eitaa logo
آوای هور
198 دنبال‌کننده
48هزار عکس
39.4هزار ویدیو
377 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سلبریتی ها سااااااااااکت هستند. جون ایرانی ها فقط وقتی ارزش داره که بشه از طریقش به ایران زد. 🗓 امروز جمعه: ۳ مرداد ۱۳۹۹ ۳ ذی‌الحجه ۱۴۴۱ ۲۴ جولای ۲۰۲۰ 🇮🇷 @MAHOUR24
🔴 هر چه از غرب بخورند، باز از آنها می‌کنند. 🔹 امام خمینی (ره): این آقایان انساندوست که می‌خواهند بفهمند که آیا مفید است یا مضر است می فرستند پیش ما، صادر می کنند به شرق. همانطور که اطباء یک را، یک خرگوش را برای بعضی دواها تجربه می کنند و [ آزمایش] می کنند که بفهمند که این دوا چه جوری است، اینها ماها را تجربه می‌کنند و مع الاسف در بین این [...] باز از اینها تعریف می کنند برای اینکه مغز عوض شده است. یک کسی که پنجاه سال مغزش را آنها کرده‌اند و از مغز انسانی بیرونش کردند یک روی آن گذاشتند، این هر چه هم که ضربه از غرب به این مملکتش بخورد، به این کشورش بخورد باز از آنها تعریف می‌کند، باز هم دنبال این است که برگرداند. صحیفه امام؛ جلد ۱۱؛ صفحه ۲۲۵ صحیفه نور؛ جلد ۱۰ ؛ صفحه ۲۸۰ مورخ : ۲۱ آذر ۱۳۵۸ ⚫️ سالروز رحلت امام خمینی ره تسلیت باد 💥محك عشق در صحنه ي عمل است 🔰دغدغه ها، مطالبات و رهنمودهاي امامت را بگیر و بدان عامل باش تا يقين كنی اهل كوفه نيستي! 💠ديگران را نیز آگاه کن تا شهر تو كوفه نباشد... 🔵🔘🗓جمعه ۱۴ خرداد ۱۴۰۰ 🇮🇷 @MAHOUR24
💎 صدقه‌ای که مرا از مرگ حتمی با نیش عقرب سیاه نجات داد!! 🔸روزی در دوران به اردوی آموزشی رفتیم. کلاسهای روزانه تمام شد و برنامه اردو به شب رسید نمی‌دانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم. بیشتر نیروها بودند و داخل چادرها خوابیده بودند من و یکی از رفقا می رفتیم و با اذیت کردن آنها را از خواب بیدار میکردیم برای همین یک چادر کوچک به من و رفیقم دادند و ما را از بقیه جدا کردند. شب دوم بود که باز هم بقیه را اذیت کردیم و سریع برگشتیم چادر خودمان که بخوابیم. 🔸البته بگذریم از اینکه هرچه ثواب و اعمال خیر داشتم به خاطر این کارها از دست دادم. وقتی در اواخر شب به خودمان برگشتیم دیدم یک نفر سر جای من خوابیده. من یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم و با دو عدد پتو برای خودم یک قشنگ درست کرده بودم. چادر ما چراغ نداشت و متوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده فکر کردم یکی از‌ بچه ها میخواهد من را اذیت کند لذا همینطور که پایم بود جلو آمدم و یک لگد به شخص خواب زدم. 🔸یکباره دیدم حاج آقا... که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید و قلبش را گرفته و داد میزد کی بود؟ چی شد؟ کردم سریع از چادر آمدم بیرون بعدها فهمیدم که حاج آقا جای خواب نداشته و بچه ها برای اینکه من رو اذیت کنن به حاج آقا گفتن که این جای و آماده برای شماست اما لگد خیلی بدی زده بودم. بنده خدا یک دستش به قلبش بود و یک دستش به پشتش. حاج آقا آمد از چادر بیرون و گفت الهی پات بشکنه مگه من چیکار کردم که اینجوری زدی؟ اومدم جلو و گفتم حاج آقا غلط کردم ببخشید من با کسی دیگه شما رو اشتباه گرفتم. اصلا حواسم نبود که پوتین پام کردم و ممکنه شدید باشه! 🔸خلاصه اون شب خیلی معذرت خواهی کردم. بعد به حاج آقا گفتم شرمنده شما برید بخوابید من میرم تو میخوابم فقط با اجازه بالش خودم رو بر می‌دارم. چراغ برداشتم و رفتم توی چادر همین که بالش رو برداشتم دیدم یک به بزرگی کف دست! زیر بالش من قرار داره. حاج آقا هم اومد داخل و هر طوری بود عقرب رو کشتیم. حاجی نگاهی به من کرد و گفت: جون من رو دادی، اما بد لگدی زدی هنوز درد دارم. من هم رفتم توی ماشین خوابیدم. 🔸اردو که تمام شد و برگشتیم، روز بعد من در حین تمرین در ورزشهای رزمی پایم شکست. اما نکته جالب توجه این بود که ماجرای آن روز در نامه عمل من کامل و با شرح جزئیات نوشته شده بود. پشت میز به من گفت آن عقرب مأمور بود که تو را بکشد. اما صدقه ای که آن روز دادی مرگ تو را به عقب انداخت! همان لحظه فیلم مربوط به آن صدقه را دیدم عصر همان روز خانم من زنگ زد و گفت فلانی که ماست خیلی مشکل مالی داره، هیچی برا خوردن ندارن اجازه میدی از پول‌ هایی که کنار گذاشتی مبلغی بهشون بدم. گفتم آخه این پولها رو گذاشتم برا خرید اما عیب نداره هر چقدر میخوای بهشون بده. جوان گفت: صدقه مرگ تو را عقب انداخت. اما آن روحانی که لگد خورد؛ ایشان در آن روز کاری کرده بود که باید این ضربه را میخورد، ولی به ایشان پای تو هم شکست! 📕سه دقیقه در قیامت | الا ای آنکه از بالا به مشتاقان نظر داری مرا بیمار خود کردی و از دردم خبر داری 💠💠💠💠💠💠💠💠💠 🟤پنج‌شنبه ۲۳ فروردین (۲ شوال) 🟤 صد مرتبه «لا اِلَه الّا اللّهُ المَلِکُ الحَقُّ المُبینْ» 💠💠💠💠💠@MAHOUR24