#مناجات_با_خدا در #شب_جمعه
رسید عطر مناجات و گَردِ غم رفته
به شوق بخشش یارم چنین دلم رفته
یقین که اشک پشیمانیاش زیاد شود
هر آن کسی که به قربان دوست کم رفته
امان از این لبِ از فیض توبه جا مانده
امان از این دلِ در خواب دم به دم رفته:
خدا که هست! چرا رفته در پی خلقش
صمد که هست! چرا در پی صنم رفته
گناه کردهام و قلب من شده تاریک
گناه کردهام و نور صورتم رفته
نظیر ماه مبارک کجا کنم پیدا!
درنگ اگر کنم این وقت مغتنم رفته
زمان پاک شدن شد، تمامی اسباب
برای توبه مهیاست، روی هم رفته!
حسین گفتم و راهم دوباره شد هموار
بس است هر چه دلم بین پیچ و خم رفته
دوباره با منِ هجرانزده چه همدرد است
هر عاشقی که شب جمعهای حرم رفته
✍ #محمدحسین_مهدی_پناه
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_با_خدا
#شب_جمعه
درد دادم که بدانید دوائی هم هست
آنقدر زود نرنجید شفائی هم هست
من که نزدیکترم از رگ گردن به شما
پس چرا حرف شما حرف جدائی هم هست
ز شما هیچ گناهی نزده سر مثلاً
مثلاً بین شما خرده حیائی هم هست
به در بسته نخورده است کسی پیش کریم
به گنهکار بگویید خدائی هم هست
دستتان بند شده پیش همه اِلّا من
یادتان رفته مگر شغل گدائی هم هست
من عزیزم چقدر پیش خودی های شما
خودمانیم! در این بُتکده جائی هم هست؟
گوش کردم همه ی حرف شما را آنوقت
یادتان رفته سحرگاه و دعائی هم هست
فاطمه سوخت که آتش نرسد به احدی
فاطمه هست اگر روز جزائی هم هست
وحشت قبر ندارید بگویید حسین
خوف اگر هست نترسید رجائی هم هست
هرشب جمعه بیایید حرم منتظرم!
آی دنیازده ها! کربلائی هم هست
وای از آن وقت که دیدند به جز نیزه وسنگ
در کف آن عرب پیر، عصائی هم هست
رضا دین پرور
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_با_خدا
باز کــن در، منـم منـــم یـارب
عبــــد آلــوده دامنــــــم یـارب
دلم آلوده اسـت و با ایـن حال
حرف دل با تو می زنــم یارب
بهترین میــزبان تو هستـی تو
بدتـــرین میـــهمان منم یـارب
با تو پیـــونـد دوستـــی بستم
گر چه با خویش دشمنم یارب
گر چـه صدبار تـوبه بشکستم
باز هــم تـــوبـه می کنم یارب
کرمی کـــن بگیـــر دسـتــــم را
که دگـــر توبـه نشـــکنــم یارب
کاش پیش ازگنه روان می شد
روح از غــــالب تنـــــم یـارب
به کدامـــــین گنــــه کــنم اقرار
کــه بـــود روی گفتــــنم یارب
معصـــیت ها چو مار پیچیدند
همـــه بر دور گـــردنــــم یـارب
آه از آن لحظه ای که می گردد
خــــانه گــــور مســــکنم یـارب
با همه تیـره روزیم چون شمع
از شــــرار تــو روشنـــــم یارب
خـــارهای گنــــه به مــهر علی
گشته خوشـــتر زگلشنم یارب
"میثمم" جـز به خاک پای علی
ســـر به جــــائی نیفکنم یارب
شاعر:استادحاج غلامرضاسازگار
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_با_خدا
وداع با ماه مبارک رمضان
دست ما خالی است، فیض امّا فراوان می رسد
برکت و خیرات، از دست کریمان می رسد
غصه ی ما را فقط زهرا و حیدر می خورند
ریشه ی ما یا به فضه، یا به سلمان می رسد
هم بلای نوکر خود را به جانش می خرد
هم به داد عبد جامانده حسن جان می رسد
آخرش هم در مقام قرب، اول میشود
هرکسی با یارقیه، لنگ لنگان می رسد
من عقب ماندم، ضرر کردم، دگر تنها شدم
دست من تنها به آقای خراسان می رسد
دست هرکس که به کویت هم نیامد را بگیر
سهمی از العفوهای من به آنان می رسد
چشم یعقوب دل من کور شد، روشن نشد
یوسف گم گشته دیگر کی به کنعان می رسد؟
جای لبخند و سلام، این بار دشنامی بده
به مشامم باز دارد بوی عصیان می رسد
آی صاحبخانه! در را بر گداهایت نبند
بعد سی شب گریه دارد روز هجران می رسد
یا علی از شوق دیدار نجف پر می کشم
کی زمان دیدن تو زیر ایوان می رسد
قند من افتاده، یک خوشه از انگورت بده
آن شراب کهنه، بویش تا به ایران می رسد
بین روضه، با لبان تشنه جانم را بگیر
چون که بالای سرم ارباب عطشان می رسد
خواهری وقت وداعش با برادر، سنگ خورد
گفت می ترسم .... زمان تیر باران می رسد
خاک ها را از لب تو می تکانم، مضطرم
از نوک آن چکمه هایی که به دندان می رسد
شانه بر مو می کشم اما پریشانم حسین
دیده ام که شمر با خنجر به میدان می رسد
کهنه پیراهن تنت کردم تو هم فکری بکن
خواهرت بی روسری تا جسم عریان می رسد
رضا دین پرور
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_با_خدا
#امیرالمومنین_مدح
شاکرم بر تو ای خدای علی
کآ فریدی مرا برای علی
آفریدی مرا که هدیه کنم
جان ناقابلم فدای علی
لحظه لحظه نفس نفس هر دم
زنده ام زنده با ولای علی
تو به قران نموده ای مدحش
من که باشم کنم ثنای علی
گر محب علی شدم یا رب
هست لطف تو و عطای علی
هست ذکر علی عبادت و شد
مسجد و معبدم سرای علی
تو ز روز ازل به عالم ذر
بنمودی ام آشنای علی
بنشاندی تو حب او بر دل
که شدم عبد و مبتلای علی
کار عبد است سجده گر بودن
ای به قربان سجده های علی
کفر اگر نیست پس اجازه بده
تا که سجده کنم به پای علی
ای که کردی به اوج او ادنی
میزبانی به مصطفای علی
ای که با مصطفی شب معراج
هم سخن گشته با صدای علی
ای که عرش ات تمام چون فرشی
بود در زیر گامهای علی
وآن علی بود های و هوی خدا
و خدا بود هوی و های علی
و علی بود مرتضای نبی
ونبی بود مصطفای علی
جبرئیل امین و فوج ملک
محو سیمای دلربای علی
یکصد و بیست و چار هزار نبی
مست روی خدا نمای علی
کائنات اند ریزه خواران اش
ماسوی هست چون گدای علی
تازه این بوده ابتدای علی
آری این نیست انتهای علی
تا خدا هست و آفرینش هست
هست از لطف حق بقای علی
هست مشگل گشا علی و "جواد"
گشته محتاج یک دعای علی
#جواد_کریم_زاده
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_با_خدا
جاریست چو باران عرق شرم به رویم
از عفو تو یا از گنه خویش بگویم؟
ترسم نگذارند به فردای قیامت
یک برگ گل از باغ وصال تو ببویم
کوری بِه از آن کز کرمت چشم بپوشم
لالی بِه از آنم که ثنای تو نگویم
تو زود رضا میشوی از بنده؛ ولی من
دیر آمدهام تا که رضای تو بجویم
من رو به در غیر تو بردم، تو ز رحمت
آغوش گشودی که بیا باز به سویم
خواهم که حضور تو کنم سفرۀ دل، باز
ترسم که گناهان بفشارند گلویم
صد سالم اگر در شرر نار بسوزی
از دوستیات کم نشود یک سرِ مویم
بر خاک درت ریختهام اشک خجالت
این اشک نکوتر بُوَد از آب وضویم
پروندۀ تاریک مرا اشک نشویَد
بگذار که در چشمۀ عفو تو بشویم
صد بار خطا دیدهای از «میثم» و یک بار
نگذاشتی از لطف بیارند به رویَم
✍ #غلامرضا_سازگار
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_با_خدا
کجا به بندهی شرمنده حرف غم بزنی
کریم هستی و باید دم از کرم بزنی
گشودهای درِ رحمت، مرا صدا زدهای
که جُرم و معصیتم را خودت قلم بزنی
اسیر نَفْسم و میخواهم از تو با یادت،
بساط نفس و هوای مرا بهم بزنی
تو قادری که ز نورت، به سینهام نقشی
به روشنایی و رنگ سپیدهدم بزنی
«قدم گذار و فرودآ که خانه خانهی توست»
هنوز منتظرم در دلم قدم بزنی
حصار امن تو ره را به دیگران بندد
به روی بام دلِ ما، اگر علم بزنی
اگرکه پاک کنی از گنه «وفایی» را
شب تولد او را خدا رقم بزنی
✍ #سیدهاشم_وفایی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_با_خدا
مناجات #امام_حسین_ع
الهی شعله بر آب و گِلم زن
شراری از فروغت بر دلم زن
دلی که سوز دارد آن دل از توست
جحیم است آن دلی که غافل از توست
به خود وصلم کن از خویشم جدا کن
دعا خواندم وجودم را دعا کن
چنانم کن که هنگام ستودن
برم لذّت ز فیض با تو بودن
نباشد گر وصال دوست میلم
چه سودی از دعاهای کمیلم
لبی خواهم که گویای تو باشد
دلی ده تا فقط جای تو باشد
چه خوش باشد تو را پیوسته خواندن
نه با لب، با دل بشکسته خواندن
درِ رحمت گشودی و نبستی
به خلوتگاهِ دل با من نشستی
گنه کردم نبردی آبرویم
خطا دیدی نیاوردی به رویم
من اوّل از تو "اُدعونی" شنفتم
پس آنگه با تو یاالله گفتم
به نفس خویش دمسازم مگردان
تو گفتی آمدم، بازم مگردان
مترسان اینقدر از نارِ خشمم
که آب رحمتت ریزد ز چشمم
اگر من بنده ای هستم گنه کار
تو غفّاری تو غفّاری تو غفّار
تو بر من از کرم منّت نهادی
تو بر چشمان خشکم اشک دادی
تو بیش از من به من نزدیک بودی
تو پیش از توبه، بر من در گشودی
اگر چه کس چو من نامه سیه نیست
گناهم پیش عفو تو گنه نیست
مرا از من بگیر از آنِ خود کن
به دست رحمتت قربان خود کن
چنانم کن که دیگر من نباشم
اسیر جان، اسیر تن نباشم
الهی یا الهی یا الهی
مرا آهی تو را فیض نگاهی
الهی من زخود چیزی ندارم
چه دارم تا به درگاه تو آرم
چه گویم ذکر یا الله از توست
اگر آهی کشم آن آه از توست
به بیت و چار رکن و حجر و زمزم
به ابراهیم و نوح و شیث و آدم
به آن چشمی که شد بر جلوه ات مات
به لبّیک و به ذکر و چار میقات
به حجّاجی که از یک صبح تا شام
زخون خویش پوشیدند احرام
به یکدم از دو عالم در گذشتند
به جای مویِ سر از سر گذشتند
به آن حاجی که مقتل شد مطافش
هزاران سنگ شد اجر طوافش
به آن حاجی که خونش زمزمش بود
عطش مانند آتش همدمش بود
به آن حاجی که با رأس بریده
چهل منزل صفا و مروه دیده
به حجّاجی که دیگر برنگشتند
جدا از دامن دلبر نگشتند
به آن حاجی که تنها داشت شش ماه
به خونی کز گلویش ریخت ناگاه
به آن شیرین زبانِ نازدانه
که جسمش شد کبود از تازیانه
مرا با دست خالی بر مگردان
جدا از آل پیغمبر مگردان
به هفتاد و دو اسم اعظم تو
ز تو خواهم که باشم همدم تو
دو صد جانم اگر از تن بگیری
مبادا اشک را از من بگیری
بدم امّا وجودم با حسین است
به صورت نقش اشکم یا حسین است
مرا اشک عزایش آبرو داد
دلم را از سیاهی شستشو داد
به «میثم» سوز ده تا شعله گیرد
در این شعله بسوزد تا بمیرد
استاد حاج غلامرضا سازگار
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_با_خدا
#مناجات_روزعرفه
🤲🤲🤲ا🤲🤲🤲
بر بی کسان پناهی ، یارب الهی العفو
کن سوی ما نگاهی ، یارب الهی العفو
ای مهربان خدایم ، ذکر من و ندایم
بگذر تو از خطایم ، یارب الهی العفو
من بنده ای گنهکار ، بی حاصلی خطاکار
تو مهربان و دادار ، یارب الهی العفو
بر حاا من نظر کن ، از جرم من گذر کن
شام غمم سحر کن ، یارب الهی العفو
سوی توام شتابان ، شرمنده و پشیمان
وای از دلِ پریشان ، یارب الهی العفو
مهر تو جاودانی است ، کار تو مهربانی است
این بهترین نشانی است ، یارب الهی العفو
من غرق در گناهم ، بنگر چه روسیاهم
تنها تویی پناهم ، یارب الهی العفو
با اشک نیمه ی شب ، ذکر تو بر سر لب
از توبه ام لبالب ، یارب الهی العفو
ای منتهای رحمت، ای رسم تو محبت
بر سائلان عنایت ، یارب الهی العفو
ای که همه امیدی ، ما را چو آفریدی
جز معصیت ندیدی ، یارب الهی العفو
گر که ز تو گسستیم ، گر توبه ها شکستیم
ما بنده ی تو هستیم ، یارب الهی العفو
این دل شکسته ها را ، بخششنما تو یارا
دیگر به حق زهرا ، یارب الهی العفو
ای جاودانه داور ، از جرم ما تو بگذر
جانا به حق حیدر ، یارب الهی العفو
یارب به حق طاها ، حق علی و زهرا
اِغفِر لَنا اِلها، یارب الهی العفو
#محمد_مبشری
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_با_خدا #روزعرفه
#حضرت_رقیه_س
مثل عمر رفته ی ما زود، فرصت می رود
آخرین ثانیه ها دارد به سرعت می رود
بنده ات را رد کنی او با خجالت می رود
آبرویی که تو دادی با فضاحت می رود
آنکه بازی خورده از نفسش، همین سرگشته است
آخرین مهمان عاصی خدا برگشته است
رحم کن بر حال این بیچاره ی بحران زده
آمده با روسیاهی بنده ی خسران زده
آنکه بر چشم خطاکارش نم باران زده
با پشیمانی سری هم خانه ی سلطان زده
این فقیری را که می بینی چنین وامانده است
باز هم از کاروان حاجیان جامانده است
عاشقان دنبال معشوقند هرجا رفته اند ...
اینهمه پایین نشین تا عرش، بالا رفته اند
حاجیان، لبیک گویان بین صحرا رفته اند
خیمه خیمه در پی فرزند زهرا رفته اند
از همه تنهاتر آقایی است که آواره است
من بقربان دلش! از دست من صد پاره است
دل اگر که بشکند، دلبر سفارش میکند
هرکه بدتر بوده را بهتر سفارش میکند
کار اگر پیچیده شد، مادر سفارش میکند
نوکر آلوده را حیدر سفارش میکند
زودتر با خاک نعلین علی پاکم کنید
من که مُردم، پیش آقای نجف خاکم کنید
یا امیرالمومنین از دور ... از اینجا سلام
شعر ایوان طلای تو رسانده فیض عام
«تا نجف شد آفتاب دین و دولت را مقام
خاک آن دارد شرف بر زمزم و بیت الحرام»
هرکجا پروانه دور شمع باشد در بلاست
حسرت حج رفته ها امروز، خاک کربلاست
به خدا من درد دل، بسیار دارم با حسین
زیر سقف قبه اش، دیدار دارم با حسین
گر گنهکارم، امان از نار دارم با حسین
هرکجا گفتم رقیه، کار دارم با حسین
ناز دختر را فقط بابای دختر می کشد
موقع دلتنگی اش با سر به او سر می کشد
رفتن سر روی نی، او را سر بازار بُرد
قوت پاهای او را زخم سنگ و خار، بُرد
عمه او را تا خرابه، دست بر دیوار بُرد
بوسه بر لب های بابایش حسابی کار بُرد
گرچه بود این روزها تحت فشار و اضطراب
من بمیرم، روز سختی داشت در بزم شراب
گفت راهم گرچه بر آن زجرِ بی آداب خورد
من بقربان سرت که روی شاخه تاب خورد
لشکری با هلهله دورت شراب ناب خورد
سر جدا کردن ز یک پیکر، سه ساعت آب خورد
این سر بالانشین، ویران نشین باشد بد است
جای دامانم سرت روی زمین باشد بد است
رضا دین پرور
https://eitaa.com/Maddahankhomein
❁﷽❁ #شب_جمعه
#مناجات_با_خدا #عرفه
#مناجات_با_امام_حسین_علیهالسلام
🔹اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ🔹
هرقدَر محتاج اینجا با خجالت میرسد
پابه پای این خجالت ها به عزت میرسد
کاسه ها و کوزه ها را بشکن اصلا بر سرم
دل همینکه خُرد شد باران رحمت میرسد
گریه ام را دوست داری گریه بهتر میکنم
اشک کاری میکند آدم به جنت میرسد
من مسلمانم مسلمان امیرالمومنین
طفل از آقایی بابا به شهرت میرسد
دست ما بررشته چادر نماز مادر است
فاطمه راضی که باشد برگ دعوت میرسد
غالبا ازسوی مادر لطف بی حد میرسد
غالبا از ما به مادر شر و زحمت میرسد
هرزمان از چشمت افتادم حسین آمد کمک
بسکه این ارباب ما خیرش به رعیت میرسد
حاجیان دیگر هوای کربلا دارد حسین!
بوی اسپند محرم بوی هیئت میرسد!
تا محرم چند روزی مانده!یعنی زنده ام؟
راستی عمرم به عاشورای حضرت میرسد؟!
جای پای حضرت صدیقه را بوسیده است
خوش بحال هرکه لبهایش به تربت میرسد
کاش بودم زیر سقف آسمان کربلا
رحمت ارباب ما آنجا به غایت میرسد
گرچه انگشتش بریده دستگیر عالم است
منجی ما از ته گودال غربت میرسد
داد میزد که نرو فریادمیزد که نزن
خواهرش تادید شمر بی مروت میرسد
یک لباس کهنه دارد درنیاور از تنش
لعنتی!از خیمه زنها غنیمت میرسد
نیزه داران رفته اند و پیرها جا مانده اند
منتظر هستند تا کی وقت غارت میرسد
سید پوریا هاشمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_با_خدا
#یا_صاحب_الزمان
یا رب برسان امامِ این مکتب را
آن گریه کنِ مدامِ صبح و شب را
حالا که حرامیان به شام آمده اند
بر ما برسان مدافعِ زینب را
✍️ #محمود_یوسفی_مشهد
https://eitaa.com/Maddahankhomein