1_2997036942.mp3
7.11M
💬 قرائت زیارت "آل یاسین"
🎧با نوای سیدهادی گرسوئی
هدیه میکنیــم به منجی عالم حضرت صاحب الزمان(عج)♥️
اَللّٰھُمَّعجِّللِوَلِیِّکالفَرج🌱
@Maktabesoleimanisirjan
Tahdir joze24.mp3
3.94M
جز ۲۴ قرآن کریم، استاد معتز آقایی 🌸
@Maktabesoleimanisirjan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سبک زندگی خود را با حوادث آخرالزمان تنظیم کنید!
حوادث منطقه، حوادث نهایی آینده ساز جهان است!
@Maktabesoleimanisirjan
مکتب سلیمانی سیرجان
#رمان_عاشقانه #قسمت_بیستویکم با صدای یا الله گفتن مردی متوجه شدم مداح مرد است. برای همین به نرگس
#رمان_عاشقانه
#قسمت_بیستودوم
وارد دانشگاه شدم. به طرف کتابخانه رفتم تا در مورد پایاننامهام تحقیق کنم.
کتاب مورد نظرم را برداشتم، روی اولین صندلی نشستم و شروع کردم.
در سکوت محیط غرق کار و یادداشت مطالب بودم که صدای بلندی نظرم را به خود جلب کرد.
مینو و سوگل بودند که رو به من
میخندیدند.
مینو گفت:
- رها توووووویی!!!! چه تیپی زدی؟
سوگل هم که اصلا توجهی به محیط و تذکرات نداشت با خندهی بلند به مسخره گفت:
_لباسهای مادر بزرگت را پوشیدی؟...
صبر کردن فایده ای نداشت وسایلم را جمع کردم و به طرفشان رفتم .
و جدی گفتم :
_ساکت باشید مثلا اینجا کتابخانه هست!
خودم بیرون رفتم، هردویشان همراهم آمدند. به بیرون که رسیدم گفتم:
_بله رها هستم این هم ظاهر جدیدام... الان رفتار شما را متوجه نمیشوم.
جدی بودنم را که دیدن صدایشان را پایین آوردند.
مینو گفت:
- مگه چی شده که رهای مقدس شدی؟
سوگل هم گفت:
_اوه اوه پس بی خیال تو باید شد با این تیپ...
سکوت کردم که هردو با تمسخر از کنارم رد شدند. میدانستم ظاهرم برایشان خنده دار است ولی #اهمیتی_نداشت.
از رفتار مینو و سوگل ناراحت بودم.
همان جا ایستاده بودم که دختری از بچه های دانشگاه به طرفم آمد، سلام کرد و گفت:
- فاطمه هستم.
+خوشبختم، رها علوی.
- قدم بزنیم!؟
شاید در آن لحظه فقط گذر زمان بود که حالم را عوض می کرد گفتم:
+خیلی هم عالی قدم بزنیم.
نیمساعتی را کنارم بود دختر زیبای محجوبی که سیاهی چادرش سفیدی رویش را جلوه داده بود.
دختر خوش برخوردی که چون رفتار دوستانم را دیده بود. برای دلجویی نزدیکم شده بود.
با همان لحن مهربانش گفت که برای نماز به مسجد دانشگاه می رود من هم با رویی باز همراهش شدم.
شاید کنارش بودن بهتر از تنهایی بود .
شاید صحبت کردن باخدا برای این حال پریشان بهترین درمان بود.
بچه هایی که قبلا من از نظرشان جلفترین دانشجوی دانشگاه بودم و الان این رفتار و ظاهرم را می دیدن برایشان عجیب بود همین مسئله باعث میشد حرفهای نه چندان شیرینشان را خوب بشنوم.
اما به قول ملوک باید بی تفاوت از کنارشان رد شد.
در نمازخانه ی دانشگاه بودم که گوشی ام زنگ خورد نرگس بود سریع تماس را وصل کردم.
- سلام نرگس خانم گل
+سلام بر بانوی بی معرفت
- شرمنده، حالا چرا بی معرفت ام.تو نباید خودت بنده را برای امشب دعوت کنی؟؟
آرام پیش خودم گفتم:
مگر امشب چه خبر است!
- نرگس با خنده گفت:
رهاجان امشب ما منزل شما دعوتیم حالا خواستی شما هم بیا خوشحال میشویم دور هم باشیم.
با خنده گفتم:
- ممنون حتما خدمت میرسم...
🌴ادامه دارد....
═✧❁🌸❁✧═
مکتب سلیمانی سیرجان 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1951203377C8b55f4af3a
36.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایتی از اقامه نماز رهبر انقلاب بر پیکر هفت شهید راه قدس
از تازه عروسی که سید عباسش را تقدیم کرده تا مادری که سید علیاش را بدرقه میکند
https://eitaa.com/joinchat/1951203377C8b55f4af3a
2_5251755820500124572.mp3
5.56M
#سحر_بیستوپنجم
✍ فقط چهار سحر مانده، تا جامه مهمانی مان را، از تن بدر کنیم.
یادم هست؛
زیباترین سحر این مهمانی، بنام نامی تو رقم خورده بود؛
مـ💝ـادر
✦✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
https://eitaa.com/joinchat/1951203377C8b55f4af3a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 خدایا! عهد ارادات من به اباعبدالله(ع) ادامهدار باشد؛ وقتی صورتم بر روی خاک هم قرار میگیرد، بگویم: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن(ع)
https://eitaa.com/joinchat/1951203377C8b55f4af3a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-الهی دورت بگردم(:
تو منو سربلندم کردی . .
تو یه ملت سربلند کردی . .🌱🤍
-سفر بخیر جوونی که شدی عاقبت بخیر !❤️🩹🥺
+وداع مادر شهید مهدی جلادتی
خوشبحالت آقا مهدی مادرت از عمق وجودش اعلام رضایت از گل پسرش کرد....
امروز بیادت فریاد مرگ بر اسرائیل سر خواهیم داد عزیز برادر ما....
15.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر کودکان مقتول غزه برایت «عدد» نیستند،
اگر مرگ انسانهای گرسنه و محصور زیر آوار موشک باران برایت «عادی» نشده،
اگر چشمهایت را به روی تصاویر گریههای مادر مضطر فلسطینی نمیبندی،
اگر برای نشنیدن جیغ کودکانشان در گوشهایت پنبه فرو نکردهای،
اگر سکوت مرگبار سران کشورهای عربی و دوپهلوگوییهای سران متزور غربی را «قابل درک» نمیدانی...
تو جزء باشرفها هستی!
روز قدس روز فریاد زدن باشرفهاست!
رها عبداللهی
🇮🇷
🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/1951203377C8b55f4af3a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان
@Maktabesoleimanisirjan
Joze 25.mp3
4.01M
🔹فایل صوتی تحدیر (تندخوانی قرآن کریم)
💢 استاد معتز آقایی 💢
#جزء_بیستوپنجم قرآن کریم
@Maktabesoleimanisirjan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفت قاسم ظهور نزدیک است
گفت صهیون به گور، نزدیک است
https://eitaa.com/joinchat/1951203377C8b55f4af3a
مکتب سلیمانی سیرجان
#زینب_علوی #رمان (قسمت پانصد و یازده) فرود ماشین رو به طرف پاساژهای لاکچری تجریش و اطرافش برد. به
#زینب_علوی
#رمان (قسمت پانصد و دوازده)
ریحانه که به خونه رسید صدای اذان گوشیش هم بلند شد .
غروب هوا سردتر میشد و سردی هوای غروب به جان ریحانه که تا چند دقیقه پیش داخل ماشین گرم و مطبوع فرود نشسته بود رخنه کرد .
چادرشو به خودش پیچید و به یه عالمه وسیله که جلوی در مونده بود نگاه کرد.
دوست نداشت به کسی بگه بیاد اونارو براش برداره .
ماشین تو حیاط بود و این یعنی رضا هم خونه بود .
مادرش که منتظر آمدنش بود همین که صدای در رو شنید از پنجره به حیاط نگاه کرد و ورود ریحانه به داخل حیاط رو که دید به حیاط اومد .
ریحانه با دیدن مادرش دوباره روحیه گرفت و خیلی خونگرم سلام کرد .
مادرش جواب داد: سلام مادر . اینا چیه ؟ قرار بود شام باهم بخورید چی شد زودتر برگشتی خونه ؟!
ریحانه دو کیسه پلاستیکی حاوی بسته های کادو پیچ شده رو برداشت و گفت : دیگه خسته بودیم چون ناهارم باهم خورده بودیم و کلی گردش و این طرف و اون طرف، دیگه گفتم بهتره برگردیم خونه و فرود هم قبول کرد.
پروانه سرشو به طرف آسمون یخ زده ستاره بارون گرفت و زیر زبون خدارو شکری گفت و بعد به دخترش کمک کرد که بسته هارو داخل خونه بردن .
آلا تند تند همشونو باز میکرد و کلی براشون ذوق میکرد و پشت سر هم میگفت وای آبجی چقدر خوشگله . اینا همش برای خودته ؟!
و ریحانه با لبخند روی لبش میگفت شاید آره شایدم نه !
ریحانه همشون رو دوباره به داخل جعبه هاشون و کیسه پلاستیکیشون برگرداند و اونارو به داخل اتاق خودش و آلا برد و داخل کمدش خودش جاشون داد
بعد از خوردن شام ظرف هارو شست و به اتاق رفت و با پرنیان تماس گرفت و از نیم ساعتی درباره کارها و برنامه هاشون صحبت کردن .
صحبت هاشون که تموم شد و تماس رو قطع کرد، نفس عمیقی کشید و گفت : آخیش خدارو شکر که تا حالا همه چیز خوب پیش رفته ان شا الله از این به بعدم همین طور بشه .
از روز بعد دیگه کم کم خودشو آماده کرد برای رفتن به سفری که از هیجان فکر کردن بهش هم قلبش به تپش سریعتر میفتاد و نفس هاش تندتر میشد .
ادامه دارد ......
═✧❁🌸❁✧═
مکتب سلیمانی سیرجان 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1951203377C8b55f4af3a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه هست ارزویم💔
#اللهمعجللولیکالفرج❤️
باید از خویش بپرسیم که چرا حضرت
خیمہ را امن تر از خانہےما میداند…💔
#یا ابانا یا صاحب الزمان....جان مادرت دریاب ما را...
2_144151472472317901.mp3
6.52M
#سحر_بیستوششم
✍دیگر سحرهای آخر است
و ما...
همچنان چشم به انتظار
یوسف....
https://eitaa.com/joinchat/1951203377C8b55f4af3a
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
18.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
#محبوب_محبان
👈 با اشک بر ابی عبدالله(ع) درخت روزه را آبیاری کنید.
👈 شکر یک روزِ ماه رمضان در قدرت ما نیست!
https://eitaa.com/joinchat/1951203377C8b55f4af3a
Joze 26-Aghaie Tahdir.mp3
33.41M
📖 تلاوت تحدیر (تندخوانی)
🌺 #جزء_26 #قرآن_کریم
📥 استاد معتز آقایی
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
https://eitaa.com/joinchat/1951203377C8b55f4af3a