eitaa logo
مهدیاران | mahdiaran
34.8هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
648 فایل
واحد مهدویت موسسه مصاف (مهدیاران) بزرگترین کانال تخصصی مهدویت کشور باتولید بیش از ۶۰۰۰ محتوای مهدوی 📱آدرس مهدیاران در دیگر پیام‌رسان‌ها↶ zil.ink/mahdiaran 👤ادمین↶ @Addmin_Mahdiaran 💳 شماره کارت جهت کمک به امورات مهدوی↶ 5041721112169249 ✅ کپی آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 انتخابات؛ مقدمۀ فرج 🔸 انتخابات، مصداق احساس مسئولیت مردم است. 🔸 امام زمان با کمک مردم و احساس مسئولیت مردم حکومت می‌کند. بدون احساس مسئولیت مردم، امام زمان ظهور نمی‌کند. ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran
؟! 8⃣1⃣ قسمت هجدهم 🚖 زهرا سوار تاکسی شد. حمید خیالش که راحت شد، گفت: می‌خوای یه جای خوب ببرمت؟ گفتم: کجا؟ گفت: می‌خوای الان کجا باشی که دلت حسابی وا شه؟ گفتم: خیلی وقته حرم امام رضا علیه السلام نرفتم. شش‌ماهی می‌شه از کشیکم گذشته، اما اوضاع مالی اجازه نمی‌ده برم. دلم واسه حرمش یه ذره شده. دیدم دست به سینه گذاشت و خم شد و گفت: السلام علیک یا ثامن الحجج... 🤲 صدای نقاره پیچید توی گوشم. بی‌امان اشک می‌ریختم. این روزا حرم‌لازم شده بودم. روبه‌روی پنجره‌فولاد و کلی حرف تلنبار شده رو قلبم. حمید تنهام گذاشت. نمی‌دونم چقدر زار زدم. چقدر دعا کردم خادمش، خادم امام زمان هم باشه! دعا کردم واسه ظهور مولامون! رفتم طرف سقاخونه، حمید لیوان آب رو داد دستم، گلوم خشک شده بود، چقدر احساس تشنگی می‌کردم. یه جرعه آب منو انداخت یاد ارباب. همون‌جا دست به سینه گفتم: السلام علیک یا اباعبدالله… ⁉️ یهویی حمید دستم رو کشید. عجله داشت، می‌خواست چیزی رو نشونم بده. توی دفتر گمشدگان، غلغله بود، دور یه زن جوون رو گرفته بودن، زن آروم و قرار نداشت، چنان بی‌تابی می‌کرد که هیچی آرومش نمی‌کرد… نه لیوان آب، نه حرفای خادما، فقط می‌گفت: بچه‌م... بچه‌م... بدجور مضطر بود، مثل مرغ پرکنده، بال‌بال می‌زد. چند دقیقه بعد، وقتی خادما بچه‌شو پیدا کردن و آوردن، حالش دیدن داشت. اول زانو زد. بچه‌شو محکم بغل کرد. جیغ می‌زد، اشک می‌ریخت، مدام بچه‌شو می‌پایید که سالم باشه، حرکاتش اشک همه رو درآورد. حمید گفت: منتظر واقعی به این مادر می‌گن! دیدی دعا کردنشو؟ دیدی بی‌تابی‌شو؟ دیدی چطوری دنبال گمشده‌ش بود. برگشت طرفم، بیخ گوشم گفت: نزدیک دوازده قرنه امام‌زمان‌مون رو ندیدیم! شده اینجوری واسه اومدنش دعا کنیم؟! 🕊 به راه افتادیم، از کنار کبوترا گذشتیم، از کنار سقاخونه، بعد دور گنبد طلایی چرخیدیم و برگشتیم سمت مزار شهدای شهر خودمون، اما من هنوز به حرفای حمید فکر می‌کنم. هوای مزار شهدا بدجور به ریه‌هام می‌سازه. دم غروب بغلم کرد. منو بوسید. بازوهامو فشار داد و گفت: کاری نداری رفیق؟ گفتم: یه چیزی بگو دلم آروم بشه. یه یادگاری، یه حرف آخری! گفت: جان برادر! مدام از خودت بپرس کجای قصه ایستاده‌ای. اگه جایگاه خودت رو بشناسی، در هر جایی که هستی، چه دانشجو، چه معلم، چه خانه‌دار، چه راننده، چه مسئول، چه خادم... تلاش کن جوری زندگی کنی که یقین داشته باشی امام هر لحظه می‌بیندت، درست مثل لحظهٔ کشیک‌دادنت توی حرم... ⏰ مواظب دلت باش، بگذار ساعت قلبت به وقت جمکران تنظیم بشه رفیق! آخرین جمله‌ش آتیشم زد وقتی که گفت: دوست دارم اگه یه بار دیگه دیدمت، بگی صدای آقا رو داری می‌شنوی! اون موقع من و رفقام منتظر می‌مونیم یه روزی به جمع ما بپیوندی! خداحافظی کرد و رفت. با خودم زمزمه کردم: برگرد از اول برو… چشمانم پر از اشک بود. واضح ندیدمت... 🗣 ادامه دارد... 📖 @Mahdiaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «بشر لجباز» 👤 استاد 💻 بشری که جا لپتاپ از دسته بیل استفاده می‌کنه... 🚩 ماجرای کشتارهای عظیم در ... آیا شیعیان هم کشته خواهند شد؟ 📥 دانلود با کیفیت بالا ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran
⏳ یک روز مانده تا رونمایی سوپر اپلیکیشن ۱۲ ⏰ زمان: شنبه ۱۴۰۲/۱۲/۱۲ ؛ ساعت ۱۲:۱۲ ظهر @Mahdiaran
هدایت شده از مهدیاران | mahdiaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «بی‌تفاوت نباش» 👤 استاد ❓ مهدویت به حرف نیست، یک راهبرده ؛ من نقشم چیه؟ چه کسایی رو ما می‌فرستیم مجلس؟ ⭕️ 📥 دانلود با کیفیت بالا ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ قرائت زیارت با سرعت مناسب برای قرائت غروب جمعه‌ها واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @mahdiaran
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ قرائت زیارت با سرعت مناسب برای قرائت غروب جمعه‌ها واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @mahdiaran
؟! 9⃣1⃣ قسمت نونزدهم 🕊 از پیشنهادش خوشم اومد. با ذوق گفتم: بیا یه جای خوب ببرمت تا بدونی امام‌زمانمون فراموش نشده و هنوز عاشقایی داره که جمعه‌ها به یادش ندبه می‌خونن. دستش را گرفتم و رفتیم طرف گلدسته امامزاده احمد. رو گنبد آجری، کلی کبوتر استراحت می‌کردند. صدای اذان از مناره‌های امامزاده توی شهر می‌پیچید. خوب موقعی رسیده بودیم. رفتیم توی شبستان. یه عرض ادب به ساحت امامزاده کردیم و نشستم یه جای دنج. 📿 کم‌کم نماز‌گزارها یکی‌یکی میومدند، اما هر‌چی صبر کردیم، خبری از امام جماعت نشد. حالم گرفته شد، هنوز هیچی نشده، پیش حمید داشت آبروم می‌رفت. از پیرمرد بغل‌دستی پرسیدم: ببخشید، حاج‌آقا نمیان؟! در حالی‌که تسبیح رو لای انگشتانش می‌چرخوند، گفت: بعید می‌دونم، اون هفته هم نیومد، اومدنش بگیر‌نگیر داره، جمعه‌ها معمولاً اين‌جوریه! پرسیدم: پس الان کی نماز رو می‌خونه؟ گفت: معمولاً یکی از نماز‌گزارا می‌افته جلو، ما هم بهش اقتدا می‌کنیم! همین‌طور هم شد. بعد از نماز، نگاهی به حمید کردم و گفتم: از این اتفاقا هر جایی می‌افته، مهم دعای ندبه‌اس که خدا رو شکر، هر‌هفته منظم اینجا برگزار می‌شه! 🎤 بعد از نماز صبح، همه چشاشون به طرف در بود تا مداح بیاد، اما اونم انگار قصد اومدن نداشت تا من حسابی پیش حمید شرمنده بشم. چند دقیقه بعد، از تربیون اعلام شد چون مداح نیومده، خودمون دعا رو شروع می‌کنیم. یاد چند‌وقت پیش افتادم، وقتی یکی از مداحان معروف شهر رو دیدم، کلی نازش رو کشیدم و مقدمه‌چینی کردم تا بتونم راضیش کنم که جمعه‌ها بیاد. برای همین گفتم: اگه امکان داره، جمعه یه سر بزنین به امامزاده احمد و زحمت دعای ندبه رو بکشین. جوابش هنوز توی گوشمه. خندید و گفت: سیّد‌جان، من صبحای جمعه خوابم. باور کن دست خودم نیست! نمی‌تونم از خوابم بگذرم، معمولاً جمعه‌ها خوابم تا لنگ ظهر. اون‌وقت تو می‌گی بیا ندبه بخون! بهش گفتم: خودتون نمیاین لااقل از دوستای مداحتون بخواین نوبتی بیان دعا رو بخونن! با کنایه گفت: من وقتی خودم نمیام، اونا چطور میان؟! حاضرم باهاتون شرط ببندم، اگه کسی از اونا اومد، من بهتون جایزه می‌دم! 📸 راست می‌گفت. در طول سال به جز چند هفته که مناسبت خاصی بود و چند نفر از مسئولین شهر با کلی پارچه‌نوشته اومدن و مدام عکس خبری گرفتن، ما چشمون به در خشک شد، اما خبری از مداحان محترم شهرمون نشد که نشد! حمید زیر چشمی نگاهم کرد. حرفی زد که فهمیدم ذهنمو خونده. گفت: اینم از مداحان عزیز که روزای جمعه، روز تعطیل و استراحتشونه. ⁉️ دعای ندبه شروع شد. چند نفری جلو رفتند و دعا رو خوندن. بعد از دعا، بساط صبحانه پهن شد. حمید پرسید: تعداد افرادی که روزای جمعه برای دعای ندبه میان معمولاً چند نفرن؟ گفتم: معمولاً بیست‌نفری می‌شیم. بلافاصله پرسید: تعداد جمعیت شهرستان چند نفره؟! گفتم: اگه اشتباه نکنم یه ۱۰۰ هزار نفری می‌شه! سری به تأسف تکون داد و گفت: عجب! از این تعداد، فقط بیست‌نفر به یاد امام‌زمان‌شون اومدن برای ندبه‌خوندن؟! 🌟 خواستم قضیه رو جمع و جور کنم، گفتم: درسته خیلی کم هستیم، اما این تعداد کم، واقعاً عاشق امام‌زمان‌شون هستن که هر جمعه میان! تبسمی کرد و گفت: مطمئنی؟! گفتم: آره... مگه ندیدی تا آخر دعا وایسادن و دعا رو خوندن! با تردید گفت: پس چرا کسی گریه نکرد! ضجه نزد؟! مگه نه اینکه توی دعای ندبه می‌خونیم آیا گریه‌کننده‌ای هست با من گریه کنه؟! چرا اینقدر دعا رو بی‌حال خوندین؟! چرا صدایی نلرزید؟! دلی نشکست؟! 🗣 ادامه دارد... 📖 @Mahdiaran
📌 ؛ 🌎 جهانم بی تو الف ندارد... 🔅 اللهم عجل لولیک الفرج 🖼 ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 📱 سایز (کیفیت بالا) ✅ کانال "مهدیاران" @Mahdiaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 گزارشی مختصر از مراسم رونمایی سوپر اپلیکیشن ۱۲ ⏰ مراسم رونمایی از سوپر اپلیکیشن ۱۲ در تاریخ شنبه ۱۴۰۲/۱۲/۱۲ با حضور استاد و اساتید و فعالین برجسته مهدویت کشور برگزار شد و در ساعت ۱۲:۱۲ از اولین و جامع‌ترین نرم‌افزار مهدویت جهان اسلام رونمایی شد. 🗓 این سوپر اپلیکیشن که مجموعه‌ای از چند اپلیکیشن حرفه‌ای است و فایل نصب آن پس از انواع تست‌های معمول، تا ۱۲ روز دیگر در تاریخ ۱۴۰۲/۱۲/۲۴ در دسترس شما عزیزان برای نصب و استفاده قرار خواهد گرفت. منتظر ۱۲ باشید... 🧡 📥 دانلود با کیفیت بالا ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran