eitaa logo
مدرسه آزاد عالی عروج
1.1هزار دنبال‌کننده
142 عکس
4 ویدیو
10 فایل
‌▫️⁩مدرسه آزاد عالی عروج #فلسفه_برای_همه 📚 برگزاری دوره های آشنایی با اندیشه اسلامی. ❇️تحت اشراف استاد عبدالرسول عبودیت و نظارت حضرت استاد یدالله یزدان پناه 🆔https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742 ‌▫️⁩ادمین: @aliakbar_bayat
مشاهده در ایتا
دانلود
📌تاثیر فلسفه بر دیگر علوم: ‌🔸⁩تاثیر مباحث و دیدگاههای فلسفی بر هر علمی بخشی از آن علم است زیرا آنچه تحت عنوان فلسفه علم مطرح میگردد در واقع کاوش پیرامون علل غایی ، فاعلی ، صوری و مادی علوم مختلف است و این همان چیزی است که تحت عنوان رئوس ثمانیه علم به بحث گذارده میشود. ‌🔸⁩هر علمی بر فلسفه علم (فلسفه مضاف) خود تیکه میزند و هر فلسفه علمی نیز بر خاسته از فلسفه مطلق خاص خود است ، اگر فلسفه مطلق الحادی باشد باعث الحادی شدن فلسفه علم میشود در نتیجه علم متکی بر آن نیز الحادی خواهد بود . 🔸فلسفه مضاف هر علمی خود علم جزئی است( در برابر فلسفه مطلق که علم کلی است) و وظیفه اش سازمان دهی پیش فرض ها و اصول موضوعه (مبادی تصدیقی) علم است . 🔸هیچ مسئله ای از مسائل علوم جزئی (از جمله فلسفه مضاف) نیست مگر وام دار منابع معرفتی و دیدگاههای هستی شناختی خاصی است که ممکن است الهی یا الهادی باشد. ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
🔻از تاثیرات مهم حکمت متعالیه در بحث مسئله تمایز علوم آن است که اثبات وجود و وحدت حقیقی و درنتیجه اثبات موضوع واحد برای علوم حقیقی برهانی فقط با تیکه بر مبانی فلسفی حکمت متعالیه همچون اصالت وجود و تشکیک در وجود امکان پذیر است . 🔸در دیدگاه های پیش از حکمت متعالیه حقایق خارجی بدون پیوند وجودی و وحدت حقیقی بودند و بر اساس اصالت وجود مشائی حداکثر میتوان از اندراج حقایق خارجی متعدد ذیل مفهوم واحد وجود سخن گفت. 🔸 اما بر اساس مبانی حکمت متعالیه وجود کثرت تشکیکی است و این مبنا با وحدت حقیقی سازگار است. ༺https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
🔻فلسفه علمی است که در آن از عوارضی بحث میکنند که موجود از آن حیث که موجود است بدون آنکه نیازمند افزوده شدن قید زائدی باشند ، همچون وجود مقید به طبیعی بودن ، مهم ترین و بنیادی ترین تمایز فلسفه و علوم دیگر در همین نکته است که فلسفه (برخلاف دیگر علوم) وجود بدون تقید و تعین را بررسی میکند پس موضوعش عام ترین موضوع در میان موضوعات علوم است اما موضوع علوم دیگر هستی مشروط به قید خاص است هریک از علوم جز فلسفه فقط برخی موجودات را بررسی میکنند. 🔸هرچند مبادی هر علمی به مبادی فلسفی آن منحصر نیست و دیگر علوم نیز می‌توانند بخشی از این مبادی باشند نکته مهم این است که تنها علمی که سامان دهی تمام این علوم را بر عهده دارد فلسفه است به دلیل موضوعش . 🔸 فلسفه با تعیین حصه و رتبه وجودی موضوعات علوم و نسبت آن ها با یکدیگر در جهان هستی نظام روابط درونی علوم را سامان میدهد ، مشخص میکند کدام علم بر دیگری مقدم یا از آن موخر است و هر علمی برای اثبات مسائلش از مسائل چه علومی میتواند یا باید استفاده کند. 🔸چون اصل تعیین مراتب وجودی و حیثیت های مختلف هر شیئی با فلسفه است لذا بر عهده فلسفه است که چه علومی میتواند درباره موجود خاصی برای مثال انسان نظر دهد . 🔸با فهم این نکته بستر مطمئنی برای شکل گیری شبکه ارتباطی طولی و عرضی علوم پدید میآید که از سویی نقاط تماس علوم مختلف را مشخص میکند و از سویی دیگر حیثیت های شیئ و نسبت آن ها را یکدیگر را تعیین میکند پس میتوان آن را الگوی بدیل فلسفه اسلامی برای آن چیز دانست که امروز تحت عنوان (میان رشته ای) شناخته میشود بر این اساس نظریه پردازی درباره موجودات و پدیده هایی که ابعاد و لایه های طولی و عرضی متنوعی دارند فقط با هدایت و سازمان دهیِ فلسفه امکان پذیر خواهد بود. ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
مقاله امتداد فلسفه.pdf
398.4K
📌چگونگی امتداد یافتن فلسفه به علوم در فلسفه اسلامی . 🔸رابطه فلسفه و علوم از دیدگاه فلسفه اسلامی . 🔸جایگاه موضوع ، مبادی و مسائل در علوم نسبت آنها با یکدیگر و نقش فلسفه اسلامی . 🔸دلالت ها و ظرفیت های بازخوانی چگونگی نقش آفرینی فلسفه در تولید نظریه های علمی . ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
📌نقش الهیات فلسفه اسلامی در اسلامی سازی علوم : 🔸سرّ اینکه الهیات فلسفه(فلسفه نظری به الهیات ، طبیعیات و ریاضیات تقسیم میشود) ارتباط کاربردی و عملیاتی با جامعه ندارد این است که الهیات فلسفه با جامعه کار ندارد با مردم کار ندارد، با علوم کار دارد و چون با علوم کار دارد پیوندش با فرد و جامعه مع الواسطه است بدون واسطه نیست. 🔸 حکمت عملی کوشش و تلاشش این است که جامعه را مسلمان کند فرد را مسلمان کند و آثار اسلامی در جامعه ظهور پیدا کند و مانند آن اما الهیات فلسفه الهی تمام تلاشش این است که علم را اسلامی کند و خِرد و دانش را عقلانی و اسلامی کند تا مع الواسطه، علمِ اسلامی شده، افراد را و جامعه را به خردورزی عقلانی و دینی راهنمایی کند. 🔸بنابراین ریاست فلسفه الهی در این است که تمام علوم را اسلامی میکند. اسلامی شدنِ دانشگاه به این نیست که ما نمازخانه داشته باشیم ... 🔸دانشگاه را دانش اداره میکند اگر دانش اسلامی شد دانشگاه اسلامی است و اگر معاذالله از این فیض و فوز محروم ماند، دانشگاه اسلامی نیست. آن وظایف فردی است در حکمت عملی نقش دارد نماز خواندن همه ما و مانند آن در حکمت عملی نقش دارد نه در حکمت نظری. ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
⭕در حکمت نظری، الهیات فلسفه امتی دارد امت الهیات فلسفه علوماند نه جوامع. این ارتباط تنگاتنگ با دانش دارد و می خواهد دانش را اسلامی بکند. 🔻الهیات فلسفه به دانش میفهماند که تو وقتی دانش هستی که معلوم را خوب درک کنی، چون علم، درک معلوم است ادراک معلوم است. اگر بخشی از زوایای معلوم مجهول بماند علم با جهل همراه است مجموع خارج و داخل هم خارج است هرگز مجموع معلوم و مجهول، معلوم نیست. مجموع معلوم و مجهول، مجهول است. مجموع حق و باطل، باطل است. مجموع پاک و آلوده، آلوده است. پاکی هرگز آلودگی را نمیپذیرد علم هرگز جهل را نمیپذیرد. 🔻بنابراین دانشگاه رسالتش در تبیین آینده فلسفه در ایران این است که بداند دانش فلسفه امتی دارد و این امت، علوم جهانیاند و اگر علوم تحت تدبیر این امام به خوبی هدایت بشوند بخشهای حکمت عملی هم در شؤون گوناگون و شعب متعددی که دارد هدایت میشوند. 🔻پس فلسفه که ریاست علوم را به عهده دارد زیرا جهانبینی است و جهانشناسی است و مانند آن، این به اصل علم میگوید که تو مستقیماً جزء امت من هستی! علم وقتی میتواند علم باشد که با معلوم مطابق باشد معلوم را درست درک کند یقینی درک کند جهل در آن نباشد شک در آن نباشد احتمال در آن نباشد. ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
🔻پس حقیقت فلسفه الهی این است که امت بلاواسطه خود که علوم اند را درست رهبری کند به علم بفهماند وقتی هویت تو تنظیم میشود که با معلوم مطابق باشد این قدم اول است. آنگاه معلوم را معرفی میکند و میگوید اضلاع معلوم این است ابعاد معلوم این است ظاهر و باطن معلوم این است آغاز و انجام معلوم این است نهاد و نهان معلوم این است غیب و شهادت معلوم این است، معلوم این است این را خوب بررسی کن! فلسفه به علوم میگوید معلومات شما عبارت از این هستند یک موجود مثلثاند مواظب باشید این مثلث را مثله نکنید. 🔻سخن الهیات فلسفه این است که دانشمندان! شما با یک مثلث رو به رو هستید مثله نکنید؛ ﴿هُوَ الْأَوَّلُ﴾ را کنار نگذارید، «هو الآخر»را کنار نگذارید، با معلومِ سردخانهای علم گرم پدید نمیآید. شما این لاشه را به سردخانه تحویل دادید گفتید ما زمینشناس هستیم آسمانشناس هستیم گیاهشناس هستیم معدنشناس هستیم داروشناس هستیم، بله؛ اما این درد و درمان، این آسمان و زمین، این فرشته و سرشته، این انسان و مَلک هر چه هست و هر که هست یک مبدأ فاعلی دارد یک مبدأ غایی دارد آن مبدأ فاعلی ﴿هُوَ الْأَوَّلُ﴾ آن است، آن مبدأ غایی، هدف و «هو الآخر» آن است، شما با فقط نظام داخلی کار دارید نظام داخلی این مثلث مثله شده یعنی یک جنازه سردخانه ای، معلوم سردخانهای علم سردخانه ای تحویل میدهد! 🔻تمام علوم زیر پوشش این هستند اگر فلسفه الهی فتوایش عملی شد، تمام علوم الهی میشوند و اگر معاذالله عملی نشد تمام علوم سکولار میشوند که محصول این یا جنگ جهانی اول و دوم است یا جنگهای نیابتی یا داشتن کارخانه های اسلحهسازی سه شیفته است یا موج موج مهاجران دریایی! ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
⭕مبادا کسی خیال کند علم اسلامی یعنی شما دوچرخه را آنطور بسازید هواپیما را اینطور بسازید اینکه معنای اسلامی شدنِ علم نیست این را که هیچ عاقلی نمی گوید! این عقل جزء منابع اسلامی است. اسلام میگوید معلومت زنده است این را مردار نکن! با معلومِ زنده علم زنده پیدا کن، علم زنده عالم زنده تربیت میکند. اگر عالِمی دانش او در حد سردخانهای بود این افسرده است «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ [لَمْ یَنْفَعْهُ‏] لَا یَنْفَعُه‏» این بیان نورانی علی بن ابی طالب است. 🔻چرا جهان به سمت عقل و عدل نمیرود؟ چون فکر میکند خودش یک مثله شده است و مرگ یعنی پوسیدن نه از پوست به درآمدن! وقتی نداند مرگ از پوست به درآمدن است نه پوسیدن، وقتی نداند که این قضایای عقلی و علمی از گذشته و آینده دور که نه زمان دارد نه زمین، همه اینها در رهن جان انسان است انسان ممکن نیست تاریخی باشد زمانی باشد زمینی باشد فرازمانی است فرازمینی است اگر نداند چنین چیزی است فکر جهانی ندارد فکر آینده ندارد. انسان هست که هست! اگر هست که هست، باید کالای ابدی داشته باشد، کالای ابدی این است که انسان نه بیراهه برود نه راه کسی را ببندد. 🔻بنابراین فلسفه الهی اگر سلطه علمی پیدا کند، تمام علوم را اسلامی میکند و اگر معاذالله خود گرفتار لائیک و سکولار و امثال ذلک شد تمام علوم را سکولار و لائیک و لامذهب و امثال ذلک میکند. دانشگاه وقتی اسلامی میشود که دانش آن اسلامی باشد، دانش اسلامی دانشمند اسلامی تربیت میکند این کار اساسی فلسفه است. (پیام آیت الله جوادی آملی به همایش آینده فلسفی ایران ۱۹ آبان ۱۴۰۰) ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
📌چگونگی تاثیر نظام فکری (فلسفه) بر تحقق نظام اجتماعی : 🔸برای ساخت یافتن هسته‌های سخت و کلان، زبان فلسفی نیاز است ولی فرهنگ عمومی مردم جامعه را فیلسوفان نمی‌سازند بلکه فرهنگ را مجموعه تعاملات انسان‌هاست که می‌سازد. 🔸 این شبکه رفتاری وقتی که می‌خواهد به صورت تجریدی‌تر از خودش دفاع بکند یا بخواهد خودش را توضیح دهد، یک زبان فلسفی پیدا می‌کند. 🔸این زبان فلسفی را فرهنگ عمومی و رفتار عمومی مردم باید حمایت کند؛ به عبارت دیگر، سطح عمومی مردم، باید آن چیزی را که متفکر طراحی می‌کند، بپذیرد و از آن استقبال کند یا یک تطبیقی با یکدیگر داشته باشد. 🔸در این حالت، یک فرهنگ اصیل از یک نقطه تفکری جوشیده و شکل می‌گیرد اما اگر آن تفکر نتواند با سطح عمومی مردم و لایه‌های بعدی خود ارتباط بگیرد و این استقبال نسبت به آن رویکرد وجود نداشته باشد، آن تفکر منزوی می‌شود. 🔸غیر از این حالت، فرهنگ غرب به نحو دیگری رخ داده است؛ به این صورت که ابتدا رنسانس در سطح هنر، در سطح زندگی عمومی مردم، در سطح سیاستمداران و در رقابت بورژواها با فئودال‌ها و با کلیسا شکل گرفت و این مجموعه رقابت‌های سه‌گانه منجر به این شد که یک سبکی از زندگی غالب بشود. این سبک زندگی، نوعی از تفسیر را نیاز داشت تا با مبنای فلسفی صورت‌بندی شوند و وجاهتی پیدا کنند. ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
تطبیق تاثیر نظام فکری بر وضعیت اجتماع در دوران انقلاب اسلامی : 🔻ما در دوران معاصر با هجمه یک فرهنگ دیگری به دوپارگی سبک زیست و زندگی مواجه هستیم و این سبک زندگی که از یک جهان دیگری الهام می‌گیرد که در سطح نظام دانایی و معرفتی و علمی ما در حال پمپاژ شدن است. 🔻در هجوم دنیای غرب، در ابتدا فلسفه‌شان منتقل نمی‌شود، بلکه لایه‌های میانی‌تر علوم‌شان مثل علوم سیاسی، علوم اجتماعی منتقل می‌شود. این علوم نه‌تنها ضد وحی بلکه ضد عقل هم هستند؛ زیرا فرهنگ مدرن آشکارا منکر عقل است و عقل را به افق عقلانیت و دست‌ساخت انسان تنزل داده است. 🔻اتفاقی که در هیچ فرهنگی سراغ نداریم. در غرب ما عقل نداریم بلکه عقلانیت داریم که آن هم یک برساخت و یک پدیده فرهنگی است. 🔻علم به یک قلمرو ابزاری تقلیل داده شده که در ابتدا یک هویت مستقل از فرهنگ برای خود قائل بود اما بعد معلوم شد که این معنای از علم بخشی از معنای فرهنگ است و علم نتوانست، معنای مستقل خودش را داشته باشد. این ویژگی جهان حاضر است. 🔻اگر فیلسوفان این فرهنگ(فرهنگ اسلامی) نبودند یا نظریه‌پردازان رابطه وحی خاتم را با زیست و زندگی جامعه تفسیر نمی‌کردند، این باعث می‌شد که در سلسله‌مراتب علمی، فقه جایگاهی نداشته باشد. 🔻فقه بخش وسیع حکمت علمی است. چه کسی می‌تواند بگوید فقه امتداد جریان فلسفی ما نیست؟ 🔻فلذا جریان علمی بین فلسفه و فرهنگ باید دائما برقرار باشد تا مسائل اجتماعی با ابتناء بر فلسفه حل شوند. 🔻در دوران معاصر ما این جریان باز هم حضور داشته است. به‌طور خاص، ایران به دلیل عقبه شیعی خود و حوزه تعامل بین نقل و عقل و شهود که فیلسوفان دائما آن را تئوریزه می‌کردند و در مرحوم علامه طباطبایی، بحث قرآن و برهان و عرفان برجسته‌تر از همه سابقه تاریخی‌اش به فعلیت رسیده است. 🔻ایشان حکمت را امتداد داده و با آن زندگی کرده و همین امتداد موجب شده که ما در قرن بیستم، دو انقلاب را بتوانیم محقق کنیم و ایران به انقلابی‌ترین کشور جهان تبدیل بشود. 🔻به واسطه امتداد فلسفه به عرصه اجتماع است که انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی محقق شده است؛ از همین جهت است که اگر فقه را از عرصه زیست و زندگی مردم برداریم، نه انقلاب مشروطه داریم و نه انقلاب اسلامی. فقهی که منجر به این دو انقلاب شده، امتداد فلسفه بوده است.https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
بیان دقیق‌تر و تفصیلی‌تری از جایگاه فقه با دستگاه فلسفی: 🔸در واقع، اگر فیلسوفان این فرهنگ برداشته شوند و فیلسوفان مدرن به جای آنها بنشینند، شما دیگر فقه‌تان بی‌پناه می‌شود. 🔸یعنی اگر شما در حوزه‌های علمیه به جای بدایةالحکمه و نهایةالحکمه و این کلامی که دارید، کانت و نیچه را تدریس کنید، کاملا چیز دیگری در می‌آید. در امتداد آن مساله در علوم انسانی هم یک چیز دیگری می‌شود. حتی علوم اسلامی مانند اصول فقه، به یک روش هرمنوتیک مفسرمحور تبدیل می‌شود. 🔸به همین منوال، حتی دریافت نبوی هم یک تجربه صرفا بشری و برساخت تاریخی می‌شود. اگر توجه نداشته باشیم که علوم غربی اصلا بر مبنای فلسفی دیگری مستقر هستند و صرفا بین آنها جمع کنیم، گرفتار مغالطات بسیار شدیدی می‌شویم. غافل از اینکه اساسا فقه ما نمی‌تواند از اصول تاریخی و شیوه تفسیری خودش جدا شود. 🔸البته در گذشته دور، چون تجربه زیست فقه با متن اجتماع موافقت بیشتری داشته، بعضا یک سری پرسش‌ها اساسا مطرح نبوده و نیاز نبوده است که فضای فقه ناظر به آنها باز اندیشی شود . ‌▫️⁩مصاحبه استاد پارسانیا با مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع) B2n.ir/m68288https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742