‹مـٰاهِ مَـڹ›
الهیتاصبحفرداهرکیدلششکستهترمیمبشه ...!":) آمیــــڹ
الهیتاروزیکهزندهایماولینمخاطبقلبمونخداباشه ...!":)
آمیــــڹ
یبار که زل زده بود توی چشماتون بگین:
🖇♥️انت بداخلی اکثر منی!»
یعنی:
🖇♥️تو در من،از من فراوان تری!(:
|●مـٰــاهِ🌙مَــڹ●|
❲ یـٰامَناِسْمُـہُدَوآءٌۅَذِکـرُھُشِـفاءٌ !' ❳
ایاسمتودارویمنوذکرنامتشفایدردمن ...!♥️,(:
بخونیمباهمبہنیتِشفایهمهِبیماران🙂
#اݪݪّٰهجانم🌱
@MahMan110
‹مـٰاهِ مَـڹ›
#شڪرللّٰه خدایا شکرت که چشمام هنوز نعمت هاتو میبینه ...!♥️,(:
#شڪرللّٰه
خدایاشکرتکهماشدیماشرفمخلوقاتت ...!💙,(:
‹مـٰاهِ مَـڹ›
الهیتاروزیکهزندهایماولینمخاطبقلبمونخداباشه ...!":) آمیــــڹ
الهیچشماموناگهمیبارنفقطازخوشحالیدیدنبهترینکسمونباشهوگریهبرایامامحسین ...!":)
آمیــــڹ
آنها اگر میفهمیدند که روزهاهم چقدر بیادشان هستیم؛
شاید از شدت هیجان بال در می آوردند ...!
پ.ن
روزتون بخیر♥️😍
میخواماز پیرمرد روستایی و دوستداشتنی بگم که خیلی پیر بود و بر اثر پیری آلزایمر گرفتهبود ...!
و من از زبون دختر اون پیرمرد برایشما داستان کوتاه و دوستداشتنی تعریف میکنم که خوندنش بی نصیب نیست ...!(:
«بدلیل آلزایمر مجبور بودیم شبا درو قفل کنیم تا یهو توی شب بابا از خونهبیروننره ...!
گاهی اگه توی روز هم نمیتونستیم پیشش باشیم؛
درو قفل میکردیم !»
«یهشبما هم شدیم بابا و فراموش کردیم در و قفل کنیم و بخوابیم؛
اونشب بابا از خونه رفته یود بیرون ...!»