eitaa logo
آوای هور
198 دنبال‌کننده
48هزار عکس
39.4هزار ویدیو
377 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «شهید طهرانی مقدم سراپا اخلاص بود من ۶-۲۵ ساله ایشان را از نزدیک می‌شناسم. خیلی بلندی داشت افقهای خیلی بلندی را می‌دید. یکی از خصوصیات برجسته ایشان بود. یک مدیر طبیعی بود درس مدیریت هم نخوانده بود اما واقعاً یک مدیر بود.» ۱۳۹۰/۰۹/۰۱
بالاترین فتح است که بار روایتش افتاد روی دوش آوینی از سردار سلیمانی تا شهید سلیمانی تشییع عظیم حاج‌قاسم، شعله‌ی برافروخته‌ی تشیع ما بود ۵ سیداحسان موسوی: نمی‌دانم کدام را بیشتر دوست دارم؛ سردار سلیمانی یا شهید سلیمانی؟ سردار فاتح میدان جنگ یا سرباز خفته در خاک؟شیر دلیر کربلای پنج یا پیکر یادآور کربلای حسین؟ کدام این دو، محبت را بیشتر می‌جوشاند و دل را شیداتر می‌سازد؟ اما مگر به دوست داشتن من‌ و توست مقبولیت او نزد الله؟ هرگز از خود پرسیده‌ایم که روایت فتح سیدمرتضی، روایت کدامین فتح بود! و مگر فتحی بالاتر از شهادت؟ یا فالق‌الاصباح... مگر زبان آفتاب‌گردان‌ها برای چمران، چیزی جز رمز و راز شهید بودن تا شهید شدن است؟ کجایی ای قلندر خیبر، ای حریف همه‌ی قلدرهای جهان؟ بیا و سخن بگو، دل‌مان بی‌قرار رجز‌هایت شده سردار! شهادت برازنده‌ی توست و متاعی بالاتر از آن نیست؛ چه برای این دل‌های مرده‌ی ما که به واسطه‌اش، بعثت دگرباره‌ی انبیاء را به مشاهده گرفته‌ایم و چه برای تو که جویان و پرسان و گریانش بودی... اما چه‌ کنیم که حتی کلمات، هنوز به واژه‌ی پشت اسم تو عادت نکرده‌اند. چه‌طور این قلب‌های شکسته و مجروح بتوانند ادایش کنند؟ سردار! می‌شنوی؟ می‌شنوی صدای پشت بی‌سیم را؟ صدا، صدای سیدمحمد جهان‌آرا است... می‌گوید: «مواظب باشید ایمان‌تان سقوط نکند؛ شهر فدای سرتان، بازش می‌گیریم!» هان ای حاج‌قاسم! ای بزرگ‌مرد! ای که با رفتنت به جان‌مان شرر زدی و دل غم‌آلود ما را نیز با خودت بردی! این ایام، نبودی ببینی که چه فتح خونی رقم زده‌ای... و چه ایمان‌های سقوط کرده‌ای را که خون تو فتح کرد! آری! خرمشهر‌ها در پیش بوده و هست. تو فقط حریف دشمنان حریص به خون ما نبودی، که مبارزه‌ی اصلی تو درون نفوس تک‌تک ما بود و حریفان زبونت، شیاطین درونی ما، منیت ما! تشییع عظیم تو، شعله‌ی برافروخته‌ی تشیع ما بود که نور عروج تو آن را شعله‌ور ساخت؛ «لا نعلم منک الا خیرا!» اشک‌ها و بغض‌ها را دیدی سردار؟ این عصاره‌ی همه‌ی اشک‌های تو برای شهادت بود و نه نماد اشک‌های ما و مگر اشک بر تو خشک می‌گردد؟ خون تو نیز در امتداد خون حسین، تا همیشه جوشان است و چشم‌ها در داغ فراقت همیشه گریان... به‌راستی! این را با چه نسبت است؟ آیا خون، وارث این اشک‌هاست یا این اشک‌هایند که که حرکت این خون‌ها را در دل تاریخ بدرقه می‌کنند؟ گویی که اشک، سیلابی‌ است به سمت خون و خون مسیری‌ است برای اشک. بیا برگرد... نمی‌بینی هنوز نسل خرازی‌ندیده‌ها، متوسلیان‌ندیده‌ها، باقری‌ندیده‌ها و کاوه‌ندیده‌‌ها، در شوک دیدن‌های تو و فریاد‌های تو و بودن‌های تو و رفتن‌های تو هستند؟ هنوز هم باورمان نشده حکایت دستت را! دستی جدا از بدن که چون به تماشا نشستیم، پی به معنای عمیق مفهوم و بردیم... و فهمیدیم و شناختیم کلمه‌ی مقدس را و عنوان مطهر را و واژه‌ی سرشار از جنون را و عنوان مخلصانه‌ی را... که اینان انگار همیشه‌ی تاریخ «شهید» بوده‌اند؛ از ازل تا ابد... اما نبودنِ تو، تویی که از جنس آنها بودی و برای ما بیش از هر شهیدی ساختی، قابل تحمل نیست... فقط بگو چه روزی برمی‌گردی سردار! نمی‌بینی پس از رفتنت، سهم‌مان شده خلوت و قرنطینه و غم و تنهایی؟! فقط بگو چه روزی برمی‌گردی... @haghdaily