eitaa logo
ذاکرین خمین🎤
1.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
685 ویدیو
359 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
ای صفای حرم یار! کجای حرمی؟ حرم از عطر تو سرشار! کجای حرمی؟ سعی عشاق تو، ای کاش به جایی برسد ای صفای حرم یار، کجای حرمی؟ عطر جان‌بخش تو در حِلّ و حرم پیچیده‌ست وارث عترت اطهار، کجای حرمی؟ ای شده زمزمۀ منتظرانت لبیک مظهر عصمت و ایثار، کجای حرمی؟ خواب غفلت ندهد فرصت دیدار به ما آه ای دیدۀ بیدار، کجای حرمی؟ «همه جای حرم از پرتو حُسن تو پر است ای به صد جلوه پدیدار، کجای حرمی؟» تا شود چشم و دل عالم و آدم روشن پرده از آینه بردار، کجای حرمی؟ حج اکبر شود آن روز، که هنگام طواف برسد مژدۀ دیدار، کجای حرمی؟ رازدارِ دل زهرا و علی، غیر تو کیست آخر ای محرم‌ اسرار، کجای حرمی؟ ✍ https://eitaa.com/MaddahanKhomein
🔹ای صفای حرم یار🔹 ای صفای حرم یار! کجای حرمی؟ حرم از عطر تو سرشار! کجای حرمی؟ سعی عشاق تو، ای کاش به جایی برسد ای صفای حرم یار، کجای حرمی؟ عطر جان‌بخش تو در حِلّ و حرم پیچیده‌ست وارث عترت اطهار، کجای حرمی؟ ای شده زمزمۀ منتظرانت لبیک مظهر عصمت و ایثار، کجای حرمی؟ خواب غفلت ندهد فرصت دیدار به ما آه ای دیدۀ بیدار، کجای حرمی؟ «همه جای حرم از پرتو حُسن تو پر است ای به صد جلوه پدیدار، کجای حرمی؟» تا شود چشم و دل عالم و آدم روشن پرده از آینه بردار، کجای حرمی؟ حج اکبر شود آن روز، که هنگام طواف برسد مژدۀ دیدار، کجای حرمی؟ رازدارِ دل زهرا و علی، غیر تو کیست آخر ای محرم‌اسرار، کجای حرمی؟ 📝 @Maddahankhomein
علیه‌السلام 🔹یا حسین🔹 کربلا گفتم، دلم لرزید، گفتم: یا حسین اشک روی گونه‌ام غلتید، گفتم: یا حسین باد سرگرم نوازش بود با گلبرگ‌ها باغبان هر شاخه گل را چید، گفتم: یا حسین ابر‌های آسمان گلرنگ شد وقت غروب رفت در دریای خون خورشید، گفتم: یا حسین رد شدم از صحن سقاخانۀ «شهر بهشت» هر کبوتر آب می‌نوشید، گفتم: یا حسین داشتم در دست خود تسبیح سرخی از عقیق دانه‌هایش هر طرف پاشید، گفتم: یا حسین نام «ثارالله» را بردند هفتاد و دوبار خاطرات جبهه شد تجدید، گفتم: یا حسین حاجیان «روز دهم» گفتند در کوی منا عید قربان است، ما را عید، گفتم: یا حسین در طواف کعبۀ شش‌گوشه، از من بیدلی، معنی لبیک را پرسید، گفتم: یا حسین قاری قرآن تلاوت کرد از اصحاب کهف برگ قرآن را که می‌بوسید، گفتم: یا حسین چشم در چشم برادر، دست در دست پدر دختری معصوم می‌خندید، گفتم: یا حسین شیرخواری نازنین با لای‌لایِ مادرش در دل گهواره می‌خوابید، گفتم: یا حسین از شقایق رسم عشق و عاشقی آموختم هر کسی داغ برادر دید، گفتم: یا حسین 📝 @Maddahankhomein
علیهاالسلام 🔹دو لالۀ پرپر🔹 من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم آیینه جز حسین، برابر نداشتم وقتی صدای غربت «یاسین» بلند شد در خاطرم، به جز غمِ «کوثر» نداشتم در خلوت خیال خودم، اشک ریختم اما به هیچ رو، مژه‌ای تر نداشتم این‌قدر بی‌وفایی و، این‌قدر بی‌کسی در نیم‌روز واقعه، باور نداشتم دریای بی‌کرانِ شهادت، که موج زد من در صدف، به غیر دو گوهر نداشتم... تا جامۀ شهادتشان را، به تن کنند چشم از جمال روشنشان برنداشتم ای باغبان عاطفه! از من قبول کن غیر از دو ارغوانِ معطّر نداشتم سهم من، از تمام چمن، شد همین دو گل شرمنده‌ام که هدیۀ دیگر نداشتم! تا در رکاب عشق، نگفتند ترک سر از زانوی مشاهده، سر برنداشتم... در سایه‌سار خیمه، نشستم پس از وداع تاب نگاه‌های برادر نداشتم پرواز تا حضور برادر، محال بود می‌سوختم ز هجر، ولی پر نداشتم چشم و دلم به باغ گل امروز روشن است شکر خدا «دو لالۀ پرپر» هم از من است 📝 @Maddahankhomein
علیه‌السلام 🔹والشّمس🔹 «والشّمس» چیست؟ جلوهٔ روی تو یا حسین «واللّیل» آیتی‌ست ز موی تو یا حسین سرچشمهٔ بقاست به فتوای عاشقان یک جرعه از زلالِ سبوی تو یا حسین تو تشنهٔ جمالِ خدایی و دوخته‌ست آب فرات، چشم به سوی تو یا حسین محراب شاهد است، که وقت نماز عشق خون گلوست، آب وضوی تو یا حسین کرده‌ست لاله‌زار، بیابان و دشت را «باغ کرامت است گلوی تو یا حسین» وقتی که داد بوسه به رگ‌هایِ حنجرت زینب شنید، راز مگوی تو یا حسین ای بهترین شقایقِ پرپر، هنوز هم آزادگی‌ست، زنده به بوی تو یا حسین همچون دمِ مسیح، شفابخش عالم است گرد و غبار و تربتِ کوی تو یا حسین از ابتدا ضریح تو شش گوشه داشته‌ست هر گوشه کعبه را به تماشا گذاشته‌ست 📝 @Maddahankhomein
ای حسین، ای غم تو همدم ما؛ واحد.mp3
زمان: حجم: 817.5K
علیه‌السلام 🔹کعبۀ شش‌گوشه🔹 ای حسین، ای غم تو همدم ما ای تو خود شاهد اشک غم ما ای به هر رنج و غمی مَحرَم ما ای خجل از کَرَم تو کمِ ما ای دل و دست تو سرچشمۀ جود کرم از لطف تو آمد به وجود دل ما غرق غم توست حسین سر ما و قدم توست حسین کمِ ما و کرم توست حسین قبلۀ ما حرم توست حسین به غم زینب و زهرا سوگند به نماز شب زهرا سوگند ای که ناز تو خریدن دارد سرگذشت تو شنیدن دارد گل ز گلزار تو چیدن دارد حرم پاک تو دیدن دارد مهر تو زادِ رَه و توشۀ ماست حرمت کعبۀ شش‌گوشۀ ماست.. عالم از شور غمت پر شده است غرق دریای تفکر شده است آنچه اسباب تحیر شده است طرز رفتار تو با حر شده است عشق جز مکتب و فرهنگ تو نیست نیست یک گل که در او رنگ تو نیست.. گرچه ره روشن و روشن‌تر شد شب ما با غم یاران سر شد دیده از خون دل ما تر شد یک گلستان گل ما پرپر شد به خدا مهر تو روشنگر ماست عشق و ایمان و وفا سنگر ماست ای حسین ای پسر خون خدا معنی روشن مصباح هدی ای جمال تو بهشتِ شهدا دل جدا محو تو شد، دیده جدا تو که جان دادن ما را دیدی امتحان دادن ما را دیدی شیرمردان که قد افراخته‌اند همه شمشیر شرف آخته‌اند به تولای تو دل باخته‌اند کربلای دگری ساخته‌اند به مرام تو ارادت دارند عطش جام شهادت دارند شیرزن‌ها که خدا یاورشان جدان فدایِ دل حق‌باورشان سنگ اندوه شکسته پرشان گاهِ تودیعِ علی‌اکبرشان گرچه پروانۀ پر سوخته‌اند درس از زینبت آموخته‌اند... 📝 https://eitaa.com/Maddahankhomein
🔹خطابۀ خورشید🔹 مسافرم من و گم کرده کوکب اقبال نه شوق بدرقه دارم، نه شور استقبال... من از نواحی «اللهُ نور» می‌آیم من از زیارت سر در تنور می‌آیم من از مشاهدهٔ مسجدالحرام وفا من از طواف حریم حضور می‌آیم درون سینه‌ام، اشراق وادی سیناست من از مجاورت کوه طور می‌آیم سفیر گلشن قدسم، همای اوج شرف شکسته بال و پر، اما صبور می‌آیم هزار مرتبه نزدیک بود جان بدهم اگرچه زنده ز آفاق دور می‌آیم ضمیر روشنم آیینهٔ فریبایی‌ست و نقش خاطر من آنچه هست، زیبایی‌ست سرود درد به احوال خسته می‌خوانم نماز نافله‌ام را، نشسته می‌خوانم... ز باغ با خود، عطر شکوفه آوردم پیام خون و شرف را به کوفه آوردم سِپُرد کشتی صبرم، عنان به موج آن روز صدای شیون مردم گرفت، اوج آن روز چو لب گشودم و فرمان «اُسکُتوا» دادم به شکوهِ پنجره بستم، به اشک رو دادم به کوفه دشمن دیرین سپر به قهر افکند سکوت، سایهٔ سنگین به روی شهر افکند میان آن همه خاکستر فراموشی صدای زنگ جرس‌ها، گرفت خاموشی چو من به مردم پیمان‌شکن، سخن گفتم صدا صدای علی بود، من سخن گفتم ... :: هلا جماعت نیرنگ‌باز، گریه کنید چو شمع کُشته، بسوزید و باز گریه کنید اگر به عرش برآید خروشِ خشم شما خداکند نشود خشک، اشک چشم شما شما که دامن حق را ز کف رها کردید شما که رشتهٔ خود را دوباره وا کردید شما که سبزهٔ روییده روی مُردابید شما که دشمن بیداری و گران‌خوابید شما ز چشمهٔ خورشید دور می‌مانید شما به نقرهٔ آذین گور می‌مانید شما که روبروی داغ لاله اِستادید چه تحفه‌ای پی فردای خود فرستادید؟ شما که سست نهادید و زشت رفتارید به شعله شعلهٔ خشم خدا گرفتارید عذاب و لعنت جاوید مستحَقّ شماست به‌جای خنده، بگریید، گریه حَقّ شماست شما که سینه به نیرنگ و رنگ آلودید شما که دامن خود را به ننگ آلودید دریغ، این شب حسرت سحر نمی‌گردد به جوی، آبروی رفته برنمی‌گردد به خون نشست دل از ظلم بی‌دریغ شما شکست نخل نبوت به دست و تیغ شما شما که سید اهل بهشت را کشتید چراغ صاعقهٔ سرنوشت را کشتید گرفت پرده به رخ آفتاب و خم شد ماه چو ریخت خونِ جگرگوشهٔ رسول الله... به جای سود ز سودای خود زیان بُردید امید و عاطفه را نیز از میان بردید شما که سکّهٔ ذلت به نامتان خورده‌ست کجا شمیم وفا بر مشامتان خورده‌ست؟ شما که در چمن وحی آتش افروزید در آتشی که بر افروختید می‌سوزید چه ظلم‌ها که در آن دشتِ لاله‌گون کردید چه نازنین جگری از رسول، خون کردید چه غنچه‌ها که دل آزرده در حجاب شدند به جرم پرده‌نشینی ز شرم آب شدند از این مصیبت و غم آسمان نشست به خون زمین محیط بلا شد، زمان نشست به خون فضا اگر چه پر از ناله‌های زارِ شماست شکنجه‌های الهی در انتظار شماست مصیبت از سرتان سایه کم نخواهد کرد کسی به یاری‌تان، قد علم نخواهد کرد شمیم رحمت حق بر مشامتان مَرِساد و قال عَزَّوَجَل: رَبّکُم لَبِالمِرصادِ :: سخن رسید به اینجا که ماهِ من سَر زد کبوتر دلم از شوق دیدنش پر زد هلال یک شبه‌ام را به من نشان دادند دوباره نور به این چشم خون‌فشان دادند... به کاروان شقایق به یاس‌های کبود نسیم عاطفه از یار مهربان دادند دوباره در رگ من خون تازه جاری شد دوباره قلب صبور مرا تکان دادند دوباره عشق به تاراج هوشم آمده بود صدای قاری قرآن به گوشم آمده بود به شوق آن‌که به باغ بنفشه سر بزند دوباره همسفر گل‌فروشم آمده بود صدای روح‌نوازش غم از دلم می‌برد اگرچه کوه غمی روی دوشم آمده بود دلم چو محمل من روشن است می‌دانم صدا صدای حسین من است، می‌دانم هلال یک‌شبهٔ من که روبروی منی! که آگه از دل تنگ و بهانه‌جوی منی!... خوش است گرد ملال از رخ تو پاک کنم خدا نکرده گریبان صبر چاک کنم بیا که چهرهٔ ماهت غم از دلم بِبَرد ز موج‌خیز حوادث به ساحلم بِبَرد... شبی که خواهر تو در نماز نافله بود تو باز، گوشهٔ چشمت به سوی قافله بود چو خار، با گل یاسین سَرِ مقابله داشت سه‌ساله دختر تو پایِ پُر ز آبله داشت... امام آینه‌ها طوقِ گُل به گردن داشت امیـر قافـلهٔ نور غُل به گردن داشت مصیبتی که دلِ «سَهلِ ساعدی» خون شد ز غصه نخل وفا مثل بید مجنون شد برای دیدن ما صف نمی‌زدند ای کاش میان گریهٔ ما کف نمی‌زدند ای کاش... کویر، نورِ تو را دید و دشت زر گردید سر تو آینه‌گردانِ طشت زر گردید الا مسافر کُنج تنور و دِیْر بیا مُصاحب دل زینب! سفر بخیر بیا اگر چه آیتی از دلبری‌ست گیسویت چه روی داده که خاکستری‌ست گیسویت؟ سکوت در رَبَذه از ابی‌ذران هیهات لب و تلاوت قرآن و خیزران هیهات خدا کند پس از این آفتاب شرم کند عطش بنوشد و از روی آب شرم کند ستاره‌ای پس از این اتفاق سر نزند «شفق» نتابد و ماه از محاق سر نزند 📝 @Maddahankhomein
ای حسین، ای غم تو همدم ما؛ واحد.mp3
زمان: حجم: 817.5K
🔹کعبۀ شش‌گوشه🔹 ای حسین، ای غم تو همدم ما ای تو خود شاهد اشک غم ما ای به هر رنج و غمی مَحرَم ما ای خجل از کَرَم تو کمِ ما ای دل و دست تو سرچشمۀ جود کرم از لطف تو آمد به وجود دل ما غرق غم توست حسین سر ما و قدم توست حسین کمِ ما و کرم توست حسین قبلۀ ما حرم توست حسین به غم زینب و زهرا سوگند به نماز شب زهرا سوگند ای که ناز تو خریدن دارد سرگذشت تو شنیدن دارد گل ز گلزار تو چیدن دارد حرم پاک تو دیدن دارد مهر تو زادِ رَه و توشۀ ماست حرمت کعبۀ شش‌گوشۀ ماست.. عالم از شور غمت پر شده است غرق دریای تفکر شده است آنچه اسباب تحیر شده است طرز رفتار تو با حر شده است عشق جز مکتب و فرهنگ تو نیست نیست یک گل که در او رنگ تو نیست.. گرچه ره روشن و روشن‌تر شد شب ما با غم یاران سر شد دیده از خون دل ما تر شد یک گلستان گل ما پرپر شد به خدا مهر تو روشنگر ماست عشق و ایمان و وفا سنگر ماست ای حسین ای پسر خون خدا معنی روشن مصباح هدی ای جمال تو بهشتِ شهدا دل جدا محو تو شد، دیده جدا تو که جان دادن ما را دیدی امتحان دادن ما را دیدی شیرمردان که قد افراخته‌اند همه شمشیر شرف آخته‌اند به تولای تو دل باخته‌اند کربلای دگری ساخته‌اند به مرام تو ارادت دارند عطش جام شهادت دارند شیرزن‌ها که خدا یاورشان جدان فدایِ دل حق‌باورشان سنگ اندوه شکسته پرشان گاهِ تودیعِ علی‌اکبرشان گرچه پروانۀ پر سوخته‌اند درس از زینبت آموخته‌اند... 📝 https://eitaa.com/Maddahankhomein
🔹فَابکِ لِلحُسِین🔹 گر سوخته‌ست بال و پرت فَابکِ لِلحُسِین گر مانده داغ بر جگرت، فَابکِ لِلحُسِین وقتی در آستانۀ پاییزِ برگ‌ریز گل ریخته‌ست دور و برت، فَابکِ لِلحُسِین با یاد یک چمن گل پرپر، به کربلا افتد به باغ اگر گذرت، فَابکِ لِلحُسِین تا هم‌رکاب قافلۀ نینوا شوی در ابتدای هر سفرت، فَابکِ لِلحُسِین تصویر آتش و عطشِ دجله و فرات تا جلوه کرد در نظرت، فَابکِ لِلحُسِین با یاد تشنه‌کامیِ گل‌های باغِ وحی افتد به آب اگر نظرت، فَابکِ لِلحُسِین آتش گرفت خیمۀ پروانه‌های عشق با خاطرات شعله‌ورت، فَابکِ لِلحُسِین وقتی به یاد شامِ غریبان نشسته‌ای بر زانوی غم است سرت، فَابکِ لِلحُسِین تا عاقبت به خیر شوی، ای شکسته‌دل هر شب بگو به چشم ترت، فَابکِ لِلحُسِین این درس را امام به «اِبن شَبیب» داد محبوب بود و راه نشان حبیب داد 📝 https://eitaa.com/Maddahankhomein
🔹شمع جمع مشتاقان🔹 آمدی در جمع ما، ویرانه بوی گل گرفت آمدی بام و در این خانه بوی گل گرفت آن شب قدری که شمع جمع مشتاقان شدی تا سحر خاکستر پروانه بوی گل گرفت من که با افسون گفتار تو می‌رفتم به خواب از لبت گل ریختی افسانه بوی گل گرفت گرچه لب‌های تو را بوسید جام شوکران از نگاهت ساغر و پیمانه بوی گل گرفت پرده از آن حُسنِ یوسف چون گرفتی، خاطرم بوی ریحان بهشتی یا نه بوی گل گرفت بر سرم دست نوازش تا کشیدی چون نسیم گیسویم عطر محبت، شانه بوی گل گرفت 📝 https://eitaa.com/Maddahankhomein
شب جمعه شب زیارتی 🔹یاحسین🔹 کربلا گفتم، دلم لرزید، گفتم: یا حسین اشک روی گونه‌ام غلتید، گفتم: یا حسین باد سرگرم نوازش بود با گلبرگ‌ها باغبان هر شاخه گل را چید، گفتم: یا حسین ابر‌های آسمان گلرنگ شد وقت غروب رفت در دریای خون خورشید، گفتم: یا حسین رد شدم از صحن سقاخانۀ «شهر بهشت» هر کبوتر آب می‌نوشید، گفتم: یا حسین داشتم در دست خود تسبیح سرخی از عقیق دانه‌هایش هر طرف پاشید، گفتم: یا حسین نام «ثارالله» را بردند هفتاد و دوبار خاطرات جبهه شد تجدید، گفتم: یا حسین حاجیان «روز دهم» گفتند در کوی منا عید قربان است، ما را عید، گفتم: یا حسین در طواف کعبۀ شش‌گوشه، از من بیدلی، معنی لبیک را پرسید، گفتم: یا حسین قاری قرآن تلاوت کرد از اصحاب کهف برگ قرآن را که می‌بوسید، گفتم: یا حسین چشم در چشم برادر، دست در دست پدر دختری معصوم می‌خندید، گفتم: یا حسین شیرخواری نازنین با لای‌لایِ مادرش در دل گهواره می‌خوابید، گفتم: یا حسین از شقایق رسم عشق و عاشقی آموختم هر کسی داغ برادر دید، گفتم: یا حسین 📝 https://eitaa.com/Maddahankhomein
مسیر مقدس لطف خداى تا نشود یاور کسی دیدار کربلا نشود باور کسی پاى پیاده کس نرود سوی قتلگاه عشق حسین تا نشود رهبر کسی امروز خاطرات اسیران کربلا کى می‌رود ز خاطر غم‌پرور کسی امروز یاد می‌کند از اهل‌بیتِ نور در راه اگر ورق بخورد دفتر کسی در این سفر به تشنه‌لبان آب می‌دهند خنجر فرو نیامده بر حنجر کسی اینجا کبوتران همه را ناز می‌کنند سنگ ستم نخورده به بال‌وپر کسی در پیش چشم هم‌سفران شکسته‌دل بر نیزه نیست ماه بلنداختر کسی در طول این مسیر مقدس، نمی‌زنند با تازیانه بر سر و بر پیکر کسی گل هدیه می‌دهند به هر زائری ولی سیلی نمی‌زنند به نیلوفر کسی با پای غرق آبله و چشم اشک‌بار دنبال کاروان ندود دختر کسی در کاروان خانه‌به‌دوشانِ اربعین کنج خرابه‌ای نشود بستر کسی وقت عبور قافله، از روى پشت‌بام خاکستری نریخته روى سر کسی امروز می‌روند ولی وقت بازگشت صدداغ نیست بر جگر خواهر کسی یادش به‌خیر قافلهٔ کربلا که بود هشتاد‌وچار گل همه نیلوفر و کبود @Maddahankhomein