eitaa logo
ملکـــــــღــــه
14.8هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
4.1هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍂 از زندایی ام و دختر بزرگش گله دارم ک چرا اینو گوش زد نکردن ک تحمل این رفتارهاشون دارید شراکت کنید. در این مدت ی بار دختر دایی ب زور مادرش برای پرسیدن احوال ب منزل ما آمد و دیگر هیچ نمی دانم رفتار من مشکل داشته یا رفتار دختر دایی وشوهرش. روزهای آخر بنایی ی دیوار احتیاج ب سیمان داشت موکت پالاز پلهای خونه ک ساکنم بردم ک پشت بام همسایه خراب نشه و دختر دایی گفتم بعد بده قالی شویی تو پله ها پهن کن اما همون کار هم نکرد موکت تو پشت بام خراب شد بعدها دیدم موکت نازک وکهنه داشته ک تیکه کرده انداخته تو پله ها.موکت پالاز ک من برده بودم صد بار بهتر از اون موکت نازک بود ک انداخته بود تو پله ها آنقدر ناراحت شدم از خودم ک چقدر ساده و زیادی صداقتم باعت تحقیرم شده اما اینو خوب میدونم من قصد کار خیر داشتم بابت خانه خریدن وب دوش کشیدن بنایی اما رفتاری ک از آنها دیدم ب من حس احمق بودن وحمال بودن بهم داده و آنقدر پشیمانم ک هر بار یادم میاد قلبم میسوزه ک زمینه برای سو استفاده کردن دیگران از خودم فراهم کردم بنایی کار سختی هست ک آقایون فرار می‌کنند ازش اما من ب عنوان ی زن انجامش دادم اما نتیجه این کار من بی احترامی و حساب نکردن من شد ک حتی شوهرم منو مقصر میدونه شوهرم میگه تو راضی ب ضرر اونا نشدی اما اونا راضی ب له کردن تو شدن کلا اخلاق من طوری هست ک دست ب خیر وکار راه اندازیم خوبه اما با این رفتار ک دیدم تصمیم دارم برهیچ کس کمک نکنم 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم @Yass_malake لینک https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 متنم خیلی طولانی شد و اگه خدای نکرده به کسی و اعضای محترم کانال جسارتی کردم عذرخواهی میکن
🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ❤️ سلام : با عرض ادب و احترام خدمت جنابعالی و خسته نباشید به خاطر زحمات شما تو این کانال ، یه مطلبی جسارتا میخوام خدمتتون عرض کنم اینکه من فکر میکنم آوردن نظر اعضا تو برخی موارد تو کانال بازم عرض میکنم جسارتا و عذرخواهی فراوان به نظرم اشتباست مخصوصا راهکارایی که برخی اعضا در مورد مساله مهمی مثل طلاق میدن در حالیکه ما نمیدونیم این اعضا آیا تخصصی تو این قضیه ( طلاق) دارن و علم و دانش این راهکارا رو دارن یا به عبارتی درسشو خوندن و دوره تخصصی و آکادمی روانشناسی و مشاوره ای رو طی کردن که خیلی راحت و صریح و قطعی جسارتا نظر میدن ؟! بعنوان مثال یه موردی که شوهر فلان خانم روانی هس و نظر اعضا که برو طلاق بگیر! در حالیکه مشاور زوج درمانگر و مشاوره قبل از طلاق تمام ابعاد کار رو کاملا بررسی میکنه و مساله حتی روانی اینکه درمان پذیر هست یا نه و یا هر مشکل دیگه ای اونم با علم و تخصص که اگه هیچ راهکاری نباشه اونوقت نسخه طلاق رو که ممکنه آخرین راه باشه تجویز کنه ! با عرض معذرت بازم تاکید دارم من نمیتونم بدون علم در مورد هر مساله ای بر اساس صرفا شنیده ها و دیدگاه شخصی خودم که ممکنه اشتباه باشه صریح نظر بدم چه بسا یه نظر اشتباه یه زندگی که ممکنه راهی برا نجاتش باشه از هم بپاشونم چرا که مشکلاتی که توی یه رابطه بوجود میاد به دو نوع حاد و غیر حاد تقسیم میشه که یه وقتا مشکلات حاد نیستن و قابل حل و لازمه اون گذشت ، فداکاری طرفین و در نظر گرفتن اون تعهد و صداقتی که از ابتدای رابطه به اون متعهد شدیم و اگه پای فرزندی در میون باشه حتی و گاهی مشکلات حاد هستن و یه متخصص میتونه با بررسی دقیق نظر کلی رو بده ! این مساله که آمار طلاق تو جامعه ما حدود 48 درصد و روز به روز این آمار متاسفانه داره بالا میره قابل تامل هست به شکلی که متاسفانه قبح طلاق در جامعه امروز ما از بین رفته چرا که شاید عواملی به ظاهر موجه و بطور کلی وضعیت معیشتی سخت این دوران و چشم هم چشمی ها ، مقایسه و ... و حتی به شکلی که به قول معروف تا تقی به توقی میخوره میریم برا طلاق که من بدون هیچ ادعایی در حالیکه اهل مطالعه و تحقیق و بررسی تا حدودی هستم و خود رنج کشیده و قربانی طلاق هستم و مشکلات قابل حل و غیر حاد که متاسفانه طرف مقابل من حاضر.... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام من 25 سالم هست و خانمم 20 سالشه ما یک سال ونیم هست عقد کردیم و هنوز زیر یه سقف نرفتیم و خونه پدر امون هستیم، همسر من از ماه اول دوم،، خصوصیات اخلاقیش رو نشون داد، خیلی حساس، بدبین،، برداشت اشتباه از جملات،،، توقع زیاد از من در مورد اینکه من بهش محبت کنم،، ما در دوران عقد هستیم ولی از من توقع داره من هرشب برم پیشش و هرشب خونه اونا بخوابم،، من هم از محبت خواستن های دستوری و آمرانه اش خوشم نمیاد، واقعا الان طوری شدیم که اگه بهش محبت میکنم از روی ترس و احبار است،،، اصلا من رو درک. نمیکنه که پول دارم یا ندارم،،خیلی اهل خرید هست،،، اگه من بخوام خونه خودمون شام بخورم بعد برم خونه اونا میگه تو به فکر شکم من نیستی ما شام نداریم تو شامت رو بخوری بیای، والا ما تو دوران عقذیم شام شما ربطی به من نداره، به دوست داشتن من که دوسش دارم شک. میکنه هی میگه بگو که دوسم داری،، سر موضوعات کوچیک. من رو عصبانی میکنه، ومنم وقتی عصبانی میشم یک حرف بدی میزنم و. همون پیدا میشه، اینکه خودش باعث شده من عصبانی بشم رو درک نمیکنه،، احترام من رو نداره حتی به روی من دست بلند کرده، وقتی بهش میگم، یا حتی به خانواده ش گفتم میگه آروم زدم فقط چند تا مشت زدم، حتی یقه ی من رو میگیره وقتی عصبانی میشه... ادامه پست بعد👇👇👇 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ به شدت زور گو، کنترل گر،، زود جوش،، هست موبایل من رو چک میکنه، چت های بین من و مادرم رو چک. میکنه،،، چندین بار مشاوره رفتیم، مشاوره رو هم قبول نداره، میگه مشاوره چرت میگه اصلا این طور نیست،، من اگه بخوام مشاوره تنهایی برم میگه، نباید بری میخوای بری بد گویی من رو بکنی، عصبانی بشه به خودش هم. میزنه به ماشین مون هم میزنه آزادی رو از من گرفته من حقی ندارم با دوستام بیرون برم اگه برم اون روز روزگارم رو سیاه میکنه،، سو ظن داره، یه روز من ودوستام خونه یکی از دوستام جمع شدیم فوتبال ببینیم،،، وسطای فوتبال زنگ. زده که من پشت در خونه فلانی هستم ماشینت چرا نیست، یعنی از خونشون اومده ببینه من اونجا هستم یانه،،، وخودش هم میدونه ما از خانواده مقیدی هستیم ومن هر اخلاق بدی داشته باشم اصلا اصلا اهل نگاه کردن به نا محرم نیستم خودش هم میدونه من اهل این چیزها نیستم ولی من رو. چک. میکنه،، خیلی از خصوصیات افراد پارانوئید رو داره، به مشاوره گفتم نمیدونم چرا گفت نه این پارانوئید نداره ولی از نظر من پارانوئید داره، من تو اینترنت زدم همه خصوصیات پارانوئید ها رو داشت شاید یک. مورد رو نداشت، من اصلا باهاش زندگی خوشی ندارم، بعضی موقع ها ازش متنفر میشم،، ازدواج ما سنتی بوده وخانواده ها ی مذهبی و آبرومند و سرشناسی داریم، نظر شما چیه میشه با چنین زنی زندگی کرد و آیا امیدی به بهبودی اش هست یا نه ممنون از پاسخ گویی تون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم @Yass_malake لینک کانالمون https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃 🌱 با دخترش دونفری پارک،شهر بازی و رستوران،به من هم میگفت با خانواده خودت برو،با من کاری نداشته باش،دیگه کلافه شدم،تصمیم گرفتم بچه دار بشم تا هم خودم از تنهایی در بیام هم شاید بخاطر بچه به منم توجه کنه، اما وقتی قضیه را مطرح کردم خیلی رک و صریح گفت من نمیخوام ازت بچه داشته باشم و اصرار ت برای بچه اینه که جای پا تو زندگی من سفت کنی،با این حرف خیلی بهم ریختم و بهش مشکوک شدم،بعد از چند وقت متوجه شدم با یه خانم رابطه داره،شکایت کردم و از طریق دادگاه و مخابرات خانم را احضار کردن،خانم اعتراف کرد که6ساله با همسرم رابطه داره،من 2سال بود همسرش بودم1سال هم از جداییش می گذشت که خواستگاری من اومد،یعنی با اعتراف خودش3سال هم توی زندگی قبلی این آقا بود،به قاضی کلی دروغ تحویل دادن ولی چون من دادگاه فهمیدم که این خانم کیه و تو محل خودمون زندگی میکرد و محل کارش هم میدونستم تمام دروغ هاشو پیش قاضی گفتم.... بعد از دادگاه از شوهرم دلیلش را پرسیدم درکنار وقاحت گفت من الان شرایط مالی خوبی نداشتم نمیدونستم بر م خواستگاریش،بخاطر همین با تو ازدواج کردم تا شرایط مالیم خوب،بشه بعد بر م با این خانم ازدواج کنم،الان3ساله که جدا شدم،اصلا هم پشیمون نیستم چون همه و حتی مشاور دادگاه گفت که شوهرم تنوع طلب هست و هیچ وقت با یه نفر نمیتونه زندگی کنه و پابند یه زندگی نمیشه،حتی بعد از جدایی به خواستگاری اون خانم هم نرفت و خبر دارم که هر روز با یه نفر هست،خانواده اش هم خبر دارن،کلا برادرها ش هم همینطور هستند،البته من بعد از جدایی این موضوع را فهمیدم،نهایت بگم توبه گرگ مرگ هست،بخصوص برای مردها که اگه به این کار عادت کنن و براشون مزه کنه هیچ وقت ازش دست نمی کشندو یه جورایی مشکل روانی دارن ببخشید خیلی طولانی شد 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🌼🍃 چوب خداصدا نداره بخداصدا نداره وهرچه کنی به خودکنی حالا کارخوب باشه یابد.... 🍃🍃🍂🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 وای خدای من نوشته بودازکلاس چهارم دوستم داشته وعاشقمه ووقتی ازاون محله رفته بودیم وازهمون موقع به خانوادش گفته باهیچکس جزمینا ازدواج نمیکنم برام پیداش کنیدنوشته بود منتظرجواب منه🌹 خیلی خجالت کشیدم و💖قلبم به تاپ تاپ افتاد منم حسی بهش داشتم ولی هیچوقت فکرنمیکردم اوهم منو دوست داشته باشه هفته بعدبادوتاخواهراش وزن برادرش اومدن بهمون سر زدن ورفتند تندتندمیومدن دیدنمون منم عاشقش شدم ودلم میخواست هرلحظه ببینمش اماروم نمیشدحتی بهش سلام کنم هیچوقت توچشماش نگاه نکردم خلاصه کلی برام خریدکردن وهمه میدونستندکه همدیگرودوست داریم خوشحال بودیم توابرها پروازمیکردم بهترین روزای تمام عمرم بود ۱۶سالم بودخوشحال بودم که بهم میرسیم امانمیدونم چیشدکه خواهرکوچیکش مخالفت کرد برادرش خواهردیگشم مخالفت کردن نذاشتن نامزدشیم هرچه التماسشون میکردفایده ای نداشت همش ناراحت بودیم واشک میریختیم یکسال گذشت اماکوتاه نمیومدن خیلی گریه کردوبه پاشون افتادشش ماه دیگه هم گذشت برای کار رفتن شهرستان و۱۵روزی یکبارمیومدفقط ازکوچمون میگذشت وهمدیگرو برای یک لحظه میدیدم یه روزماه محرم بودساعت ۱۲ظهربرادرش میره تورودخونه شناکنه که توآب غرق میشه میره برادرشونجات میده اما خودش غرق میشه ومیمیره😭 آره حمیدعزیزم فوت شد😭 وآرزو به دل موندیم منم فقط مرده ای متحرک بودم زجرکشیدم وزره زره آب شدم داغون شدم دوسال بعد مادرش اومدخونمون تاعصرپیشمون موندگفت خواب دیده حمیدگفته بروبه مینا سربزن دلم براش تنگ شده😭۱۰سال بعدش ازدواج کردم ودوپسرویک دختردارم اماهمیشه بیادشم وفاتحه براش میفرستم وگریه میکنم ۳۰سال گذشته امافراموشش نمیکنم خواهرش۱۵سال بعدعاشق پسرعموش میشه وخانواده عموش مخالف ازدواجشون میشن که پسرعموش دچاربرق گرفتگی میشه ومیمیره بعدها حال منو حمیدفهمیدن ولی چه فایده همشون ازم حلالیت خواستن ولی نمیبخشمشون تاروزقیامت بایدجوابگوباشن گفتن فقط بخاطرکم حرف بودنت خجالتی بودنت مخالف ازدواجتون بودیم خدایا من فقط ۱۶سالم بود آخه چه حرفی داشتم بزنم بعدشم حرف ازدواج که پیش میومدازخجالت آب میشدم 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 درسته باهام حرف نمیزد ولی رفتاراش باعث شک بقیه میشد،البته بعد از اینکه خونمو عوض کرده بودم و این آقا مثل بقیه مسائل آمارمو از بنگاه دراورده بود،دیگه خانوادش رو ندیده بودم،و از اونجا ک گیر افتاده بود مجبور شده بود آدرس منو بده،خودش پدرشون فوت شده بود و عمو و خواهرشون اومدن دنبالم،منم گفتم رضایت بدم باید تعهد بده نبینمش دیگه،رفتیم من و این آقا با فاصله کنار هم،دادستان جریان و اظهارات جفتمون رو شنید،دادستان گفت خوب تو صحبت هاتون معلومه این آقا کوچیکتره،گفتم منم دلیلم همینه وگرنه با خانواده میگفتم بیان و نه رو میشنیدن و میرفتن،دادستان ب آقای خواستگار تو مجردی،سنن هم پایینتری،این خانم بچه داره داری آبروش رو میبری،آقای خواستگار،من میخوامش و برام ن سنش مهمه ن بچه،دادستان خانم چرا قبول نمیکنید با هم برید مشاوره،هم این آقا شغل و ظاهر موجه ای دارن هم شما،چهره شما هم ب سنتون نمیخوره نشون نمیده این آقا چند سال کوچیکترن، آخه آقا تقریبا تپل و هیکلی و من هم ظریف و لاغر،ن لاغر افراطی تقریبا پنجاه ونه و شصت.حالا نگاه من ب دادستان😳😁 ولی دروغ نگم ی لحظه خوشم اومد از خواستگار، و پیشنهاد دادستان هم ب دلم نشست،دادستان ک دید سکوته،گفت آقا بهر حال تا این خانم رضایت ندن در خدمتتون هستیم و شرط رضایت دادن تعهد ب عدم مزاحمت 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ب هر شکلیش هست،آقا خواستگار خیلی جدی و محترمانه و محکم ک من تعهد نمیدم.وااااای از حق نگذریم،نمیدونم چرا تو همون دادگاه مهرش ب دلم نشست و با این حرفش با خنده رضایت دادم.من الان همسر این آقا هستم و ی دختر تقریبا شش ساله دارم ک الان نزدیکه ده ساله زیر ی سقفی دارم زندگی میکنم پسرم یازدهم رو میخونه و نخبه اس دخترم پیش دبستانی،اگر جایی رو تو سن و سال گذر زمان اشتباه کردم یا جاهایی پرش افکارم باعث شد ی سری زمان حال و گذشته باهم نوشته بشه معذرت میخوام انقدر شوق پایان داستانم رو داشتم رو ک همه رو تقریبا تونصف روز نوشتم.خیلی هم سعی کردم خلاصه بنویسم، دخترم و پسرم خیلی همو دوس دارن و پشت همن.همسرم مسئولیت پذیر و مهربان و آقا ،ی خواهر شوهر دارم و مادر شوهرم ک ی خونه تو روستا و ی خونه تو یکی از محلات نزدیک خونمون دارن ولی بیشتر تو روستا هستن،و خونه اینجاشون حکم ویلا داره برای ما😂 گهگداری میریم آخر هفته ها رو اونجا میگذرونیم.خداروشکر میکنم ک خداوند این آقا رو سر راهم قرار داد تا منم مزه خونه داری و خانم خونه شدن رو بچشم،شغل خوبی دارن ،حقوق خوبی دارن،مسئولیت پذیرن،(نزدیک بود بپرونمش،ک خدا خواست همسرم بشه)خواستم بگم ک پایان هر سختی آسانیست،همون ک خدا وعده اش رو بهمون داد.ممنونم ک وقت گذاشتید داستانم رو خوندید و از دوستانم میخوام برای عاقبت بخیری خودمو بچه هام دعام کنن.منم بهترین ها رو از درگاه الهی براتون خواستارم. نکته ،همسرم چهار ساله از من کوچکتره،و هنوز ک هنوزه میگه اونروز ک بهم گفتی ،پسرم هم سن توعه بهره هوشیم رو هم اندازه جلبک ندیدی؟😂😁 🍃🍃🍃🌼🍃 *
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 نوروز و کبکهایش 🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ─═हई 🔘📚🌸📚🔘 ईह═─ 📚داستان كوتاه 💎نوروز_و_کبک_هایش نويسنده: ١ ======================= « نوروز » پيرمرد قدبلندي‌ بود كه‌ نه‌ بخاطر نسبت‌ فاميلي‌اش‌ بلكه‌ بخاطر كهولت‌ سن‌ و اينكه‌ نبايد آدم‌ اسم‌ بزرگتر از خودش‌ را خالي‌ بياورد با پيشوند عمو خطاب‌ مي‌شد. «‌ عمونوروز » هميشه‌ خدا لوازم‌ شكار بر پشت‌ اسبش‌ را داشت‌ و با آن‌ سن‌ زيادش‌ باز هم‌ آنقدر هوس‌ داشت‌ كه‌ در برفهاي‌ نيم‌متري‌ كوهستان‌ شال‌ و كلاه‌ كند و سوار اسب‌ شود و به‌ شكار كبك‌ برود. شكاري‌ كه‌ خيلي‌ بيشتر از آنكه‌ نياز به‌ دقت‌ در تيراندازي‌ داشته‌ باشد به‌ هوش‌ او بستگي‌ داشت‌. « نوروز » مي‌دانست‌ كه‌ دسته‌ كبكها در آن‌ برف‌ تنها جايي‌ كه‌ مي‌توانند داشته‌ باشند لابه‌لاي‌ تخته‌ سنگهاست‌. نوروز آنها را با سروصدايي‌ كه‌ ايجاد مي‌كرد پِر مي‌داد و دسته‌هاي‌ سي‌چهل‌تايي‌ از كبك‌ كه‌ پر داده‌ مي‌شدند هيچكدام‌ بيش‌ از پانصدمتر نمي‌توانستند پرواز كنند و بالاخره‌ خسته‌ مي‌شدند و بر روي‌ برف‌ انبوه‌ فرود مي‌آمدند و لابه‌لاي‌ آن‌ گير مي‌كردند. عمونوروز بعد از تعقيب‌ آنها بالاي‌ سرشان‌ حاضر مي‌شد و دو دستش‌ را زير برف‌ مي‌كرد و كبك‌ و برف‌ را يكجا بلند مي‌كرد و به‌ كيسه‌اش‌ مي‌انداخت‌. عمو نوروز اصولاً علاقه‌ عجيبي‌ به‌ شكار كبك‌ داشت‌. هرچند قديمي‌ها مي‌گفتند كه‌ در زمان‌ سربازي‌ هنگامي‌ كه‌ در مرز « جلفا » با تعدادي‌ از همقطاران‌ در برف‌ و بوران‌ گير افتاده‌ و ارتباطشان‌ با شهر قطع‌ شده‌ و بدون‌ غذا مانده‌ بودند او يك‌ تنه‌ هر روز با شكار يكي‌ دوتا آهو سه‌ ماه‌ تمام‌ آن‌ چند نفر را زنده‌ نگه‌ داشته‌ بود تا بعدها از مافوقش‌ يك‌ ماه‌ مرخصي‌ تشويقي‌ بگيرد. با اين‌ حال‌ « نوروز » در اواخر عمر علاقه‌ عجيبي‌ به‌ كبك‌ داشت‌. شايد هم‌ عاشق‌ زيبايي‌ خيره‌كننده‌ اين‌ پرنده‌ شده‌ بود. چه،‌ در تابستان‌ هم‌ او از اين‌ حيوان‌ ناز دست‌ نمي‌كشيد و در حالي‌ كه‌ در گرماي‌ تير و مرداد چشمه‌هاي‌ آب‌ صحراها رو به‌ خشك‌ شدن‌ مي‌گذاشت‌ و تعداد محدودي‌ همچنان‌ جوشان‌ بودند او اطراف‌ چشمه‌ گودالهايي‌ مربع‌شكل‌ در حدود دو وجب‌ در دو وجب‌ مي‌كند و روي‌ آن‌ را با تخته‌يي‌ كه‌ مثل‌ دو لنگه‌ درهاي‌ قديمي‌ باز و بسته‌ مي‌شدند مي‌پوشاند و تمام‌ راه‌هاي‌ منتهي‌ به‌ چشمه‌ را با خار و خاشاك‌ مسدود مي‌كرد تا كبكهاي‌ تشنه‌ فقط‌ از راه‌هاي‌ تعيين‌ شده‌ به‌ چشمه‌ برسند و از آن‌ طرف‌ روي‌ تخته‌ها را هم‌ با لايه‌ نازكي‌ از خاك‌ مي‌پوشاند و پرنده‌هاي‌ بيچاره‌ كه‌ در گرماي‌ تابستان‌ از زور بي‌آبي‌ كلافه‌ شده‌ بودند با عجله‌ به‌ سمت‌ آب‌ بيايند تا هنگام‌ عبور از روي‌ تخته‌ پرنده‌ نگون‌بخت‌ در تله‌ بيفتد و آنجا اسير ‌شود تا بعدازظهر كه‌ نوروز بر‌گشت‌ و تله‌ها را يكي‌يكي‌ بر‌داشت‌ از داخل‌ هركدام‌ از آنها چهارپنج‌ تا پرنده‌ خوشگل‌ بي‌زبان‌ محبوس‌ بردارد و در كيسه‌اش‌ بيندازد‌. بعضي‌ها را ‌ همانجا سر مي‌بريد و بعضي‌ ديگر را زنده‌ به‌ خانه‌ مي‌آورد و احيانا اگر بچه‌يي‌ را هم‌ سر راه‌ مي‌ديد يكي‌ از كبكها را به‌ او مي‌داد تا او بعد از كندن‌ بال‌ و پرش‌ چند روزي‌ آن‌ را در خانه‌اش‌ نگه‌ دارد. تا وقتي‌ كه‌ پيرمرد زنده‌ بود هيچ‌ برداشت‌ ديگري‌ از كلمه‌ « نوروز » نمي‌شد كرد. او تجسم‌ عيني‌ كلمه‌ بود. مگر مي‌شد آدم‌ از همسايه‌ ديوار به‌ ديوارش‌ چشم‌پوشي‌ كند و به‌ دنبال‌ مفاهيم‌ ديگري‌ براي‌ يك‌ كلمه‌ بگردد! در يك‌ صبح‌ برفي‌، ديگر صداي‌ سرفه‌هاي‌ تهوع‌آور پيرمرد نيامد. سرفه‌هايي‌ كه‌ از سينه‌يي‌ انباشته‌ از دود سيگار اشنو كه‌ در اين‌ ساليان‌ با دست‌ درست‌ مي‌كرد، بلند مي‌شد. يك‌ قوطي‌ فلزي‌ زيبا داشت‌ كه‌ توتونها را داخل‌ آن‌ مي‌ريخت‌ و وقتي‌ جعبه‌ را باز مي‌كرد بوي‌ توتون‌ همه‌ جا را پر مي‌كرد. او در موقع‌ بيكاري‌ و موقعي‌ كه‌ به‌ شكار نمي‌رفت‌ يا سيگار مي‌كشيد يا سيگار درست‌ مي‌كرد! بعد از آن‌ صبح‌ برفي‌ بود كه‌ نه‌ بوي‌ آزاردهنده‌ نوروز به‌ مشام‌ رسيد و نه‌ فحش‌هاي‌ آبدارش‌ به‌ گوش‌ رسيد. نه‌ از كبكهاي‌ خرامان‌اش‌ كه‌ از سر پنجه‌ شاهين‌ قضا غافل‌ بودند خبري‌ شد و نه‌ از اسب‌ كهرش‌ كه‌ جان‌ مي‌ داد براي‌ سواري‌! نوروز را با هزار مصيبت‌ شستند و تابوتي‌ كه‌ هميشه‌ جلوي‌ مسجد به‌ امان‌ خدا رها شده‌ بود را آوردند و جنازه‌ را در پتويي‌ كهنه‌ پيچيدند و به‌ طرف‌ قبرستان‌ بردند. هنوز برفها كاملا آب‌ نشده‌ بود كه‌ گفتند: « نوروز مي‌آيد! » مگر ممكن‌ بود كسي‌ از قبرستان‌، از داخل‌ قبري‌ كه‌ رويش‌ آن‌ همه‌ خاك‌ ريخته‌اند و دوسه‌ تا تخته‌ سنگ‌ بزرگ‌ هم‌ براي‌ احتياط‌ رويش‌ گذاشته‌اند بتواند بلند شود و بيايد سر كار و زندگي‌اش! ادامه دارد.....    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake ❤️❤️
6.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تمام دانستنی های زگیل تناسلی ✌️✅ این ویدیو رو برای همه ارسال کنید که هم اطلاعاتشون درست بشه در مورد شیوع این مشکل و راه های انتقال و چند تا راهکار درمانی عالی گفتم که مشکلتون رو رفع میکنی 😍✌️ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
6.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تمام دانستنی های زگیل تناسلی ✌️✅ این ویدیو رو برای همه ارسال کنید که هم اطلاعاتشون درست بشه در مورد شیوع این مشکل و راه های انتقال و چند تا راهکار درمانی عالی گفتم که مشکلتون رو رفع میکنی 😍✌️ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمام دانستنی های زگیل تناسلی ✌️✅ این ویدیو رو برای همه ارسال کنید که هم اطلاعاتشون درست بشه در مورد شیوع این مشکل و راه های انتقال و چند تا راهکار درمانی عالی گفتم که مشکلتون رو رفع میکنی 😍✌️ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88