eitaa logo
محله ی امین آباد🇮🇷
127 دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
10.9هزار ویدیو
210 فایل
همه باهم برای بیداری اسلامی تاظهور... بروز ترین اخبار روشنگری را دراین کانال جستجو کنید... ادمین ا: 👇🏻👇🏻👇🏻 @Negar_1391 ادمین۲:👇🏻👇🏻👇🏻 @Bahman9
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4820813521180.mp3
3.29M
🌴حسرت حرم💔 هرکی اومده ، دیوونه شده میگه دوباره ببرم به حرم
┄┅✿❀🌸﷽🌸 ─┅─═इई 🌸🌺 علامه مجلسی فرمودند: شب_جمعه مشغول مطالعه بودم، به این دعا رسیدم، 🌸《بسم الله الرحمن الرحیم، اَلْحَمْدُ لله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها وَ مِنَ الآخِرَه اِلی بَقائِها. اَلْحَمْدُاللهِ عَلی کُلِّ نِعْمَه، اَسْتَغْفِرُالله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه، وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ 》 👈بعد یک هفته مجدد خواستم، آنرا بخوانم، که در حالت مکاشفه ندایی شنیدم، از ملائکه 🧚‍♀️که ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشده ایم ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘که [لبخند بسيار زيبايي بر چهره داشت]. قبل از خود خطاب به همرزمانش گفته بود: از اين تعداد پنج نفري كه با هم هستيم يكي‌مان خمس اين راه مي‌شويم ولي آن كسي كه به مي‌رسد وقتي سرش در [دامان امام حسين(ع)⚘ قرار گرفت بزند.]از تعداد شهدايي كه به مشهد آورده بودند فقط مصطفي بر لب داشت. 🍃⚘🍃 حضرت زینب(س)شهیدمصطفی عارفی 🍃⚘🍃
عارفی فرزند عبدالعلی متولد 15 دی ماه سال 1359 در خانواده ای مذهبی در تربت جام چشم به جهان گشود. پدرش کارمند فرمانداری تربت جام بود و دوران طفولیتش همزمان شد با دایی گرانقدرش فرامرز عارفی.🍃⚘🍃 تحصیلات خود را در مقطع ابتدایی در تربت جام آغاز کرد از همان کودکی با مسجد و پایگاه بسیج بسیار مانوس بود فعالیت های مذهبی و فرهنگی را از مدرسه شروع کرد و هر چه بزرگتر میشد عزم راسخش برای نبرد فرهنگی بیشتر میشد.  را وظیفه همگان خصوصاً خودش می دانست. پس از حمله گروه تکفیری داعش به عراق به زیارت کربلای معلا به عراق رفت و به صف و حرم پیوست. از آن پس راهش را مصمم تر از قبل در راه از حرم آل الله پیگیری کرد.  بارها برای عملیات های سخت و سنگین عازم عراق شد.
از خواهرشهید: عارفی تنها پسر خانواده‌مان بود. ما اصالتاً اهل تربت جام از شهرهای مرزی خراسان رضوی هستیم. اما از سال 1374 به بعد به علت انتقال پدرم که در وزارت کشور و در بخش فرمانداری استان کار می‌کرد به مشهد رفتیم و ساکن آنجا شدیم. پدرم اسم را به علت ارادتی که به محمد(ص) و شهید امام راحل داشت انتخاب کرد. پدر همیشه می‌گفت به معنی 🍃⚘🍃است. چون تک‌پسر خانواده بود، پدر و مادرم دوست داشتند او همیشه در همه کارهایش بدرخشد. در دوران کودکی هم مصطفی نسبت به همسالان خودش خلقیات خاصی داشت و از نبوغ بالایی برخوردار بود. کم حرف می‌زد و در مسائل مورد علاقه‌اش کنکاش می‌کرد. از همان بچگی به لباس بسیج و سپاه علاقه داشت واگر ما می‌خواستیم با او عکس خانوادگی بیندازیم ترجیح می‌داد در این لباس و با انداختن چفیه به گردن عکس بگیرد. از همان ابتدا روحیه مدیریت و رهبری گروه را در اردوهای بسیج به عهده داشت و علاقه او به نماز و روزه قبل از سن تکلیفش بود.
اما امام رضا(ع) جور کرد و اسفندماه همان سال 81 با هم ازدواج کردیم. ما حدود 13 سال در کنار یکدیگر عاشقانه زندگی کردیم. اول اسفند 81 با هم ازدواج کردیم و 24 اسفند ماه 94 هم شهید شد. حاصل ازدواجمان دو پسر به نام طاها 12 ساله و امیر علی سه و نیم ساله است. عارفی سال 90 برای اولین بار عتبات عالیات و شهر رفته بود. در عشق و علاقه‌اش به اهل بیت گل کرده بود. می‌گفت آنجاست که با اهل بیت(ع)🍃⚘🍃بیشتر انس می‌گیری. شیعه‌ها بیشتر توجه را به خود جلب کرده بود.
از همسر شهید: نوه عمویم هستند. البته چون در سیستان زندگی می‌کردیم و و خانواده‌شان در مشهد بودند، تا قبل از ازدواج ایشان را ندیده بودم. در واقع آشنایی و ازدواج ما از طریق متوسل شدن به علی بن موسی الرضا(ع) میسر شد. من متولد سال 65 هستم. اواخر شهریورماه سال 81 که 16 سال سن بیشتر نداشتم همراه یک اردو به مشهد رفته بودم. از آقا امام رضا(ع) خواستم که یک همسر مؤمن، انقلابی و ساکن مشهد قسمتم کند تا از این طریق دینم کامل شود. بعدها از خود شنیدم که ایشان هم درست در همین برهه زمانی از علی بن موسی رضا(ع) خواسته بود دختری مؤمن با شرایطی که داشتند نصیبش کند.🍃⚘🍃 چون آن موقع شرایط مصطفی خیلی مناسب ازدواج نبود. خب ایشان در دوران سربازی تصمیم به ازدواج می‌گیرند و آن موقع هم خانواده مصطفی به علت پایین بودن سنشان برای ازدواج راضی نبودند. ایشان شغل و مسکنی هم برای زندگی نداشتند.
من از ۱۶ سالگی هر لحظه در کنار مصطفی بودم و زندگی ما شهره اطرافیان بود. از طرفی با دوری خانواده‌ام در مشهد خیلی غریب بودم. ولی چون آرمان‌های انقلابی و اسلامی از هر چیز دیگری در زندگی برایم مهم‌تر بود به رفتن رضایت دادم. سال ۹۴ مدافعین حرم خیلی 🍃⚘🍃بودند. حتی از افرادی که خودشان را در وادی دفاع مقدس و شهدا می‌دانستند هم می‌شنیدم که می‌گفتند مدافعین حرم برای خودکشی و گرفتن پول می‌روند. حتی شایعه درست می‌کردند که رهبرمان نیز با رفتن اینها مخالف است. اما مصطفی به من گفته بود کمر همت را ببند از این لحظه به بعد زخم زبان‌های زیادی از مردم می‌شنوی.