eitaa logo
محفل شهدا🌹
1.7هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
5 فایل
کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را می‌دهیم بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه می‌رسیم. ارتباط باما : @karbala13701370
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 💠کرامات زمانی که مجتبی تازه شهید شده بود، پدر یکی از شهدا آمده بود و دنبال شهید علمدار می‌گشت. گفت: «من چند وقت پیش در خواب دیدم جنازه‌ای را دارند می‌برند. گفتم: این جنازه کیه؟ یکی از تشییع ‌کنندگان گفت: این شهید علمدار ساری است. یکی از دوازده سرباز آقا امام زمان(عج) بود. دوازده تا سرباز مخلص در مازندران داشت که یکی علمدار بود که شهید شد. یازده تای دیگرش هنوز هستند. گفت: اتفاقاً خود امام زمان هم تشریف آوردند که با دست خودشان شهید را داخل قبر بگذارند.» علاوه بر این چندین بیمار از طریق شهید شفا پیدا کرده‌اند. مثلاً دختر دانشجویی از تبریز خودش می‌گفت: من سرطان داشتم و دکترها ناامید شده بودند و ساعت مرگم را تعیین کردند. یکی از بچه‌های مازندران در خوابگاه دانشگاه تبریز بود. عکس شهید علمدار را داشت. به من گفت: این شهیدی است که جدش خیلی معجزه دارد. اگر توسل به جدش بگیری حتماً شفا می‌گیری. من آن شب و چند مدت بعد هم، پشت سر هم خواب شهید علمدار را دیدم که می‌گفت: من برای تو جور می‌کنم که با دانشجویان بیایی شلمچه. وقتی برگشتی، شفا می‌گیری و همین هم شد. خیلی از این موارد پیش آمد. یکی خانم تهرانی بود که سرطان داشت و دکترها هم جوابش کرده بودند. تعریف می‌کرد که من تازه از تهران به ساری آمده بودم. شوهرم کارمند یکی از ادارات بود. سر قبر شهید آمدم و به جدش توسل کردم. در خواب شهید را دیدم که گفت تو سه روز دیگر شفا می‌گیری و همین هم شد و او هم یکی از مریدهای خاص شهید علمدار شده و الآن هم پس از ۴ سال راحت زندگی می‌کند. مهم و به ائمه اطهار است. اصل ایمان به خداوند است که باعث می‌شود اتفاقاتی بیفتد که خارج از تفکر انسان است. 💠آیا تکه کلام به خصوصی داشتند؟ – همیشه « » می‌گفت. و البته عنایاتی هم نصیب ما می‌شد. مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول می‌شدیم؛ چون پسر بزرگ خانواده بود، همه از او انتظار داشتند، به همین خاطر به نزدیکانش هم کمک می‌کرد. از طرفی هم خودمان مستأجر بودیم و من هم دانشجو بودم. آنچنان توان مالی نداشتیم. یکبار گریه‌ام گرفته بود. می‌خواستم دانشگاه بروم، اما کرایه نداشتم. مانده بودم ۵ تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود. توی جیب ایشان هم پول نبود. وقتی به اطاق دیگر رفتم، دیدم اسکناس های هزاری زیر طاقچه‌مان است. تعجب کردم، گفتم: آقا ما که یک ۵ تومانی هم نداشتیم، این هزاری ها از کجا آمد. گفت: این لطف آقا امام زمان است. تا من زنده هستم به کسی نگو. «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖══
💠معرفی وویژگی‌های اخلاقی 💠 20 بهمن 64 به دنیا آمد، 16 آذر 84 وارد سپاه شد و 16 آذر 94 به رسید. پسری با و بود که از همان کودکی که پایش به باز شد پیوند عجیبی با مسجد گرفت و کم کم به عنوان مکبر مسجد انتخاب شد. علاقه زیادی به و دینی داشت. اخلاقش بسیار خوب و با همه بود بود از همان دوران کودکی میهمان‌نواز بود و از کودکی در انجام فریضه و پیشی می‌گرفت. زمانی که دوران راهنمایی بود یک موقع بیدارش نکردیم با دلخوری گفت من هر طور شده امروز روزه‌ام را می‌گیرم و آن روز را روزه گرفت و ما جایزه‌ای به وی تقدیم کردیم. علاقه خاصی به بسیج و داشت. در سال 70 یا 72 بود که اصرار کرد که با من به خط پدافندی آبادان بیاید. او را در مقر گذاشتم و خودم برای رسیدگی به اهواز و آبادان رفتیم. زمانی که برگشتم دژبانی دیدیم و وی در ورودی دژبانی ایستادند و وقتی احترام گذاشتن دیدم هم احترام گذاشت. بعد با خنده به گفتم من گفتم مراقبش باش نه اینکه ازش درست کنید. سوم راهنمایی که بود اصرار کرد بابا می‌خواهم به بیایم گفتم پسرم اول دیپلم‌ات را بگیر بعد کمی از لحاظ جسمی قوی‌تر شدی حتما اگر خدا خواست چشم وی قبول کرد و سال 82 که مدرک را گرفت سال 83 وارد سپاه شد. البته یک سال یعنی تا سال 84 در مرحله گزینش بوده و از سال 84 با عشق و علاقه خاصی که به این نهاد داشت وارد نهاد شد. آذرماه 84 وارد سپاه امام حسین(ع) تهران شد و دو سال آنجا بود و مدرک آموزش لیسانس نظامی را دریافت کرد و در گردان صابرین آموزش‌های اولیه تکاوری را طی کرد و در سال 86 برگشت. متاهل بوده و حاصل ازدواجشان نیز فاطمه 4.5 سال و حنانه 2.5 ساله که برای ازدواجش نیز دنبال دختری خوب از یک خانواده مومن و مذهبی می‌گشتیم که از لحاظ فرهنگی با ما در یک سطح باشد. خواهرزاده من برای مسافرت از گرگان به دامغان می‌رود و از طرفی عروس ما نیز که آن زمان مجرد بود به منزل عمه‌اش به دامغان می‌رود و در یک جلسه قرآنی آنها با هم آشنا می‌شوند. زمانی که خواهرزاده من عروس ما شد وقتی دید ما برای دنبال دختری خوب هستیم گفت: بابا من در مجلس قرآن با دختری خوب اهل نکا آشنا شدم و وی را به ما معرفی کرد و ما دیدیم خانواده‌ای خوبی هستند و از لحاظ فرهنگی در یک سطح قرار داریم او را به معرفی کردیم که با صحبت با او به همسرش گفت اول آنکه حجاب و چادر بسیار برایم اهمیت دارد و دیگر آنکه من یک سپاهی و از گردان صابرین و تکاور و هر لحظه تابع امر نظام هستم هر زمان که نیاز باشد باید بروم که عروسمان نیز با کمال میل پذیرفت. بعد از گذشت دو سال از زمان عقدشان گفتم بابا جان باید عروسی کنی گفت بابا من عروسی نمی‌گیرم می‌خواهم ما را به بفرستین که اول تیر سال 90 من و مادرش و 10 تیرماه و همسرش به سفرحج مشرف شدند. 23 تیر از سفر حج برگشتند و 26 تیر یعنی 3 روز بعد برای سرکوبی جریان پژواک به غرب کشور اعزام شد.🌹🌹🌹 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
💠درمورد🌷🌷🌷🌷🌷🌷 در شب عاشورا سال 40 شمسی در روستای کولاک محله، این شهرستان در خانواده‌ای مذهبی و کشاورز دیده به جهان گشود. مادرش نام کودک خود را که در شب عاشورا متولد شده بود، گذاشت تا او را حسینی(ع) پرورش دهد و با نشأت از حسین خود را فدای حسین(ع) و اسلام ناب محمدی(ص) کند. در آغوش مادری عاشورایی زیست و به سن جوانی رسید تا اینکه روح و و انقلابی انگیزه‌ای فراهم کرد تا به موج عظیم انقلاب بپیوندد و در این عرصه فعالیت زیادی برای به زانو در آوردن نظام منحوس پهلوی در منطقه داشت.🌹🌹 این فرمانده رشید اسلام ، آنقدر شجاع و خلاق و دلیر بی‌باک بود که فرماندهان ارشد عراق نیز بر این امر معترف بودند. سر انجام این دلاور شجاع اسلام در 9 فروردین سال 67 در عملیات والفجر 10 در منطقه عمومی سید صادق، شانه‌دری بر روی ارتفاعات (بانی بنوک) به همراه یاران و همرزمان شجاع اسلام در اثر بمباران شیمیایی دشمنان بعثی به آرزوی دیرینه‌ای که کسب مقام شهادت در راه حضرت دوست بود، نائل آمد و روح بلند و ملکوتی‌اش همنشین عرشیان شد.🥀💔🌷🌷🌷🌷 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🌷 در سال 1340 در سعادت شهر و در خانواده اي شيفته اهل بيت عصمت و طهارت (ع) چشم به جهان گشود و تحت توجهات پدر و مادري مهربان، رشد و پرورش يافت. وي اولين فرزند خانواده بود و به همين دليل در جمع آشنايان و اقوام از علاقه و احترام خاصي برخوردار بود. فتح الله – پدر شهيد – همزمان با سن مدرسه، او را دريكي از دبستانهاي  سعادت شهر ثبت نام كرد و ولي نوري نيز با جديت تمام سالهاي تحصيل را پشت سر گذاشت و بعد از سالها تلاش و كوشش موفق به اخذ مدرك گرديد. شهيد ولي نوري ايام نوجواني خود را در سالهاي خون و قيام گذراند و با وجود سن كم در بسياري از تظاهرات و راهپيماييها شركت كرد. وي در مهر ماه سال 1361 رسما به عضويت انقلاب اسلامي در آمد و بعد از گذراندن دوره هاي مختلف آموزش در پادگان امام حسين (ع) خود را براي دفاع از اسلام و ايران اسلامي آماده كرد. سرزمين خونرنگ خرمشهر در همان سال پذيراي قامت رساي آن پاسدار سرافراز بود و رشادتها و قهرمانيهاي اين دلاور مرد عرصه هاي نور را به نمايش گذاشت. وي از آن پس به دفعات در جبهه هاي جنوب و غرب حضور يافت و با پذيرفتن مسئوليت هاي مختلف در چندين عمليات شركت كرد. سردار شهيد ولي الله نوري كه در سالهاي جنگ، عهده دار مسؤوليت پرسنلي سپاه مهاباد بود بعد از مدتي به دليل بروز رشادتهايش، به سمت فرماندهي گردان منصوب شد و چندين ماه در اين مقام مقدس، با و به نبرد و مبارزه پرداخت. وي با وجود برجستگي هاي نظامي، عارفي وارسته بود كه جز خدا و رضاي حق به چيزي نمي انديشيد. ، ، و از ويژگيهاي بارز اخلاقي وي بود، آن عزيز با تماموجود، در خدمت مردم محروم بود و مدتي كه در كردستان حضور داشت، چنان درخشيد و چنان شخصيتي والا از خود بروز داد كه مردم دل در گرو  محبت او سپرده و به او ي_خالصانه او علاقه نشان دادند. وي از روحيه اي بالا برخوردار بود و در شبهاي عمليات به ديگران از روحيه اي بالا برخوردار بود و در شبهاي عمليات به ديگران روحيه مي داد و همواره همرزمان و نيروهاي تحت امر خود را به اخلاق و آداب اسلامي سفارش مي كرد.  سردار شهيد ولي الله نوري ، و (ره) بود و سرانجام نيز جان عزيز خود را در گرو اين عشق ماندگار تقديم كرد. آن شهيد عاليقدر پس از دو سال خدمت شايسته در جبهه غرب و علي رغم تمام تهديدها و مشكلات، تا آخرين لحظه به مبارزه ادامه داد، تا آنكه سرانجام در تاريخ هفده خرداد 1366 به همراه شش تن از همسنگرانش در كمين دشمن بعثي قرار گرفته، پس از چندين ساعت مبارزه، به در جه رفيع نايل آمد و نشان پر افتخار زخم را به سينه ما لامال از عشق خود نصب نمود.  پيكر مطهر آن پاسدار شهيد چند روز بعد، طي مراسمي باشكوه در سعادت شهر تشييع و در جوار ديگر همرزمان به خون خته اش به خاك سپرده شد.🌷 . ✨❤🌹 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🌷 فرزند محمد تقی متولد سال ١٣۴٨ در شهر اردبیل در خانواده ای و بدنیا آمد. در کودکی بهمراه خانواده شان به شهر بیرجند و سپس به زاهدان عزیمت نمودند و از دوران تحصیلات ابتدائی به بعد در زاهدان زندگی می کرد. وی سال ۶۶ به خدمت مقدس سربازی اعزام و سال ٧١ در سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی تحت عنوان راننده پایه دو مشغول بکار گردید. ، و از خصوصیات بارز فردی شادروان حمید شاه نظری بود که همین خصوصیات موجب شد تا به عنوان فرمانده شیفت عملیاتی انتخاب گردد، شهید شاه نظری ارادت خاصی به داشت و هر ساله به عنوان علمدار سالار شهیدان در مراسم سوگواری شرکت می نمود. لازم به ذکر است که شهید حمید شاه نظری در سال ٧۴ ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دختری بنام ریحانه (که هنگام شهادت پدرش فقط ١١سال داشت ) می باشد.🌷 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊شهیدان نامہ گلگون نوشتند ❣شهادٺ نامہ را نوشتند ❣بنازم این همہ وایثار 🕊بہ تاریخ جهان قانون نوشتند : هرگاه شهدا را در شب جمعه یاد کردید، آنها شمارا نزد اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) یاد می کنند... 🌺 『اللّٰھُمَ‌عجلْ‌لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج』 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊شهیدان نامہ گلگون نوشتند ❣شهادٺ نامہ را نوشتند ❣بنازم این همہ وایثار 🕊بہ تاریخ جهان قانون نوشتند : هرگاه شهدا را در شب جمعه یاد کردید، آنها شمارا نزد اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) یاد می کنند... 🌺 『اللّٰھُمَ‌عجلْ‌لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج』 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🌷 در هفتمین روز از دی ماه سال۱۳۴۶در اهواز به دنیا آمد . پدر ایشان آقا حسن بودند و مادرشان فاطمه خانم ، خانه دار بود . دوران کودکی و نوجوانی خود را در حصیر آباد گذراند و دیپلم علوم تجربی را از مجتمع آموزشی ایثارگران شهید رجایی کسب کرد . با شروع تظاهرات و قیام مردم مسلمان ایران علیه یازده سال سن داشت که با حضور در راهپیمایی ها و فعالیتهای انقلابی در مساجد اهواز و همکاری با نیروهای مردمی نقش آفرین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی بود . با شروع جنگ تحمیلی و آغاز حماسه آفرینی جوانان مؤمن ایران زمین ، شهید جبار دریساوی هم به عنوان به جبهه ی حق علیه باطل اعزام گردید و در طول مدت حضورشان در دفاع مقدس سه بار مجروح شدند و در همین دوران هم به استخدام سپاه پاسداران در آمدند . در سال ۱۳۸۵ وارد دانشگاه امام حسین(علیه السلام) شدند و در جنگ نرم مدرک کارشناسی را اخذ کرد . وی همچنین دوره آموزشی تخصصی تانک را در روسیه گذراند و از اسـاتید برجسته آموزش زرهی در کشور محسوب می شد . ایشان همیشه سعی می کردند از زمان و زندگی خود بیشترین بهره برداری را داشته باشند و هیچگاه از تلاش و مجاهدت علمی دست برنداشتند. با شروع نبرد عمّال سعودی صهیونیستی با مسلمانان مظلوم سوریه و ایشان اجازه نمی داد که بی تفاوت باشند و در حالی که می توانست در آرامش و رفاه زندگی را در کنار همسر و دو فرزندش فاطمه و محمد بگذراند ولی ایشان مجاهدت در راه خدا را انتخاب کردند و جهت آموزش زرهی به رزمندگان مسلمان سوریه عازم این کشور شد . روح بلند و خستگی ناپذیر سردار شهید ایشان را به نبرد با نیروهای داعش طلبید و به گواهی همرزمانش تخصص ایشان به پیشبرد اهداف جبهه ی اسلامی کمک شایانی نمود و سرانجام این مجاهد ، تلاش و پشت کردن به رفاه و دنیای بی ارزش مادیات ، نوشیدن در راه خدا بود . در تاریخ ۱۳۹۳/۷/۱۶ بعـد از دوسـال به آرزوی دیریـنه اش رسیـــد و در اثر مــوج انفـجار و اصابت ترکش خمپاره به یاران آخر الزمـانی (علیه السلام) پیوسـت تا در دفـاع از حرم حضــــرت زینب کبری (سلام الله علیها) گام موثر و مقبولی برداشته باشد و خواب تلخ یزیدیهای زمان را آشفته نماید . شهید جبار دریساوی فرزندانش فاطمه و محمد را تنها گذاشت تا پدران و فرزندان سرزمینهای اسلامی در زندگی کنند.🌷 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══