eitaa logo
مکتب سلیمانی سیرجان
1.3هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
4.9هزار ویدیو
43 فایل
🎨 انجام طرح های گرافیکی(پوستر،بنر و..) 💌 تولید و نشر محتوای اعتقادی ،تربیتی... ارتباط با ادمین؛ تبلیغ نداریم @Ahmadif313 💓دریافت صدقات و نذورات جهت کمک به نیازمندان تحت پوشش خیریه مون: 6037991772811521
مشاهده در ایتا
دانلود
‏قبلنا مامانم زنگ میزد خونه صداشو عوض میکرد میگفت عزیزم مامانت خونس؟ ما داریم میایم خونتون... و من مجبور میشدم خونه رو تمیز کنم 😐😐😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✨✨✨✨✨✨✨✨✨ رفتم دکتر گفت پیاز موهات ضعیف شده! گفتم شاید سیب‌زمینیا دارن حقشونو میخورن! من😂 دکتر😐 من😄 دکتر😐 من😀 دکتر😐 من😐 دکتر:گمشو از مطبم بیرون😅😆🤣😂😂😃😄😁 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ یک اروپایی می‌گفت: چقدر زنان خاورمیانه شوهرشون رو دوست دارن! گفت: روزی در خانه یکی از دوستان خاورمیانه‌ایم بودم که دیدم خانمش دکمه پیراهن شوهرش را دوخت و بعد، پیراهنشو بوسید🤔 گفت: ای کاش زنان اروپایی این عشق و علاقه رو نسبت به همسرشون داشتن! خبر نداره طرف با دندون، نخ رو پاره کرده🤣🤣😆😆😄😃😂😅😅🤣 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ زدم شبکه 4 دیدم خودش زده شبکه 3 فوتبال میبینه 😂😂😂😂😂😂 ═✧❁🌸❁✧═ مکتب سلیمانی سیرجان 👇 https://eitaa.com/joinchat/1951203377C8b55f4af3a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مکتب سلیمانی سیرجان
سلاااام و صد سلاااااام وای چه حس قشنگی دوباره یه مسابقه متفاوت با مکتب سلیمانی سیرجان امااااا این د
سلاااام بر اهالی مکتب سلیمانی سیرجان چه خبراااا؟ چشم به راه مسابقه اید؟؟ خیلی هم خوب و عالی. برا جمعه چه برنامه ای دارید؟ شیرینی و شربت و🎁🎁🎁🎈🎈🎵🎵💖💝🎉🛍🍰🎂🍭 هر آنچه نشان از حس قشنگ دلتون داره را آماده کنید. الهی دلتون شاد شاد
part3861(1)-1.pdf
109.1K
با ما همراه باشید در کانال مکتب سلیمانی سیرجان تا روز عید غدیر برای شرکت در مسابقه😍 قسمت اول از فصل سوم کتاب انسان ۲۵۰ساله https://eitaa.com/Maktabesoleimanisirjan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«غدیر قبل محرم برای من یعنی: علی امامِ من است و منم غلامِ حسین»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از قشنگی های حج ببینید 😍‏هر کی گفت اسلام زن ستیز هست این کلیپ رو بهش نشون بدین ... https://eitaa.com/Maktabesoleimanisirjan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مکتب سلیمانی سیرجان
#رمان 🔴 (قسمت سیصد و سی و نه) 7 روز تا ولادت امام رضا (ع) مونده بود و مقدمات برپایی ایستگاه صلواتی
🔴 (قسمت سیصد و چهل) پروانه، حسنا و آلاء بار سفر بستن و همراه با حمید، ماهرخ و هانیه پدر، مادر و خواهر حسنا راهی سفر کربلا شدن در حالی که نگاه منتظر ریحانه و رضا بدرقه ی راهشون بود. اشک در چشم ریحانه پنهان شده بود تا به خانه که برگرده یه ساعتی برای سرنوشت مبهم خودش گریه کنه و برای تموم شدن بداقبالی هاش دعا کنه. رضا هم علی رغم اصرار زیاد همسرش ترجیح داد به اون سفر نره. مالک تعمیرگاه محل کارش در سفر بود و کارهای زیادی برای انجام شدن در کارگاه تو صف مونده بودن. غیرت و احساس مسئولیت پذیریش هم تنها موندن خواهرش در خانه رو نمی پسندید. ریحانه اون روزهای نبودن بیشتر اعضای خانواده برای فرار از تنهایی بیشتر، در طول روز به خونه دوستش سارا می رفت که در حال تهیه جهیزیه ش بود. اون روزها فرصتی شد که سارا رو موقع خرید وسایل مورد نظرش برای جهیزیه همراهی و در خریدهای او اعمال سلیقه کنه. تعدادی از وسایل در همون روزها خریده شد و سارا هم همراه ریحانه از صبح روز ولادت امام رضا (ع) به ایستگاه صلواتی اومد. خانم عارفی با کمک و همراهی محمدحسن عباسی، فرهاد فخری زاده، زهرا سادات، هاویر و نازگل وسایل مورد نیاز رو با یه وانت ساعت 8 صبح به حیاط حرم شاه عبدالعظیم انتقال دادن و بعد محمدحسن و فرهاد چادر ایستگاه رو در نزدیک در ورودی در محوطه ی پیاده رو برپا کردن. ریحانه و سارا ساعتی بعد خودشونو به حرم شاه عبدالعظیم رسوندن و در کنار خانم عارفی و با کمک خانم های گروه سرگرم ترکیب کردن مواد فلافل، سرخ کردن اونا و خورد کردن گوجه، خیار و کلم برگ شدن. موقع ظهر که رسید علی اکبر امجدیان و عموی نازگل هم به جمع اونا اضافه شدن و شرایط برای ریحانه تا حدی سخت شد. خیال نمی کرد آقای فتاح به اونجا بیاد و فرار از زیر دید او هم کار دشواری بود. آقای فتاح برای ناهار گروه کوچیک جهادی 10 تا پیتزا سبزیجات خریده و با ماشینش که یه پژو 206 نوک مدادی رنگ بود به اونجا آورده بود. ریحانه اشتهایی برای خوردن نداشت در حالتی که نازگل در کنارش نشسته بود و می دونست خانم عارفی زیرچشمی اونو زیرنظر داره. دو تکه از پیتزا رو که خورد باقی اونو به دوستاش تعارف کرد. هاویر برای خوردنش پیش قدم شد و با لحن خاصی به ریحانه گفت: آخیش خیلی گرسنم بود قربون دستت عزیزم. نازگل ابرویی بالا انداخت و به ریحانه اما در حقیقت با کنایه به هاویر گفت: ریحانه جون این پیتزاها رو عمو جان لطف کردن و خریدن! چرا نمی خوری؟! هاویر ایشی گفت و خانم عارفی هم با چشم غره ای به نازگل فهماند ادامه نده. از ساعت 4 عصر کار ایستگاه صلواتی رسماً شروع شد. محمدحسن سیستم صوتی و باند کوچیکی که با خودش آورده بود و در ته چادر ایستگاه قرار داده بود رو به تنها پریز برقی که متولی حرم اجازه استفاده از اونو صادر کرده بود، وصل و روشن کرد و مولودی «شب میلادتو عشقه» جواد مقدم را پخش کرد. پسرای گروه در دو قابلمه ی بزرگ داخل چادر ایستگاه صلواتی شربت آبلیمو درست کردن و با پارچ درون لیوان های یه بار مصرفی که روی میز پلاستیکی مقابل چادر قرار داده بودن می ریختن و زائرا و رهگذرا لیوان ها رو برمی داشتن. خانم ها هم ساندویج های کوچیک فلافل رو در کیسه های نایلون فریزر کوچیک بسته بندی کرده و بسته ها رو در نایلون های بزرگ قرار داده بودن و به نوبت اونا رو به سر میز دیگه ی مقابل ایستگاه انتقال می دادن و در بین زائرا و رهگذرای حاضر در اونجا پخش می کردن. ادامه این رمان هیجانی و زیبا هر شب حوالی ساعت۲۱ درکانال مکتب سلیمانی سیرجان👇 https://eitaa.com/Maktabesoleimanisirjan
مکتب سلیمانی سیرجان
🎈🎁🎈 رسیدیم به چهارمین شب قرعه کشی 😁 این شما و این کد برنده های پرچم اهدایی ویژه غدیر امشب😍👇 ۳۰۱ ۶۵
🎈🎁🎈 این شما و این کد برنده های پرچم اهدایی ویژه غدیر شب پنجم😍👇 ۴۲۳ ۵۵۹ ۵۶۵ ۵۹۶ ۴۹۵ ۳۶۸ ۶۳۰ ۳۴۰ ۶۱۵ ۴۷۷ ۵۶۹ ۴۴۶ ۶۸۰ ۳۳۴ ❇️ عزیزانی که این کدها رو دارن به فروشگاه مکتب سلیمانی سیرجان مراجعه کنند و پرچم خودشون رو دریافت کنند توجه داشته باشید موقع دریافت پرچم حتما اسکرین از صفحه ای که کد قرعه کشی بهتون تعلق گرفته رو همراه داشته باشید مبارک همشون باشه❤️ ✅ آدرس فروشگاه مکتب سلیمانی سیرجان👈: خیابان سعدی _کوچه ۳ _روبروی عینک نگین _مجموعه فرهنگی مکتب سلیمانی سیرجان ✅ ساعت کاری فروشگاه 👈 صبح ها ۸:۳۰ تا ۱۲:۳۰و عصر ها از ۱۶:۰۰ تا ۱۹:۰۰ می باشد @Maktabesoleimanisirjan
مکتب سلیمانی سیرجان
نمیدونم چه کسی نیاز داره اینو بشنوه اما : اینو بدون که خدا در جواب صبرهات‌، درهایی رو برات باز
نمیدونم چه کسی نیاز داره اینو بشنوه اما : یه لحظه صبر کن رفیق ... لا به لای شلوغی و کلافگی و سخت گرفتن های زندگی خواستم یه چیزی بهت بگم یه نگاه به پشـــت سرت بنداز مثل همه ی روزایی که گذشت این روزا هم میگذره‌ خواستم بگم حواست هست دیگه ؟! ما یک بار زندگی میکنیم حالا ادامه بده ... شبت آروم😊 @Maktabesoleimanisirjan