🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر
📌 مراقبت از مادر...
🏨 مادرش را به بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان منتقل کردند. اما به بهانه زیارت، راهی سفر شد. زحمت مراقبت از مادر به گردن بقیه افتاد. مدام عکس از حرم میگذاشت و از راه دور با خیال راحت برای شفای مادر، دعا میکرد. وقتی از مسافرت برگشت، مادر دیگر نبود.
✍️ إنتقلت والدته لوحدة العناية المركزة لكنه سافر بحجة الزيارة. قاموا الآخرين برعاية أمّه. ظل ينشر صور و فيديوهات من الحرم و يدعى لها من بعيد فارغ البال. لمّا رجع من السفر فقد أمّه.
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
هو کان یعتبر نفسه من المنتظرين أيضا.
✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
1⃣ مسافر قم، قسمت اول
🔈 صدای موسیقی اونقدر بلند بود که صدا به صدا نمیرسید. از صدای درهم خندهها و دست و سوتزدن و همخوانی بچهها، سرم حسابی درد میکرد و دلم یه چای خوشرنگ و داغ میخواست. آفتاب کمکمک داشت خودش رو توی آسمون بالا میکشید. جاده چندان شلوغ نبود و احمدآقای راننده سر کیف بود و روی فرمون، ضرب گرفته بود. سعی کردم چشمام رو ببندم و صداها رو حذف کنم. چند دقیقه نگذشت که صدای موسیقی به طور کامل قطع شد. صدای اعتراض بچهها نشون میداد که این وضع ربطی به توانایی ذهن من نداره و کسی موسیقی رو قطع کرده. چشمام رو باز کردم. سرعت اتوبوس کمتر شده بود.
🪞 چهرهٔ احمدآقا رو از توی آینه میدیدم که با دقت و ابروهای درهمکشیده به صدایی که ظاهراً صدای موتور اتوبوس بود، گوش میکرد. بعد به جای راهنما زدن، دستش رو از پنجره بیرون برد و چندین بار تکان داد تا ماشینها سرعتشون رو کم کنند. احمدآقا اتوبوس رو کشید کنار جاده و پیاده شد و دورش چرخید. بعد دوباره سوار شد و بدون معطلی در جواب نگاه نگران استاد یوسفی گفت: نمیدونم مشکل از چیه! اما ظاهراً باید مسیر رو برگردیم. دعا کنید این زبونبسته تا رسیدن به قم و یک تعمیرگاه خوب باهامون راه بیاد.
🚌 سارا اخماش رو درهم کشید و گفت: عالی شد. نکنه همه اینا بازی باشه و اردوی بازدید از گنبد نمکی به تور زیارتی قم تبدیل شده؟
خندیدم و گفتم: یه تختهات کمهها! خب اگه قرار بود بریم قم که از اول میرفتیم. این بندهخدا بنزین مفت داشته که تا اول جاده جعفریه بیاد، باز برگرده؟
در سکوت و نگرانی از موندن توی مسیر به سمت شهر قم، تغییر مسیر دادیم. صدای اتوبوس واقعاً ناکوک و شبیه چرخگوشتی بود که یک تیکه استخوان لای چرخدندهاش گیر کرده. با این حال، هر چی که بود، ما رو به شهر قم رسوند. به تعمیرگاهی نزدیک پایانهٔ مسافربری قم.
🔧 احمدآقا پیاده شد و مشغول صحبت با یکی از رانندهها که انگار کار تعمیر اتوبوسش تموم شده بود، شد. بعد برگشت و روی اولین پله اتوبوس ایستاد و با صدای بلند گفت: وسایل شخصیتون رو بردارید و پیاده بشید. با راننده این اتوبوس صحبت کردم. قبول کرد شما رو ببره حرم حضرت معصومه. چند ساعتی تو حرم بمونید تا اتوبوس درست بشه و بیام دنبالتون.
📖 #داستان_کوتاه ؛ ویژه ولادت #حضرت_معصومه سلاماللهعلیها و دهه کرامت
✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
💬 #توییت واحد مهدویت موسسه مصاف (مهدیاران)
🖼 هزینههای دو سال موسسه مصاف که ریالی از بیت المال نبوده، منتشر شده است. تمام این مبالغ کمکهای مردمی بوده و همگان شاهد موفقیتهای مصاف بودهاند.
📣 مفتخر هستیم بخشی از محل هزینههای واحد مهدویت مصاف را به سمع و نظر شما برسانیم: 👇
📋 پروژههای نذرظهور، عید بیعت، احیای شب نیمه شعبان، ساخت استودیو، ساخت سوپر اپلیکیشن ۱۲، تولید و انتشار بیش از هزار کلیپ، ۵۰۰ قطعه صوتی، ۴ هزار پوستر، برگزاری دورههای مهدویت در ۱۵ استان برای بیش از ۸ هزار نفر و همکاری با بیش از ۵۰۰ نفر از فعالان رسانهای و تولید کنندگان محتوا
🔸 موارد فوق تنها قسمتی از فعالیتهای ما با همراهی شماست.
🔗 لینک توییت
✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran