eitaa logo
مدرسه آزاد عالی عروج
1.1هزار دنبال‌کننده
127 عکس
4 ویدیو
10 فایل
‌▫️⁩مدرسه آزاد عالی عروج #فلسفه_برای_همه 📚 برگزاری دوره های آشنایی با اندیشه اسلامی. ❇️تحت اشراف استاد عبدالرسول عبودیت و نظارت حضرت استاد یدالله یزدان پناه 🆔https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742 ‌▫️⁩ادمین: @aliakbar_bayat
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕در حکمت نظری، الهیات فلسفه امتی دارد امت الهیات فلسفه علوماند نه جوامع. این ارتباط تنگاتنگ با دانش دارد و می خواهد دانش را اسلامی بکند. 🔻الهیات فلسفه به دانش میفهماند که تو وقتی دانش هستی که معلوم را خوب درک کنی، چون علم، درک معلوم است ادراک معلوم است. اگر بخشی از زوایای معلوم مجهول بماند علم با جهل همراه است مجموع خارج و داخل هم خارج است هرگز مجموع معلوم و مجهول، معلوم نیست. مجموع معلوم و مجهول، مجهول است. مجموع حق و باطل، باطل است. مجموع پاک و آلوده، آلوده است. پاکی هرگز آلودگی را نمیپذیرد علم هرگز جهل را نمیپذیرد. 🔻بنابراین دانشگاه رسالتش در تبیین آینده فلسفه در ایران این است که بداند دانش فلسفه امتی دارد و این امت، علوم جهانیاند و اگر علوم تحت تدبیر این امام به خوبی هدایت بشوند بخشهای حکمت عملی هم در شؤون گوناگون و شعب متعددی که دارد هدایت میشوند. 🔻پس فلسفه که ریاست علوم را به عهده دارد زیرا جهانبینی است و جهانشناسی است و مانند آن، این به اصل علم میگوید که تو مستقیماً جزء امت من هستی! علم وقتی میتواند علم باشد که با معلوم مطابق باشد معلوم را درست درک کند یقینی درک کند جهل در آن نباشد شک در آن نباشد احتمال در آن نباشد. ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
🔻پس حقیقت فلسفه الهی این است که امت بلاواسطه خود که علوم اند را درست رهبری کند به علم بفهماند وقتی هویت تو تنظیم میشود که با معلوم مطابق باشد این قدم اول است. آنگاه معلوم را معرفی میکند و میگوید اضلاع معلوم این است ابعاد معلوم این است ظاهر و باطن معلوم این است آغاز و انجام معلوم این است نهاد و نهان معلوم این است غیب و شهادت معلوم این است، معلوم این است این را خوب بررسی کن! فلسفه به علوم میگوید معلومات شما عبارت از این هستند یک موجود مثلثاند مواظب باشید این مثلث را مثله نکنید. 🔻سخن الهیات فلسفه این است که دانشمندان! شما با یک مثلث رو به رو هستید مثله نکنید؛ ﴿هُوَ الْأَوَّلُ﴾ را کنار نگذارید، «هو الآخر»را کنار نگذارید، با معلومِ سردخانهای علم گرم پدید نمیآید. شما این لاشه را به سردخانه تحویل دادید گفتید ما زمینشناس هستیم آسمانشناس هستیم گیاهشناس هستیم معدنشناس هستیم داروشناس هستیم، بله؛ اما این درد و درمان، این آسمان و زمین، این فرشته و سرشته، این انسان و مَلک هر چه هست و هر که هست یک مبدأ فاعلی دارد یک مبدأ غایی دارد آن مبدأ فاعلی ﴿هُوَ الْأَوَّلُ﴾ آن است، آن مبدأ غایی، هدف و «هو الآخر» آن است، شما با فقط نظام داخلی کار دارید نظام داخلی این مثلث مثله شده یعنی یک جنازه سردخانه ای، معلوم سردخانهای علم سردخانه ای تحویل میدهد! 🔻تمام علوم زیر پوشش این هستند اگر فلسفه الهی فتوایش عملی شد، تمام علوم الهی میشوند و اگر معاذالله عملی نشد تمام علوم سکولار میشوند که محصول این یا جنگ جهانی اول و دوم است یا جنگهای نیابتی یا داشتن کارخانه های اسلحهسازی سه شیفته است یا موج موج مهاجران دریایی! ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
⭕مبادا کسی خیال کند علم اسلامی یعنی شما دوچرخه را آنطور بسازید هواپیما را اینطور بسازید اینکه معنای اسلامی شدنِ علم نیست این را که هیچ عاقلی نمی گوید! این عقل جزء منابع اسلامی است. اسلام میگوید معلومت زنده است این را مردار نکن! با معلومِ زنده علم زنده پیدا کن، علم زنده عالم زنده تربیت میکند. اگر عالِمی دانش او در حد سردخانهای بود این افسرده است «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ [لَمْ یَنْفَعْهُ‏] لَا یَنْفَعُه‏» این بیان نورانی علی بن ابی طالب است. 🔻چرا جهان به سمت عقل و عدل نمیرود؟ چون فکر میکند خودش یک مثله شده است و مرگ یعنی پوسیدن نه از پوست به درآمدن! وقتی نداند مرگ از پوست به درآمدن است نه پوسیدن، وقتی نداند که این قضایای عقلی و علمی از گذشته و آینده دور که نه زمان دارد نه زمین، همه اینها در رهن جان انسان است انسان ممکن نیست تاریخی باشد زمانی باشد زمینی باشد فرازمانی است فرازمینی است اگر نداند چنین چیزی است فکر جهانی ندارد فکر آینده ندارد. انسان هست که هست! اگر هست که هست، باید کالای ابدی داشته باشد، کالای ابدی این است که انسان نه بیراهه برود نه راه کسی را ببندد. 🔻بنابراین فلسفه الهی اگر سلطه علمی پیدا کند، تمام علوم را اسلامی میکند و اگر معاذالله خود گرفتار لائیک و سکولار و امثال ذلک شد تمام علوم را سکولار و لائیک و لامذهب و امثال ذلک میکند. دانشگاه وقتی اسلامی میشود که دانش آن اسلامی باشد، دانش اسلامی دانشمند اسلامی تربیت میکند این کار اساسی فلسفه است. (پیام آیت الله جوادی آملی به همایش آینده فلسفی ایران ۱۹ آبان ۱۴۰۰) ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
📌چگونگی تاثیر نظام فکری (فلسفه) بر تحقق نظام اجتماعی : 🔸برای ساخت یافتن هسته‌های سخت و کلان، زبان فلسفی نیاز است ولی فرهنگ عمومی مردم جامعه را فیلسوفان نمی‌سازند بلکه فرهنگ را مجموعه تعاملات انسان‌هاست که می‌سازد. 🔸 این شبکه رفتاری وقتی که می‌خواهد به صورت تجریدی‌تر از خودش دفاع بکند یا بخواهد خودش را توضیح دهد، یک زبان فلسفی پیدا می‌کند. 🔸این زبان فلسفی را فرهنگ عمومی و رفتار عمومی مردم باید حمایت کند؛ به عبارت دیگر، سطح عمومی مردم، باید آن چیزی را که متفکر طراحی می‌کند، بپذیرد و از آن استقبال کند یا یک تطبیقی با یکدیگر داشته باشد. 🔸در این حالت، یک فرهنگ اصیل از یک نقطه تفکری جوشیده و شکل می‌گیرد اما اگر آن تفکر نتواند با سطح عمومی مردم و لایه‌های بعدی خود ارتباط بگیرد و این استقبال نسبت به آن رویکرد وجود نداشته باشد، آن تفکر منزوی می‌شود. 🔸غیر از این حالت، فرهنگ غرب به نحو دیگری رخ داده است؛ به این صورت که ابتدا رنسانس در سطح هنر، در سطح زندگی عمومی مردم، در سطح سیاستمداران و در رقابت بورژواها با فئودال‌ها و با کلیسا شکل گرفت و این مجموعه رقابت‌های سه‌گانه منجر به این شد که یک سبکی از زندگی غالب بشود. این سبک زندگی، نوعی از تفسیر را نیاز داشت تا با مبنای فلسفی صورت‌بندی شوند و وجاهتی پیدا کنند. ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
تطبیق تاثیر نظام فکری بر وضعیت اجتماع در دوران انقلاب اسلامی : 🔻ما در دوران معاصر با هجمه یک فرهنگ دیگری به دوپارگی سبک زیست و زندگی مواجه هستیم و این سبک زندگی که از یک جهان دیگری الهام می‌گیرد که در سطح نظام دانایی و معرفتی و علمی ما در حال پمپاژ شدن است. 🔻در هجوم دنیای غرب، در ابتدا فلسفه‌شان منتقل نمی‌شود، بلکه لایه‌های میانی‌تر علوم‌شان مثل علوم سیاسی، علوم اجتماعی منتقل می‌شود. این علوم نه‌تنها ضد وحی بلکه ضد عقل هم هستند؛ زیرا فرهنگ مدرن آشکارا منکر عقل است و عقل را به افق عقلانیت و دست‌ساخت انسان تنزل داده است. 🔻اتفاقی که در هیچ فرهنگی سراغ نداریم. در غرب ما عقل نداریم بلکه عقلانیت داریم که آن هم یک برساخت و یک پدیده فرهنگی است. 🔻علم به یک قلمرو ابزاری تقلیل داده شده که در ابتدا یک هویت مستقل از فرهنگ برای خود قائل بود اما بعد معلوم شد که این معنای از علم بخشی از معنای فرهنگ است و علم نتوانست، معنای مستقل خودش را داشته باشد. این ویژگی جهان حاضر است. 🔻اگر فیلسوفان این فرهنگ(فرهنگ اسلامی) نبودند یا نظریه‌پردازان رابطه وحی خاتم را با زیست و زندگی جامعه تفسیر نمی‌کردند، این باعث می‌شد که در سلسله‌مراتب علمی، فقه جایگاهی نداشته باشد. 🔻فقه بخش وسیع حکمت علمی است. چه کسی می‌تواند بگوید فقه امتداد جریان فلسفی ما نیست؟ 🔻فلذا جریان علمی بین فلسفه و فرهنگ باید دائما برقرار باشد تا مسائل اجتماعی با ابتناء بر فلسفه حل شوند. 🔻در دوران معاصر ما این جریان باز هم حضور داشته است. به‌طور خاص، ایران به دلیل عقبه شیعی خود و حوزه تعامل بین نقل و عقل و شهود که فیلسوفان دائما آن را تئوریزه می‌کردند و در مرحوم علامه طباطبایی، بحث قرآن و برهان و عرفان برجسته‌تر از همه سابقه تاریخی‌اش به فعلیت رسیده است. 🔻ایشان حکمت را امتداد داده و با آن زندگی کرده و همین امتداد موجب شده که ما در قرن بیستم، دو انقلاب را بتوانیم محقق کنیم و ایران به انقلابی‌ترین کشور جهان تبدیل بشود. 🔻به واسطه امتداد فلسفه به عرصه اجتماع است که انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی محقق شده است؛ از همین جهت است که اگر فقه را از عرصه زیست و زندگی مردم برداریم، نه انقلاب مشروطه داریم و نه انقلاب اسلامی. فقهی که منجر به این دو انقلاب شده، امتداد فلسفه بوده است.https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
بیان دقیق‌تر و تفصیلی‌تری از جایگاه فقه با دستگاه فلسفی: 🔸در واقع، اگر فیلسوفان این فرهنگ برداشته شوند و فیلسوفان مدرن به جای آنها بنشینند، شما دیگر فقه‌تان بی‌پناه می‌شود. 🔸یعنی اگر شما در حوزه‌های علمیه به جای بدایةالحکمه و نهایةالحکمه و این کلامی که دارید، کانت و نیچه را تدریس کنید، کاملا چیز دیگری در می‌آید. در امتداد آن مساله در علوم انسانی هم یک چیز دیگری می‌شود. حتی علوم اسلامی مانند اصول فقه، به یک روش هرمنوتیک مفسرمحور تبدیل می‌شود. 🔸به همین منوال، حتی دریافت نبوی هم یک تجربه صرفا بشری و برساخت تاریخی می‌شود. اگر توجه نداشته باشیم که علوم غربی اصلا بر مبنای فلسفی دیگری مستقر هستند و صرفا بین آنها جمع کنیم، گرفتار مغالطات بسیار شدیدی می‌شویم. غافل از اینکه اساسا فقه ما نمی‌تواند از اصول تاریخی و شیوه تفسیری خودش جدا شود. 🔸البته در گذشته دور، چون تجربه زیست فقه با متن اجتماع موافقت بیشتری داشته، بعضا یک سری پرسش‌ها اساسا مطرح نبوده و نیاز نبوده است که فضای فقه ناظر به آنها باز اندیشی شود . ‌▫️⁩مصاحبه استاد پارسانیا با مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع) B2n.ir/m68288https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
📌 نحوه نظارت فلسفه بر علوم : 🔸در هر علمي به ويژه در علوم انسانی يک دسته مباني کلان فلسفي اعمّ از مباني هستي‌شناختي و انسان‌شناختي داريم که في الجمله در علم حاضرند و گاهي هم احساس مي‌کنيم که بالجمله حضور دارند. 🔸البته يک دسته از اين مباحث در علوم تجربي هم مطرح است و بنابراين مي‌توان توسعه داد و گفت که مباني کلان فلسفي در علوم تجربی هم حضور دارد. 🔸اين مباني کلان فلسفي، همان فلسفه است که خودش را در اين علوم کشانده و در حال امتداد يافتن است. 🔸به عبارت ديگر ما يک دسته مسائل و مباني کلان هستي‌شناختي و انسان‌شناختي نظير نحوه وجود و چيستي داريم که هر علمي نيازمند به آن است اما نه در آن علم بلکه پيش از آن علم مورد بحث قرار مي‌گيرد و علم با استفاده از آنها پيش مي‌رود. تمام اين‌ها مسائل فلسفي است و فلسفه بايد به آنها بپردازد و آنها را امتداد دهد. 🔸 علوم به گونه ديگري هم با فلسفه در ارتباط‌اند و فلسفه به شکل ديگري هم بر آنها نظارت دارد. به اين معنا که دسته‌اي از پرسش‌هاي فلسفي در هر علم وجود دارد که در واقع خلل و فرج آن علم است و فلسفه بايد آنها را تحليل و اثبات کند تا بعد مورد استفاده علوم قرار گيرد. 🔸گاهي بعضي مسائل هم‌چنان به شکل خام در علم به کار مي‌روند، اين در مواردي است که هنوز خود فلسفه به آن مباحث نپرداخته و آنها را امتداد نداده است. ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
🔻بنابراين امتداد‌ بخشي فلسفه از يک منظر به مباحث کلان و نحوه وجود هر علم اختصاص دارد و از منظر ديگر به نگاه ناظرانه‌اي که فلسفه بايد نسبت به علم داشته باشد مربوط مي‌شود. 🔻يک منظر پساعلمي هم وجود دارد. به اين معنا که هر علمي -اعمّ از علوم تجربي و انساني- پس از پديد آمدن، پديده‌هايي را پيش رو دارد که فيلسوف مي‌تواند آنها را مورد بررسي و نقد قرار دهد و اين بررسي و نقد، در زمره کارهاي امتداد فلسفه به شمار بيايد. به تعبير ديگر اين مورد ناظر به آن مسأله‌اي است که علم آن را مطرح کرده است و عملاً از آن استفاده مي‌کند و ما مي‌توانيم از آن نکته‌اي بگيريم. 🔻به‌عنوان مثال وقتي نظريه دورکيم را مورد بررسي مي‌دهيم، مي‌بينيم که اصالت فرد در کار او حذف شده است. در اينجا فيلسوف مي‌تواند اين پرسش را مطرح کند که چرا اين‌گونه شد؟ آيا اصالت فرد در بحث اصالت جامعه حذف مي‌شود؟ اين پرسش که پرسشي جدي براي فيلسوف است يک پرسش پساعلمي محسوب مي‌شود؛ يعني علم تشکيل شده و حرفي زده است ولي پيرامون آن هم مي‌توان پرسشي را مطرح کرد. 🔻بنابراين فلسفه صرفاً پيش از شکل‌گيري علم بر آن نظارت نمي‌کند بلکه پس از آن هم مي‌تواند حالت نظارت را داشته باشد. نتيجه اين نظارت مي‌تواند مادّه علم باشد و محصول اين تعامل، امتداد فلسفه است. 🔻بنابراين براي اينکه امتداد فلسفه محقق شود بايد اموري باشد که فلسفه با آنها مساس پيدا کند. طبيعتاً امور فلسفي فراواني در هر علم وجود دارد که فلسفه مي‌تواند به آنها بپردازد و اگر بخواهيم فلسفه را امتداد دهيم بايد به اين امور فلسفي علم پاسخ گوييم. ‌▫️⁩نشست علمی استاد یزدانپناه (مجمع عالی حکمت اسلامی) http://B2n.ir/b87816https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔉 🔰سخنرانی استاد حسن رحیم‌پور ازغدی با موضوع: انتخابات مجلس، انتصاب به دست مردم (فلسفه انتخابات در نظام دینی) نشست ("مردم سالاری" با کدام منطق؟) _ ۹۸ 📅 پخش: ۱۴۰۲/۱۰/۰۱ 🆔 @rahimpour
📌فلسفه الهی ریاست جمیع علوم را به عهده دارد : 🔸فلسفه الهي، رياست علوم ديگر را به عهده دارد زيرا گذشته از تأمين هستي موضوعات و مبادي تصديقيِ مسائل آنها، تعريف ديني بودن آنها را نيز به عهده دارد كه. 🔸فيلسوف الهي چونان بوعلي سينا(ره) كوشيد كه صبغهٴ الهي بودن وي، رياست ساير رشته‌هاي علمي او را عهده‌دار باشد. 🔸لذا در تدوين فلسفه‌‌ٴ اخلاق همانند فلسفه كلي مطالبي را مرقوم داشت كه رسالةالطير وي نموداري از آنچه به طور رصين و مرصوص در نمط‌هاي پاياني اشارات و تنبيهات نگاشتند مي‌باشد 🔸فيلسوف الهي دانشي را مي‌طلبد كه هستهٴ مركزي آن در تقوا نهفته است نه لُغَت، عُرْف، سنّت بُومي، محاورات مردمي و مانند آن، هر چند حرمت نهادن به اين امور در حدّ مناسب آنها سودمند است. 🔸 فلسفهٴ الهي، برابر دريافت ِ تعلّمي خود از وحي آسماني، انسان را مهاجر از دنيا به برزخ و از آنجا به قيامت مي‌داند و در برخورد وي با پديد‌هٴمرگ، انسان را پيروز مي‌شمارد يعني بشر مرگ را مي‌ميراند نه آنكه مرگ او را بميراند. 🔸پيام قرآن حكيم اين است: ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ المَوْتِ﴾ نه ‌«كلُّ نَفْسٍ يَذُوقها الموتُ‌» و روشن است كه ذائق، مَذُوق را هضم مي‌كند نه عكس آن و چون نَفْس در هماورد با پديدهٴ مرگ پيروز است و بعد از مردن زنده و پاينده است، ره‌توشه اَبَد مي‌طلبد و تأمين آن بدون شناختِ راه و رونده و مقصد ميسور نيست. 🔸فلسفه الهي، هستي‌شناسي را وسيلهٴمعرفت اصول اعتقادي دين قرار مي‌دهد تا جريان توحيد و معاد و وحي و نبوت به مقدار توان بشري حل گردد. 🔸زندگي بدون معرفتِ آغاز و انجام جهان، سنگواره بي‌روح است كه همگان از آن مي‌گريزند ولي حيات آميخته با معرفتِ مبدء و اندوختهٴ شناختِ معاد و آويخته دانش وحي و نبوت همانند حَجَر جوشان است كه همگي آن را مي‌گزينند زيرا كوثر از آن مي‌تراود و عطش گياه و جانور و بشر با آن برطرف مي‌گردد. ‌▫️⁩آبان 1388 آیت الله جوادي آملي ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
📌امتداد اجتماعی در فلسفه اسلامی: 🔸امتداد فلسفه به این معنا است که پرسش‌های بنیادین در مورد ابعاد گوناگون زندگی به این دانش سپرده شده و پاسخ آنها را از این روش فکری طلب کرد. 🔸برای مثال تفکر در باب حکومت، سیاست و اقتصاد به پرسش‌های اولیه‌ای منجر می‌شود که گویی پیش از آن پرسشی وجود ندارد مانند این سوال که هدف از زندگی اقتصادی چیست. پاسخ به چنین پرسش‌هایی دانشی با قدرت فلسفه را مطالبه می‌کند. 🔸مکاتب مختلف فلسفی مانند فلسفه صدرایی، فلسفه سینایی و غیره فرآورده‌هایی در پاسخ به پرسش‌های بنیادین زندگی انسانی در حوزه اجتماعی دارند. 🔸اختلاف اساسی بین مکاتب مختلف وجود دارد، به عنوان مثال مارکس قائل به وجود جامعه پرقدرت متمایز از مجموع افراد است و فردگرایان افراطی می‌گویند چیزی به نام جامعه وجود خارجی ندارد و هر چه هست فرد است. 🔸پاسخ به این سوال را می‌توان در مکتب فلسفه اسلامی نیز جستجو کرد. امام خمینی(ره) مظهر این نوع تفسیر فلسفی از جهان بود و بر اساس همین تفسیر در مورد حیات خود و دیگران تصمیم می‌گرفت. 🔸امام(ره) بر اساس مبانی اساسی عرفانی معتقد بود که چیزی جز خدا وجود ندارد و همه چیز مظهر وجود خدا است و بر همین اساس تدابیر سیاسی و اجتماعی را مدیریت می‌کرد. می‌توان گفت تداوم اجتماعی فلسفه اسلامی در پاسخ به پرسش‌های اجتماعی در جهان معاصر را می‌توان از سیره نظری و عملی امام خمینی(ره) آموخت.https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742