eitaa logo
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعان‌حرم"
363 دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
19 فایل
ولادت⇦۱۳۶۹/۵/۳۰ 😍 شهادت⇦۱۳۹۴/۱۰/۲۱💔🥀 تشیع پیڪر مطهــرشهــید⇦۱۳۹۸/۲/۶ مزار شهید⇦ تهران_گلزار شهدای یافت آباد ✨اولین کانال فعال شهید درایتا✨ تبادل و ارتباط با مدیر @F_Mokhtari_1382 #کپی_با_ذکر_صلوات_برای_امام_زمان(عج)
مشاهده در ایتا
دانلود
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعان‌حرم"
#دقایقۍبااو🌹 #شهیدمجیدقربانخانی #قسمت_نهم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥ به نام خالق او
🌹 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥ به نام خالق او🍃 ”حلب-الحاضر-خان طومان-بیست و یک دی ماه سال1394“ حدود ساعت سه وچهار بعدازظهر دود و مه غلیظی همه جارا گرفته بود.🌫 نم نم باران،سرما را چندین برابر میکرد.🌧 بوی خون وخاک کم کم به مشام می رسید.🥀 سنگرهای کوچک یک متری که با تکه های سنگ درست شده بود و پای هرکدام را بیست سی متر گود بود. مجید بر روی تپه نزدیک یکی از سنگرها آرام و بی حرکت خواب بود.🍃 نه...! خواب نبود... چیزی شبیه خواب بود :) درتمامی روزهای قدکشیدنش اولین مرتبه که آرام و بی حرکت و بدون جنب و جوش شده بود.✨ دست ها و صورتش گلی بود. انگشتری که شب قبل از حسین امیدواری گرفته هنوز در انگشتش بود. صدای تیرها و نارنجک ها همچنان فضای  آسمان را پر کرده بود.🍂 از صدای تیرهاگوش شنونده ها عجیب تیر می کشید. صدابه صدا نمی رسید. صدای بیسیم های بی صاحب در جای جای دشت می آمد.📞 +بچه ها عقب نشینی کنید. کسی نمی توانست مجید را حرکت بدهد. درخت های سبز کاج و خشک زیتون 🌲در دشت کم کم خیس باران شده بودند.☔️ سیزده تا ازبچه ها شهید و چند نفری هم جانباز شده بودند. بدن اربا اربای مرتضی کریمی خودش عاشورایی به ما کرده بود. 💔🍂 برای خیلی ها روشن بود که مجیدو خیلی دیگر از بچه های شهید شده ،فردایی نخواهند داشت. همه را از چهره و آرامش شب آخرشان می گویند.🙃 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥ ─━✿❀✿♣️✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعان‌حرم"
#دقایقۍبااو🌹 #شهیدمجیدقربانخانی #قسمت_نهم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥ به نام خالق او
🌹 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥ به نام خالق او🍃 ”حلب-الحاضر-خان طومان-بیست و یک دی ماه سال1394“ حدود ساعت سه وچهار بعدازظهر دود و مه غلیظی همه جارا گرفته بود.🌫 نم نم باران،سرما را چندین برابر میکرد.🌧 بوی خون وخاک کم کم به مشام می رسید.🥀 سنگرهای کوچک یک متری که با تکه های سنگ درست شده بود و پای هرکدام را بیست سی متر گود بود. مجید بر روی تپه نزدیک یکی از سنگرها آرام و بی حرکت خواب بود.🍃 نه...! خواب نبود... چیزی شبیه خواب بود :) درتمامی روزهای قدکشیدنش اولین مرتبه که آرام و بی حرکت و بدون جنب و جوش شده بود.✨ دست ها و صورتش گلی بود. انگشتری که شب قبل از حسین امیدواری گرفته هنوز در انگشتش بود. صدای تیرها و نارنجک ها همچنان فضای  آسمان را پر کرده بود.🍂 از صدای تیرهاگوش شنونده ها عجیب تیر می کشید. صدابه صدا نمی رسید. صدای بیسیم های بی صاحب در جای جای دشت می آمد.📞 +بچه ها عقب نشینی کنید. کسی نمی توانست مجید را حرکت بدهد. درخت های سبز کاج و خشک زیتون 🌲در دشت کم کم خیس باران شده بودند.☔️ سیزده تا ازبچه ها شهید و چند نفری هم جانباز شده بودند. بدن اربا اربای مرتضی کریمی خودش عاشورایی به ما کرده بود. 💔🍂 برای خیلی ها روشن بود که مجیدو خیلی دیگر از بچه های شهید شده ،فردایی نخواهند داشت. همه را از چهره و آرامش شب آخرشان می گویند.🙃 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥ ─━✿❀✿♣️✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعان‌حرم"
#داداش_مجید❤️ #شهیدمجیدقربانخانی 🌹 #قسمت_نهم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥ به نام خالق
❤️ 🌹 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥ به نام خالق او🍃 ”حلب-الحاضر-خان طومان-بیست و یک دی ماه سال1394“ حدود ساعت سه وچهار بعدازظهر دود و مه غلیظی همه جارا گرفته بود.🌫 نم نم باران،سرما را چندین برابر میکرد.🌧 بوی خون وخاک کم کم به مشام می رسید.🥀 سنگرهای کوچک یک متری که با تکه های سنگ درست شده بود و پای هرکدام را بیست سی متر گود بود. مجید بر روی تپه نزدیک یکی از سنگرها آرام و بی حرکت خواب بود.🍃 نه...! خواب نبود... چیزی شبیه خواب بود :) درتمامی روزهای قدکشیدنش اولین مرتبه که آرام و بی حرکت و بدون جنب و جوش شده بود.✨ دست ها و صورتش گلی بود. انگشتری که شب قبل از حسین امیدواری گرفته هنوز در انگشتش بود. صدای تیرها و نارنجک ها همچنان فضای  آسمان را پر کرده بود.🍂 از صدای تیرهاگوش شنونده ها عجیب تیر می کشید. صدابه صدا نمی رسید. صدای بیسیم های بی صاحب در جای جای دشت می آمد.📞 +بچه ها عقب نشینی کنید. کسی نمی توانست مجید را حرکت بدهد. درخت های سبز کاج و خشک زیتون 🌲در دشت کم کم خیس باران شده بودند.☔️ سیزده تا ازبچه ها شهید و چند نفری هم جانباز شده بودند. بدن اربا اربای مرتضی کریمی خودش عاشورایی به ما کرده بود. 💔🍂 برای خیلی ها روشن بود که مجیدو خیلی دیگر از بچه های شهید شده ،فردایی نخواهند داشت. همه را از چهره و آرامش شب آخرشان می گویند.🙃 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥ ─━✿❀✿♣️✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعان‌حرم"
#قدم_قدم_تا_بهشت🕊🦋 #قسمت_هفتم🌾 •ــــــــــــــــ🍃🌹🍃ـــــــــــــــ• خواهر شهید: 《وقتی پیکر برادرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🦋 🌾 •ــــــــــــــــ🍃🌹🍃ـــــــــــــــ• وقتی مداح شروع به خواندن مداحی کرد، مادر که عکس پسرش در دستانش بود، گرداگرد تابوت پسر طواف کرد🖤وگل‌های پرپر شده را همراه پدر روی مهمان‌های عقد نمادین، اما آسمانی پسرشان ریختد🥀و جمعیت یک صدا کل می‌کشیدند و گویی ملائک از آسمان، نظاره‌گر این مراسم بودند.🙂💔🕊 شهید مدافع حرم «مجید قربانخانی» متولد 30 مردادماه سال 69 در تهران و ساکن محله یافت‌آباد بود که بعد از یک تحول درونی، داوطلبانه به سوریه اعزام شد تا از حریم عقیله بنی‌هاشم و مردم مظلوم سوریه دفاع کند.♥️ در نهایت بعد از دلاوری‌های فراوان در تاریخ 21دی ماه سال 94 به‌دست تروریست‌های تکفیری در منطقه خان‌طومان به فیض شهادت نائل شد و پیکر مطهرش در منطقه ماند. سرانجام پیکر شهید توسط گروه‌های تفحص شهدا کشف و از طریق آزمایش DNA شناسایی شد. از این شهید مدافع حرم به دلیل برخی اخلاق های خاص، لوتی مسلک بودن، خالکوبی روی دست و تحول درونی یکباره تا رسیدن به عرش اعلاء، به نام‌های «داداش مجید»، «مجید سوزوکی» و «حر» شهدای مدافع حرم نیز یاد می‌کنند...🦋🌹 •ــــــــــــــــ🍃🌹🍃ـــــــــــــــ• ♥️ ─━✿❀✿🌻✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
🕊 خیلی ها از هند با ما تماس می گیرند و می‌گویند که با اطلاع از داستان تحول مجید ما هم تحت تاثیر قرار گرفتیم و دچار تحول شدیم... 🌹 🦋 ✨🌻 @majid_ghorbankhani_313
🕊 خیلی ها از هند با ما تماس می گیرند و می‌گویند که با اطلاع از داستان تحول مجید ما هم تحت تاثیر قرار گرفتیم و دچار تحول شدیم... 🌹 🦋 ✨🌻 @majid_ghorbankhani_313
🕊 خیلی ها از هند با ما تماس می گیرند و می‌گویند که با اطلاع از داستان تحول مجید ما هم تحت تاثیر قرار گرفتیم و دچار تحول شدیم... 🌹 🖤 ❅-----❅-----❅-----❅-----❅ @majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعان‌حرم"
#حوالیِ‌او♥️ #قسمت_نهم🌱 #شهید_مجید_قربانخانی🌹 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥ به نام خالق
♥️ 🌱 🌹 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥ به نام خالق او🍃 ”حلب-الحاضر-خان طومان-بیست و یک دی ماه سال1394“ حدود ساعت سه وچهار بعدازظهر دود و مه غلیظی همه جارا گرفته بود.🌫 نم نم باران،سرما را چندین برابر میکرد.🌧 بوی خون وخاک کم کم به مشام می رسید.🥀 سنگرهای کوچک یک متری که با تکه های سنگ درست شده بود و پای هرکدام را بیست سی متر گود بود. مجید بر روی تپه نزدیک یکی از سنگرها آرام و بی حرکت خواب بود.🍃 نه...! خواب نبود... چیزی شبیه خواب بود :) درتمامی روزهای قدکشیدنش اولین مرتبه که آرام و بی حرکت و بدون جنب و جوش شده بود.✨ دست ها و صورتش گلی بود. انگشتری که شب قبل از حسین امیدواری گرفته هنوز در انگشتش بود. صدای تیرها و نارنجک ها همچنان فضای  آسمان را پر کرده بود.🍂 از صدای تیرهاگوش شنونده ها عجیب تیر می کشید. صدابه صدا نمی رسید. صدای بیسیم های بی صاحب در جای جای دشت می آمد.📞 +بچه ها عقب نشینی کنید. کسی نمی توانست مجید را حرکت بدهد. درخت های سبز کاج و خشک زیتون در دشت کم کم خیس باران شده بودند.☔️ سیزده تا ازبچه ها شهید و چند نفری هم جانباز شده بودند. بدن اربا اربای مرتضی کریمی خودش عاشورایی به ما کرده بود. 💔🍂 برای خیلی ها روشن بود که مجیدو خیلی دیگر از بچه های شهید شده ،فردایی نخواهند داشت. همه را از چهره و آرامش شب آخرشان می گویند.🙃 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥ ❅-----❅-----❅-----❅-----❅ @majid_ghorbankhani_313