روزها با فکر او دیوانهام، شب بیشتر
هر دو دلتنگ همیم، اما من اغلب بیشتر((:
باد میگوید که او آشفته گیسو دیدنیست
شانه میگوید که با موی مرتب بیشتر-!-
حرفهایش از نوازشهای او شیرینتر است
از هر انگشتش هنر میریزد از لب، بیشتر¡!
یک اتاق و لقمهای نان و کمی آغوش او
‹من چه میخواهم مگر از این مکعب بیشتر؟(:›
‹مـٰاهِ مَـڹ›
دوستت دارم، آنگونه که منتظر وصال را ..!!(:
دوستت دارم، آنگونه که گرمازده سایه را ..!!(:
‹برای درد هایی که کسی درک نمیکنه دردن ولی واقعا دردن، خدایا به تو پناه میبریم:)♥️›