بسم الله الرحمن الرحیم
#غزل #محرم
#امام_حسین_علیهالسلام
باران رحمت تو به ما بی امان رسید
از دست تو به سفرهی ما آب و نان رسید
با کام تلخ نام تو را تا صدا زدم
چندین پیالهی عسل از آسمان رسید
حُر دشمن تو بود ولی شد حبیب تو
پیش تو از کجا به کجا میتوان رسید
هر اربعین به سمت تو جاری شد این جهان
دریای زائران تو تا بیکران رسید
در روز حشر خنده کنان میرسد اگر
هرکس به کربلای تو گریه کنان رسید
پایان سبز ، وعدهی سرخی راه توست
پس باید از مسیر تو تا جمکران رسید
#سجاد_روانمرد
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_حسین_ع
این جان و این حسین (ع)
یا کاشِفَ الْکُروب آمد گدای تو
افتاده این دلم اکنون به پای تو
گفتی تو در عطش هَلْ مِنْ مُعینِ خود
بر گوش من رسد اینجا ندای تو
شیواترین سخن نامِ تو یا حسین
زیباترین غزل مدح و ثنای تو
پیچیده در فضا آوای عاشقی
این سو صدای من آن سو صدای تو
دارد همیشه جان شوقِ زیارتت
دارد همیشه دل حال و هوای تو
شش گوشه مرقدت ، شش سمت عاشقی
عِیْنُ الْحَیاةِ من صحن و سرای تو
کوته بُوَد قلم تا آن که آوَرَد
بر روی صفحه ها قَدْر و بهای تو
قرآن من تویی خورشید و ماهِ من
تابیده بر دلم شَمْسُ الضُّحای تو
تفسیرِ هَلْ اَتی جود و کرامتت
مُستغنی ام حسین از هَلْ اَتای تو
من سجده می برم بر تربتت حسین
ای قبله ی دلم کرب و بلای تو
یا سابِقَ النِّعَم ، یا دافِعَ النِّقَم
این عاشقِ حسین این هم عطای تو
یا اَیُّها الْغَریِب اشکم چکد ز غم
در سوز ماتمت در ماجرای تو
خواندم که در بلا افتاده ای حسین
شد نقشِ دیده ام قالوا بلای تو
شب های جمعه دل آید به نینوا
یعنی که ساکنم در نینوای تو
مظلومِ کربلا بُردی دلِ مرا
ناظر سرشک من شاهد خدای تو
آمد به کربلا در بِیْنِ خیمه ها
جا مانده جان من در خیمه های تو
حَیَّ عَلَی الْعَزا تفسیرِ داغ توست
خَیْرِالْعَمَل بُوَد بحثِ عزای تو
خواندی خدایْ را در اوج بندگی
پیچیده در عطش بانگ دعای تو
خود نقشِ بر زمین گردیده ای ولی
شد نقش آسمان یا رَبَّنای تو
آورده «یاسرت» از داغ کربلا
شعری که لاله گون گفته برای تو
حاج محمود تاری «یاسر»✍
https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل روضه و مدح امام حسین علیه السلام
مثلِ خدا در مِهر تمثیلی ندارد
تا روزِ محشر روضه تعطیلی ندارد
تو ناز کن اصلاً نیازِ ماست روضه
عرشِ خدا اَنعامِ تحمیلی ندارد
آن کس که پایِ بیرقِ تو مانده ارباب
وَاللّه ترس از خوردنِ سیلی ندارد
فرقی ندارد رنگ وقتِ عشقبازی
سرخ وُ سفید وُ تیره وُ نیلی ندارد
قرآنِ رویِ نیزهها بی روضههایت
آیاتِ حق اِقبال وُ تنزیلی ندارد
کوریِ چشمِ دشمنانت تا قیامت
آقایِ خوبم روضه تعطیلی ندارد
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مجلس_یزید_ملعون
کی دیده کنار هم، جام می و قرآن را
جام می و قرآن و، چوب و لب عطشان را
ای فـاطمهی اطـهر! ای دختـر پیغمبـر!
در طشت طلا بنگر، وجه الـلَهِ سبحان را
فریاد که سوزاندند، آخر دل زینب را
افسوس که بشکستند، آن گوهر دندان را
زینب که ز صبر او، صبر آمده در حیرت
یک باره در آن مجلس، زد چاک، گریبان را
چوب و لب و دندان بود، زینب که پریشان بود
میکرد پریشانتر، گیسوی پریشان را
یارب جگرم شد خون، دیدم که یزیدِ دون
با چوب زند بوسه، لعل لب مهمان را
قلب نبی آزردند، در مجلسِ مِیْ بردند
هم آیهی تطهیر و، هم سورهی فرقان را
فریاد از آن چوب و، افسوس بر آن دندان
کز سوره جدا کردند، یک آیهی قرآن را
فریاد که از این غم، خون شد جگر عالم
آتش زدی ای «میثم»، این عالم امکان را
✍استاد #غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مجلس_یزید_ملعون
طشت، حیرت زدهی نغمهی قرآن من است
خیزران اشکفشان، بر لب و دندان من است
دیدهی فاطمه بر چوب تو و طشت طلا
نگه دختر من، بر لب عطشان من است
چوب اگر میزنی اینقدر مزن زخم زبان!
پای این طشتِ طلا، فاطمه مهمان من است
زینبم گر نکند پاره گریبان چه کند
نگهش بر من و بر گریهی طفلان من است
هر که قرآن به زبان داشت لبش را بوسند
چوب و جام می تو، پاسخ قرآن من است
هفده زخم که بر صورت من میبینی
شاهد زندهای از زخم فراوان من است
خیزران بر لب من میزنی و میخندی
خندهات بر من و بر دیدهی گریان من است
مجلس عیش تو گردید حسینیّهی من
بزم شادیت پر از ناله و افغان من است
اینکه «میثم» نفسش شعله به دلها زده است
هر کلامش شرری از دل سوزان من است
✍استاد #غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مجلس_یزید_ملعون
چوب ستم و سرِ بُریده
والله قسم نـدیده «دیـده»
این لعل لبی که میزنی چوب
پیغمبــر اکـرمش مکیده
هر کس سر نی زدهست سنگش
قرآن ز دهان وی شنیده
آهسته بزن که پای این طشت
رنگ از رخ فاطمه پریده
آهسته بزن که دور این سر
سروِ قد مصطفی خمیده
آهسته بزن که ایستادند
یک مُشت، اسیرِ داغدیده
آهسته بزن که سینهاش را
از ضرب سنان «سنان» دریده
هم دشمنش از جفا زده سنگ
هم قـاتلش از قفـا بُریده
والله قسم گـریسته خـون
تیغی که بر این گلو رسیده
هم لب ز عطش دو چوبهی خشک
هم خونِ دل از دیده چکیده
کی دیده کنار مجلس می
قرآنِ به خاک و خون کشیده
از زخم، سرش گرفته بوسه
بادی که به صورتش وزیده
«میثم»! شررِ غمِ حسین است
روحی که به پیکرت دمیده
✍استاد #غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مجلس_یزید_ملعون
کنار طشت طلاست، فاطمه مهمان من
چوب مزن ای یزید! بر لب و دندان من
با چه دلی میزنی برلب من خیزران
کز همه دل میبرد، نغمهی قرآن من
گر چه تحمل کنم، ضربهی چوب تو را
تابِ مرا میبرد، گریهی طفلان من
تا که نگاه افکنم، بر رخ اطفال خود
دور زند دم به دم، دیدهی گریان من
تا نرود از اسف، صبر و قرارش ز کف
زینب من میشود، دست به دامان من
نالهی من بر ملاست، مقتل من کربلاست
شام بلا آمده، شام غریبان من
با چه گنه میکنی، لعل لبم را کبود؟
بر سر و صورت بس است، زخم فراوان من
سرم به شام بلا، زینت طشت طلا
زیر سم اسبها، پیکر عریان من
طشت ز سوز درون، سوخت و فریاد زد
چوب تو هم گریه کرد، بر لب عطشان من
سوز دل اهلِ دل، در نَفَس «میثم» است
در شرر شعر اوست، ناله و افغان من
✍استاد #غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح #حضرت_زینب_سلام_الله
هرگز کسی شبیه تو خواهر نبود و نیست
در آسمانِ عاطفه اختر نبود و نیست
دار و ندار تو همه وقف حسین بود
مانند تو، به پای برادر نبود و نیست
حتی تو از عصارهی جانت گذشتهای
در کربلا، شبیه تو مادر نبود و نیست
آیینهی شکستهی صحرای کربلا!
مانند ماجرای تو دیگر نبود و نیست
بر شانهی صبور تو بار رسالت است
مانند تو کسی که پیمبر نبود و نیست
در ذیل خطبههای فصیح تو گفتهاند:
اصلاً کسی شبیه تو "حیدر" نبود و نیست
شیوایی کلام تو را هیچ کس نداشت
از ذوالفقار نطق تو خوشتر نبود و نیست
زینب شدی که زینت شیر خدا شوی
یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست
✍ #علی_فردوسی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسمالله الرحمن الرحیم
#کاروان_اهل_بیت_ع_در_شام
دخترِ فاطمه ! بازار! خدارحم کند
چادرِ پاره و انظار خدا رحم کند
ما که از کوچه فقط خاطرۀ بد داریم
شود این حادثه تکرار خدا رحم کند
یک زن و قافله و خنده نامحرم ها
بر اسیران گرفتار خدا رحم کند
یک شبه پیر شدی یا ز تنور آمده ای
یک سر و این همه آزار خدا رحم کند
نیزه داران همه مستند نیفتی پایین
حنجرت خوب نگه دار خدا رحم کند
گیسویت کم شده و این جگرم میسوزد
بر من و زلف خم یار خدا رحم کند
ظرفِ خاکسترِ یک عده هنوز آتش داشت
شعله افتاد به گلزار خدا رحم کند
دست انداخت یکی پرده محمل را کَند
جلویِ چشم علمدار خدا رحم کند
راهمان از گذرِ برده فروشان افتاد
این همه چشمِ خریدار خدا رحم کند
زنی از بام صدا زد که کدام است حسین
نوبت من شده این بار خدا رحم کند
یک نفر گفت اگر بغض علی را داری
سنگ با حوصله بردار خدا رحم کند
#قاسم_نعمتی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسمالله الرحمن الرحیم
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
ای چشمهای هرزۀ شامی، حیا کنید
ناموسِ اهلبیت و تماشا! اِبا کنید
این ازدحامِ زشتِ اَراذل برای چیست
بر آل پاک فاطمه کمتر جفا کنید
ما را اسیرِ خارجی و بَرده خوانده اید
شرم از امامِ قافلۀ مصطفا کنید
عمامۀ امام زمان زیر شعله سوخت
رحمی بحال سید مظلوم ما کنید
بارانِ سنگها سرِ ما را نشان گرفت
یک بار هم نشد که هدف را خطا کنید
جای سرِ بریده مگر زیر دست و پاست
بهتر که جایشان به سرِ نیزه ها کنید
دَف میزنید و هدیه به رقاصه ها دهید
خون تا به چند بر جگر هَل اَتا کنید
دورِ کجاوه ها سرِ بابا چه میکند
این داغدیدگان حرم را رها کنید
با آستین حجابِ حرم حفظ شد،چرا
با اهلبیت فاطمه اینگونه تا کنید
یک صبح تا غروب، اهانت بما بس است
دیگر برای قافله یک راه وا کنید
ذکر علی اگر که گناه کبیره است
پس لااقل حقوق پیمبر ادا کنید
از کوچۀ یهود و نصارا حذر دهید
تا چند ناروا به دلِ ما روا کنید
جشن و سرور و خنده و تحقیر و ناسزا
قدری حیا ز قاری قرآن ما کنید
ما را محلِ برده فروشان روا نبود
یک ذره یادِ روز عذاب خدا کنید
#محمود_ژوليده
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسمالله الرحمن الرحیم
#کاروان_اهل_بیت_ع_در_شام
شامیان! من داغدارم، هلهله کمتر کنید
خارجی نه! زادهی پیغمبرم باور کنید
کفزدن پایِ سر فرزند زهرا خوب نیست
نامسلمانان! حیا از دخت پیغمبر کنید
باچه جرمی عمهام راپیش چشمم میزنید؟
نه حیا از فاطمه، نه شرم از حیدر کنید
گشته جای شیر جاری اشک ازچشم رباب
جای خنده، گریه با آن مهربانمادر کنید
میهمانم، زادهی پیغمبرم، آیا رواست
جای عطر گل،نثارم خاک وخاکستر کنید؟
این سر ریحانهی زهراست بر بالای نی
ازچه رو باخنده استقبال از این سر کنید
کوچهکوچه سنگ بگرفتید جای گل به دست
تا نثار فرق مجروح علیاکبر کنید
زخم زنجیر مرا دیدید و خندیدید باز
شادمانی پای اشک عمهام کمتر کنید
فاطمه با ماست ای نامردمردم!کِی رواست
رقص پای گریهی صدیقهی اطهر کنید؟
شیعیان با شعر "میثم" در غم ما اهل بیت
دیده را لبریز از خون، سینه پر آذر کنید
#غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مصائب_شام
فتنه و بیداد و بلا بود شام
سخت تر از کرب و بلا بود شام
شام بلا تیره تر از شام بود
عصمت حق در ملأ عام بود
ساز و نی و نغمه و آهنگ بود
دسته گل سنگدلان سنگ بود
خلق به دور اسرا صف زدند
کوچه به کوچه همگی کف زدند
فاطمه های حرم فاطمه
زخم زبان مرهم زخم همه
هرکه به آن خسته دلان رو نهاد
زخم زبانی زد و دشنام داد
خنده به رأس شهدا می زدند
سنگ به ناموس خدا می زدند
قافله تا وارد دروازه شد
داغ جگر سوختگان تازه شد
پای سر رهبر آزادگان
عید گرفتند زنازادگان
آل ابوسفیان در هلهله
آل رسول الله در سلسله
وای ندانم که چه تقدیر بود
دست خدا در غل و زنجیر بود
ماه سر نیزه پدیدار بود
یا سر عباس علمدار بود
چهره چو خورشید بر افروخته
از عطشِ تشنه لبان سوخته
دوخته چشم از سر نی بر حسین
محو شده، غرق شده در حسین
دیده ی اطفال به سیمای او
چشم سکینه شده سقای او
مانده سر نیزه به حال سجود
مهر جبینش شده محو از عمود
دیده ی اکبر سر نی نیم باز
مانده به لب هاش اذان نماز
هرکه به خورشید رخش چشم بست
گفت که این سر، سر پیغمبر است
رأس امام شهدا نوک نی
کرده چهل مرحله معراج، طی
زلفِ غباریش پر از بوی مُشک
لعل لبش خشک تر از چوب خشک
ماه خجل از رخ نورانیش
سنگ زده بوسه به پیشانیش
هیچ شنیدید که از گَرد راه
پرده کشد باد به رخسار ماه
هیچ شنیدید که در موج خون
صورت خورشید شود لاله گون
رخ زگل زخم، بهاران شده
وجه خدا ستاره باران شده
اشک همه سیل شد از سرگذشت
خون، دل میثم شد از این سرگذشت
استاد غلامرضا سازگار
https://eitaa.com/Maddahankhomein