✍ #زندگی_نامه_شهید_علی_احمدی
“ #بسم_رب_الشهداءوالصدیقین”
🌷علی فرزند ابراهیم، پانزدهم مهرماه سال هزاروسیصدوچهلودو در روستای حسینان منطقه سرکویر دامغان به دنیا آمد. تا پنجم ابتدایی درس خواند. از سیزدهسالگی کارگری میکرد. اهل دعوا نبود حتی وقتی که حرف غیرمعقولی میشنید و به نظر میرسید حق با اوست. با آرامشش شخصیت خودش را حفظ میکرد.
همیشه بهترین راه را انتخاب میکرد. #کم_حرف بود و از جمع کسانی که حرفهای بیهوده میزدند جدا میشد یا میگفت: « #عاقلان_دانند!» این تکیه کلامش بود برای این افراد. بعد از ترک تحصیل به دلیل اوضاع نامناسب مالی برای کار و کمک به خانواده راهی سمنان شد و چون سختیکشیده بود با ناملایمات به خوبی سر میکرد.
اخلاق به خصوصی داشت. او خودش از دلوجان به عزاداری ماه محرم و برنامههای ماه مبارک رمضان علاقهمند بود. زمانی که سمنان مشغول به کار بود، کارش را تعطیل میکرد تا به عزاداریها برسد. میگفت: «ایام محرم حتماً باید بریم سرکویر، عزاداری سنتی بهتر از اینجاست.»
چند کتاب از شهید مطهری که اکنون نزد برادرش است و کتاب شهید دستغیب را مطالعه میکرد.
سال شصتویک سرباز وظیفه شد و دوران آموزشیاش را در پادگان چهلدختر شاهرود گذراند. بعد از تمامشدن دوران آموزشی تقسیم شدند و به پیرانشهر رفت. مدت بیستوسه ماه در منطقۀ پیرانشهر خدمت کرد.
در نامههایی که میداد از همه میخواست مقاومت داشته باشند. وقتی به مرخصی میآمد #روحیۀ_خوبی داشت؛ اما شادتر و خوشحالتر زمانی بود که میخواست به جبهه برگردد.
هفتم آبان سال شصتوچهار در منطقۀ سردشت، با اصابت گلوله به #شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای روستای حسینان دامغان دفن شد.🌷
“ #راهش_جاوید_باد”
«لبیک یا سید الشهدا»
✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲
#محفل_شهدا🌙
#به_کانال_خودتان_بپیوندید
═══❖══════❖═══
@Mahfele_shohada60
═══❖══════❖═══