#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
با که گویم قبلهگاه وحی را آذر زدند
با لگد بیت امیرالمومنین را در زدند
تا که فهمیدند زهرا داغدار مصطفاست
آمدن با شاخه هیزم به زهرا سر زدند
بین دشمن فاطمه تا شال حیدر را گرفت
با غلاف تیغ روی بازوی مادر زدند
ناکسان دیدند تا دستان حیدر بسته شد
بیهوا بر پهلوی صدیقه محکمتر زدند
بیشتر قلبم به یاد زینب کبری شکست
مادری را دسته جمعی پیش یک دختر زدند
یک نفر نه شرم دارم واقعا از گفتنش
چل نفر در بین کوچه بر تن کوثر زدند
#محمود_اسدی_شائق
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
بانوی من به غصه چرا خو گرفتهای
من محرم توام ز چه رو، رو گرفتهای
در بین کوچه حامی حیدر شدی ولی
دیدم مدال خویش به بازو گرفتهای
این گونه راه میروی و میکُشی مرا
ره میروی و دست به پهلو گرفتی
هنگام پاشدن کمک از دست من بگیر
برخاستی و دست به زانو گرفتهای
هر بار که بدون کمک راه میروی
احساس میکنم که تو نیرو گرفتهای
#محمود_اسدی_شائق
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
خدا کند که زنی بیخبر زمین نخورد
خدا کند که زنی پشت در زمین نخورد
تمام سعی خودش کرد بین دشمنها
ولی نشد که میان گذر زمین نخورد
خدا کند که زنی حامله به ضرب لگد
درون خانه پر شعله ور زمین نخورد
میان کوچه اگر مادری زمین افتاد
خدا کند که دگر با پسر زمین نخورد
ز بعد سقط پسر زیر لب دعا میکرد
خدا کند گلم از پشت سرزمین نخورد
سه چهار مرتبه با نیزه میخورد به زمین
خدا کند که از این بیشتر زمین نخورد
#محمود_اسدی_شائق
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
درد و داغ و غم به جان مرتضی افتاده بود
خنده دیگر از لب شیر خدا افتاده بود
با که گویم در میان ازدحام دشمنان
دست و پای فاطمه در زیر پا افتاده بود
فاطمه در زیر در بود و میان شعله سوخت
بین دود و شعله زهرا از صدا افتاده بود
دومی با چل نفر از روی آن در رد شدند
محسن آن لحظه نمیدانم کجا افتاده بود
در هجوم و حمله نامحرمان بر بیت حق
روی ناموس علی تنها عبا افتاده بود
یک طرف از گونهاش رد کبودیهای دست
یکطرف هم ردّ دست کوچهها افتاده بود
درد صورت دارد و تاب غذا خوردن نداشت
مادر سادات از آب و غذا افتاده بود
#محمود_اسدی_شائق
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
شدی آشفته و من هم ز تو آشفتهترم
پشت در سوختی و سوخته من هم جگرم
زخم شد پلک تو از بس که به من پلک زدی
با اشاره تو سلامم کنی ای محتضرم
بس که ضربه به سرت خورد سرت را بستی
تو سرت بستی و من بر سر زانوست سرم
پیش چشمم چه بلایی سر چشمت آمد
با همین چشم کبودت بنگر چشم ترم
همه تقصیر مغیره است خودم میدانم
قوت بازوی من بازوی تو کرده ورم
مُردم آندم که صدای تو شنیدم زهرا
گفتی ای فضه بیا زود،که من زیر درم
بس که از روی در سوخته دشمن رد شد
از تو و سینهی خونین شدهات باخبرم
میکشیدند مرا تا که نگاهم افتاد
دیدم از ضربه پا له شده محسن پسرم
#محمود_اسدی_شائق
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
هرکس که رسید ضربه بر بازو زد
گر حربه نداشت با لگد بر او زد
در کوچه هر آن کس که مرا دشمن بود
از راه رسید و ضربه بر پهلو زد
دیدم که غلامِ دومی در کوچه
نامرد تو را ، با همهی نیرو زد
ای خاک دو عالم به سرم دیدم که
با بغض، غلافش به سر بانو زد
با بغض زدنها به حسینِ تو رسید
شمر آمد و بر سینهی او زانو زد
می دید که چشم شاه سالم مانده
با چکمهی خود، به گوشهی ابرو زد
#محمود_اسدی_شائق
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
❃﷽❃ #غزل_مرثیه #فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا_علیهاسلام
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
نبـــــود موســـــم آتش بر آشــیانه زدن
و یا کبــــوتر عــاشـــق ، میـان لانه زدن
دمِ شکفتـــن گلبرگ غنــــچه بود و نبود
زمان سیلـــیِ نیلـــی به یاس خـانه زدن
کبــــوتری که شکسته ست بال پروازش
رواست روی پــرش زخــــم تازیانه زدن؟
غلاف ، قصـهٔ تلخیـست در وِلای علــــی
چه نارواست گلــش را به این بهانه زدن
چه ســـاده بود بر اهــل سقـــیفه با آتش
شـــــرار غـــم به دلِ صاحبِ زمـانه زدن
فقــــط ز دست دو ملعونِ خوار می آمد
دری به پهــــلوی ریحــانه عامدانه زدن
چـــه نارواست به جـای تســــلّیِ خـاطر
هــــزار تیــــر بلا را به دل ، نشـــانه زدن
به خانه ای که دعایش به آستان می رفت
روا نبــــود کــه آتـــش بر آســــتانه زدن
چه خانه ای که در آن کار مادری این بود
به اشـک ، بر نخ تسبیـــحِ نور ، دانه زدن
برای مردم شهــرش قنـــوت پر می شد
به استـجابت سبـــز از دعا ، جوانه زدن
از این به بعد برایش چقــدر سنگین بود
نفس کشیدن و مرهـم به زخم شانه زدن
و سخت ترکه به دستی شکسته مادرنور
به زلفِ آینــــهٔ دلشکــــسته ، شـــانه زدن
تمـــام کـــرد ، رســــالات مـــادری را بـــا
شکسته دست به دستاس و کارِ خانه زدن
چه سخت بود برای علی که دور از چشم
ســـرِ مزارِ عـــزیزی، ســـری شـــبانه زدن
هنوز می رسد از پشت در ، به گوش زمان
صـــدای ناله و فریاد از ایـن زمــــانه زدن
شود چه خوب ، به همراه مهدیِ زهرا
ســـری به تربت بانوی بی نشــــانه زدن
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
شب تا به صبح،درد که بیمار میکِشد
با دیدن تو، آه پرستار میکِشد
هرگز کسی به عمر خودش حس نکرده است
رنج و غمی که حیدر کرار میکِشد
ای قلب قبلهگاه چرا رو به قبلهای
چه نالهای، علی ز غم یار میکشد
شرمندهام که سینه تو سوخت فاطمه
این سینه درد،از نوک مسمار میکشد
با هر نفس لباس تنش رنگ لاله شد
هرچه کشیده از در و دیوار میکشد
با دیدنش دوباره زمین میخورَد علی
از دست قنفذ است که آزار میکشد
دیدم میان کوچه تو را با غلاف زد
حتی غلاف آهِ شرربار میکِشد
تنها برای دلخوشیام روزآخری
از بازوی شکسته خود کار میکشد
دیشب به زینبم که سخن گفتی از کفن
انگار که یکی به جگر خار میکشد
گفتی حسین را ته گودال میکِشند
این بیکسی تو را سر بازار میکِشد
#محمود_اسدی_شائق
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
باغ و بهار من همه رنگ خزان شده
یاس علی شبیه گل ارغوان شده
دیدم پناهگاه همه بیپناه شد
دیگر رشیدهی علوی قد کمان شده
تاوا کند مژه، مژه بر هم نمیزنم
چشمش به زیرِ ابر سیاهی نهان شده
دیدم میان کوچه ، عدو با اشاره گفت
محکم بزن مغیره دگر نیمه جان شده
بی شانهی حسن نَتَواند بایستد
بانوی خانه بعد لگد ناتوان شده
هنگام راه رفتن خود میخورد زمین
از بس زدند پوست بر استخوان شده
پیراهنش که دوخته شد سوخت مادرو
بهر حسین تشنه لبم روضهخوان شده
افسوس زحمتش به هدر رفت فاطمه
پیراهنی که پاره به دست سنان شده
تا پیکرش دریده شود میزند دقیق
از بس که نیزه را به جگر میزند عمیق
#محمود_اسدی_شائق
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
مرو جوان علی، بر لبم دعا مانده
ببین امام غریب تو از صدا مانده
پرستویم شده از کوچه، کوچ تو آغاز
شکسته بال شدی و پرت جدامانده
تنی که سوخته را من چگونه غسل دهم
تیممت بدهم چون که زخم وامانده
بگو چکار کنم خون نریزد از سینه
برای بستن این زخم، مرتضی مانده
نرفته است ز یادم که میزدم فریاد
لگد نزن که گلم بین شعلهها مانده
به کوچه همنفسِ من، نفس نفس میزد
یکی نگفت که زهرا به زیر پا مانده
تو را زدند و زدنهایشان تمام نشد
هنوز قصه گودالِ کربلا مانده
حسین نیزه که میخورد زیر لب میگفت
که تازه ضربهی سیلیِ بیهوا مانده
#محمود_اسدی_شائق
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
روز روشن بانویی را تیره دلها میزدند
دختر خیرالبشر را بی حیاها میزدند
فاطمه در بین شعله بود و حیدر گُر گرفت
فاش میگویم علیِ مرتضی را میزدند
کاش میبستند چشمان علی را جای دست
نامسلمانان به پیش چشم مولا میزدند
مثل جوجه دختری لرزید آنجا تا که دید
دسته جمعی بین کوچه مادرش را میزدند
عده ای با تازیانه می زدندو با غلاف
عده ای در آن شلوغی با کف پا میزدند
بر نمیگردد سر زهرا میان بسترش
چون میان کوچه او را بی محابا میزدند
این زدن ها باز، در کرب و بلا تکرار شد
یوسفی را در ته گودی خدایا میزدند
پهلویش، پهلوی یک پهلو شکسته نیزه خورد
زخم ها را بر تن او، پیش زهرا میزدند
از تنش چیزی نمانده غیر مشتی استخوان
لشگری دیدند آقا مانده تنها، میزدند
زخم قلب داغداران، بار دیگر تازه شد
اسبها را نعل تازه پیش زنها میزدند
پیکری عریان به روی خاک و جمعی کف زنان
خواهری را در هیاهوی تماشا میزدند
با که گویم؟ کاش میمُردم نمیگفتم سخن
دختری را در کنار جسم بابا میزدند
#محمود_اسدی_شائق
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
اُمّ کلثوم غم و محنت دوران دیده
از همان کودکیاش غصه فراوان دیده
داشت تنها دو سه سالی که میان کوچه
مادرش را به زمین زار و پریشان دیده
پشت هم غم روی غم دید و تحمل میکرد
کربلا بود که اندوه، دوچندان دیده
غمِ اصغر، غم عباس و علی جای خودش
یوسفش را به زمین با لب عطشان دیده
سر جدا بود ولی باز به او نیزه زدند
نیزه باران شدنِ پیکر عریان دیده
بدنی دید روی خاک ولی سینه نداشت
پاره پاره بدن از سُمّ ستوران دیده
از حسینش چه بگویم که به لکنت افتاد
تکههای بدنش را به بیابان دیده
عصر آن روز فقط پارگیِ گوش ندید
دختران را به روی خار مغیلان دیده
هرچه غم دید بماند، زِ همه سختترش
وسط تشت، سرِ قاری قرآن دیده
از غم چوب به لبها و غم جامِ شراب
خواهرش را به خدا پاره گریبان دیده
چه بگویم که اسیران و یتیمان را بعد
وسط هلهلهی برده فروشان دیده
#محمود_اسدی_شائق
https://eitaa.com/Maddahankhomein