اربعین درراه باشیم
یارب مرا با دوستانم همسفر کن
کرببلا را از حسن باید بگیرم
آقا!تو رحمی به گدای دربه در کن
هرموقعی امضا زدی شش گوشه ام را
درروضه ی زینب گدایت را خبر کن
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_با_خدا
#زیارت_اربعین
ما بین خوبانت به بدها هم نظر کن
یک بار هم از کوچه اینها گذر کن
خیلی گناه آورده ام اینجا ببخشی
شام مرا با نور آمرزش سحر کن
من بند بندم با گناهان اُنس دارد
آتش بزن!جسم مرا زیرو زبر کن
هرتیررا شیطان به سمت قلبم انداخت
یانور و یاقدوس هایم را سپر کن
بی گریه میمیرم تورا حق سه ساله
سهمیه چشمان من را بیشتر کن
این بنده سرکش به تو امیدوار است
خیلی بدم اما تو با من خوب سر کن
بگذار با هم اربعین درراه باشیم
یارب مرا با دوستانم همسفر کن
کرببلا را از حسن باید بگیرم
آقا!تو رحمی به گدای دربه در کن
هرموقعی امضا زدی شش گوشه ام را
درروضه ی زینب گدایت را خبر کن
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_حسین_و_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_و #زیارت_اربعین
گفتم حسین و یا حسینش آمد از جانم
هر یا حسینم داشت خیر ختم قرآنم
تا روضه رفتم روح من را کربلا بردند
فرش حسینیه ست قالی سلیمانم
از میوه ی جنت مگو با من که یک عمر است..
طعم غذای روضه رفته زیر دندانم
او عاشقم شد یا من اول عاشقش گشتم؟
او خواست من را یا که من او را..نمیدانم
کشتی سوار کشتی امن حسینم من!
با جامه ی مشکی حریف چند طوفانم
از بچگی من پادوی عباس او بودم
جارو کش این خانه ام کی گفته مهمانم؟
یک خط وصیت میکنم یاد همه باشد..
از هرچه غیر از یا حسین گفتم پشیمانم
تکلیف عاشق چیست بوی اربعین آمد
دعوت کن آقا جان مرا والله حیرانم
این روزها زینب اسیر کوچه بازار است
بانو زمین افتاده..از داغش پریشانم
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح #امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
صبا تو که سحر از کوی ما گذر داری...
خبر ز گریهی عشاق در سحر داری؟
به گردن تو فتاده همیشه زحمت من
ببر سلام مرا تا بقیع پیش حسن
بگو که ای شه بی کس! گدای دربه دری...
پیام داده به این آستان به خون جگری...
که قبر خاکی تو گرچه آتش دلهاست
غریب ماندن تو باطناً به گردن ماست...
مگر نه اینکه تو در قلبها حرم داری
به قلب سینه زنان گنبد و علم داری
مگر قرار نشد کمتر اشتباه کنیم
برای خاطر عشق تو کم گناه کنیم
بکاء ما همه تبدیل بر تباکی شد
مزار تو به دل شیعه نیز خاکی شد
به جای تو، سوی آتش شتاب کردم من
به سهم خود حرمت را خراب کردم من
کریم هستی و عالم به تو بدهکارند
تو بی حرم شدی اما همه حرم دارند
حرم نداری نه! تو حرم نخواستهای
ز روزگار خودت غیر غم نخواستهای
بقیع سینه زن روضههای افلاکیست
بقیع روضهی مکشوف چادر خاکیست
گلاب یعنی تو، اضطراب یعنی تو
و بعد فاطمه خانه خراب یعنی تو
زحلقهی تو همان کودکی نگین افتاد
همینکه مادرتان پشت در زمین افتاد
به باغ عاطفهها بی امان شرر میرفت
بهروی شاخه گلی، پای چل نفر میرفت
به کینهی دلشان هیچ دست رد نزدند
دگر به هیچ زنی اینچنین لگد نزدند
امان ز غربت تو پای غم محک خوردی...
تو قبل فاطمه در کوچهها کتک خوردی...
✍ #سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#شهادت_امام_حسن_عسکری_ع
پا از گلیم بیشتر انداخته گدا
وقتی به خاک پات سرانداخته گدا
اطراف صحن بال و پر انداخته گدا
گر سوی گنبدت نظر انداخته گدا
دارد شبیه کرببلا عشق میکند
با گنبد جدید شما عشق میکند
در پیشگاه لطف تو عنوان مهم نبود
انسان رسیده یا که نه حیوان!مهم نبود
سائل مسیحی است ومسلمان مهم نبود
اینچیزها برای کریمان مهم نبود
بر پای سفرۀ تو نشستیم یا حسن
ما اهل سامرای تو هستیم یا حسن
هرچند ابری است هوای زیارتت
دل ها به حسرت است برای زیارتت
لب ها گرفته اند دعای زیارتت
یادی کنیم از شهدای زیارتت
قربان زائران تو که در سفر خوشند
راه تو پرخطر شده و با خطر خوشند
ای کاش نیمه جان نشود مثل تو کسی
از دیده ها نهان نشود مثل تو کسی
راهی پادگان نشود مثل تو کسی
بیمار و ناتوان نشود مثل تو کسی
اطراف خانۀ تو چه شبها به خط شدند
سربازها مزاحم آرامشت شدند
خشک است کام تو ولی از قحط آب نیست
هستی اسیر گرچه!بدستت طناب نیست
از خون سر محاسنت آقا خضاب نیست
بر پیکر شما اثر آفتاب نیست
با نیزه بند بند تنت که جدا نشد
جسمت سه روز بین بیابان رها نشد
سنگین که شد سرت به روی نیزه ها نرفت
آوای استغاثه تو هرکجا نرفت
دیگر سنان میان دهان شما نرفت
ناموستان به کوفه و شام بلا نرفت
دندان به کاسه خورد ولی خیزران نخورد
اصلا عصا به این بدن نیمه جان نخورد
#سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مدح_ولادت
#پبامرگرامی_و_امام_صادق_ع
گرچه خالیست دستهای گدا
لنگ مدح شماست پای گدا
رونقی نیست در سرای گدا
مانده جانی ولی برای گدا
تا که آن را فدای یارکند
و ازآن کسب اعتبار کند
آمدیم آفتابمان بکنید
شد اگر انتخابمان بکنید
از گدایان حسابمان بکنید
سائل بوترابمان بکنید
دخترت میزبان ما شده است
خانه لبریز از گدا شده است
امشب از شوق بال و پر داریم
تا سحر چشمهای تر داریم
دل بی تاب و دربه در داریم
دست بر دامنت اگر داریم
رحمت واسعه تویی آقا
بِاَبی انت یا اباالزهرا..
باحضورت بهشت معنا شد
خاک خشک کویر دریا شد
مکه دارالعباد دنیا شد
بت و بتخانه ریخت امحا شد
تو رسیدی و باز شد گره ها
جلوه کردی شکست کنگره ها
یک اشاره به ماه تا کردی
ماه را از کمر دوتا کردی
تو دراین سالها چه ها کردی
امت خویش را دعا کردی
تا که درگیر فتنه ها نشوند
از علی لحظه ای جدا نشوند
همه دیدند اهتمامت را
رسم هرروزه ی مدامت را
دست بر سینه احترامت را
به درخانه اش سلامت را
تا بدانند گلشنت زهراست
نفست پاره ی تنت زهراست
شکر هستیم سائل در تو
ریزه خواران لطف حیدر تو
نه که حیدر که روح پیکر تو
نفس تو جان تو برادر تو
از تو باید ولای حیدر خواست
چند خط مدح شیر خیبر خواست
دل و دلبر علی نگار علی
سرعلی صاحب اختیار علی
فاتح محض کارزار علی
مالک تیغ ذوالفقار علی
تکیه گاه نبوت است علی
به قیامت قیامت است علی
با شما اهل آسمان شده ایم
شهره عشق در جهان شده ایم
عبد پابست آستان شده ایم
شیعه چشمهایتان شده ایم
شکر پامنبری شدیم همه
شیعه جعفری شدیم همه
همه عمر مبتلا بودی
هم نشین غم و بکا بودی
بانی اشک و روضه ها بودی
مرثیه خوان کربلا بودی
روضه ی هفتگی بپا کردی
گریه بر شاه سرجدا کردی
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
ورود #حضرت_معصومه_به_شهر_قم
دارد مسیح ما میاید دیگر از راه
پس خیر میبیند گدا سرتاسر ار راه
ما قبله خود را گرفتیم آخر از راه
دست نیاز از ما و ناز دلبر از راه
از شوق لبریز است چشم جاده حتی
از خانه بیرون ریخت هر دلداده حتی
این دختر زهرا که نه! زهراست اصلا
در صبر عین زینب کبراست اصلا
بین کریمان شهره در دنیاست اصلا
جان علی موسی الرضای ماست اصلا
ساکن شده اینجا! که چون باران ببارد..
در شوره زار شهر قم گندم بکارد
در محملش امنیتی بسیار دارد
اندازه یک شهر خدمتکار دارد
هم ناقه ای آرام و بی آزار دارد
هم اینکه راهی راحت و هموار دارد
اهل محل نه بددهن نه لات هستند
تا چند خانه دور و بر سادات هستند
چشمی به ناموس خدا هرگز نخورده
بر چادر او جای پا هرگز نخورده
سیلی برویش بی هوا هرگز نخورده
آسیبی از شلاق ها هرگز نخورده
امن است راهش بی بروبرگرد اینجا
سررا به زیر انداخته هر مرد اینجا
دستی سوی معصومه طه نیامد
پیش نگاهش خیزران بالا نیامد
تا کاخ بالاجبار و با دعوا نیامد
پای پیاده یک قدم حتی نیامد
هرچند بی بی روزه بود اما غذا بود
در هرشرایط احترام او به جا بود
#سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Madxahankhomein
#حضرت_معصومه_س_ورود_به_شهر_قم
در غروب گرفتهی پاییز...
نفس روشن بهار رسید
آی مردم به جادهاش بروید...
خوش بهحال شما نگار رسید
این سکوت عبث شکستنی است
آسمان زمزمه فرستاده
مرتضی یک علی به ایران داد
فاطمه، فاطمه فرستاده
کوثر موسویِ آل الله
آیهی نوری خدا آمد
مردها صد قدم عقب بروید
بانوی ما به شهر، تا آمد
چشمه میجوشد از مناجاتش
خاک سبز است از قدمهایش
مرد و زن! جمله چشمها بسته
همه کوراند از تماشایش
اهل قم! این امانتِ رضوی
بین شهر شما تک و تنهاست
حرمتش را همه نگه دارید
چادرش آبروی اهل ولاست
نکند دور او شلوغ شود...
نکند محملش تکان بخورد...
آی زنها! حواستان باشد
دم افطار آب و نان بخورد
خانهاش که شدهست بیت النور
نَبَریداش به سمت ویرانه
دور باشد ز آیهی تطهیر
چشم سنگین مرد بیگانه...
✍ #سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مدح_حضرت
#معصومه_سلام_الله_علیها
هرکس گدایی می کند بر ساحت زهرا
باید بیاید قم بیاید خدمت زهرا
معصومه یعنی نور، یعنی عصمت زهرا
پیداست در صحن و سرایش جنّت زهرا
مانند زهرا روشنای خانه این بانوست
راضیّه و انسیّه و حنّانه این بانوست
کوثر شده زهرای اطهر می شود بی شک
انسیّة الحورای دیگر می شود بی شک
معراج را معنا و مظهر می شود بی شک
بند دلِ موسی بن جعفر می شود بی شک
بابا اگر این است دختر باید این باشد
چون فاطمه حق است امّ المؤمنین باشد
وا می شود سجاده اش، وا می شود درها
درهای الطاف خداوندی به نوکرها
از نسل اسماعیل ها تا نسل هاجَرها
در محضرش از فضّه ها هستند و قنبرها
در کهکشانش شاعران منظومه می گویند
معصوم ها یا حضرت معصومه می گویند
دست کریمه برکتش مثل کریمان است
قم ظاهراً خشک است، در باطن گلستان است
باران نمی خواهد همیشه نورباران است
هر زائرِ قم زائرِ شاه خراسان است
محتاجم و دورِ کس دیگر نمی گردم
از محضر او دست خالی بر نمی گردم
کعبه تمام عزت خود را به او داده
جنّت به دست خادمان او سبو داده
زهرا به یُمن او به من هم آبرو داده
کن درد دل با او که وقت گفتگو داده
بیخود نمی آیند مردم سر به زیر اینجا
پس تو بیا و کربلایت را بگیر اینجا
چون فاطمه نور است و شرحی در بیانش نیست
چون زینب است و جز رضا وِرد زبانش نیست
گرچه شکسته، حرفی از قدّ کمانش نیست
بر آسمان نیزه ماه کاروانش نیست
بیکس نشد یک لحظه هم در این مسیر اصلاً
بیمار شد اما نشد اینجا اسیر اصلاً
باید از آقا گفت یا خواهر که تنها شد
او را زدند اشرار بالا سر که تنها شد
گودال شد عرش خدا مادر که تنها شد
غارت شد از هر گوشه ای پیکر که تنها شد
در ازدحام خیمه زینب ناتوان افتاد
روبنده ی زن ها بدست این و آن افتاد
شاعران:
#سیدپوریا_هاشمی
و #رضا_دین_پرور
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_زمان_عج_مناجات
#حدیث_نفس #شعر_اعتراضی
چقدر دغدغه داری وصال سر برسد؟
دوباره یار سفر کرده از سفر برسد
چقدر دغدغه داری که روسفید شوی
به حد وسع برای فرج مفید شوی
چقدر بهر دفاعش قلم بدست شدی
چه روزها که فقط منفعت پرست شدی
چقدر از غمش افتاده ای به کم خوابی؟
زمان پیری ات آمد هنوز هم خوابی
چقدر محضر او دیده ی تر آوردی
ادای منتظران را فقط دراوردی
بیا که مونس شبهای خلوتش باشیم
بجای ننگ شدن باز زینتش باشیم
بیا که تا نفسی هست دم ز او بزنیم
بجای مردم دنیا به یار رو بزنیم
بیا که جز درش از هر دری جدا باشیم
کنار او همه راهی کربلا باشیم
خدا کند که بسوزیم و آه.. گریه کنیم
بخواند او همه تا قتلگاه گریه کنیم
بخواند از بدنی که به بوریا مانده
که داغ او به دل اهل روستا مانده
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#حضرت_زهرا_س_مدح
آفرینش ز دولت زهراست
کعبه مات عبادت زهراست
نخل های فدک که چیزی نیست
دوجهان ملک حضرت زهراست
همه خدمت گذار فضه شدند
فضه اما به خدمت زهراست
پدرش هم که رفت تا معراج
شک ندارم به دعوت زهراست
گرچه با آب روزه اش وا شد
نان عالم ز برکت زهراست
زهد اورا ببین که کهنه حصیر
بالش استراحت زهراست
فاطمه در حمایت علی است
و علی در حمایت زهراست
"طاعت مفترض" که میخوانیم
در حقیقت اطاعت زهراست
ولی امر ماست مثل علی
شیعه دینش ولایت زهراست
شرح و تفسیر داده مادر را
عمر زینب روایت زهراست
راضیه عالمه اغیثینی
مادرم فاطمه اغیثینی
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein