*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
✅سلام وقت بخیر
در جواب خانمی که آنزیم کبدش زیاده
میخوام بگم که منم آنزیم کبدم بالا بود
ولی با دمنوش بابونه کلا خوب شدم
خیلیم تلخه ولی ارزش داره
روزی یکی دوبار ولی غلیظ باشه
میتونید عسلم بهش اضافه کنید
✅سلام
فقط رژیم غذای مناسب و ورزش چاره ساز هست
✅سلام عزیزم
خواستم بگم بله یکی از دوستان من آنزیم کبدی بسیار بالایی داشت
رفت طب ایرانی اسلامی اونجا یه سری رژیم بهش داد چون قند و چربیش هم بالا بود
برای آنزیم کبدی بهش گفته بود به هیچ عنوان نباید تا ۴۰ روز گوشت بخوری ، تا آنزیم بیاد پایین
روز بیستم دست چپ رو فصد کرد
و روز چهلم هم دست راستش رو
رژیم و دستورات رو رعایت کرد به طور باورنکردنی همه چیزش نرمال شد و اومد پایین!!
✅سلام به یاس جون دوستان عزیزم
مادرم حالت تهوع وسردرد داشتن .نمی تونستن غذا بخورند.بعد از آزمایش تشخیص دکتر آنزیم کبد بالا بود.گفتن هرروز موز وگوجه خام حتما بخورن.حال مادرم بعد از یکی دوهفته واقعا بهتر شد وجواب آزمایش هم خوب بود .انشالله برای شما هم موثر باشه.
لطفاً برای شفای همه بیماران وبرادر من هم دعا کنید 🙏❤️
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
📃 طالع روزانه:
🌕دوشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۲
🍁طالع امروز متولدین #مهر:
تمام کردن کارهای نیمه کاره قبلی تان شاید امروز بیشتر از هر چیز دیگری رضایت شما را جلب کند. اگر لازم بود یک لیست از کارهای ناتمامتان تهیه کنید و آنها رابر اساس اولویت و درجه اهمیت طبقهبندی کنید. ابتدا از کارهایی شروع کنید که انجام دادنشان خیلی واجب و حیاتی است و بعد سراغ کارهای دیگر بروید. به خاطر داشته باشید که لازم نیست از برنامه خود جلو بیفتید، ابتدا تصمیم بگیرید و بعد طبق آن پیش بروید.
🍁طالع امروز متولدین #آبان:
زندگی پر از ماجراجوی است، اگر تا به حال به این موضوع اعتقاد نداشته اید، امروز زندگی این جنبه خود را به شما نشان خواهد داد. به دلیل موفقیت هایی که در گذشته به دست آورده اید و همچنین تعریف و تمجیدهایی که دوستان تان از شما می کنند، اعتماد به نفس تان بالا رفته است. از این شرایط برای به دست آوردن موفقیت های بیشتر، تلاش کنید. به زودی با افرادی آشنا خواهید شد که مشترکات و علاقمندی های مشابهی با آنها دارید، آنها می توانند به شما در راهی که انتخاب کرده اید، کمک کنند.
🍁طالع امروز متولدین #آذر:
ارتباط با یکی از دوستان یا حتی عشق زندگی تان شما را به حال و آینده امیدوار کرده است طوری که ایده های مثبتی به ذهن تان رسیده که می خواهید در ماههای آتی اجرایشان کنید. سعی کنید ایده هایتان را جایی بنویسید تا فراموش نشوند. شما تا به حال صبر زیادی کرده اید و حال زمان ابراز وجود است. حتما حرف های زیادی برای معشوقه تان دارید، پس بهتر است صادقانه تمام آنها را بیان کنید. اگر آسان بگیرید، همه چیز برایتان آسان می شود.
❄️طالع امروز متولدین #دی:
یاد گرفتن مهارت های جدید و ارتباط با خانواده و دوستان اعتماد به نفس شما را بالا می برد و تلاش هایی که طی هفته های گذشته برای رسیدن به اهداف تان کرده اید، با موفقیت به نتیجه می رسد و شما مورد تحسین شدید اطرافیان قرار خواهید گرفت. به زودی پولی به دست تان می رسد که می توانید با آن کمی خوش بگذرانید. شما سختی های بسیاری را متحمل شده اید و حال خوشی شایسته شما است. افراد بسیاری برای درد و دل نزد شما می آیند اما بهتر است شما نیز برای خودتان زمان بگذارید.
❄️طالع امروز متولدین #بهمن:
در صحبت هایی که امروز با دوستان تان خواهید داشت یا حتی در کتاب یا مقاله ای که می خوانید، اطلاعات مهمی دستگیرتان می شود که می تواند درهای تازه ای را به روی شما بگشاید و زندگی شخصی یا حتی حرفه ای تان را تغییر دهد. فرصتی برایتان فراهم می شود که می توانید توانایی های خود را بالا ببرید. امروز روز فوق العاده ای برای یادگیری است پس آن را از دست ندهید. در این راه با افراد جدیدی نیز آشنا خواهید شد. اگر دوست دارید دست به کارهای عجیب و غریب بزنید، حتی اگر رفتار شما از نگاه دیگران نامعقول آید، باز هم شما به کار خود ادامه دهید. درهای جدیدی در این راه به روی شما گشوده خواهد شد.
❄️طالع امروز متولدین #اسفند:
امروز آنقدر خوش بین هستید که دوست دارید فقط جنبه های مثبت زندگی را بینید. اگر چه موانعی پیش پایتان وجود دارد اما آنقدر با اراده قدم بر می دارید که در نهایت موفقیت شما حتمی است. سعی کنید این رفتار خود را همیشگی کنید زیرا هیچ هدفی آسان به دست نمی آید. برای شروع کاری، مورد حمایت دیگران قرار می گیرید، پس از این فرصت نهایت استفاده را بکنید. بهتر است امروز هر آنچه دوست دارید و ندارید را کنار بگذارید و کمی نسبت به معشوق تان انعطاف پذیری بیشتری نشان دهید. عشق به سمت شما سرازیر است.
🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
📚داستان واقعی و آموزنده ای تحت عنوان👈 دختری بنام سودابه #سودابه_قسمت_سیزدهم رفتم تو اتاقم دراز کش
📚داستان واقعی و آموزنده ای
تحت عنوان👈 دختری بنام سودابه
#سودابه_قسمت_چهاردهم
جمعه شد ساعت حدود چهار
خونه فقط مرتب بود
یاد خواستگاری پژمان افتادم که میز پر از شیرینی شکلات و میوه بود و مامان نگران دکور کم بودن میوه شیرینی بود
اما الان فقط یه ظرف میوه که انگور و سیب و پرتقال توش بود رو میز بود
حتی بابام معلوم بود تو خرید موز هم رغبت نکرده بود
بلوز دامن مشکی پوشیدم
رفتم تو پذیرایی بابا نگام کرد
معلوم بود از انتخاب لباسم راضیه
حتما پیش خودش میگه این جلسه خواستگاری نیست
این عزای بدبخت شدن کامل دخترم هست
زنگ خونرو زدن
جای بخیه دستم تیر کشید
سهیل با کت شلوار سفید اومد
معلومه بهش سخت نگذشته
یه جعبه شیرینی دستش بود
همین از گل خبری نبود
مامانو باباش سلام کردن
از روبوسی و حالو احوال خبری نبود
همراهشون عموی بابام هم اومده بود،خوشحال بودم
چون عمو هم مرد پخته و آرومی هست هم میدونستم نمیزاره جنگ به پا بشه
همه نشستن بعد خوردن چای و یه سکوت طولانی، عمو حرف زد
خوب این جونا خام هستن و یه کار اشتباهی کردن
من مطمئنم هر دو پشیمونن
قصد هر دو هم ازدواج بوده
معلوم همدیگرو دوست دارن
عمو کلی عرق کرده بود
اونم دنبال کلمات بود
و همینطوری حرف میزد من فقط جای بخیه دستمو گرفته بودم
عمو باز گفت
حالا اقا سهیل اومدن خواستگاری انشاالله زندگی خوبی و قرار شروع کنن
بابا گفت چه زندگی
زندگی که با مرگ یکی قرار بود شروع بشه
عمو این اقا زد زیر همه چیز
دخترم خودکشی کرده
عمو سعی داشت بابارو اروم کنه
اما بابا قرمز شده بود
باز بابا گفت
مردیت به,یه چیز نیست.
یه غلطی کردید دوتایی پاش بمونید،نه اینکه بزاری بری
سهیل گفت الان که اینجام
بابام گفت چه اومدنی میمرد خوشحالتر میشدی
سهیل گفت من به سودابه گفتم صبر کنه،بابام گفت چه صبری حامله هم بشه نه
مامان رفت تو اشپزخونه
از خجالت آب شده بودم
عمو همش دست بابارو گرفته بود
به هر حال اروم شدن
عمو مجلسو دست گرفت
و قرار شد یک ماه دیگه عقد,انجام بشه
پدر سهیل بعد این همه سکوت گفت یه خونه رهن میکنه
مامان هم گفت جهاز,سودابه امادس
تعجب کردم
کی جهاز جمع کرده ؟
مهر هم بابا گفت ۳۱۴تا مثل خواهرش سمیه
خندم گرفته بود
حالا شدم مثل خواهرم
سهیل یکم خودشو جا به جا کرد
گفت به خاطر این چیزا که هول هولی شده عروسی نمیتونه بگیره
بابا گفت بهتره
مایع ابروریزی هست
فامیلا میریزن بببین این ابروریزی چه شکلی هست....
🍃🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا الحَسَنِ یا عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الهادیِ النِّقِیُّ
⚫️ سالروز#شهادت_امام_هادی علیهالسلام را محضر آقا #امام_زمان و تمام شیعیان تسلیت عرض میکنیم.
❤️
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
دختر بابا ؛ لالایی نداره
سلام میگن دخترا بابائین ولی دختر من بابایی که نیس هیچ از باباش فراریه از بس میترسه پیشش بیاد بهش چیزی بگه گیربده به نمازش به حجابش به رفتارش به کتاب خوندنش به .... هر از چند گاهی باید اشکشو دربیاره ...راه امر به معروف کردن و نهی از منکر کردن بلد نیس غافل از اینکه نمیدونه داره با این کاراش دخترشو از خودش دور میکنه هرچند به پدرش حق میدم که در این دوره زمونه نگران دخترش باشه چون میدونم از ته دل دوسش داره و بدیش رو نمیخواد ولی این راهش نیست...ممنون که خوندین دوستتون دارم
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
💢8 ضرب المثل در میان ملل دنیا
•جامایکا:
قبل از آنکه از رودخانه عبور کنی، به تمساح نگو "دهن گنده"
تفسیر: تا وقتی به کسی نیاز داری، او را تحمل کن و با او مدارا کن.
•هاییتی:
اگر میخواهی جوجه هایت سر از تخم بیرون آورند، خودت روی تخممرغ ها بخواب.
تفسیر: اگر به دنبال آن هستی که کارت را به بهترین شکل انجام دهی آن را به شخص دیگری غیر از خودت مسپار.
•لاتین:
یک خرگوش احمق، برای لانهی خود سه ورودی تعبیه میکند.
تفسیر: اگر خواهان امنیت هستی، عقل حکم میکند که راه دخالت دیگران را در امور خودت بر آنها ببندی
•آفریقا:
هر سوسک از دید مادرش به زیبایی غزال است.
تفسیر: معادل فارسیاش میشود، اگر در دیدهی مجنون نشینی، به غیر از خوبی لیلی نبینی.
•روسی:
بشکه خالی بلندترین صدا را ایجاد میکند.
تفسیر: هیاهو و ادعای زیاد نشان از تهی بودن دارد.
•اسپانیا:
برای پختن یک املت خوشمزه ، حداقل باید یک تخم مرغ شکست.
تفسیر: بدون صرف هزینه به نتیجه مطلوب دست نخواهی یافت
•روسی:
هر که چاقوی بزرگی در دست دارد، لزوماً آشپز ماهری نیست.
تفسیر: دسترسی به امکانات مطلوب ضامن موفقیت نیست.
•ژاپنی :
اگر می خواهی جای رئیس ات بشینی پس هلش بده بره بالا
تفسیر: برای پیشرفت زیر آب کسی رو نزن.🌺
❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#تجربه_زندگی_مشترک_اعضا
سلام گل بانوها 😍 ممنون از تجربیات زیباتون !
منم میخام تجربمو بگم .
اوایل عقدمون همسرم گاها بی حوصله میشد منم هی اصرار میکردم که چیشده چرا با من حرف نمیزنی. ایشونم ناراحت میشد
من دوست داشتم همیشه شاد و شنگول باشه و همش حرفای قشنگ قشنگ بزنه ... تااینکه متوجه اشتباهم شدم فهمیدم که عروسک خیمه شب بازی نیس . آدمه و کلی مشکل داره
بعد دیگه وقتی بی حوصله بود کاریش نداشتم.
فقط پیشش مینشستم و نازش میکردم.
الان دیگه مثل قبل نیست وقتی از سرکار میاد همیشه میرم دم در بغلش میکنم. عادت داره از سرکار که میاد میخابه . میرم پیشش دراز میکشم و قربون صدقش میرم و آرومش میکنم تا خستگیش در بشه.
اینطوری بعضی وقتا دیگه به خواب هم نیازی نداره چون کاملا شارژش میکنم.
بعدم تااخر شب گوش شنواست برای همه ی حرفام . خودشم بعده اینکه آروم شد اگه مشکلی باشه حتما بهم میگه. همسری به این کارام عادت کرده 😇
الان دیگه توی خودش نیست و به اصطلاح غارتنهایی مردونه نداره😌🤣 اصلا براش معنی نداره . چون وقتی پیش منه راحت تر آروم میشه
خانوما قبول کنیم که شرایط کار کردن خیلی سخته ، وقتی از سرکار برمی گرده کافیه یه ربع خودتونو فراموش کنید و فقط همسرتونو آروم کنید بعد دیگه خونتون گلستون میشه
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
غصه نخور
تو خدایی داری که بزرگ است
و همیشه با توست ...
🍃🍃🍃🌼🍃
*
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
روح انسان مانند یک دستگاه تقویت کننده است که روی هر چه تمرکز کند، همان انرژی را تشدید و از خود صادر خواهد کرد. هریک از ما در زندگی معمولا هم محبت و خوبی های بی شمار دریافت کرده ایم و هم ظلم و سختی های بسیار. ولی بسته به اینکه روی کدامیک تمرکز کنیم، همان درون ما رشد کرده و در نهایت ارتعاشی خواهد شد که ما و پیرامون ما را فرا خواهد گرفت، صرفنظر از اینکه چقدر سعی در جلا دادن به ظاهر رفتار خود کنیم!
آیا می خواهیم قلب ما یک باغ گل باشد، یا یک صحرای پر از خار و علف هرز؟ بدون شک این چیزی نیست که از خارج به ما تحمیل شود، بلکه کاملا به انتخاب ما بستگی دارد، و اولین کسی که میوۀ این انتخاب را خواهد چید خود ما خواهیم بود.
همۀ ما کسانی را می شناسیم که علیرغم سختی ها و مشکلات زندگی شان، تبدیل به انسان هایی بزرگ و مثبت شده اند که حتی زندگی بسیاری دیگر را نیز در جهت مثبت تغییر داده اند. بسیاری دیگر نیز اجازه داده اند که همان سختی ها و بدی ها آنها را به افرادی منفی، عصبانی، یا خودخواه تبدیل کند، دقیقا شبیه به همان چیزهایی که از آنها متنفر بوده اند! با تمرکز بر روی بدی ها نمی توان آنها را از بین برد یا با آنها جنگید! بلکه این تنها باعث تقویت انرژی آنها می شود. تنها راه نابود کردن بدی ها ساختن و تقویت کردن خوبی هاست.
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هزاران موعظه به ۵۶،ثانیه موعظه،نمیرسد،😢
#شکر
❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
ﮐﯽ ﻣﯿﮕﻪ ﻧﺴﻞ 40، 50، 60، ﻧﺴﻞ ﺳﻮﺧﺘﻪﺍﺱ؟؟
ﻣﺎ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪﻫﺎﻯ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎ ﺣﻴﺎﻁ ﻭ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﻭ ﻃﺎﻗﭽﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻛﺮﺩیم...
ﺧﻮﺍﺑﻴﺪﻥ ﺗﻮﻯ ﭘﺸﻪ ﺑﻨﺪ و
ﺁﺏ ﺗﻨﻰ ﺗﻮﻯ ﺣﻮﺽ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ...
ﻛﻴﻚ ﺗﻮﻟﺪﺍﻣﻮﻥ ﺧﻴﻠﻰ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻮﺩ...
ﻫﺮ ﻛﻰ ﻛﺎﺩﻭ ﻣﻴﺪﺍﺩ ﺍﺯ ﺻﻤﻴﻢ ﻗﻠﺒﺶ ﺑﻮﺩ و
ﻛﺴﻰ ﻭﺍﺳﻪ ﻛﺎﺩﻭ ﺩﺍﺩﻥ، ﻣﺎ ﺭﻭ ﻗﻴﻤﺖ ﮔﺬﺍﺭﻯ ﻧﻤﻴﻜﺮﺩ...
ﺣﺘﯽ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﻮﻩی ﺧﺎﻟﻪ ﻋﻤﻪی ﺑﺎﺑﺎﻣﻮﻥ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﻣﻴﺪﻳﺪﻳﻢ،
ﻧﻪ ﺣﺎﻻ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺑﺮﺍﺩﺭا ﻫﻢ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﻫﻤﻮ ﻣﻴﺒﻴﻨﻦ...
ﻋﻴﺪ ﻭﺍﺳﻤﻮﻥ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻫﻴﺠﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ...
ﻋﻴﺪﻯ ﻣﻴﮕﺮﻓﺘﻴﻢ...
ﻛﻢ ﻳﺎ ﺯﻳﺎﺩ، ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻪ ﺩﻟﻤﻮﻥ ﺧﻮﺵ ﻣﻴﺸﺪ ﻛﺎﻓﻰ ﺑﻮﺩ...
ﭼﻘﺪﺭ ﻣﺴﺎﻓﺮﺗﻬﺎﻯ ﻓﺎﻣﻴﻠﻰ ﻣﻴﺮﻓﺘﻴﻢ...
ﺣﺎﻻ ﻫﺮﻛﻰ ﻫﺮ ﺟﺎ ﻣﻴﺮﻩ، ﻣﻴﺘﺮﺳﻪ ﻛﺴﻰ ﺑﻔﻬﻤﻪ!
ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﻋﺎﻟﯽ...
ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺑﺎﺣﺎﻝ...
ﻫﻤﻤﻮﻥ ﻋﯿﻦ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ...
ﻋﯿﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﺳﺮﻭﺩ!
ﻟﺒﺎﺳﺎﯼ ﺷﮑﻞ ﻫﻢ...
ﺧﻮﻧﻪﻫﺎﯼ ﻋﯿﻦ ﻫﻢ...
ﻋﻤﻪ
ﺧﺎﻟﻪ
ﺩﺍﯾﯽ
ﻋﻤﻮ
ﻣﺎﻣﺎﻥﺑﺰﺭﮔﺎ ﻭ ﺑﺎﺑﺎﺑﺰﺭﮔﺎ ﮐﻪ ﺟﺰﺀ ﺧﻮﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻥ...
ﺍﮔﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﯾﻢ، ﮔﺮﻭﻫﯽ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ...
ﺍﮔﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﺩﺳﺖ ﺟﻤﻌﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ...
ﮐﯽ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﺎ ﻧﺴﻞ ﺳﻮﺧﺘﻪﺍﯾﻢ؟!!!
ﻧﻪ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﯽ...
ﻧﻪ ﺗﺒﻠﺘﯽ...
ﻧﻪ ﻟﭗ ﺗﺎﭘﯽ...
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﻭ ﻓﻀﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ...
ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩ...
ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺎ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩ...
ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﻭ ﺑﺪﯾﺶ...
ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﮑﯽ ﺑﻮﺩ...
ﺗﻠﻔﻦ ﮐﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﺍﻭﻧﻮﻗﺘﺎ؛
ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ ﻣﯿﺪﯾﺪﯾﻢ ﻧﯿﺴﺘﻦ...
ﺑﻌﺪ ﻣﯿﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﺍﻭﻧﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ...! ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻣﺎ...!
ﮐﻠﯽ ﺫﻭﻕ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﯿﻢ:
ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﯼ ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺭﻩ...
ﺧﻼﺻﻪ ﮐﻪ ﻧﺴﻞ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺧﻮﺩﺗﻮﻧﯿﻦ...
ﻣﺎ ﻋﯿﻦ ﻋﺴﻞ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ...
ﺑﭽﮕﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ...
ﺣﺎﺍﺍﺍﺍﺍﻝ ﮐﺮﺩﯾﻢ..
ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺯﻧﺪﻩ ﺩﻝ ﺩﯾﺮﻭﺯ
ﺩﻫﻪ ۴۰، ۵۰، ۶٠...
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
نرگسی میگه
به ایستگاه منطق که رسیدی؛ بعضی آدمها از نگاه تو میافتند، بعضی ناخواسته عزیزتر میشوند و نسبت به بعضی، کاملا بیحس میشوی. اما چیزی که مهم است این است؛ در قلمروی منطق، هیچ چیز بیدلیل نیست.
عزیزترینت ذره ذره از مقابل چشمان تو میافتد، تو میبینی، اما دلیل این سقوط را روی دریچهی احساست حک میکنی، به منطقت حق میدهی و هیچ تلاشی برای نگه داشتن دلبستگیات نمیکنی.
به ایستگاه منطق که رسیدی؛ تمامِ بودنها، ماندنها و از دست دادنها، هزار و یک برهان و معادله دارند و تمام کارها و رفتارها برای نیل به نتیجهای معیّن انجام میشوند.
به ایستگاه منطق که رسیدی؛ پخته میشوی، آنقدر که دستنیافتنیترین بخش وجود تو برای آدمها، جزیرهی احساس تو خواهد بود
💖
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#تجربه_اعضا
#ایده_زیبایی
سلام یاس یکی یدونه ااام عاشقتم عشق رماناتم خصوصا ایلای که فراموش نشدنی هستش و منتظر فصل دومشم
عزیزم من یه تحربه داشتم خیلی عالی بود برای #چروک پوست صورت روغن شترمرغ استفاده کردم وخیلییییم راضیم حتی دور چشمم دوست داشتی بزار کاناااال پر از مهرت تا بقیه هم بدونن و بیخودی پول محصولات غیر مفید ندن.اراتمتد همتون فاطیشون هستم😁😎
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ﴿۱۱﴾
🔸 برای هر کس پاسبانها از پیش رو و پشت سر برگماشته شده که به امر خدا او را نگهبانی کنند.
💭 سوره: رعد
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 مَا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا ۖ وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۲﴾
🔸 دری که خدا از رحمت به روی مردم بگشاید هیچ کس نتواند بست و آن در که او ببندد هیچ کس جز او نتواند گشود، و اوست خدای بیهمتای با حکمت و اقتدار.
💭 سوره: فاطر
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
ملکـــــــღــــه
دیگه نتوانست طاقت بیاره و بعد از دادن سفارش های لازم به چند تا از کارگر ها و فروشنده های مورد اطمینا
وفا با عجله از روی تخت بلند شد و بعد از این که شال سفیدش رو سرش کرد در را باز کرد و سرش رو انداخت
پایین و به سعید سلام کرد. سعید که دست و پاش رو گم کرده بود اروم گفت:
- سلام
برای پرسیدن سوالش مردد موند. او وقتی که سکوت سعید رو دید سرش رو بلند کرد و با نگاه متعجبی پرسید:
-کاری داشتین آقا سعید؟ اتفاقی افتاده؟
سعید که هنوز مردد بود کتش رو ار روی دستش برداشت و با انگشت از یقه اش گرفت و پشت سرش آویزان نگه
داشت. بعد گفت:
-خیلی ببخشین که این سؤال رو ازتون می پرسم، ولی وقتی که شما رو درست پشت در دیدم خیلی تعجب کردم. می
خواستم ببینم مشکلی که بیش نیومده؟
او که با شنیدن سوال سعید تعجب و نگرانیش از بین رفته بود لبخندی ملیحی به روی سعید زد که نفسش رو بند
آورد و گفت:
- نه نه، چه مشکلی ؟ من داشتم تلفنی با خاله صحبت می کردم قدم زنان مشغول صحبت بودم که یک دفعه جلوی
در رسیدم و ایستادم، فقط همین.
سعید که بار هم با دیدن اون همه زیبایی و لبخند سحر کننده ی وفا صداش لرزه دراومده بود گفت:
-خوب پس باالخره با خاله تون صحبت کر دین. اگه ناراحت نمی شین میشه بپرسم که نظر خاله پردیس ون در
مورد شما و اون شب کذایی و خالد و موندنتون خونه ی من چی بود؟
او بدون این که سعی در پنهان کردن حرف های خاله پردیس داشته باشه گفت
- اولش خاله خیلی ار دستم عصبانی شد که اومدم این جا، اون بهم گفت ازدواج اجباریم با کوروش خیلی بهتر و
عقلانی تر از موندنم تو خونه یه مرد غریبه است ولی وقتی که من موقعیت و شخصیت خوب و محترمتون رو براش
توضیح دادم . نگرانیش از بین رفت و دیگه برای برگشتنم اصرار نکرد. خاله خیلی دلش میخواست که برم پیش اونا
ولی من گفتم که با رفتنم به خونه ی اونا زن عمو زیبا از ماجرا مطلع می شه و اون وقت هم خاله و هم من توی
دردسر می افتیم.
سعید که حالا مطمئن شده بود وفا برای مدتی توی خونه اش ماندگار شده عمیقی کشید و لبخندی زد و گفت:
-خوب خدا رو شکر خیالتون راحت شد . حالا دیگه نگران نیستین . که بدون اطالع کسی تو خونه من زندگی می
کنین
سعید که دیگه موندن رو بیشتر از این جایز ندید در حالی که کتش رو می پوشید گفت:
-شما بفرمایین من اومدم یه سری مدارک از خونه بردارم و برگردم.
وفا با گفتن ..پس خداحافظ.. خواست در اتاق رو ببنده که سعید گفت:
-ببخشید یه مطلب دیگه رو می خواستم بهتون بگم.
او در نیمه بسته رو دوباره باز کرد و گفت:
- بله، می شنوم.
سعید من و منی کرد و گفت:
ادامه دارد....
🍃🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 حرفهای فاطمه بانو.... 🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#چه_بلایی_شدی
سلام خانما #فاطمه هستم 😍😍،میخوام امروز درمورد یه موضوع متفاوت بنویسم،چون زیاد بود خلاصه کردم امیدوارم همش روبخونید😊😊،خانمامن یه مدت بود اعتمادبه نفس نداشتم ،انگیزه وهدف نداشتم😢،دقیقا مثل یه رباتی که واسه یه کاری برنامه ریزی شده،اون کار انجام شده،دیگه این ربات کارش تموم شده،احساس پوچی میکردم،دچار روز مرگی ،بی هدفی شده بودم ،تا به خودم اومدم دیدم یه سال گذاشته،باخودم گفتم نادون الان۱۷سالته اینی وای به حال ۳۰ سالگیت ،شروع کردم،جستجو کردن،راهکار پیداکردم 🤩🤩خودمم اضافه کردم،فقط از اول بگم،هیچکاری یه روز نمیشه،خواهش میکنم یکم وقت بذاریدتا نتیجش رو ببینید،کار سختی نیست😉😉
✅1.اول هدف بنویسید: ادامه تحصیل ،گرفتن گواهینامه،یادگیری اشپزی،چاقی ،لاغری،یادگیری زبان ،یادگیری سیاست شوهرداری......توی کاغذبنویسید
✅2.بعد انتخاب هدف،حالا راه های رسیدن به هدف ،همون گواهینامه رو مینویسم،مثلا،انتخاب آموزشگاه،اماده کردن مدارک ،ازمایش گروه خونی رفتن به اموزشگاه،ثبت نام،پرداخت هزینه.....باجزییات بنویسید تا اخر ،مثل اینکه من نوشتم.
✅3.مهم ترین بخش،مبارزه با افکار منفی،میخوایم کاری کنیم،اطرافیان مارو شرمنده میکنن باجمله نمیتونی ،نمیشه،حالا ما چیکار کنیم،من خودم اومدم توی کاغذ چندتا جمله نوشتم،من میتوانم ،من موفق میشوم ،من باهوشم،(من عاشق رانندگیم،من خوشبخت میشوم،من ازدواج موفقی میکنم،....)،من خودم رو خیلی باخته بودم وخودم رو باور نداشتم بخاطر همین این جملات رو هرکدوم رو ۱۰۰۰دفعه گفتم چجوری،برنامه صلوات شمار رو دانلود کردم ،جملات رو نوشتم هر کدوم رو ۱۰۰۰ دفعه گفتم من درمورد درس بود هدفم من چون از تست زدن میترسیدم وریاضیم ضعیف بود ،هی میگفتم من عاشق ریاضیم،من عاشق تست زدنم کلا ۴۰ روز ادامه دادم ،خداروشکر تاثیرشم دیدم .حالا یه ماجرا بگم اومدن یه تحقیق کردن،دوتا کلاس تو یه پایه،یکی تیزهوشان ،یکی ضعیف بودن،رفتن کلاس ضعیف ،هی باجمله تیزهوشا،نابغه،شروع کردن بچه هارو صدا زدن،ودانش اموزای تیزهوش رو باجمله های منفی،بعد سه ماه امتحان گرفتن،دیدن نمره تیزهوشا پایین درمقابل نمره کلاس ضعیفا همه عالی،تلقین خیلی تاثیر داره از ابن سینا پرسیدن چطور نابغه شدی گفت یکی از دلایلش این بود،هروقت پدرم واستادم مرا میدیدن،میگفت سلام نابغه ،سلام دانشمند
💖
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#از_مهربونیم_بگم
سلام یاس عزیزم خیلی دوستت دارم همدم همه مایی من واقعا خیلی دلم گرفته😞احساس میکنم همه دارن از مهربون بودن من سواستفاده میکنن و مسخرم میکنن خانواده شوهرم مخصوصا دیروز دست جمعی با خواهرشوهرا و شوهراشون برادر شوهرا و زنشون رفته بودیم بیرون کلا هرکاری میکردم میکردنش جک و میخندیدن خیلی جاها دلم میشکست ولی دم نمیزدم میگفتم برادر شوهرمه حالا یا پدرشوهرمه یه چیزی گفته
حالا من نمیدونم چجوری رفتار کنم که دیگه باعث نشه بهم بخندن
من از همه نظر ازشون سرم هم از نظر تیپ هم قیافه ولی نمیدونم چرا بامن این رفتارو دارن شوهرم میگه ازبس دوست دارن دوست دارن باهات شوخی کنن ولی خودشون حتی یه درصدم جنبه شوخی ندارن مرسی مرسی 💋💋فاطمه هستم ۲۴ساله
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
📚داستان واقعی و آموزنده ای تحت عنوان👈 دختری بنام سودابه #سودابه_قسمت_چهاردهم جمعه شد ساعت حدود چه
📚داستان واقعی و آموزنده ای
تحت عنوان👈 دختری بنام سودابه
#سودابه_قسمت_پانزدهم
عمو گفت نه بهتر عروسی نباشه جمع میکنن ازش یه جور دیگه استفاده میکنن
صلوات فرستادن
جعبه شیرینی عمو داد دستم گفت بچرخون، نگام به جعبه بود.
یاد مراسم خواستگاری سمیه افتادم که مامان ۲۰۰ هزار تومن داده بود که ظرف کریستال شیک باشه برای چرخوندن شیرینی
و حالا من با جعبه وسط حال
شیرینی چرخوندم،بابام گفت نمیخوام،بقیه برداشتن
رسیدم به سهیل
انگار بستنی بودم که میخواستم وا برم،سهیل شیرینی برداشت و کوبید رو پیش دستی
انگار کوبیده بود,تو گوش من
انگار منو زده بود
تو سکوت شیرینی خورده شد
مامان سهیل یه انگشتر ساده با یه نگین قرمز دستم کرد
یاد مامان بزرگم افتادم عاشق این مدل انگشترا بود
کاش بود,اگه بود اون کمکم میکرد
نمیزاشت تنها باشم
بعد انگشتر همه بلند شدن برن
بدون هیچ تعارفی،که شام بمونن
رفتن،سهیل عقبتر از همه راه میرفت،من موندمو اون
نگام کرد گفت کار خودتو کردی
همینو میخواستی نه
گفتم هیچ کس نمیخواد بدبخت بشه،سهیل کتشو مرتب کرد بدون اینکه نگام کنه گفت
خداحافظ
بعد رفتن اونا رفتار مامان بابا بهتر شد،بابا حداقل صدام میکرد سودابه ناهار یا شام،کنار سفرشون غذا میخوردم،رفت و امد مامان زیاد شده بود،معلوم بود برای جهزیه خرید میکنه
سهیل بعد یک هفته زنگ زد
از نگاها و فاصله گرفتنشون ازتلفن فهمیدم
با من کار دارن
جواب دادم
گفت سلام
گفتم سلام
_چه خبر سودابه
گفتم هیچ
گفت اماده ای
گفتم برای چی؟
گفت سودابه گذشته رو فراموش کن
از الان باید استارت یه زندگی خوبو بزنیم
من بهت گفتم میام اما نه به این زودی که تو خودتو به کشتن زدیو قیل و قال کردی
بیا خوب شد؟
حالا بدون هیچ مراسمی باید بریم سر خونه زندگیمون
صبر نداشتی،پسر عمو بهونه بود
وگرنه میتونستی بهونه بیاری زنش نشی....
🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 رفتارهای عجیب من... 🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#رفتار_عجیب_من
سلام دوستان #فاطمم دلم خواست از عجیب ترین رفتارهای خودم بگم😂😂😂به نظرم خیلی خنده داره😅😅
✅خانما فیلم هاعاشقانه نمیتونم نگاه کنم😳😳حتی ایرانی،هی میزنم کانال دیگه صدای خانواده رودر میارم ،من به جاشون خجالت میکشم،اگه کسی حرفی رو اشتباه پیشم بزنه،یا حرفم رو متوجه نشه،به روش نمیارم😂😂😂
✅احساس میکنم به هرچیزی،زود وابسته میشم،از کانال وگروه ایتا گرفته،تادوست مدرسه،بخصوص از الان دلهره دارم برم دانشگاه عاشق همه بشم😂😂😂،(دلیلش اینه پدرم محبت نکرده،باپسری در ارتباط نبودم،داداش هم ندارم ،میترسم تا کسی چیزی گفت عین اون اهنگه دل رودادم رفت)🤣🤣
✅شب برم بیرون از خونه ،استرس دارم نگرانم،ازبس خونه موندیم ،همش خونم نه عید رفتیم جایی پدرم کلا یجوریه😕😕اگه یکی بگه بریم گردش نمیدونم چی ببرم۱۳بدر هم خونم ،خجالت میکشم برم بیرون تو عید اینا وقتی مردم بیرونن😢😢
✅یعنی نقطه ضعفم پاهامه کسی پاهام رو بگیره میمیرم ،قلقلکم نمیاد،یه حس بدی دارم انگاریکی گلوم رو گرفته😒😒😒پدرم اینجوریه
✅هرکسی تو خانواده اخلاق بد،بیماری ، ایرادی داشته من ژنتیکم رفته اون سمت😐😐هرچیزی فکرش روبکنید
✅خیلی خیالبافم ،رویاپردازم البته اینم بخاطر
#آذرماهی بودنم کلا اینجورین آذرماهی ها
✅خونه های لوکس خوشکل دوست ندارم،عاشق خونه حیاط دار،خونه های که بافرش پوشیده،احساس میکنم ،خونه های لاکچری باید خودت نباشی،معذب میشی ،این خونه ها احساس صمیمت ،صفا توش نیست،کلا اینجور چیزا
✅دوست دارم ،همه خوشحال ،شاد باشن،یکم بتونیم نفس بکشیم،خیانت ،غم نباشه ،فقط شاد باشیم ،😢😢
❤️نمیدونم کسی هست اینجوری باشه یانه؟؟؟
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88