eitaa logo
مهدیه
786 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
20 فایل
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی @khadememahdeea : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸 🌸 سلام ای بهار جان ها تو همچو بوی محبت زپشت پنجره ها درون ذهن شقایق خطور خواهی کرد نگاه شوق وامیدم به آن دم صبحی است که خاک رابه قدومت چو طور خواهی کرد 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
ره یافتگان وصال قسمت ۴۵ ✍سید محمد متین پور تشرف در هنگام روضه حضرت زهرا سلام الله علیها مرحوم حضرت حجة الاسلام منصور زاده که از منبریهای طراز اول استان اصفهان بودند فرمودند: یک روز با خود گفتم افتخارم این است که نوکر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستم و خود را جزو سربازان آن بزرگوار به حساب می‌آورم و پس از یک عمر نوکری و روضه خوانیِ امام حسین علیه السلام و مادرشان حضرت زهرا سلام الله علیها هنوز افتخار دیدار آقا را پیدا نکرده‌ام چه کنم؟ به فکرم رسید که مردم جهت حاجتشان به مسجد مقدس جمکران می‌روند، من که حاجتم دیدار خودشان است. لذا به مسجد مقدس جمکران رفتم و در قنوت نماز با حال توجه می‌گفتم اللّهم ارزقنی زیارت حجة بن الحسن روحی له الفداه. مدتی کارم این بود و با توجه به اینکه هر روز شُعله عشق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در دلم افزونتر می‌شد، شبهای دیگر هم در دل شب زیر آسمان همان نماز و همین ذکر راانجام می دادم تا یک شب در عالم خواب شرف یاب شدم خدمت بزرگی، به من فرمود: برو در مجالس امام حسین علیه السلام تا به حاجتت برسی. پرسیدم: کجا و چه وقت؟ فرمود: زمانی که روضه خوان، روضۀ حضرت زهرا سلام الله علیها را می‌خواند. دو روز بعد شخصی آمد و از من دعوت کرد که پنج روز روضه دارم و می‌خواهم شما یکی از گویندگان باشید.قبول کردم. طبق معمول روز پنجم متوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها شدم. روبروی منبر ایوانی بود که دو نفر از رفقا با فاصله نشسته بودند. همینکه وارد روضه شدم و نام حضرت زهرا سلام الله علیها را بردم، متوجه شدم که در ایوان بین آن دو نفر، آقایی بسیار با عظمت نشسته و شال سبزی به گردن دارد و روضه که می‌خوانم که حضرت را بین در و دیوار گرفتار کردند و محسن او را شهید کردند دیدم آن بزرگوار آنچنان اشک می‌ریزد و به صورت می‌زند و ناله مادر مادر می‌کند. با خود گفتم: از منبر که پایین آمدم میروم و دست او را می‌بوسم و از او درخواست می‌کنم که در حقم دعا کند، همین که پایین آمدم و به طرف ایوان رفتم ایشان را ندیدم از آن دو نفر سراغ گرفتم گفتند کسی اینجا ننشسته بود ما کسی را ندیدیم. متوجه شدم که آقا و مولایم بوده است. حالم بد شد و از هوش رفتم، مرا بهوش آوردند که چه شده، گفتم: آقا حجة بن الحسن العسکری اینجا تشریف داشتند و در مصیبت مادرشان حضرت زهرا سلام الله علیها گریه می‌کردند. 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا اباصالح: شب شب عشقه شب نوره شب یاره دل تو دلم نیست شاید امشب شب مرگ انتظاره 🎤محمود کریمی 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌸 🌸 سلام عشق جانم: مژده‌ی آمدنت قیمت جان می‌ارزد تاری از موی تو آقا به جهان می‌ارزد 🌸 این کیست این؟ این یوسف ثانیست یا نور سبحانیست ساقی خوب ماست این ولادت آقا امام زمان(عج) را مبارک باد 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌸 🌸 🔹بی‌قراران ظهور امام عصر(عج) در کابل 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
صحیفه سجادیه قسمت ۱۹۶ ادامه دعای ۳۹ (۳۹) وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السّلَامُ فِی طَلَبِ الْعَفْوِ وَ الرّحْمَةِ: اللّهُمّ إِنّی أَسْتَوْهِبُکَ -یَا إِلَهِی! - مَا لَا یُنْقِصُکَ بَذْلُهُ، وَ أَسْتَحْمِلُکَ، مَا لَا یَبْهَظُکَ حَمْلُهُ: أَسْتَوْهِبُکَ -یَا إِلَهِی! - نَفْسِیَ الّتِی لَمْ تَخْلُقْهَا لِتَمْتَنِعَ بِهَا مِنْ سُوءٍ، أَوْ لِتَطَرّقَ بِهَا إِلَی نَفْعٍ، وَ لَکِنْ أَنْشَأْتَهَا إِثْبَاتاً لِقُدْرَتِکَ عَلَی مِثْلِهَا، وَ احْتِجَاجاً بِهَا عَلَی شَکْلِهَا. وَ أَسْتَحْمِلُکَ مِنْ ذُنُوبِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ، وَ أَسْتَعِینُ بِکَ عَلَی مَا قَدْ فَدَحَنِی ثِقْلُهُ، بارالها از تو می‌خواهم که به من عطا کنی زیرا که بخشش تو چیزی را از تو کم نمی کند ای خدای من برداشتن باری بر دوشم را می‌خواهم که برای تو سخت نیست. ای خدای من از تو می‌خواهم که به من عطا کنی نفسی را که آن را نیافریدی تا به وسیله آن مانع بدی شوی و به سود و منفعتی برسی بلکه آن را آفریدی تا قدرت خود را در خلق آن و امثال آن ثابت کنی و بر خلقت شبیه آن دلیل آوری. خداوندا درخواست می‌کنم بار گناهانم را از دوش من برداری که بر من سنگینی می‌کند و از تو کمک می‌خواهم که این سنگینی مرا بیچاره کرده است. ..ادامه دارد 🌸🌸🌸🌸 مهدیه👇 https://eitaa.com/Mahdeea
مقام مردان خدا قسمت ۷ ✍على میرخلف زاده (اى باد ساكن شو) (سيد مهدى قزوينى) چنان بود كه احتياط مى كرد كه كسى دستش را ببوسد ومردم منتظر بودند كه به حرم بيايد، چون به حرم مشرّف مى شد اگر دستش رامى بوسيدند ملتفت نمى شد ونيز شيخ مرحوم در مستدرك نقل فرموده از جناب آقا سيد مهدى كه يك وقتى با جماعتى از صلحاء وعلماء در سفينه اى بودند كه ناگاه باد سختى وزيدن گرفت كه كشتى به تلاطم درآمد ومردم ترسان وهراسان شدند. مردى زياد وحشت مى كرد ومتوسل به ائمه مى شد وگريه مى كرد ولى جناب سيّد مانند كوهى نشسته بود چون اضطراب آن مرد را ديد فرمود: از چه مى ترسى؟ همانا باد ورعد وبرق تمامى مطيع امر الهى مى باشد پس گوشه عباى خود را جمع كرد واشاره به سوى باد كرد مثل آنكه مگس را دور كند فرمود: اى باد ساكن باش! پس باد ساكن شد وكشتى قرار گرفت. (۹) 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ وَبَرِحَ الْخَفاءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ☀️ 💔💔💔💔💔 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
کرامات معصومین قسمت ۱۳۹ ✍علی اکبر مهدی پور از کرامات حضرت مسلم علیه السلام حضرت حجة الاسلام والمسلمین آقای نوری، سرپرست کتابخانه ی حرم مطهّر حضرت ابوالفضل علیه السلام، روز جمعه ۱۹ جمادی الثانی ۱۴۳۳ ق. در دفتر کتابخانه نقل کرد که: در نجف اشرف واعظ بسیار برجسته ای بود به نام شیخ صالح دجیلی که در بیوت مراجع منبر می‌رفت و اینک پسرش شیخ جعفر دجیلی چنین جایگاهی دارد. او داستانی داشت که من از پسرش پرسیدم، او چنین گفت: پدرم در یک دهه ی عاشورا به شدّت مریض بود، ولی به مجالسی که وعده داده بود، با آن حال بیماری می‌رفت. شب چهارم محرّم که شب حضرت مسلم علیه السلام است، در اوج بیماری به مسجد طوسی رفت. دو نفر زیر بغلش را گرفتند و او را با یک زحمت بر فراز منبر قرار دادند. پدرم می‌گفت: تا گفتم: السلام علیک یا رسول اللّه، السلام علیک یا امیرالموءمنین، از هوش رفتم، وقتی به هوش آمدم که دیدم مردم در حال خروج از مسجد هستند. از شدّت شرمندگی عرق کردم، خواستم خود را به بزرگان مجلس برسانم و عذرخواهی کنم، پاهایم یاری نکرد. به اوّلین فردی که رسیدم، گفتم: ببخشید، گفت: نه، امشب واقعاً غوغا کردی، در مورد حضرت مسلم علیه السلام مطالبی گفتی که هرگز از احدی نشنیده بودم. نفر دوم و سوم نیز همان عبارت را گفتند. آقای نوری این را بدون واسطه از شیخ جعفر و او نیز از پدرش شیخ صالح دجیلی نقل کرده است. ❤️❤️❤️❤️❤️ به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️❤️ ❤️ السلام علیک یا اباصالح: آقا جان محتاج دعاییم منتظرانت را دعا بفرما 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea