6.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
🔸عهد بستن با امام زمان (عج) قبل از افطار
🔹حجت الاسلام و المسلمین مومنی
#ماه_رمضان
#امام_زمان
✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان
آشنایی با کانون :
zil.ink/mahdaviat_semuni
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💡 نکاتی از آیه ۴۶ سوره انفال
🔻برای کسانی که دغدغه کار فرهنگی دارند...
🔻برای کسانی که خودشان را سرباز در جنگ نرم میداند...
✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان
zil.ink/mahdaviat_semuni
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
❇️ چند تا دین آسمانی وجود داره؟
✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان
آشنایی با کانون :
zil.ink/mahdaviat_semuni
نکات کلیدی جزء دوازدهم قرآن کریم
✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان
آشنایی با کانون :
zil.ink/mahdaviat_semuni
#کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت ۱۲
❇️بعد از سقوط صدام در دهه هشتاد چندبار به کربلا رفته بودم
در یکی از این سفرها پیرمرد کرولالی با ما بود که مسئول کاروان به من گفت:
میتوانی مراقب این پیرمرد باشی؟
❇️خیلی دوست داشتم تنها باشم و با مولای خود خلوت کنم اما با اکراه قبول کردم
❇️پیرمرد هوش و حواس درست حسابی هم نداشت و دائم باید مواظبش میشدم تا گم نشود.
تمام سفر من تحت شعاع حضور پیرمرد سپری شد
❇️حضور قلب من کم رنگ شده بود ، هر روز پیرمرد با من به حرم می آمد و برمیگشت چون باید مراقب این پیرمرد میبودم
❇️روز آخر قصد خرید یک لباس داشت فروشنده وقتی فهمید متوجه نمی شود قیمت را چند برابر گفت.
جلو رفتم و گفتم: چه میگوئی آقا؟ این آقا زائر مولاست ، این لباس قیمتش خیلی کمتر است...
❇️خلاصه لباس را خیلی ارزانتر برای پیرمرد خریدم
و او خوشحال و من عصبانی بودم
❇️با خودم گفتم: عجب دردسری برای خودم درست کردم! این دفعه کربلا اصلاً حال نداد...
❇️یکدفعه دیدم پیرمرد ایستاد روبه حرم کرد و با انگشت دستش من را به آقا نشان داد و با همان زبان بی زبانی برای من دعا کرد
❇️جوان پشت میز گفت:
به دعای این پیرمرد، آقا امام حسین علیه السلام شفاعت کردند و گناهان ۵ ساله را بخشیدند
❇️باید در آن شرایط قرار میگرفتید تا بفهمید که بعد از این اتفاق چقدر خوشحال شده بودم
❇️صدها برگ در کتاب اعمال من جلو می رفت،اعمال خوب این سال ها همگی ثبت شد و گناهانش محو شده بود.
ادامه دارد...
#کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت
✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان
آشنایی با کانون :
zil.ink/mahdaviat_semuni
شبکه های اجتماعی :
t.me/mahdaviat_semuni
eitaa.com/Mahdaviat_semuni
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
🔴وقتی از مسلمونا میپرسیم چرا موهاشون رو می پوشونن ۹۹درصد جواب اشتباه میدن‼️
✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان
آشنایی با کانون :
zil.ink/mahdaviat_semuni
نکات کلیدی جزء سیزدهم قرآن کریم
✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان
آشنایی با کانون :
zil.ink/mahdaviat_semuni
#کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت ۱۳
❇️در دوران جوانی در پایگاه بسیج شهرستان فعالیت داشتم شب های جمعه همه دور هم جمع بودیم و بعد از جلسه قرآن فعالیت نظامی و... داشتیم
❇️در پشت محل پایگاه ، قبرستان شهرستان ما قرار داشت
ما هم بعضی وقت ها دوستان خودمان را اذیت می کردیم.
البته تاوان تمام این اذیت ها را در آن جا دادم
❇️یک شب زمستانی برف سنگینی آمده بود
یکی از رفقا گفت:
کی میتواند الان به ته قبرستان برود و برگردد؟
❇️گفتم: اینکه کاری ندارد. من الان می روم.
او به من گفت باید یک لباس سفید بپوشی.
من از سر تا پا سفید پوش شدم و حرکت کردم
❇️صدای خس خس پای من بر روی برف از دور شنیده میشد.
آخر قبرستان که رسیدم صوت قران شخصی را شنیدم...
❇️یک پیرمرد روحانی از سادات بود شب های جمعه تا سحر داخل یک قبر مشغول قرائت قرآن می شد
❇️فهمیدم که رفقا میخواستند با این کار با سید شوخی کنند!
❇️می خواستم برگردم اما با خودم گفتم اگر الان برگردم رفقا من را به ترسیدن متهم می کنند
❇️برای همین تا انتهای قبرستان رفتم هرچی صدای پای من نزدیکتر میشد صدای قرائت قرآن سید هم بلندتر می شد.
از لحنش فهمیدم که ترسیده ولی به مسیر ادامه دادم
❇️تا این که بالای قبر رسیدم که او در داخل آن مشغول عبادت بود
تا مرا دید فریاد زد و حسابی ترسید
من هم که ترسیده بودم پا به فرار گذاشتم
پیرمرد رد پایم را در داخل برگرفت و دنبال من آمد
❇️وقتی وارد پایگاه شد حسابی عصبانی بود
ابتدا کتمان کردم اما بعد معذرت خواهی کردم و با ناراحتی بیرون رفت
❇️حالا چندین سال بعد از این ماجرا در نامه عمل حکایت آن شب را دیدم!
❇️نمی دانید چه حالی داشتم وقتی گناه یا اشتباهی را در نامه عمل می دیدم مخصوصاً وقتی کسی را اذیت کرده بودم از درون عذاب می کشیدم
❇️از طرفی در این مواقع باد سوزان از سمت چپ وزیدن میگرفت
طوری که نیمی از بدنم از حرارت آن داغ می شد
❇️وقتی چنین عملی را مشاهده کردم و گوله آتش در نزدیکی خودم دیدم دیگر چشمانم تحمل نداشت
❇️همان موقع دیدم که این پیرمرد سید که چند سال قبل مرحوم شده بود از راه آمد و کنار جوان پشت میز قرار گرفت
❇️سپس به آن جوان گفت:
من از این مرد نمیگذرم او مرا اذیت کرد و ترساند
❇️من هم گفتم به خدا من نمی دانستم که سید در داخل قبر دارد عبادت می کند.
❇️جوان به من گفت:
اما وقتی نزدیک شدی فهمیدی که دارد قرآن میخواند چرا برنگشتی؟
دیگر حرفی برای گفتن نداشتم...
❇️خلاصه پس از التماسهای من ، ثواب دو سال از عبادت هایم را برداشتند و در نامه عمل سید قرار دادند تا از من راضی شود. دوسال نمازی که بیشتر به جماعت بود... دو سال عبادت را دادم فقط به خاطر اذیت و آزار یک مومن...!
ادامه دارد...
#کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت
✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان
آشنایی با کانون :
zil.ink/mahdaviat_semuni
شبکه های اجتماعی :
t.me/mahdaviat_semuni
eitaa.com/Mahdaviat_semuni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
إِلهِى إِنْ أَدْخَلْتَنِى النَّارَ فَفِى ذلِكَ سُرُورُ عَدُوِّكَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِى الْجَنَّةَ فَفِى ذلِكَ سُرُورُ نَبِيِّكَ و َأَنَا وَاللّهِ أَعْلَمُ أَنَّ سُرُورَ نَبِيِّكَ أَحَبُّ إِلَيْكَ مِنْ سُرُورِ عَدُوِّكَ.
خدایا اگر مرا وارد دوزخ کنی، این موجب خرسندی دشمن توست و اگر مرا به بهشت وارد نمایی، این سبب خوشحالی پیامبر توست و من به خدا سوگند این را میدانم که دلشادی پیامبرت نزد تو، از خرسندی دشمنت محبوبتر است.
✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان
آشنایی با کانون :
zil.ink/mahdaviat_semuni