#ایلماه
#قسمت_سی_نهم🎬:
ننه سکینه خودش را کنار ایلماه انداخت و می خواست کوزه آب را بردارد که طبیب زودتر دست برد و کوزه را جلوکشید مقداری آب داخل پیاله ریخت، از ننه سکینه قاشقی خواست و بعد کم کم آب داخل دهان ایلماه ریخت.
ننه سکینه گوشه چارقدش را خیس کرد و آن را آهسته روی چشم های ایلماه گذاشت و برداشت.
پلک چشمان ایلماه تکان خورد و بعد از لحظاتی چشمانش را باز کرد و خیره به سقف کاه گلی و دود زده اتاق کرد.
ننه سکینه که خیلی خوشحال بود سرش را نزدیک سر ایلماه کرد وگفت: خدا را شکر، پس بالاخره به هوش آمدی.
استاد قاسم گردی سفید رنگ را داخل کمی آب حل کرد و بعد به طرف ننه سکینه داد و گفت: آرام آرام به خوردش کن.
ننه سکینه چشمی گفت و با قاشق، کمی از آن را داخل دهان ایلماه ریخت.
ایلماه که دهانش از تلخی دارو، تلخ شده بود، همانطور که اخم هایش را در هم می کشید، سرش را به طرف ننه سکینه گرداند و گفت: چقدر تلخ بود و بعد همانطور که جز به جز چهره ننه سکینه را از نظر می گذراند گفت: ش...ش...شما کی هستید؟!
ننه سکینه که ذوق زده بود گفت: ننه سکینه قربونت بشه، فرض کن من مادرت هستم
ایلماه زیر لب گفت: مادر.... و بعد همانطور که سعی می کرد بلند شود گفت: من کی هستم و اینجا چه میکنم.
ننه سکینه به ایلماه کمک کرد تا بنشیند و بعد گفت: تو باید بگویی کیستی و چرا به این وضع افتادی؟!
ایلماه نگاهی عجیب به ننه سکینه کرد و گفت: من نمی دانم نامم چیست، تو بگو من کیستم...
ننه سکینه که انگار انتظار این حرف را نداشت با حالتی سوالی به استاد قاسم نگاه کرد و. طبیب گفت: این فراموشی طبیعی ست، ضربه سختی به مغزش خورده، همین که زنده است باید خدا را شکر کنیم اصلا با آنهمه اثار زخمی که روی سرش مانده بود، نجاتش شبیه افسانه است.
ننه سکینه سری تکان داد و گفت: راست می گویی...شبیه افسانه لست
ایلماه که حالا روی بستر نشسته بود و با ناخن هایش بازی می کرد گفت: من کی هستم؟! اسم من چیست؟!
ننه سکینه لبخندی زد و گفت: تو دختر من هستی فکر کن. اسمت....اسمت افسانه است.
ادامه دارد..
📝به قلم: طاهره سادات حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
#ایلماه
#قسمت_چهل🎬:
ایلماه با کمک ننه سکینه از جا بلند شد، او بعد از مدتها که در اغماء بود اینک مثل بچه ای که تازه راه افتاده باشد، تاتی تاتی می کرد و یک دستش به دیوار و دست دیگرش به دست ننه سکینه پیش می رفت.
ایلماه کنار دیوار روبه روی آفتاب ایستاد، چشمانش را بست، گرمی نور خورشید در جانش پیچید و حسی خوشایند به او دست داد.
ننه سکینه از دیدن حال ایلماه غرق لذت شده بود و با لحنی آرام قربان صدقه اش می رفت.
ایلماه چشمانش را باز کرد، دست ننه سکینه را در دست گرفت و گفت: اگر من افسانه ام، تو کیستی؟! آیا تو مادر من هستی؟! چرا من چیزی از گذشته به خاطر ندارم؟!
ننه سکینه نگاهی به استاد قاسم که در چند قدمی آنها ایستاده بود کرد و با نگرانی که در چشمانش موج میزد با ایما و اشاره از استاد قاسم سوالی پرسید.
استاد قاسم قدمی پیش گذاشت و گفت: دخترم! ضربه سختی به سرت خورده و مدتها در بیهوشی بودی، این فراموشی طبیعی ست و کم کم با گذشت زمان، حافظه ات بر می گردد.
ایلماه نفس عمیقی کشید و گفت: سرمن ضربه خورده و همه چی را از خاطر برده ام، شما که سالمید پس به من بگویید کیستم....
ننه سکینه که نمی خواست کسی متوجه شود که ایلماه دختر واقعی او نیست گفت: گفتم که تو افسانه هستی و من هم مادرت سکینه، پدرت چندین سال است که از دنیا رفته، ما دو نفر همراه کاروان برای زیارت امام رضا به سمت خراسان در حرکت بودیم، تو به دنبال پر کردن مشک آب وارد جنگل شدی و نمی دانم چه شده بود اسب رم کرده و تو را بر زمین انداخت و وقتی مردان کاروان پیدایت کردند که بیهوش بودی، به خاطر وضعیت تو من از کاروان جدا شدم و در اینجا ماندم تا بهبود پیدا کنی...
ایلماه که انگار در ذهنش دنبال هویتی که ننه سکینه برایش ساخته بود، می گشت، زیر لب تکرار کرد: افسانه! و بعد با حالت بی حوصله ای دست به دیوار گرفت و شروع به قدم زدن کرد.
استاد قاسم از ننه سکینه خدا حافظی کرد و رفت و ننه سکینه با شتاب داخل اتاق شد و یک راست به سمت بقچه ای که لباس های ایلماه را در آن گذاشته بود رفت، او می بایست این لباس ها را جایی سرنگون کند اما قبل از هر کاری، گردنبندی را که از گردن ایلماه درآورده بود، بین خورجینش پنهان کرد.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
❥❥❥🌺@mahdvioon 🌺❥❥❥
٠٠••●●❥❥❥❥🌸
٠٠••●●❥❥❥❥🌺
٠٠••●●❥❥❥❥🌼
💠بسته معنوی شبانه ی کانال مهدویون
جهت دسترسی آسان به دعاها روی عبارات آبی رنگ را بزنید👇👇
🔹سوره واقعه
🔸دعای صحیفه سجادیه
🔹دعای فرج
🔸سوره توحیدهدیه به امام زمان عج
🔹️خداوندساعت زنگی دارد
التماس دعای فرج از همه ی شما اعضای محترم کانال مهدویون
🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@mahdvioon
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
سوره مبارک یس
✅ فایل پاکسازی چاکرای قلب هرشب قبل خواب👈👈کلیک کنید ❤️❤️❤️❤️❤️
اگه باز نشد بزن رو لینک تا باز بشه👇👇👇
✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
🌷اَلٰا بِذِكْرِٱللّٰـهِ تَطْمَئِنُّ ٱلْقُلُوبُ
کانال ܩܣܥویوܔ
@mahdvioon
✅️کپی حلال
✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
6.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠آینه عبرت
تاثیر شکرگزاری و دعا در انتقال حال خوب به تجربه گر
#زندگی_پس_از_زندگی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
🍃🌸🍃🌻🍃🌸🍃
کانال _مهدویون💚
══❈═₪🔆❅₪═❈══
✤|➟@mahdvioon✤
══❈═₪🔆❅₪═❈══
✅️ کپی حلال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #قرارهرشبمانبامولا 💢
#دعــــــــــــای_فـــــــــرج🤲🏻
❁༄𑁍༄❁༄𑁍༄❁༄𑁍༄❁༄𑁍
✿ฺ اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ
✿ฺوَ انْکَشَفَ الْغِطآء وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ
✿ฺوَ ضاقَتِ الاَْرْض وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ
✿ฺوَ اَنْتَ الْمُسْتَعان وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی
✿ฺوَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ
♡ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد
اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِران یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ ♡
✿ฺالْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
✿ฺاَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی
✿ฺالسّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ
✿ฺالْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
✿یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
✿ฺبِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرین
❁༄𑁍༄❁༄𑁍༄❁༄𑁍༄❁༄𑁍
🎀اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا
🕊
🥀🕯🚩
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوب
@mahdvioon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار_عاشقی
🌾 🍀 🌾 🍀 🌾 🍀
این پست هر شب تکرار می شود
یک فاتحه و توحید 👈نثار ارواح مقدس
امام حسن عسکری (علیه السلام) و
حضرت نرجس (سلام الله علیها) پدر و مادر گرامی امام عصر (ارواحنا فداه)🤲
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
🌿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
🌱الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
🌱الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
🌱مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ
🌱إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ
🌱اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ
🌱صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّین
🌿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
ِ
🌱قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ
🌱اللَّهُ الصَّمَدُ
🌱لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ
🌱وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَد
🌹🌹🌹🌹